نیمة پنهان بازگشت سیدحسین نصر به ایران

شرط سفر به ايران و پیشنهاد راه‌اندازی کرسی شیعه‌شناسی

1 شهريور 1389 ساعت 0:00

من به دلیل مقبولیتی که نزد رئیس دانشگاه جرج واشنگتن دارم، امکان راه‌اندازی یک کرسی شیعه‌شناسی را دارم و برنامه و سرفصل این رشته هم آماده است و تنها نیازمند کمک مالی ایران برای پشتیبانی این کرسی هستم و اگر ظرف دو سال آینده که من هنوز بازنشسته نشده‌ام، این کار صورت نگیرد، این فرصت از دست خواهد رفت.


فرهنگ-اندیشه: اردیبهشت سال ۱۳۸۳ سایت اینترنتى بازتاب نوشت: «حمید مولانا که از دوستان سیدحسین نصر به شمار مى‌رود، در سفر اخیر خود به تهران به على لاریجانى پیشنهاد کرده که با اعطاى کرسى تدریس در دانشگاه تهران به سیدحسین نصر زمینة بازگشت وى به ایران را فراهم کند. شایان ذکر است که شمار درخور توجهى از شاگردان نصر مانند دکتر رضا داورى و دکتر حدادعادل با وقوع انقلاب اسلامى به انقلابیان پیوستند.»

این خبر بازتاب را چند روز بعد حمید مولانا و علی لاریجانی در روزنامة کیهان تکذیب کردند.

دوباره در سال ۱۳۸۷ و بعد از برگزاری همایشی برای بررسی اندیشه‌هاي دکتر سیدحسین نصر در دانشگاه تهران که برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی برگزار مي‌شد، شایعة بازگشت دکتر سیدحسین نصر طرح شد. هرچند این شایعه تا کنون محقق نشده، اما انتشار پی‌درپی آثار او و حضورش برای اولین بار در یک شبکة تلویزیونی ایران (سحر) و سپس در یک برنامة رادیویی (رادیو گفت‌وگو) کماکان این شایعه را زنده نگاه داشت.

در سال ۸۸، انتشار یک خبر رنگ و بویی دیگر به این شایعه داد: «ماجرای درخواست دکتر سیدحسین نصر از رهبر انقلاب»

در این مطلب که به نقل از یکی از استادان دانشگاه امام صادق (ع) نقل شده بود، دکتر سیدحسین نصر بودجه و امکانات برای راه‌اندازی یک کرسی شیعه‌شناسی در دانشگاه جورج واشنگتن را درخواست کرده و يگانه شرطش برای بازگشت به ایران را تضمین مقام معظم رهبری برای جلوگیری از بروز هرگونه مشکل در ایران اعلام کرده بود.
نحوة انتشار این خبر و مضامین آن نه به مذاق سیدحسین نصر خوش آمد و نه ناقل اصلی روایت یعنی دکتر محسن الویری.

در ادامه، یادداشت محسن الویری در توضیح همین موضوع را خواهیم خواند:

در سال ۱۳۸۷ ش. بنده در کنار جمعی از اساتید و دانشجویان رشتة حقوق سفری به آمريکا داشتم که گزارش آن را سال گذشته با عنوان «يادداشت‌های سفر به آمريکا» در پايگاه اطلاع‌رسانی دانشگاه امام صادق (ع) منتشر کردم. اين گزارش دربردارندة مطالبی هم دربارة ديدار با دکتر نصر بود. بخشی از اين گزارش که مربوط به شرط ایشان برای سفر به ايران بود، در برخی پايگاه‌های اطلاع‌رسانی بازتاب يافت و بخشی ديگر که مربوط به پيشنهاد ايشان برای راه‌اندازی کرسی شیعه‌شناسی بود، در پاره‌ای محافل علمی و فرهنگی. سزاوار می‌دانم که پيش از توضيحی کوتاه دربارة اين دو موضوع، گزارش مربوط به ملاقات آقای دکتر نصر را تقدیم خوانندگان کنم:

«چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۷ش. / ۴ ژوئن ۲۰۰۸ م.... امروز ظهر به هنگام وضوگرفتن خانمی ایرانی را دیدم که با پوششی که ما مذهبی‌ها آن را نامناسب مي‌خوانیم، دنبال نمازخانه بانوان مي‌گشت. نمازخانه را به او نشان دادم و گفتم که نمازخانة بانوان مستقل نیست. پس از وضو او را در حال ترک نمازخانه -به این دلیل که وسائل حجاب در آن نیست- دیدم و یادآور شدم که داخل سبدهای پلاستیکی چادر و مقنعه هست. پس از خواندن نماز وقتی مي‌خواستم نمازخانه را ترک کنم، او را که اکنون وضو گرفته بود و چادر و مقنعه بر تن کرده بود و آمادة‌ خواندن نماز بود دیدم. از او خواستم اجازه دهد از او عکس بگیرم که چنین اجازه‌ای نداد؛ ولی با عذرخواهی از او پرسیدم که آیا او مشکلی دارد که در غیر وقت نماز از پوشش اسلامی استفاده نمی‌کند. او گفت: «من به‌تازگی به نماز خواندن روی آورده‌ام و در حال مطالعه روی احکام و اندیشه‌های اسلامی هستم.» او از شاگردان آقای دکتر نصر در مطالعات اسلامی بود.

یکی از آرزوهای من در آمريکا دیدن آقای دکتر نصر بود و از همان روزهای نخست ورود به واشنگتن هم پی‌گیری‌های زیادی در این زمینه انجام دادم. پس از بازگشت دوباره به واشنگتن دکتر قمر الهدی که او هم قول داده بود، موضوع ملاقات را پی‌گیری کند، به من گفت که دفتر آقای دکتر نصر اطلاع داده است که قرار است ایشان ملاقاتی با هیئت ایرانی داشته باشند و لذا وقت اختصاصی نخواهند داد. این ملاقات عمومی امشب در دفتر حفاظت منافع ایران صورت گرفت.

افزون بر هیئت ایرانی تنی چند از اساتید ایرانی و غیرایرانی و نیز آقای دکتر رحمانی، رئیس دفتر حفاظت منافع و تنی چند از کارکنان دفتر و آقای بحرینی مسئول سابق دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه شهید بهشتی و مسئول کنونی مرکز اسلامی واشنگتن هم در میهمانی شرکت داشتند.

در دفتر حفاظت منافع ايران
در این دیدار آقای نصر که ظاهراً برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی پا به دفتر حفاظت منافع ایران می‌گذاشت، با مروری بر وضعیت مطالعات اسلامی و شیعی در آمريکا گفت که پیش از انقلاب تمامی کرسی‌های اسلام‌شناسی در اختیار یهودیان بود و اکنون تمام کرسی‌های شیعه‌شناسی در اختیار بهائی‌هاست.

من پیش از انقلاب هم با استفاده از جایگاهی که داشتم کوشیدم، اساتیدی از ایران برای تصدی‌گری این کرسی‌ها اعزام شوند و اکنون هم همین هدف را تعقیب می‌کنم. من به دلیل مقبولیتی که نزد رئیس دانشگاه جرج واشنگتن دارم، امکان راه‌اندازی یک کرسی شیعه‌شناسی را دارم و برنامه و سرفصل این رشته هم آماده است و تنها نیازمند کمک مالی ایران برای پشتیبانی این کرسی هستم و اگر ظرف دو سال آینده که من هنوز بازنشسته نشده‌ام، این کار صورت نگیرد، این فرصت از دست خواهد رفت. پس از صحبت عمومی ایشان، فرصتی دست داد تا در گپی خصوصی، نامه‌ای که به هنگام نوشتن رسالة دکتری‌ام برایشان نوشته بودم و پاسخ ایشان را به خاطرشان بیاورم و به صورت فشرده دربارة مسائل مختلف با ایشان صحبت کنم؛ از جمله از ایشان پرسیدم که آیا درست است که شما آمدن خود به ایران را مشروط به دعوت رهبر معظم انقلاب کرده‌اید؟ ایشان گفت: «بله؛ ولی نه به این معنی که ایشان شخصاً مرا دعوت کند، بلکه به این معنی که شخص ایشان تضمین کند که برای من مشکلی ایجاد نمی‌شود؛ زیرا من در اینجا به عنوان یک رهبر دینی هم شناخته می‌شوم و اگر با مشکلاتی مانند دستگیری و زندانی‌شدن مواجه شوم، در ذهن مردم در اینجا این نکته خطور می‌کند که این رهبر مذهبی فردی خلافکار است و ذهن کسی متوجة مسائل سیاسی نمی‌شود و این به دینداری لطمه می‌زند.» او همچنین گفت: «رابطة هرکس با خدای خود را خود خدا مي‌داند؛ ولی من در دنیا تنها آرزویی که دارم، مردن در ایران و دفن در ایران است.» او همچنین دربارة جریان روشنفکری دینی در ایران پرسید و گزارشی که از توجه ایرانیان به افکار ایشان دادم، برایش جالب بود.

او گفت که سال گذشته جراحی قلب کرده است و اکنون هم تحت نظر است و از من دعوت کرد فردا به دفتر کارش بروم که متأسفانه به دلیل هم‌زمانی با جلسات کارگاه موفق به این دیدار نشدم؛ ولی ایشان درخواست مرا برای نوشتن جمله‌ای به یادگار رد نکرد. متأسفانه دفتر حفاظت منافع این جلسه را ضبط نکرد و من نیمی از سخنان ایشان را با دوربین عکاسی ضبط کردم و طبیعی بود که باتری دوربین عکاسی بیش از این وفا نکند. این دیدار هم برای من از دلنشین‌ترین برنامه‌هاي علمی سفر بود.

شرط سفر به ايران
يکی از پايگاه‌های اطلاع‌رسانی داخلی با استناد به بخش مربوط به شرط آقای دکتر نصر برای سفر به ايران، گزارشی با عنوان «ماجرای درخواست آقای نصر از رهبر انقلاب» منتشر ساخت که عيناً و يا با تغييراتی اندک از سوی تعداد قابل توجهی از پايگاه‌های ديگر نقل شد.

بعدها مطلع شدم اين موضوع در برخی شبکه‌های تلویزیونی فارسی خارج از کشور و حتی پايگاه‌های اطلاع‌رسانی آمريکا هم بازتاب داشته و اغلب با استناد به همین عنوان اخبار و تحليل‌هايی را ارائه کرده بودند. در یکی از اين تحلیل‌ها در مقايسه‌ای بین آقای دکتر سید حسین نصر و فرزند ايشان آقای دکتر سيد ولی‌ نصر نگاه و احساس پدر و پسر به ایران مورد بررسی قرار گرفته بود. عنوان منتخب اين پایگاه اطلاع‌رسانی، عنوانی سازگار با متن گزارش نبود ولی روشن بود که نمی‌توانستم به حق انتخاب عنوان پايگاه‌های اطلاع‌رسانی اعتراضی داشته باشم.

از سوی ديگر بر آگاهان پوشيده نيست که ورود به صحنة مطبوعات و تأیید و تکذیب‌های رسانه‌ای کاغذی و الکترونیکی در ايران به‌ويژه در یکی دو سال اخیر که دوری جستن از اخلاق رفته رفته به عنوان یک هنجار در حال نهادينه‌شدن است، بايستگی‌هایی دارد که برای کسی که ورود به اين صحنه را به عنوان یک وظيفه يا اولويت برای خود تعیین نکرده باشد، تحمل کژي‌ها به صواب نزديک‌تر است. بعدها مطلع شدم که آقای دکتر نصر از من گله‌مند شده‌اند که چرا چنین خبر نادرستی را منتشر ساخته‌ام. برای روشن‌شدن موضوع به‌ناچار یادداشت کوتاهی به همراه لوح فشرده گزارش کامل سفر و سه صفحه گزارش مربوط به ملاقات با حضرت استاد برای ايشان ارسال کردم. متن اين يادداشت چنین است:

استاد فرزانه
جناب آقای دکتر نصر دام عزه
با سلام و تحيت و آرزوی صحت و عافيت، از طريق دوست عزيزم آقای حسين دهباشی مطلع شدم، نسبت به خبری که چندی پیش دربارة حضرت عالی منتشر شده بود، از اين ناچيز گله‌مند شده‌ايد. لازم می‌دانم خاطر شريف را مستحضر سازم که تعابير به کار رفته در خبر مذکور، به هيچ روی در متن گزارش حقير نبود و خبرگزاری‌ها خود آن را ابداع کرده بودند. به پیوست یک لوح فشرده شامل متن کامل گزارش سفر به آمريکا و سه برگ متن مربوط به گزارش دیدار با شما برای آگاهی بيشتر تقديم حضورتان می‌شود. توفیق روزافزونتان را از خداوند متعال درخواست دارم.
محسن الویری
۲۳/۹/۱۳۸۸

به هر حال همان‌گونه که در متن گزارش آمده است، اصولاً بحث درخواست مطرح نبوده است، بلکه در پاسخ به دعوتی که از ايشان به عمل آمده بود، ايشان شرطی را برای قبول دعوت مطرح کرده بودند و سزاوار بود، منابع خبری به آنچه در متن گزارش سفر آمده بود، پايبند می‌ماندند.

تأسیس کرسی شيعه‌شناسی
موضوع تأسيس کرسی‌شيعه‌شناسی را به محض بازگشت به ايران با دو نهاد که گمان می‌بردم می‌توانند گامی در اين مسير بردارند، مطرح کردم. ولی با توجه به مشکلات ساختاری موجود خیلی زود پی بردم که اين پيشنهاد در حال حاضر امکان اجرا ندارد و يا لااقل پی‌گیری امثال من راه به جايی نمی‌برد. پس از انتشار گزارش سفر که به فاصله‌ای بيش از يک سال از خود سفر صورت گرفت حداقل سه نهاد علمی و يا فرهنگی هم با من تماس گرفتند و آمادگی خود را برای فراهم‌آوردن امکانات و شرایط تحقق يافتن اين خواسته اعلام کردند. اين نهادها مايل بودند بنده به عنوان رابط آنها با آقای دکتر نصر زمينة اجرايی‌شدن این پيشنهاد را فراهم آورم.

گرچه به استناد تجربة خودم دشواري‌ها و موانع اجرای اين طرح را به دوستان يادآور شدم ولی لااقل يکی از اين نهادها توان حل مشکلات را در خود می‌ديد و لذا پی‌گيری‌های خود را ادامه داد؛ ولی سرانجام به همان نتيجه‌ای رسيد که سال قبل بنده به آن رسيده بودم و لذا اين پيشنهاد به حال خود رها شد.

برای اينکه اين يادداشت بنده ايهام کم‌توجهی و يا بی‌توجهی متصديان امر را به خوانندگان عزيز القاء نکند، به اختصار یادآور می‌شوم که تأسيس کرسی در دانشگاهی مثل دانشگاه جرج واشنگتن به معنای ايجاد يک تعهد مالی سنگين است که مديريت آن يعنی تعيين استادی که در آن کرسی به تدريس بپردازد، حداکثر تا زمان اشتغال به کار آقای نصر می‌تواند در اختيار ما يا ايشان باشد و پس از بازنشستگی ايشان، ما با وجود تعهد مالی عملاً در انتخاب استاد نقشی نداريم و چه بسا دوباره همان اساتيد بهائی و يهودی به تدريس بپردازند. راه حل اين موضوع نيز در گرو پيوستن یکی از اساتيد شيعه به جرگة اعضای هيئت علمی دانشگاه جرج واشنگتن و زمينه‌سازی برای مسئوليت ايشان پس از آقای دکتر نصر است که دشواری‌های اين کار هم بر کسی پوشيده نيست.


کد مطلب: 14536

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/14536/شرط-سفر-ايران-پیشنهاد-راه-اندازی-کرسی-شیعه-شناسی

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir