موسيقي مذهبي در تقويت نظام اجتماعي مؤثر است
پرند ستايش در ايران
گفتوگو با هوشنگ جاويد
1 مرداد 1389 ساعت 0:00
مسئله اين است که مسئولان نميخواهند هزينههاي لازم براي پشتيباني از اين فعاليتها را تقبل کنند؛ وگرنه جذابيت و اقبال عمومي داشتن يا نداشتن بهانه است.
مردمشناسی-هنر: «پرند ستايش در ايران»، دفتر نخست يک مجموعة هشت جلدي دربارة موسيقي مذهبي ايران است.
«هوشنگ جاويد» پس از سالها تحقيق و پژوهش و انجامدادن فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي در حوزة طراحي، برنامهريزي و حتي مديريت اجرايي و محتوايي دربارة جشنوارههاي موسيقي در ايران که شايد يکي از نخستينهايش طراحي و مديريت جشنوارة نينوازي کشور در سال ۱۳۷۰ باشد، اين روزها بيش از پيش دغدغة معرفي صحيح موسيقي ديني-مذهبي را دارد. استاد جاويد معتقد است: «شکلها و گونة آوازها، ترانهها، تصنيفها و آهنگهايي که در اين دسته از موسيقي ايران جاي دارد، قويترين و شورآفرينترين جنبههاي هنر ارتباط با عالم بالا را در خود دارند که بيانگر کوشش بيپايان انسان است براي بيان حقيقت حق و التيام آلام روح و رسيدن به آرامش با بهرهگيري از توسل، توکل و يقين.»
قرار بر اين بود که اين گفتوگو دربارة کتاب «پرند ستايش در ايران» باشد؛ اما چيستي و چگونگي موسيقي مذهبي، حواشي آن و کارکردهاي اين نوع موسيقي هم در خلال گفتوگو طرح شد.
وجه تسمية کتاب «پرند ستايش در ايران» چيست؟
در حقيقت اين کتاب دفتر نخست از يک مجموعة هشت جلدي است که در آن مجموعه، گونههاي مختلف موسيقي ديني و موسيقي مذهبي در قالب يک کار پژوهشي، معرفي ميشود. در اين مجموعه سعي کردهام، به تعريف جديدي از فرهنگنامهنويسي شخصي دست يابم. من وقتي با کتابها و مقالههايي دربارة موسيقي مذهبي روبهرو شدم که در آن فقط به ۴-۳ مورد خاص از موسيقي مذهبي اشاره شده است و اينطور تداعي ميکند که فقط همين چندگونه از موسيقي وجود دارد و زماني که ديدم هنوز در جامعه به تفاوت بين «ستايش» و «نيايش» توجه نميشود، تصميم گرفتم سلسله کتابهاي پرند ستايش در ايران را چاپ کنم و گوناگوني، تنوع و تعدد موسيقي ديني-مذهبي را يادآور شوم.
واقعاً چيزي به نام موسيقي ديني-مذهبي وجود دارد؟ موسيقي ديني-مذهبي چيست؟
موسيقي ديني-مذهبي آن چيزي است که موضوعات معنوي و ديني-مذهبي را با ساز، آواز و نغمه به شکلي درست و وزين بيان ميکند؛ البته ما تاکنون از بازيابي، بازشناسي و برنامهريزي دربارة آن براي جامعة امروز و آينده غافل ماندهايم.
اين نوع موسيقي واقعاً وجود خارجي دارد يا شما درصدد هستيد، آن را ايجاد و نظاممند کنيد؟
موسيقي ديني و موسيقي مذهبي، يکي از بااهميتترين مسائل در ايران است. اين نوع از موسيقي ايران قويترين و شورآفرينترين جنبههاي هنر ارتباط با عالم بالا را در خود دارد و بيانگر کوشش بيپايان انسان براي بيان حقيقت حق و التيام آلام روح و رسيدن به آرامش با بهرهگيري از توسل، توکل و يقين است؛ ضمن اينکه اصلاً پايگاه موسيقي ايران، آوازهاي مذهبي است و گونههاي مختلف موسيقي مذهبي تأثير زيادي در رديف و دستگاههاي موسيقي ايراني داشتهاند.
خيلي جالب است. در جايي از دکتر فرامرز رفيعپور خواندهام: «در بسياري از مناطقي که هنوز آداب و رسوم و هنجارهاي سنتي کاملاً از بين نرفته، موسيقيهايي را مييابيم که داراي خصوصيات مثبت براي تقويت نظام اجتماعي هستند. مهمترين موسيقي که تأثير سازنده بر نظام اجتماعي دارد، موسيقي مذهبي ماست که بسيار پيشرفته و تکامليافته است.» واقعاً اين نوع از موسيقي در تقويت نظام اجتماعي مؤثر است؟
البته که مؤثر است. اگر تأثير نميداشت جاي شگفتي بود. در بررسيهايم در جنوب خراسان به ذکر «مدد» رسيدم و ديدم که پاية ذکرهاي ديگري نظير ذکر «نيمهشعبان» و ذکر «۱۲ امام» با کمي تغييرات ملوديک همان ذکر مدد است. بررسيها نشان ميدهد، شاخصي که در ذکر ۱۲ امام جنوب خراسان وجود دارد هم از لحاظ نت و هم از حيث شروع ملودي همخواني نزديکي با ذکرهاي طالشي و تربتجام دارد. اين يعني نزديکي فرهنگها و از اينگونه مثالها بسيار است.
براي نمونه بازيابي و بازشناسي ذکرها که اصلاً جزو آداب و آيين اصناف ايراني نظير سلماني، آشپز و... بوده است، حتماً کارکردهاي مفيد اجتماعي هم دارد.
در فرهنگ آييني ترکمنها، رسم است که بزرگ خانواده از روي متن کتابي در طول ماههاي رمضان و محرم، قصة زندگاني امام حسين (ع) را نقل ميکند و در حد توان قسمتهاي شعري را به حالت آواز ميخواند و مفاهيم را براي مستمعان تشريح ميکند. اين يعني فرهنگسازي و شوخي نيست. اين خود فرهنگسازي است.
آيا تاکنون بهرهبرداري منطقي و مورد انتظار از اين ميراث فرهنگي و مذهبي شده است؟
خير؛ چون ما با بنياد واژهاي به نام موسيقي مخالفت ميکنيم، نسبت به موسيقي مذهبيمان هم بيمهري ميکنيم. دربارة کتاب «زندگاني امام حسين (ع)» و آنچه دربارة فرهنگ ترکمنيها دربارة آن کتاب گفتم، نزديک به هفت سال است که من به همراه آقاي «جورجاني» روي ترجمة متن کتاب کار کردهايم و الآن آمادة چاپ است؛ ولي به دليل نبودن حمايتهاي لازم نتوانستيم آن را چاپ کنيم. متأسفانه بعد از انقلاب دربارة اين موضوع از سه جهت به صدمات فرهنگي دچار شديم؛ يکي اينکه برخي بزرگان بهشدت دربارة بعضي چيزها نفي فرهنگي کردند و در مقابل به مدح واردات فرهنگي دچار شديم؛ مثلاً ادوات موسيقي خودمان را که در خدمت تبليغات موسيقي مذهبيمان بود، نفي کرديم و سازهاي بيگانه نظير سازهاي الکترونيک را ترويج کرديم.
يک لطمة ديگر هم تناقض در رأي، نظر و طرح بين سازمانهاي فرهنگي کشور است. صدا و سيما با ارشاد، ارشاد با ميراث، ميراث با هر دوي آنها، همة آنها با کانون فرهنگي و هنري مساجد و در کل همه و همه با هم مشکل دارند و در آراء، افکار و عملکردشان با هم همسو نيستند.
يک مشکل و شايد اصليترين مشکل در اين زمينه، همان موضوع «غنا» و مشکل تاريخي اين قضيه است.
با وجود اينکه هيچ مراسم دولتي و غيردولتياي برگزار نميشود، مگر اينکه موسيقي يکي از ارکان آن است و تصور برپايي مراسم، جشنها و حتي غير جشنها و جمعوجورکردن آنها براي ناظران کيفي مراسم ناممکن است، متأسفانه هنوز رودربايستي در رويارويي با اين واقعيت که سرانجام تکليف ما با موسيقي چيست، وضعيت خندهدار و گاه مضحکي را در مراسم به وجود ميآورد؛ البته من فکر ميکنم، دربارة اين موضوع کمکاري پژوهشگران بيتأثير نبوده، آيا هيچ تلاشي براي گزارشدادن به مراجع دربارة آنچه شما موسيقي مذهبي-ديني ناميدهايد، شده است؟
ما خودمان اين کار را کردهايم. من و آقاي درويشي صحبت کردهايم. خود ما هم نگران افراط و رعايتنکردن حدود شرعي دربارة اين موضوع هستيم؛ مثلاً يک شبيهخوان که قرار است زبان حالي را با يک زبان موسيقايي بيان کند، بايد حدود و ثغور را رعايت کند و مراجع حق دارند، نگران اين موضوع باشند که تحريرزدن و چهچههزدني که غنا محسوب ميشود، اصل موضوع را خدشهدار نکند.
با چهچهه و تحرير آنچناني که خوانندههاي موسيقيهاي بزمي سر ميدهند، معلوم است که موضوع گم و به غنا وارد ميشود و اين اصلاً نقض غرض است.
شما ميگوييد توضيحات لازم دربارة اين موضوع به علما و مراجع عظام داده شده، اين ميراث فرهنگي-مذهبي باعث تقويت نظام اجتماعي ميشود و چنين و چنان؛ پس چه چيزي تاکنون مانع از بهرهبرداري از اين ظرفيت ارزشمند شده است؟
نبودن يک طرح جامع. مثلاً فرهنگستان هنر بايد اين کار را تاکنون انجام داده باشد که نداده است.
تنظيم يک طرح جامع در اين حوزه يک کار مديريتي است يا يک کار تخصصي و هنري؟ انجامدادن اين کار را از استاداني مانند شما بايد توقع داشته باشيم يا از مديران سازمانهاي فرهنگي؟
مديران سازمان بايد از متخصصان کمک بگيرند و روي چنين طرحي کار کنند. در هر حوزه متخصصان ميتوانند در هيئت يک شورا آسيبهاي آن حوزه را شناسايي کنند، دلايل را تشخيص دهند و براي اعتلا و رشد آن حوزة فرهنگي-ديني برنامهريزي کنند.
البته استاد، تصور برخي دوستان مسئول اين است که دربارة اين ميراث فرهنگي-ديني اغراق ميشود و کلاً بسياري طرحها توجيه اجرا و مقبوليت عمومي ندارند؟ آيا آنچه شما موسيقي ديني-مذهبي ميناميد، براي مخاطب امروزي جذابيت دارد؟
البته که جذابيت دارد. يک مثال برايتان ميزنم؛ روستايي به نام «توت» در يزد وجود دارد که پنج روز آخر ماه صفر نزديک به ۳-۲ ميليون جمعيت را در خود جاي ميدهد. چون اين روستا پايگاه شبيهخواني استان يزد است، مردم در آنجا نذر ميکنند و باني برگزاري مجالس تعزيه ميشوند. در آنجا يک هفته غذا رايگان است و صبح تا شب از سراسر ايران مردم به آنجا ميروند.
شما فکر ميکنيد فقط پيرها به آنجا ميروند؟ برويد و ببينيد مردم با هزينة خودشان در آنجا چه کردهاند! جوانها و نوجوانها در خط اول تماشاگران اين نمايشهاي شبيهخواني هستند. جالبتر اينکه چون پيشکسوتان و ميانسالهاي شبيهخواني استان از ميان رفتهاند، آنها از اراک، قم و تفرش تعزيهخوان دعوت ميکنند تا در «توت» برنامه اجرا کنند و اين فقط يک نمونه است.
اين موضوع در ايام محرم و صفر تقريباً در سراسر کشور وجود دارد؛ اما آيا ما موسيقي مذهبياي داريم که در ساير اوقات هم ميتوان آن را به انواع ديگر موسيقيها ترجيح داد؟
من يک نمونة ديگر براي شما مثال ميزنم. من يک پژوهشگر ميداني هستم و از هر چيزي که بگوييد، نمونهاي برايتان ميگويم و فيلم و صداي آن را نيز دارم. روستايي به نام «دولتآباد» در اصفهان هست که از حيث امکاناتي نظير اينترنت، مجتمعهاي فرهنگي و... غني است. در آنجا يک منطقهاي به نام «قتلگاه» وجود دارد که پنجشنبهها و جمعهها هنگام بعدازظهر شبيهخوانها جمع ميشوند و هر هفته يک شبيهخواني را از ساعت سه بعدازظهر تا هنگام غروب آفتاب اجرا ميکنند. برويد و ببينيد که چه استقبالي ميشود.
در «کاشمر» جلوي «امامزاده حمزه» و «سيدمرتضي»، جمعهها همين وضع وجود دارد. برويد و ببينيد، جوانها چه استقبالي ميکنند. مسئله اين است که مسئولان نميخواهند هزينههاي لازم براي پشتيباني از اين فعاليتها را تقبل کنند؛ وگرنه جذابيت و اقبال عمومي داشتن يا نداشتن بهانه است.
گويا اين نوع موسيقي که در ايران مورد بيمهري قرار گرفته، در ديگر جوامع اسلامي و شيعي بهشدت مورد توجه بوده و در کشورهايي نظير هند، پاکستان و افغانستان خيلي خوب به آن پرداخته ميشود؟
دقيقاً همينطور است.
چرا؟
براي اينکه آنها ميدانند و با زبان جهان آشنا هستند. آنها مناسبات فرهنگي جهان را تشخيص ميدهند. چون ما به موسيقي درست نگاه نکرديم و از واژة آن هراس داشتيم، موسيقي مذهبي ما از راه نفي و مدح فرهنگي صدمه خورده است. عمدتاً فکر ميکنند، موسيقي مذهبي ما فقط نوحه، تعزيه و شبيهخواني است؛ در حالي که من ۲۱ شاخة موسيقايي پيدا کردهام.
۲۱ گونة موسيقايي مذهبي؟
بله؛ همة آنها را هم اعلام کردهام؛ مثلاً نعتخواني، ستايش ويژة پيامبر (ص) به زبانهاي مختلف. الآن در جهان هر جا مسلمان باشد، با هر زباني، ستايش پيامبر (ص) را با موسيقي خودشان ميخوانند. اين معجزه نيست؟ ما اين همه نعتخواني در ايران داشتيم؛ ولي اصلاً به آنها توجه نکردهايم. فکر کنيد يک نفر که ساکن ايتاليا است، بيايد در ايران و نعت پيامبر (ص) را با زبان و موسيقي خودش بخواند؛ در اين صورت ما به يک تبليغ و زبان جهاني رسيدهايم يا خير؟
من تا به حال برگزاري سه جشنواره را پيشنهاد دادهام؛ يکي همين «نعتخواني» و ديگري «معراجنامهخواني» است. ما در معراجنامهخواني با همسايگان مجاور خودمان در حوزة خزر و خليجفارس مشترکات خوبي داريم که متأسفانه دارد از بين ميرود؛ البته آنها زنده نگه ميدارند؛ مثلاً در حوزة اقيانوس هند خيلي به معراجخواني توجه ميشود.
آنها داستان معراج پيامبر (ص) را با موسيقي خود بيان ميکنند. به نظر شما اين يک زبان جهاني نيست؟ به نظرم اين جفاي بزرگي است و ناجوانمردي است که ما هنرهايي را که نياکان ما بهسختي به وجود آوردهاند، نفي ميکنيم و دوست نداريم که از آنها استفاده کنيم.
اين ۲۱ گونة موسيقي مذهبي را در مجموعة «پرند ستايش در ايران» معرفي کردهايد؟
دفتر نخست به ذکرخواني، نعتخواني و چاووشخواني اختصاص دارد و در جلدهاي بعدي به ساير موارد ميپردازم.
آيا اين کتاب از حيث مواردي که نام برديد، همة جغرافياي ايران را دربرميگيرد؟
تقريباً؛ البته در بعضي موارد مثلاً دربارة نعتخواني در آذربايجان و جاهايي که زباني خاص دارند نظير لرستان وقتي به موضوع وارد ميشويم با دريايي از مطالب و موضوعات روبهرو ميشويم.
اين مجموعه محصول چند سال پژوهش و تحقيق است؟
در اين سي و چند سالي که مشغول پژوهش هستم، اطلاعات را ثبت کردهام و حاصل آنها را هم اکنون دستهبندي و منتشر ميکنم.
کمي دربارة محتوا و منطق تقسيمبندي فصول کتاب توضيح دهيد.
اين کتاب در فصل «ذکرخواني» به تعريف ذکر از ديدگاه مکاتب عرفاني، فضيلت و اهميت ذکر در ايران، انواع ذکرخواني و آداب آن و موارد ديگر ميپردازد.
در فصل دوم با نام «نعتخواني»، اهميت نعت، ذکر نامهاي پيامبر (ص) در نعت و نعتخواني نعت مصطفي، نعت نبي و... بررسي شده است.
فصل سوم هم به «چاووشخواني» اختصاص دارد و در آن مواردي نيز، چاووش در مستندات تاريخي، چاووشخوان و اهليت او، لباس، وسايل و آداب چاووشخواني و... آمده است.
موضوع خاصي دربارة کتاب هست که بخواهيد مخاطبان خيمه آن را بدانند؟
اميدوارم کتاب را بخوانند و از آن بهره بگيرند و ضعفهاي مرا به من بگويند. من هرگز از نقد نترسيدهام و معتقدم، ممکن است که انسان خودش متوجة ضعف کارهايش نشود. خيلي سخت است که انسان خودش متوجة ضعف کارهايش بشود و نقد بيروني خيلي مفيد است. خيلي دوست داشتم در اين کتاب نتنويسيهايي را که انجام داده بوديم، چاپ کنم؛ اما نشد.
چرا؟
مسائلي پيش آمد که مانع از انجام کار شد؛ البته در نظر دارم که در جلد هشتم تمام نتنويسيها و نکات فني و تخصصي کار را به همراه بررسيهاي تطبيقي ارائه دهم.
کد مطلب: 14557
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/14557/پرند-ستايش-ايران