عاشورا بن‌ماية انتظار پويا

منتظران قرن اول و قرن چهاردهم؛ عبرت‌ها و هشدارها

مجيد مبيني

1 مرداد 1389 ساعت 0:00

شباهت به كوفيان و منتظران دروغين قرن‌هاي پيشين تا زماني كه زدوده نشود، مهم‌ترين عاملي است كه ظهور را به تأخير انداخته و شب انتظار را طولاني‌تر خواهد ساخت.


فرهنگ-اندیشه: فرهنگ عاشورا و فرهنگ مهدويت، دو مؤلفة بنيادين فرهنگ شيعه‌اند. گرچه انتظار موعود انديشه‌اي شيعي نيست و پيش از ما بسياري دعاي فرج مي‌خواندند و در انتظار «مسيح» و «سوشيانت» و «آواتاراي دهم» و «بوداي پنجم» و «آخرين جانشين ممتاطا»۱ و... چشم به افق دوخته بودند، انديشة عاشورا و فرهنگ برآمده از آن به نام شيعه ثبت شده و نقطة آغازين اين فرهنگ تحول‌آفرين، مكتب تشيع است؛ بنابراين پيوند دو انديشة موعود و انديشة عاشورا و تأثيرات شگفت و شگرف آن نيز به شيعه اختصاص دارد كه مي‌توان با تبيين و ترويج آن در جهان كنوني، طرحي نو درانداخت و مانع از آن شد كه غرب، آخرالزمان را آن‌گونه كه خود مي‌خواهد، به جهانيان تحميل كند. فرهنگ تركيبي برآمده از عاشورا و انتظار، اين قابليت را دارد كه سيطرة غربيان را بر كرة خاكي پايان بخشد و تفكري عدالتخواهانه و خدامحورانه را در برابر انديشة مستکبرانه و انسان‌محورانة غرب بر جهان حاكم سازد.

انجام‌دادن رسالت عدالت‌گستري جهاني مبتني بر انديشة شيعه، مشروط به شناخت دقيق و عميق فرهنگ عاشورا، فرهنگ انتظار و نيز فرهنگ نوين برآمده از آن دوست و فقدان هر يك از اين سه شناخت، مانع از دستيابي به هدف پيش‌گفته خواهد شد.

بيشتر تأليفات و تصنيفات، عموماً با رويكرد به يكي از دو مفهوم عاشورا و انتظار گرد آمده است و تحليل ارتباط اين دو و ظرفيت‌هاي منحصربه‌فرد فرهنگ حاصل از آن دو كمتر در كانون انديشه بوده است. در هيئت‌هاي مذهبي نيز عموماً چنين رويه‌اي حاكم بوده و سوگ عاشورايي و جشن مهدوي هيچ‌گاه ارتباطي معرفتي با يكديگر نمي‌يابند؛ حال آنكه فرهنگ عاشورا و مهدويت در يكديگر تنيده‌اند و انفكاك يكي از ديگري مانع از ثمربخشي هر يك خواهد شد.

در زيارت عاشوراي حسيني، قيام «مع امامٍ هدي ظاهرٍ ناطقٍ بالحق» را انتظار مي‌كشيم و در دعاي ندبه مهدوي، به ياد «المقتول بكربلاء» هستيم. انتظار بدون عاشورا و قيام، «انجمن حجتيه» مي‌آفريند و عاشوراي بدون انتظار و اميد، يأس و سستي در پي مي‌آورد و به جاي حماسة حسيني و حركت و قيام، مرثية حسيني و رخوت و قعود مي‌پروراند.

يكي از وجوه ارتباطي فرهنگ عاشورا با فرهنگ انتظار، آن است كه در عصر عاشورا نيز مردم، بسان عصر ما، منتظر آمدن منجي بودند. در آن زمان، مردم در انتظار رسيدن امام خويش بودند و اكنون نيز مردم در انتظار رسيدن امام خويش‌اند. آن روزگار براي امام زمانشان، نامه مي‌دادند و اين روزگار هم ما براي امام زمانمان، ناله سرمي‌دهيم؛ با اين تفاوت كه در سال ۶۱ هجري، امام زمان آن زمان، حسين بن علي (ع)، مأمور به ظاهر نامه‌ها بود و چنين شد كه از مكه به سوي كوفه به راه افتاد و سرانجام با ۷۲ تن قيام كرد؛ اما در قرن ۱۴ هجري، امام زمان اين زمان، حضرت موعود (عج)، مأمور به باطن ناله‌هاست و با هر ندبه‌اي از مكه به سوي كوفه رهسپار نمي‌شود و جز با حضور ۷۲ ملت قيام نخواهد كرد.

ارزيابي رفتار منتظران قرن اول هجري و عبرت‌گرفتن از آن به منظور اصلاح انديشه و رفتار منتظران قرن چهاردهم هجري، نخستين و اساسي‌ترين درسي است كه بايد به آن توجه ويژه‌اي داشت. تا زماني كه كوچك‌ترين شباهتي بين منتظران قرن ۱ و قرن ۱۴ هجري وجود داشته باشد، حضرت موعود (عج) رخ نخواهد نمود؛ هرچند در بامداد هر آدينه، ندبه سردهيم كه «يا ابن طه و المحكمات، يا ابن يس و الذاريات، يا ابن الطور و العاديات.... » او قرار نيست كه بسان پدر از مكه رهسپار كوفه شود و در سرزمين كرب‌و‌بلا، ملائك و خداي ملائك و زينت‌الملائك، زينب (س) را به گريه اندازد كه قرار است از كوير كربلا به سلامت بگذرد و به كوفه برسد و عبيدالله بن زيادها را -هرچند زياد باشند- از اريكة جهان به زير كشد و از مسجد جامع كوفه، حكومتي فراگير و جهان‌شمول سامان دهد. ۲

او قرار است رسالت هزاران پيامبر را به انجام برساند و به خواست خدايش، مستضعفين را وارث زمين سازد: «وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَْعَلَهُمُ الْوَارِثِين‏»؛ «ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم. »۳ پسر راهي متفاوت با پدر در پيش خواهد گرفت، از اين رو ما نيز بايد راهي متفاوت با كوفيان عصر پدرانمان در پيش گيريم تا بتوانيم در زمرة ياران عاشورايي امام عصر (عج) در آييم. در ادامه برخي ويژگي‌هاي منتظران قرن اول هجري به اختصار بيان مي‌شود كه طرح و بسط آنها در هيئت‌هاي مذهبي مي‌تواند در زدودن آنها از جامعه تأثيربخش باشد.

خواص، لغزش در برابر دنيا
رهبر انقلاب، در سخنراني مشهور خود دربارة عبرت‌هاي عاشورا در سال ۱۳۷۵ بر نقش خواص در تحولات جامعه تأكيد كرد و فرمود: «اگر [خواص] آن جايي كه بايد حق بگويند، نمي‌گويند، چون جانشان به خطر مي‌افتد يا براي مقامشان يا شغلشان يا براي پولشان يا براي محبت به اولادشان، براي محبت به خانواده‌شان، براي محبت به نزديكان و دوستانشان، راه خدا را رها مي‌كنند، اگر عدة اينها زياد بود، آن وقت واويلاست، آن‌وقت حسين بن علي‌ها به مسلخ كربلا خواهند رفت، به قتلگاه كشيده خواهند شد.»۴

لغزش در برابر دنيا، فقط در ثروت و مقام خلاصه نمي‌شود، بلكه هزينه‌نكردن از اعتبار اجتماعي خود در دفاع از حق نيز يكي از مهم‌ترين مصاديق آن است. براي برخي گذشتن از پست و مقام و پول و ثروت، شدني است؛ اما حاضر نيستند جايگاه و محبوبيت اجتماعي آنها كوچك‌ترين صدمه‌اي ببيند؛ حتي اگر به قيمت تضعيف حق در جامعه باشد. سكوت خواص و موضع خود را آشکارنکردن يا اتخاذ مواضعي دوپهلو در مواقعي كه بايد با حضور در صحنه با صراحت به تبيين حقيقت و بصيرت‌بخشي بپردازند، يكي از مهم‌ترين مصاديق لغزش خواص در برابر دنياست.

عوام، فقدان روحية علمي
استاد شهيد مرتضي مطهري دربارة لزوم وجود روحية علمي در ميان مردم مي‌گويد: «اگر انسان خودش را بى‏غرض نگاه دارد و بخواهد حقيقت را آنچنان كه هست كشف كند، نه اينكه بخواهد حقيقت آن طورى باشد كه او دلش مى‏خواهد، [در اين صورت او داراى روح علمى است. ] يك وقت‏ انسان مدعايى را پيش خودش فرض كرده، بعد مى‏خواهد حقيقت آن جورى باشد كه او دلش مى‏خواهد. اين خودش منشأ گمراهى است. در آيات سورة نجم اين مطلب هست كه يكى از منشأهاى گمراهى افراد اين است كه هواى نفس را [در تشخيص خود] دخالت مى‏دهند و در نتيجه با ذهن غرض‌آلود وارد مطالعه مسائل مى‏شوند.... آن كه روح علمى دارد، از دليل به مدعا می‏رود.
طلبه‏ها مى‏گويند: «نَحْنُ ابْناءُ الدَّليلِ، نَميلُ حَيْثُ يَميلُ. »؛ «ما فرزند دليل هستيم، هرجا دليل برود، دنبال آن مى‏رويم. » دليل، او را به سوى مدعا مى‏كشاند؛ ولى نقطة مقابل اين است كه انسان از مدعا به دليل مى‏رود؛ يعنى اول مدعا را انتخاب مى‏كند، بعد مى‏رود براى آن دليل پيدا كند. طبعاً آن‏ دليل‌هاى پيدا كردنى، دليل‌هاى ساختگى و تراشيدنى است و دليل تراشيدنى ديگر دليل واقعى نيست و منشأ گمراهى انسان مى‏شود. »۵

منتظران سال ۶۱ هجري در مقابل سخنان بدون دليلي كه دستگاه تبليغاتي اموي منتشر مي‌کرد، موضعي انفعالي داشتند و بدون وجود دليلي قاطع، آنها را باور مي‌كردند. «سالم‌بودن هاني» و «در راه بودن لشكر يزيد»، فقط دو نمونه از خبرهاي دروغيني بود كه اگر كوفيان با شك و ترديد به آن مي‌نگريستند، شايد هيچ‌گاه حادثة كربلا اتفاق نمي‌افتاد. در روزگار ما نيز گاه ديده مي‌شود كه کسي بدون ارائة دليلي متقن و علمي، ادعا و دروغي بزرگ را طرح مي‌سازد و عده‌اي از مردم به دليل نداشتن روحية علمي و اكتفا به دلايلي سست براي اثبات ادعايي بزرگ به‌راحتي آن دروغ بزرگ را مي‌پذيرند و ماه‌ها كشور را در آتش التهاب و فتنه فرو مي‌برند. فقدان بصيرت، تعصب و نداشتن آزادگي فكري اين عده به حدي است كه حتي دست‌افشاني و پاي‌كوبي يزيدزادگان در تل‌آويو و واشنگتن هم آنها را حتي براي لحظه‌اي به شك نمي‌اندازد.

شباهت به كوفيان و منتظران دروغين قرن‌هاي پيشين تا زماني كه زدوده نشود، مهم‌ترين عاملي است كه ظهور را به تأخير انداخته و شب انتظار را طولاني‌تر خواهد ساخت. صداقت در ادعاي موعودخواهي در هر زمانه‌اي با آزمايشي متفاوت، محك زده خواهد شد و اگر كوچك‌ترين شباهتي به منتظران سال ۶۱ هجري وجود داشته باشد، صداي «أنا المهدي» در آسمان كرة خاكي پيچيده نخواهد شد. اين سنتي الهي است كه مدعيان انتظار در هر زمانه‌اي به گونه‌اي امتحان مي‌شوند: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُترَْكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُون‏»؛ «آيا مردم پنداشته‏اند كه چون بگويند ايمان آورديم، رها شوند و ديگر آزمايش نمي‌شوند؟»۶

پي‌نوشت:
۱. مسيح، موعود يهوديان است و مسيحيان نيز بازگشت دوبارة او را انتظار مي‌كشند، سوشيانت يا سوشيانس، موعود زرتشتيان است، آواتاراي دهم، منجي هندويان، بوداي پنجم، نجات بخش بوداييان و آخرين وصي ممتاطا، موعود برهماييان است.
۲. امام صادق (ع) فرمود: «مقر حکومتش، کوفه و مجلس حکم فرمایی‌اش مسجد جامع آن خواهد بود.» (بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۱)
۳. سورة مباركة قصص، آية ۵
۴. در جمع فرماندهان لشكر ۲۷ حضرت رسول (ص)، ۲۰/۳/۱۳۷۵
۵. مرتضي مطهري، مجموعة آثار، ج ۲۲، ص ۵۴۹
۶. سورة مباركة عنكبوت، آية ۲


کد مطلب: 14484

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/14484/منتظران-قرن-اول-چهاردهم-عبرت-ها-هشدارها

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir