تاریخ انتشار
سه شنبه ۱ تير ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۵۱
۰
کد مطلب : ۱۳۹۳۷

مقدس و نامقدس در رسانه دینی

نگاهی به تقدس‌آفرینی در سریال‌های مذهبی
مقدس و نامقدس در رسانه دینی
علیرضا مرادی: اگر تحولات اجتماعی، علمی، فرهنگی، موجد ساخت تازه و متحولی از اخلاقیات و آداب بوده‏اند، رسانه‏ها این تحولات را شیوع بخشیده‏اند، فرهنگ امروز نیز بدون رسانه‏‌هایش ابتر می‏ماند. رسانه‏ها به واقع به عنوان ابزارهای بازتولید فرهنگی به شمار می‏آیند.

تبلیغ دین از طریق رسانه: مبلغان دینی در صفحه تلویزیون

با گسترش حیطه عمل رسانه‏ها، نهاد دین نیز به‌ناچار به همان شیوه‏های ارتباطی رسانه‏های همگانی متوسل شده است. همین امر باعث شده كه ارتباطات چهره‌به‌چهره و میان‌فردی در اماكن مذهبی تقلیل یابد و تبلیغ و آموزش دینی از طریق رسانه‏های جمعی انجام شود. این كاهش‏گرایی و حضورنیافتن در اماكن مذهبی لزوماً نه به معنای کمرنگ‌شدن جوهره معنوی مردم، بلكه نشانه تغییر اقبال آنها به نهادهای مذهبی سنتی است. این امر در كشور ما که از حاكمیت دینی برخوردار است، باعث به وجود آمدن رسانه‏ دینی شده است.

رسانه‌های دینی در كشور ما تا حد زیادی جایگزین اشكال سنتی تبلیغ دینی شده است. آنها باورها را می‏سازند، تغییر می‏دهند، مخاطب را اقناع می‏كنند، برای او آرمان می‏سازند، انتظار به وجود می‏آورند و خلاصه كاركردهای نهاد دینی گذشته را کامل انجام می‏دهند. این امر مسائل جدیدی در حیطه تبلیغات دینی به وجود آورده است و واكنش‏های بسیاری را چه در محافل دینی و چه در مجامع علمی برانگیخته است؛ به گونه‌ای که هر از چندگاهی، درباره به وجود آمدن دین رسانه‏ای‌شده كه می‏تواند تعبیر جدید یا شکل تحریف‌شده‌ای از دین باشد، هشدارهایی به گوش می‌رسد.

دیدگاه‌های مختلف در تعامل دین و رسانه
یكی از مهم‌ترین عواملی كه بر نوع دینداری مردم تأثیر می‏گذارد و به نوعی سازه دینی را بازتعریف می‏كند، سطح ارتباطات است؛ بر همین اساس، برخی نظریه‏های حوزه دین و ارتباطات، می‌گویند كه ذات رسانه با دین بیگانه است و نمی‏توان برای تبلیغ دین از رسانه بهره جست. این در حالی است که عده‌ای، ساده‏انگارانه معتقدند كه رسانه فقط وسیله‏ای برای انتقال پیام (از جمله پیام‏های دینی) است. در این گروه اعتقاد بر این است كه گرایش‏ها و رفتارهای دینی باید به هر قیمت شیوع یافته و در میان مردم عمومیت پیدا كند. این گروه به‌شدت به هر نوع تبلیغ باور دارند و از هر ابزاری برای آن بهره می‏گیرند. در این دیدگاه به رسانه‏ها صرفاً به عنوان ابزاری خنثی نگاه می‏شود.
دیدگاه دیگری در مورد ارتباط دین و رسانه، این است كه با رسانه‏ای كردن دین، الزامات و فرآیندهای ارتباطی بر اصل دین ترویجی اثر می‌گذارند و آن را تا حدی دگرگون می‌کنند؛ زیرا این ظرفیت را دارند كه بخش‏هایی از دین را بازتعریف، سازماندهی مجدد و جایگزین كنند. به اعتقاد برخی نیز، رسانه، به‌ویژه تلویزیون به تولید و عرضه ارزش‏هایی می‏پردازد كه جهان‏بینی و اعتقادات دینی را به چالش می‏خواند یا باعث جهت‏گیری علیه دین و خصومت با آن می‏شود و همانا واكنش مناسب، ایجاد مصونیت در برابر تأثیر رسانه‏هاست. این بحث بخشی از استدلال گسترده‏تر ضد مدرنیته است كه به شكل حسرت از دست رفتن دین، ظهور و بروز یافته است. در این یادداشت، نگاهی به مقدس‌سازی رسانه‌ای و تأثیری که این شیوه در تبلیغات دینی از طریق رسانه دارد، خواهم داشت.

تقسیم زندگی به دو حوزه مقدس و غیرمقدس
شاید بتوان افلاطون را بنیان‌گذار دوگرایی به شمار آورد. او دنیای «مثالی» را دنیای حقیقی می‌داند و زندگی جاری و روزمره را امری گذرا و نسخه‏ای از همان جهان سرمدی به شمار می‌آورد. در این دیدگاه، زندگی روزمره و این جهانی، حقیر شمرده می‏شود. قیام‏های فلسفی كه در نیمه دوم قرن بیستم با عنوان پست مدرنیسم شكل گرفت، در واقع واكنش و مخالفتی با همین ارزش‏گذاری و این بینش و نگرش نسبت به دنیا بود.

اگر این تقسیم‏بندی افلاطون در مورد دین به كار رود، ۲ حوزه امور قدسی و غیرقدسی پدید می‌آید كه در آن تقدس با بنیان‌های حقیقت و ساختار ثابت و ژرف وجود و نعمت زوال‏ناپذیر هستی و مبادی حقیقت گره خورده است. به دنبال آن، امور غیر قدسی به امور روزمره بطن این زندگی اشاره دارد. در اینجا محوری‏ترین استدلال نمادگرایی دینی یعنی گفتمان تناقض (قدسی-غیرقدسی) موضوعیت پیدا می‏كند كه در آن تصور امر مقدس با صفات قدرت، كمال، تعالی، پیش‏بینی‌ناپذیری هیبت‏انگیز آغاز می‏شود؛ اما همان‌طور كه گفته شد، این گفتمان پارادوكسیكال چه از لحاظ ماهیت و چه شكل، تغییر و تحول اساسی‏ یافته است.

در نگاه تازه فلسفی به جهان، زندگی روزمره دیگر محل وقوع حوادث تكراری و بی‏ارزش نیست، بلكه ساحتی است كه حتی اگر آدمی قرار است، به تعالی برسد، باید در متن آن به این کمال دست یابد. در این نگاه، دین با زندگی روزمره عجین شده است. دین دیگر آن‌گونه كه به طور سنتی تلقی می‏شود، به رویدادهایی كه در قلمروی مقدس رخ می‌دهد، محدود نیست، بلكه بخشی از فرهنگ است كه نگرش مورد قبولی از نظام حاكم به هستی عرضه می‏‌کند. از این منظر، دین و فرهنگ جدایی‌ناپذیرند و آنچه مقدس تلقی می‏شود، می‏تواند متغیری به شمار آید كه دامنه آن از امری ذاتی تا امری كاركردی را دربر گیرد.

آفریدن شخصیت‌های مقدس دست نایافتنی
آنچه در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم، به كاربردن نمادهایی به منظور جدایی هر چه بیشتر امور قدسی و غیر قدسی است. بارزترین نمونه آن را می‌توان در ترسیم و طراحی چهره قهرمان و ضدقهرمان در فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیون دید. در این برنامه‌ها، هریك از کسانی كه نماینده یكی از دو سر طیف قدسی و غیر قدسی است، ویژگی‏های خود را داراست که به گونه‏ای خاص بازنمایی می‏شود. معمولاً انسان‌های مذهبی به عنوان نماینده امر قدسی، قهرمان داستان‌اند و نماد انسان‌های بسیار بزرگ و دست‌نایافتنی. آنها رهبران جامعه‏اند و مدام در حال هدایت‌كردن دیگران‌اند.
دیگران در صورت پیروی از آنها نجات می‌یابند؛ وگرنه به عذاب‏های دردناك و نافرجام گرفتار خواهند شد. این عده با نمادهای ویژه‏ای مثل ریش، تسبیح‏‏‏‏‏ لباس‏های معمولی و زنان با چادر و حجاب كامل مشخص می‏شوند. اینان گاه آن‌قدر مقام معنوی‏شان بالا می‏رود كه عوامِ نماینده امور غیر قدسی را به شكل حیوان می‌بینند. اینان قهرمانان‌اند و عوام منتظر دیدن كارهای خارق‏العاده و معجزه‏ از سوی ایشان هستند كه در برابر این اعمال متحیر شوند و ایمان آورند. چنین برنامه‏هایی معمولاً در ماه مبارك رمضان به اوج خود می‏رسد.

این گفتمان تضاد قدسی و غیر قدسی حتی ممكن است، به تغییر و تحریف اصول و پایه‌های دین منجر شود؛ امر مقدس موجود، تصور ایده و كمال است؛ اما پس از چندی، این تصور به بت تبدیل می‏شود. این بت‌سازی و مقدس‌سازی شخصیت‌ها با اصل اول دین اسلام که وحدانیت خداوند متعال و پرستش اوست، در تناقض است.
در سوره حمد می‌گوییم: فقط تو را می‌پرستیم و فقط از تو یاری می‌جوییم. پیامبران الهیaنیز در همه اعصار و قرون اولین دعوت خود را دعوت به سوی خداوند یگانه قرار داده و مردم را از پرستش بت‌هایی که با دست خویش ساخته‌اند، بر حذر داشته‌اند. نقطه آغازین در مبارزه با بت‌سازی رسانه‌ای، نمادستیزی یا به تعبیر بارت، اسطوره‌زدایی است. اسطوره‌زدایی در صدد بی‏اعتبارساختن و حذف آن نمادهایی است كه مردم را به خوب و بد و امور را به مقدس و نامقدس تقسیم می‌کنند.

آیینی‌كردن دین و ایجاد احساس گناه در مخاطب
آیینی‌كردن یکی دیگر از روش‌هایی است که برنامه‏های تلویزیون، برای تمییز و تفكیك میان امر قدسی و غیر قدسی از آن سود می‌جویند. در این روش، فقط برخی فعالیت‏های خاص، مانند نمازخواندن، عبادت و ... کار نیک محسوب شده و از سایر فعالیت‏های اجتماعی تمایز می‏یابد. در این حالت، دین به مناسك فرو كاسته می‏شود و معانی عمیق حیات و آفرینش انسان و جهان گم می‏شود؛ به عبارت دیگر، فیلمساز آیینی با روی آوردن صرف به ظواهر و مناسك، معنویات و درونیات را فراموش می‌کند و معانی ژرف دینی را به مناسك تقلیل می‌دهد. گاه از این امر به عنوان سكولاركردن دین یاد می‌شود.
بزرگ‌ترین مشكل این برنامه‌ها این است كه برای آفریدن و ایجاد حس معنوی در مخاطبان به بر هم زدن سلامت روان مردم و ایجاد احساسات منفی مانند احساس گناه، ترس، اضطراب روی می‌آورند. وقتی مخاطب می‌بیند که نماینده‏اش در تلویزیون به عنوان انسانی غیر مقدس بازنمایی می‏شود، احساس گناه می‏كند، از اینكه آرامش یابد، هراس دارد و خود را متهم می‌کند؛ در حالی كه به نظر می‌رسد چنین برنامه‌هایی مخاطب را بیشتر از تلویزیون به‌اصطلاح دینی دور می‌کنند و او را از اینکه مورد رحمت و غفران پروردگار باشد و توبه‌اش پذیرفته شود، ناامید می‌سازند.
مطابق نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر، انسان نمی‌تواند با تناقضات بزرگ زندگی کند و در چنین برهه‌هایی تصمیم می‌گیرد یا آن رسانه که او را انسانی غیر مقدس، گناهکار نشان می‌دهد یا آن مذهب که او را گمراه و نابخشودنی می‌داند، ترک کند؛ به همین دلیل چنین برنامه‌هایی دینی نه به نفع رسانه و نه برای ترویج دین است.
از سوی دیگر، آفرینش قهرمانان مقدس دور از دسترس نیز مخاطب را با برنامه دینی رسانه بیگانه می‌کند. فیلمی با مضمون دینی موفق خواهد بود كه نمادها و آموزه‌های دینی را به صورت غیر مستقیم و در بطن زندگی روزمره ارائه دهد؛ به نحوی که امكان تجربه و دسترسی به آن برای همه فراهم باشد. به واقع مخاطب باید بتواند با شخصیت‌های فیلم هم‌ذات پنداری كند و روایت آن را در متن زندگی روزمره خویش و تجربه زیسته‌اش بیابد. آن‌گاه می‌تواند رویدادهای مشابه را این‌بار از زاویه دید یک انسان باایمان، از نو تجربه كند؛ نه اینكه آن را به دیگری متعلق بداند و خود را كاملاً با آن بیگانه احساس كند.

فیلمسازان دینی نباید به یک دسته نمادها وابسته بمانند، بلکه باید با توجه به تجربه زندگی روزمره مردم عادی مرتب در حال نمادشکنی و نمادسازی‌های تازه باشند تا به آنچه به کلیشه‌سازی رسانه‌ای معروف است، دچار نشوند و مخاطب از تماشای برنامه دینی گریزان نباشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما