مهاجر حقیقی کسی است که از خانۀ معصیت بیرون بیاید
قــرآن در کـربــلا
گفتاری از مهدی چهلتنی، اولین رئیس انجمن حکمت و فلسفه پس از انقلاب
1 مهر 1389 ساعت 0:00
وقتی که هم خود تشنه بودم و هم اسبم، امام حسین(ع) به من اشاره کرد که از آن مشکها آب بخور. امام بلند شد و مشک را به دست گرفت و سر مشک را در دهان من گذاشت و مرا سیراب کرد. این رفتار امام با کسی است که از دشمنان امام است و آمده است تا رگ حیات حسین بن علی(ع) را قطع کند.
فرهنگ-اندیشه: استاد مهدی چهلتنی در گفتاری به حضور قرآن در لحظهلحظة صحنههای کربلا اشاره میکند. وی در ابتدای بحث بر زبان مکالمه تأکید دارد. معتقد است که زبان امام حسین (ع) در شب و روز عاشورا حتی با زبان حضرتش در عرفه متفاوت است. از طرفی زبان یاران امام (ع) نیز در آن روز و ساعت متفاوت بود. این نوع گفتوگو به مکالمات عاشق و معشوق میماند. آنجا که در آیة ۵۴ سورة مائده بر «یحبهم و یحبونه» تأکید دارد.
در حقیقت اگر به سخنان امام (ع) و یاران ایشان در روز عاشورا توجه شود، دریافت میگردد که آنان جمعی عاشق در انتظار معشوقاند؛ نه مردمانی که با ترس و لرز انتظار مرگ را میکشند.
شدت دوستداشتن
آیة ۱۶۵ سورة بقره نيز آنجا که از شدت محبت نسبت به خداوند میگوید، بر همین مفهوم تأکید دارد؛ به بیان دیگر شدت علاقه و حب نسبت به پروردگار برای کسانی است که ایمان دارند و این محبت شدید را میتوان در کربلا به وضوح دید.
استاد چهلتنی معتقد است که امام حسین (ع) اگرچه در جنگاوری و شجاعت سرآمد است، هیچگاه مردم را به گناه دعوت نمیکند؛ به همین دليل با نام جنگاوری، مبارز نمیطلبد و از آنان کشتن خود و یارانش را که سرآمد گناهان است، نميخواهد.
عدالتورزی حتی در دشمنی
ایشان بهترین و دقیقترین مصداق آیة هشت سورة مائده را داستانی میداند که در کربلا رخ داده است. آنجا که علی ابن طعان معاربی میگوید: «من در لشکر بودم. فضا در نظرم از شدت تشنگی غبارآلود مینمود. هم خود تشنه بودم و هم اسبم. رسیدم و دیدم که امام حسین (ع) نشسته است، به من اشاره کرد که از آن مشکها آب بخور. آنقدر از تشنگی شتابزده و حریص بودم که آب به زمین میریخت. حضرت به من کلمهای گفت که در حجاز معمول بوده است. نفهمیدم چه میگوید. بلند شد، آمد و مشک را به دست گرفت و سر مشک را در دهان من گذاشت و مرا سیراب کرد.»
این رفتار امام (ع) با کسی است که از دشمنان ايشان است و آمده تا رگ حیات حسین بن علی (ع) را قطع کند. بهراستی برای آيهای که میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.» (آية ۸، مائده) تحققی زیباتر از این وجود دارد؟ چه بسیار دشمنیها و دشمنانی که اقوام مختلف مؤمنان را از جادة عدالت خارج ساخته است. در طول تاریخ کجا را سراغ داریم که چنین توصیهای وجود داشته باشد و از آن مهمتر در کجا چنین حکمی به اجرا درآمده است؟
این سؤالی است که استاد چهلتنی نیز آن را طرح میکند و در برابر آن فقط پاسخ، رفتار علی (ع) است. آنجا که در جنگ صفین آب را روی لشکر معاویه باز کرد؛ آبی که تا چند ساعت قبل از آن در اختیار معاویه بود و آن را به روی یاران علی (ع) بسته بود و خود میفرماید که کسی که با بدی پیروز شود، شکست خورده است.
وعدة آتش در اطاعت از امامِ باطل
ایشان معتقد است که دشمنان امام حسین (ع) نیز به قبح رفتار خود و تصمیمی که برای شهادت ایشان داشتند، واقف بودند؛ اما هریک در توجیه عمل خود میگفت که ما از اماممان اطاعت کردیم و امید نجات داریم. وی در ادامه میگوید که مجادلهای بین نصیر بن مالک و ابوالشعشعا درگرفت که «برای چه به اینجا آمدهای؟ میخواهی کشتة پسر پیغمبر خدا را برای زن و فرزندت هدیه ببری؟» گفت: «من اطاعت امامم را کردم.» پاسخ داد: «مگر در قرآن نخواندی که فرمود: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّـ‹ً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَـ‹ِ لَا يُنصَرُونَ»؛ «و آنان را پيشوايانى كه به سوى آتش مىخوانند، گردانيديم و روز رستاخيز يارى نخواهند شد.»» (آية ۴۱، قصص)
نویسنده در ادامه میگوید که مصداق طرف دیگر آن نیز در قرآن است. آنجا که میفرماید: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّـ‹ً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»؛ «و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند.» (آية ۲۴، سجده)
ایشان معتقد است که امام (ع) فراوان در کربلا خود را معرفی میکرد و با دشمنان اتمام حجت مینمود؛ چراکه طبق این آیة قرآن که فرمود: «... لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَـ‹ٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَـ‹ٍ...»؛ «... تا كسى كه [بايد] هلاك شود، با دليلى روشن هلاك گردد و كسى كه [بايد] زنده شود، با دليلى واضح زنده بماند...» (آية ۴۲، انفال) هرکه هلاکشدنی است، باید دلیلش را بداند و هلاک شود.
هجرت از باطل
این پژوهشگر دینی در ادامة سخنانش به داستان حر میرسد که با یکی از یارانش سرگرم مکالمه است. بعدها آن یار نقل میکند و میگوید: «من در کنارش ایستاده بودم. هنوز جنگ آغاز نشده بود. دیدم دست و پایش میلرزد. گفتم: «فلانی اگر کسی از من میپرسید شجاعترین کس در کوفه کیست، من نام تو را میبردم. از چه میترسی؟» گفت: «من خود را بین بهشت و دوزخ مخیر میبینم.» گفت و پا به شکم اسب زد و رفت.» آیا برای این آیه که میفرماید: «... وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللهِ وَكَانَ اللهُ غَفُورًا رَّحِيمًا»؛ «... و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او از خانهاش به درآيد، سپس مرگش در رسد، پاداش او قطعاً بر خداست و خدا آمرزنده مهربان است.» (آية ۱۰۰، نساء) مصداق بهتری سراغ دارید؟ اگر متوجه باشید که طبق روایات، مهاجر حقیقی کسی است که از خانۀ معصیت بیرون بیاید و به سوی خدا حرکت کند؟
وی یکی از بهترین مصادیق آیة «أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَـ‹َ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»؛ «آيا ندانستهاند كه فقط خداست كه از بندگانش توبه را مىپذيرد و صدقات را مىگيرد و خداست كه خود توبهپذير مهربان است.» (آية ۱۰۴، توبه) را در کربلا حر میداند.
ایشان در ادامة برجستهکردن آیات قرآن در جایجای کربلا به داستان کسي میرسد که به او خبر دادند، پسر تو در جنگ آذربایجان اسیر شده است. این خبر مصادف با یکی از روزهای قبل از واقعۀ کربلا بود. وقتی حضرت فهمید، جبۀ گرانبهایی را با پول به او داد و گفت: «اینها را بردار و فرزندت را از اسارت درآور.» اما پاسخ آن صحابی شنیدنی است. آن صحابی گفت: «درندگان مرا بخورند، اگر از شما جدا شوم.»
پاسخی که انسان را به یاد آیة «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَ›ٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَاللهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ»؛ «بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گردآوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مىداريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمىكند.» (آية ۱۱۰، نساء) میاندازد که مصداق اتم و اکملش در کربلا و در چنین صحنههایی است.
خدا تزویریان را میشناسد
این نکته بسیار جالب است که دشمنان امام (ع) نیز نماز میخوانند و یکدیگر را به بهشت بشارت میدهند؛ در حالی که مصداق بارز آن آیهاند که فرمود: «وَلْيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ»؛ «همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد و به ايشان گفته شد، بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد. گفتند، اگر جنگيدن مىدانستيم، مسلماً از شما پيروى مىكرديم. آن روز آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان به زبان خويش چيزى مىگفتند كه در دلهايشان نبود و خدا به آنچه مىنهفتند، داناتر است.» (آية ۱۶۷، آل عمران)
نیکی اقرار به زبان نیست
ایشان همان مردمی هستند که میگویند، ایمان آوردیم؛ ولی مؤمن نیستند. همانگونه که خداوند فرمود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ «و برخى مردم مىگويند، ما به خدا و روز بازپسين ايمان آوردهايم؛ ولى گروندگان [راستين] نيستند.» (آية ۸، بقره) چراکه نمیتوانند در برابر امر خدا حتی از حکومت ری دست کشند. ایمان فقط اقرار به زبان نیست، بلکه نیکی آن است که خداوند فرمود: «لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَـ‹ِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلا›َ وَآتَى الزَّكَا›َ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ «نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوستداشتنش به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفاداراناند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيباياناند. آناناند كسانى كه راست گفتهاند و آنان همان پرهيزگاراناند.» (آية ۱۷۷، بقره)
لقمة حرام از بیتالمال
استاد مهدی چهلتنی توضیح میدهد که وقتی حضرت، مردم را آرام کرد و برای سخنرانی ایستاد و شروع به صحبت کرد، کمی که گذشت، گفتند: «ما نمیفهمیم شما چه میگویید.» فرمود: «بدانید که شکمهای شما از مال حرام انباشته شده است.» و این سخن آنان مصداق آن آیه است که فرمود: «الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛ «كسانى كه دربارة آيات خدا بدون حجتى كه براى آنان آمده باشد، مجادله مىكنند [اين ستيزه] در نزد خدا و نزد كسانى كه ايمان آوردهاند [مايه] عداوت بزرگى است. اينگونه خدا بر دل هر متكبر و زورگويى مهر مىنهد.» (آية ۳۵، غافر) طبع یعنی مهر کردن و خدا اینگونه قلب هر متکبر جبار را مهر میکند. اینان همان کسانی هستند که چه آنان را اندرز دهی و چه ندهی، ایمان نمیآورند که مصداق آیة ۶ سورة بقره است.
دو چشم و زبان و دو لب برای انتخاب
قرآن در آیاتی میفرماید: «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ»؛ «ما دو چشم و زبان و دو لب برای شما قرار دادیم و شما را هدایت کردیم تا سر دو راهی.» (آيات ۸ و ۹ و ۱۰، بلد) و آنجا دیگر خودتان انتخاب میکنید. در کربلا فراوان از این دو راهیها یافت میشود؛ هم برای یاران امام (ع) و هم برای دشمنان ايشان. همیشه نمیشود جوری رفتار کرد که نه سیخ بسوزد و نه کباب؛ هم اینطرف راضی باشند و هم آن طرف. خدا نمیگذارد و نمیشود. زمانی فرامیرسد که باید امتحان پس بدهیم. بهراستی«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ»؛ «آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند؟» (آية ۲، عنکبوت)
در صحنۀ عاشورا از همه تماشاییتر کار عمر سعد است. او، هم میخواهد حکومت ری را داشته باشد و هم میخواهد به این ننگ آلوده نشود که پسر پیامبر خدا را بکشد. اصلاً دلش نمیخواهد این کار را بکند؛ اما به جایی میرسد که میگوید: «شاهد باشید که من اولین کسی هستم که تیر انداختم.» کارش به جایی میرسد که وقتی همه کشته میشوند و بر زمین میافتند، دستور میدهد که اسبها بر این جنازهها بتازند.
خداوند امتحان میکند تا: «مَّا كَانَ اللهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَآ أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...»؛ «خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند...» (آية ۱۷۹، آل عمران)
شیب کم جادة جهنم
ایشان در ادامة سخنان خود میگوید که یکی از نویسندگان غربی تعبیری دارد که جالب است. میگوید، جادۀ جهنم ابتدا شیب کمی دارد تا انسان زیاد نگران نشود؛ چراکه شیب تند انسان از خواب بیدار میکند. هر جا در طول مسیر عمر سعد، بین خدا و دنیا اختلاف افتاد، او بدون معطلی دنیا را انتخاب کرد. حالا به معنای سَنَسْتَدْرِجُهُم در این آیه دقت کنید که فرمود: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ»؛ «کسانی که آیات و نشانههای ما را تکذیب کردند، بهتدريج از جايي كه نميدانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.» (آية ۱۸۲، اعراف)
عرصۀ کربلا یکی از این عرصههای امتحان الهی است که مدام در حال تکرار است. لطف خدا این است که سؤالهای امتحانی را به ما گفته است. حضرت آیة امتحان الهی را بارها یادآوری میکرد؛ چراکه خداوند نیز فرمود که حتماً شما را آزمایش میکنیم. به: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ»؛ «و قطعاً شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم و مژده ده شكيبايان را.» (آية ۱۶۵، انعام)
قساوت قلب
ایشان معتقد است، یکی از چیزهایی است که اصلاً در حساب و کتاب ما نیست، این است که معلوم نیست ما با دلمان چه کار میکنیم. قرآن میفرماید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَ›ِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَ›ً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَ›ِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَـ‹ِ اللهِ وَمَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (آية ۷۴، بقره) یعنی دلهایی که مثل سنگ سختاند، بلکه سختتر از سنگاند. سنگها گاهی از ترس خدا شکافته میشوند. این دلها نم آبی بیرون نمیدهند و یک صدای آشنا در این هستی نمیشنوند.
استاد چهلتنی در ادامه به داستانی اشاره میکند، از این قرار که عبدالله بن عمیر کلبی يک مسیحی بوده که به دست امام حسین (ع) مسلمان شده است. او از یاران امام (ع) در عاشوراست که میجنگد و شهید میشود. وقتی روی خاک میافتد، همسرش بالای جنازۀ شوهر میآید. به او میگوید: «نمیگذارم بروی؛ مگر اینکه به من قول بدهی که بدون من به بهشت نروی.» این زن نمیداند که امیرالمؤمین (ع) فرمود: «اینجا سوارانی میآیند قبل از اینکه عرق اسبهای آنها خشک شود، وارد بهشت میشوند.»
نمیداند اگر این ضمانت را میدهد، باید همراه شوهرش کشته شود. داشت عزاداری میکرد و برای همسرش نوحه میخواند، در این حال یکی از آنها با عمود آهنی این زن را کشت. این زن لوازم این دعا را که مرا هم باید با خود به بهشت ببری، نمیدانست. ببینید در کدام جنگ اتفاق افتاده که زنی را در چنین حالی بکشند. اگرچه برخی از باقیماندۀ احزاب که فرقۀ وهابیها هستند دارند چنین کارهایی میکنند. این معنیِ قساوت بدتر از سنگ است.
ایشان معتقد است که امام حسین (ع) با نماز ظهر عاشورا به ما میگوید:
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد/ به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
خداوند در هر سو
«... فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ...»؛ «... پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به] خداست...» (آية ۱۱۵، بقره) امام حسین (ع) این را در روز عاشورا ثابت میکند. خدا را در همهجا حاضر میبیند. خدایی که همه چیز را میبیند. «... اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛ «... هر چه مىخواهيد بكنيد كه او به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.» (آية ۴۰، فصلت) یا در جای دیگری میفرماید: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»، «مگر ندانستهای كه خدا مىبيند؟» (آية ۱۴، علق)
وقتی که تیر به گودی گلوی آن طفل رسید، حضرت فرمود، آیا این مصداق روشنی از این آیه نیست که فرمود: «أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ»؛ «آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟» (آية ۵۳، فصلت) صدق در عمل قبل از صدق در توحید محال است. امام حسین (ع) قبل از هر چیز در ایمانش به توحید صادق بود و این ایمان او را به صدق در عمل میرساند. راههای پر چاه و چاله بر او هموار بود و تحمل مصایب بر او آسان؛ چراکه خداوند را حاضر و ناظر میدید و هم او برای او کفایت میکرد.
کد مطلب: 14642
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/14642/ق-رآن-ک-رب-لا