بضاعت مزجاه

دو شعر تقدیمی به استاد مؤذن‌زاده اردبیلی

1 تير 1389 ساعت 0:48

مجموعه اضدادم گه شمعم و گه بادم
گه در صف مهمانان گــه درصف اولادم
محصور غمم گاهی برعکس گهی شادم
گا‌هی به خرابا‌تم دربند و گه آزادم


در ورطه طوفانم یارب بده امـــدادم
بی‌مهری دنیــــا را غمگینم و نالانـــــــــم
گه خنده به لب دارم در خصلت طفـــــلانم
در صفحه دل شوری است از چیست نمی‌دانم
دل گفت نمی‌دانی در محضر استادم
از هیبت نــــام وی آرام زکف دادم
آن اشهــــــر مداحان تاج سر مداحان
سرخیل مــــــؤذن‌ها والاتر مداحان
آن‌كس كه كند تقلید زو اكثـر مداحان
استاد سلیم است او از خطه اجدادم
این مدح و مراثی را او داد همــی یادم

(۲)
او هدیه معبود است بر شیخ كرم جود است
احیاگر عاشــــورا با صوت چو داوود است
قمری به وفات است و هم بلبل مولود است
شکر آن حق داور را کرده است وطن زادم
شایسته شأنش نیست شعر پر از ایرادم
چون حافظ شیرازی قرآن زبر خواند
آیات به الحـــــان صنع به سحر خواند
استاد مقامات و با اوج هنــــــر خواند
زیـروبــم صوتش را بشنیدم و دل دادم
چون ترک ریا کردم از درد و غم آزادم
این حنجره می‌گویند از جنس طلا باشد
نی جنس طــــلا را کی این‌گونه جلا باشد
این زینت و این قدرت ازکرب‌وبلا باشد
وقف است که از تارش صد نغمه شد ایجادم
گه شور فزون از حد گه سوخته اکبـــــادم

(۳)
سلطان ختــــــــــائی کو شأن سبلان بیند
آواز مــــــــــؤذن را بر بــام جهــــان بیند
هیهات جهان فردی چون این اخـوان بیند
محبوب اب و جد و شخص من و اولادم
همـراه من ایام الحـزن من و اعیـــادم
حاشا كه ریـــا گفتم با یــــــاد خدا گفتم
تنها نه در این مجلس بلكه همه جا گفتم
هنگام تشرف هم هنگام دعـــــا گفتم
یارب تو سهیمش کن در ذکرم و اورادم
من ریزه خور اویم او مرشـد و استــــادم
در مجلس تجلیل یك عاشــــق وارسته
در جمع بزرگـــــــــانی آزاده و شایسته
اشگ از مژه جاری شد گه تیز گه آهسته
بیگـانه کند شـاید دیوانـه قلمـــــدادم
دیدم چو جـلالش را یاد حرم افتـــادم

(۴)
این پیر غلام اوست مست از می جام اوست
این عزت این حرمت بگرفته زنــام اوست
این قطعه ناچیزم تقـــدیم مقـــــام اوست
از جانبشان گفتـــم این بیتــم و دلشــــادم
چون یاد حسینaكردم احباب كند یادم

من عاشق مولایم آمـــــــر به تولایم
در جمع حسینی‌ها گل می‌كند انشایم
حاشا كه چنین گویم كردند تقاضــایم
دورم ز ریاكــاری چون «اشرفی رادم»
استاد «سلیم» است او از خطه اجدادم

سروده علی اشرفی‌راد (عین‌الدین)

توضیحات:
( صنع بسحر) هفت لحن قرآن می باشند-۱صبا-۲نهاوند-۳عجم-۴بیات-۵سه گاه-۶حجاز-۷رست
(سلطان ختائی) شاه اسماعیل صفوی
(بام جهان)کل دنیا
(اخوان)منظورم مرحوم حاج رحیم مرحوم داوودوخودحاج سلیم می باشد(خطه اجدادم)چون مادربزرگ من اهل اردبیل وازروستای نیارمی‌باشد


مجموعه اضدادم گه شمعم و گه بادم
گه در صف مهمانان گــه درصف اولادم
محصور غمم گاهی برعکس گهی شادم
گا‌هی به خرابا‌تم دربند و گه آزادم
در ورطه طوفانم یارب بده امـــدادم
بی‌مهری دنیــــا را غمگینم و نالانـــــــــم
گه خنده به لب دارم در خصلت طفـــــلانم
در صفحه دل شوری است از چیست نمی‌دانم
دل گفت نمی‌دانی در محضر استادم
از هیبت نــــام وی آرام زکف دادم
آن اشهــــــر مداحان تاج سر مداحان
سرخیل مــــــؤذن‌ها والاتر مداحان
آن‌كس كه كند تقلید زو اكثـر مداحان
استاد سلیم است او از خطه اجدادم
این مدح و مراثی را او داد همــی یادم
(۲)
او هدیه معبود است بر شیخ كرم جود است
احیاگر عاشــــورا با صوت چو داوود است
قمری به وفات است و هم بلبل مولود است
شکر آن حق داور را کرده است وطن زادم
شایسته شأنش نیست شعر پر از ایرادم
چون حافظ شیرازی قرآن زبر خواند
آیات به الحـــــان صنع به سحر خواند
استاد مقامات و با اوج هنــــــر خواند
زیـروبــم صوتش را بشنیدم و دل دادم
چون ترک ریا کردم از درد و غم آزادم
این حنجره می‌گویند از جنس طلا باشد
نی جنس طــــلا را کی این‌گونه جلا باشد
این زینت و این قدرت ازکرب‌وبلا باشد
وقف است که از تارش صد نغمه شد ایجادم
گه شور فزون از حد گه سوخته اکبـــــادم

(۳)
سلطان ختــــــــــائی کو شأن سبلان بیند
آواز مــــــــــؤذن را بر بــام جهــــان بیند
هیهات جهان فردی چون این اخـوان بیند
محبوب اب و جد و شخص من و اولادم
همـراه من ایام الحـزن من و اعیـــادم
حاشا كه ریـــا گفتم با یــــــاد خدا گفتم
تنها نه در این مجلس بلكه همه جا گفتم
هنگام تشرف هم هنگام دعـــــا گفتم
یارب تو سهیمش کن در ذکرم و اورادم
من ریزه خور اویم او مرشـد و استــــادم
در مجلس تجلیل یك عاشــــق وارسته
در جمع بزرگـــــــــانی آزاده و شایسته
اشگ از مژه جاری شد گه تیز گه آهسته
بیگـانه کند شـاید دیوانـه قلمـــــدادم
دیدم چو جـلالش را یاد حرم افتـــادم

(۴)
این پیر غلام اوست مست از می جام اوست
این عزت این حرمت بگرفته زنــام اوست
این قطعه ناچیزم تقـــدیم مقـــــام اوست
از جانبشان گفتـــم این بیتــم و دلشــــادم
چون یاد حسینaكردم احباب كند یادم

من عاشق مولایم آمـــــــر به تولایم
در جمع حسینی‌ها گل می‌كند انشایم
حاشا كه چنین گویم كردند تقاضــایم
دورم ز ریاكــاری چون «اشرفی رادم»
استاد «سلیم» است او از خطه اجدادم

سروده علی اشرفی‌راد (عین‌الدین)

توضیحات:
( صنع بسحر) هفت لحن قرآن می باشند-۱صبا-۲نهاوند-۳عجم-۴بیات-۵سه گاه-۶حجاز-۷رست
(سلطان ختائی) شاه اسماعیل صفوی
(بام جهان)کل دنیا
(اخوان)منظورم مرحوم حاج رحیم مرحوم داوودوخودحاج سلیم می باشد(خطه اجدادم)چون مادربزرگ من اهل اردبیل وازروستای نیارمی‌باشد


کد مطلب: 13935

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/13935/بضاعت-مزجاه

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir