شبهاي آفتابي
مطهره اخوندی
1 آبان 1389 ساعت 0:00
پردة وسط کنار ميرود و در ميان تاريکي فرشتههايي که در حال چرخش هستند... آدم (ع) ميآيد و اولين داستان خلقت شکل ميگيرد.
جامعه: وقتي نام بهزادپور را ميآورم، دخترک ميگويد: «خداحافظ رفيق»ش را ديدهام.
کسي نميداند اينجا ميخواهد چه اتفاقي بيفتد. من هم در این ندانستن با سایر تماشاگران سهیم هستم. شايد تعجب کنيد؛ اما اين نمايش صرف نيست مانند باقي نمايشها که بليطت را از گيشه بخري و وارد سالن ويژه شوي و بنشيني در جايگاه تماشاگران.
این را اول از همه مکاني که براي نمايش انتخاب شده است، نشان ميدهد. در دهکدة مقاومت که وارد ميشوي جز محوطة وسيع پادگان و ساختمانهاي اداري چيزي به چشم نميآيد. سکويي ميان يک محوطة باز تعبيه شده که اول همه را به شک مياندازد که نمايش اينجاست؛ اما نيست.
جمعيت به سوي محوطهاي ديگر هدايت ميشوند، جاده خاکي ميشود و در دو سمت جاده، خاکريزها و سنگرها و تانکها به چشم ميآيد. ناگهان هالهاي از نور آسمان را روشن ميکند. منوري رد ميشود و محو ميشود. چشمها به آسمان خيره ميشود و پاها مسير را طي ميکند. بچهها به لولههاي تانک آويزان هستند. اينها براي يک نمايشگاه دفاع مقدس هستند يا بخشي از نمايش؟ حدس ميزني که نمايشي ببيني دربارة جنگ هشت ساله؛ اما روي بليط نوشته است: «در این شب شما از مکان و زمان عبور خواهید کرد!»
مسير، سربالايی ميشود و به نفسنفس ميافتي. اگر سرت را ۹۰ درجه به عقب برگرداني، جمعيتي ميبيني که مانند راهپيمايي باشکوهي به سمت بالا ميآيند. کمکم جادهاي خاکي با کلوخها و کيسههايي که از خاک پر شدهاند، نمايان ميشود. در دو سمت جاده فانوسهايي راه را روشن کرده است. پلههاي گونيشکل را که رد ميکني، به سولهاي بزرگ ميرسي. اينجا سالن اجراي نمايش است... بيصندلي... بيديوار... يک موکت پهن شده در کف سوله و سه طرف سوله پردة سفيد تعبيه شده است و در برزنتي که از آن داخل شدي... روي موکتها بهاصطلاح باید هيئتي نشست.
مجري در ميان پردة وسط آغاز ميکند... حمد و ثنا، پيشينه و محتواي کار که نمایش ترکیبی از آدم (ع) تا خاتم (ص) است...
ناگهان نورافکنها خاموش ميشود و سوله سه هزار نفري در تاريکي فرو ميرود... اينجا ميان کوهپايهها و تاريکي... آهنگي تاريکي را ميشکافد و در دل تماشاگران ميريزد... ناگهان فلاشر روي صورت تماشاگران نور ميافکند و هيجان ناشي از آهنگ با ترس نور ادغام ميشود و تماشاگران را غافلگير ميکند... بازي نور و آهنگ و بالا و پايينرفتن پردههاي دو سمت تماشاگران، تفاوت اين نمايش را فرياد ميزند.
پردة وسط کنار ميرود و در ميان تاريکي فرشتههايي که در حال چرخش هستند... آدم (ع) ميآيد و اولين داستان خلقت شکل ميگيرد.
انفجار هبوط انسان، جمعیت را غافلگیر ميکند و عدهاي بعد از انفجار از این یکهخوردن خود به خنده ميافتند... در پردة بعدی ابراهیم (ع) بتشکنی ميکند، فرزند را به خاک مينهد، شیطان را رجم ميکند. سیر جوانی تا پیری ابراهیم (ع) بدون آنکه پرده باز و بسته شود یا شخصیتها از صحنه خارج شوند، بسیار زیبا نشان داده ميشود... فقط با خاموش و روشنکردن جاهای مختلف صحنه و با کمک بازی نور اتفاق ميافتد... پردة بعدی موسی (ع) به عبادت ۴۰ شبانهروزی ميپردازد و گوسالة سامری آتش ميگیرد... و با خاموشی صحنه و روشنشدن مرکز صحنه و مادری که نوزادی در آغوش دارد، پردة داستان تولد عیسی (ع) آغاز ميشود...
ناگهان بر روی سه پردة اطراف سایههايي آشکار ميشود... عدهاي در حال پرستش بتان هستند و گروهی در حال زنده به گور کردن زنان، شکنجة مسلمانان صدر اسلام، عمار و یاسر و سمیه، در این صحنه از صدای فیلم محمد رسول الله (ص) استفاده شده و بهسرعت تماشاگر که با تکتک صحنههاي این فیلم تاریخی ارتباط برقرار کرده، ميداند در این سیر تاریخ، کجا ایستاده و چه برههاي را نظاره ميکند... جنگ مسلمانان و کفار... تبعید مسلمانان به شعب ابی طالب... از سمت راست خروجی سالن، مسلمانان با تنی خسته و غمآلود در حال تبعیدشدن هستند... نقشه و توطئة مشرکان و عاقبت فتح مکه... ناگهان از بالای کوه (صحنه وسط) مسلمانان با در دست داشتن شاخههاي نخل وارد ميشوند و کل صحنه و خروجی راست را پر میکنند... در دست نداشتن هیچ ادوات جنگی، با آهنگ شاد و ریتمیک استفاده شده، شعف را در دل تماشاگران میریزد و برخی تماشاگران آهنگ را با دستهاي خود همراهی میکنند.
صحنة بعدی با بازشدن پردة وسط آغاز ميشود... نورافکن با ریتم ضربهاي آهنگ بهترتیب صحنه را روشن میکند و هر جا که روشن ميشود، عدهاي ایستادهاند. در پایان نور سبزی در وسط جمعیت ميریزد و دو دست که بالا رفته است... من کنت مولاه فهذا علی مولاه... غدیر خم و ناگهان نعرهاي در این وسط و از میان جایگاه تماشاگران، شیطان با گرزی که در دست دارد ميدود و از سالن خارج ميشود.
صدای کریمی -مداح معروف- سالن را پر ميکند و تماشاگران با دستهاي خود همراهی ميکنند... دو نفر در حال پخش شکلات در میان تماشاگران هستند... مجری ميگوید که خیلیها در این پرده نیت کردهاند و حاجت خود را گرفتهاند و با مدح و ثنای علی (ع) به پیشواز پردة بعدی ميروند... رحلت رسول اکرم (ص) و آتشزدن خانة فاطمه زهرا (س) اشک را در چشمها مينشاند و به بیعت بردن اجباری علی (ع)، پرده با خروج تابوتی از میان وسط صحنه و عبور از راهروي میانی حضار پایان میيابد... عشوهگری قطام و آخرین نماز جماعت علی (ع) و ضربت خوردن علی (ع)...
داستان بعدی با صدای نوحة کریمی همراه است که با تکنیک سایه، آخرین لحظات شهادت امام حسن (ع) اجرا ميشود... پردة بعدی روایتی از سرپیچی کوفیان از فرستاده حسین (ع) است... شب عاشورا با تکنیک سایه و صدای کریمی اجرا ميشود و با باز شدن پرده، صحنة ظهر عاشورا و شهادت امام حسین (ع)، نمایش داده ميشود... آتشزدن خیمهها و در میان کشتگان گشتن حضرت زینب (س)، به سر کردن نیزهها و رهسپاری به شام با تکنیک سایه نشان داده ميشود.
آیتم بعدی مربوط به سخنرانی امام خمینی (ره) در فیضیه و راهپیمایی و فرار شاه و آغاز جنگ تحمیلی ميشود... این پرده طولانی و در عین حال عجین با همة ایرانیان است... آژیر خطر و بمباران شهرها و ارسال کمکهاي مردمی با ماکت زیبای شهر، صحنه را جذاب کرده است... با تکنیک سایه در پردة راست و وسط، عملیات شبانه را نشان ميدهد و در پردة سمت چپ یک جنگ واقعی رخ ميدهد. رگبار انفجارها، اسیرگرفتن و انتقال مجروحها... و آخرین آیتم ادغامی از مظاهر کفر و شرک با سردمداری شیطان با پرچم اسرائیل و اسبسواری که در دو دستها پرچم سبزی را حمل ميکند... و ۳۱۳ نفری که پرچم سبز بر دوش دارند و تفنگی در دست ظاهر ميشوند و به سوی ظهور، آخرین پرده از این سیر زمان در تاریخ است.
لمس یک نمایش، نکتة طلایی ماندگاری
حرکتدادن بازیگران از میان تماشاگران یکی از شگردهای بهزادپور در باورپذیرکردن نمایش است. بازی نور هماهنگ با آهنگ و تجربة بوهای مختلف متناسب با هر صحنه در تأثیرگذاری صحنهها نقش اساسی را بازی میکرد. اگر این نمایش را بدون این ارکان ميدیدید، جز کاری تکراری چیزی نصیبتان نميشد.
ماکتهاي استفادهشده بسیار بهجا و متناسب و با فکر طراحی شده بودند؛ بهویژه در شهرسازی دهة شصت، استفاده از گاری سیبزمینی و پیاز و اجناس و اقلامی که مردم به نیروهای رزمنده کمک میکردند، یادآور همة آن روزها بود.
استفاده از سایه در فواصل صحنهها، با نورهای رنگی بر جذابیت کار افزوده بود.
از حاشیه تا متن
به علت ازدحام جمعیت و نبود برنامهریزی در حضور فقط سه هزار نفر برای تماشا، هر شب شماری بیشتر از این رقم برای دیدن نمایش ميآمدند و این باعث نبود جا براي تماشاگران در سوله ميشد. بارها مجری جمعیت را دعوت میکرد که تنگتر بنشینند و گاه میان چند پرده مجری این درخواست را تکرار ميکرد و وقفه میان پردهها، اثرگذاری نمایش را ناخواسته کاهش میداد.
وجود تماشاگران خارج از سوله مشکلی بزرگ برای سیاهلشگر بود که باید سریع در عوض شدن پردهها در حال رفتوآمد باشند.
خانمی ۳۷ ساله میگفت که در شهرک زینبیه زندگی ميکنند که به محل نمایش راهی ندارد و هر شب به عنوان سرگرمی با خانواده و همسایهها برای تماشای نمایش ميآمدند. مسلماً بهزادپور مایل است که کارش را تعداد بیشتر و آنهم یکبار بیشتر نبینند.
یکی از بازیگران که مسئول پخش شکلات در آیتم غدیر است، اذعان داشت که برخیها آنقدر به دیدن نمایش آمدهاند که قبل از آیتم غدیر کودکی رو به من کرد و گفت زود باشید شکلاتها را بدهید، خسته شدم. این کودک همة آیتمها و زمانها و بازیگران را حفظ بود.
کسانی که در ردیفهاي جلویی نشسته بودند، لذت بصری را نسبت به کسانی که از میانه تا آخر سالن نشسته بودند، نبردند؛ زیرا همسطح بازیگران صحنه قرار داشتند و نور برای ایشان مانند ردیفهاي بعدی کم نبود و بسیاری ریزهکاریهاي صحنه را ميدیدند؛ همچنین خاک و انفجارها به آنها نزدیک بود. یکی از بازیگران اسبسوار با اسب به زمین خورد که با نزدیک بودن به تماشاگران این خطر ميرفت که اسب داخل جمعیت بیفتد.
یکی از خانمها گلهمند بود که زنعمویش که به همراهش در ردیف جلو نشسته بودند، مورد اصابت پوکههاي خالی در هنگام شلیک در صحنه جنگ تحمیلی قرار گرفتهاند و به قسمت هلال احمر برای پانسمان رفته بودند.
با همة به کارگیری عناصری که ابتکار و خلاقیت را در این نمایش بالا ميبرد؛ اما پوتین و شلوار خاکی بازیگران که همگی سرباز وظیفه بودند، از اثرگذاری کاسته بود.
یکی از تماشاگران که دانشجو بود، ضمن اینکه محو بسیاری صحنهها و هنرمندیها شده بود، بیان کرد: «به نظر من کارگردان در اولین صحنه هنگام هبوط آدم (ع) بهعمد از انفجار استفاده کرده که با تزریق ترس و استفاده از تکنیک غافلگیری مخاطب را شوک دهد تا بتواند محتوایی را که خود مایل است به مخاطب بدهد.»
البته بهزادپور انفجار ابتدایی را فقط یک تکنیک که بهجا استفاده شده، ميداند و این نظر را رد ميکند که بخواهد ایدئولوژی را به مخاطب خود تحمیل کند.
در بسیاری صحنهها از نوحه و مداحی کریمی و اجرای بازیگران روی صدای وی استفاده شده بود که به اعتقاد کارگردانِ شب آفتابی صدای کریمی و تصویرسازی فوقالعاده وی دلیل انتخاب چنین الگویی بوده است. بهزادپور در مصاحبه ویژهاي گفته است: «من اصلاً به خواندنهاي محمود به چشم مداحی به معنای مصطلح و رایج آن بین مردم نگاه نميکنم. محمود برای من یک شاه موسیقی و برتر از بزرگترین سمفونیهاست. او هم صدایش و هم اجرایش و نوع ارائهاش از نظر موسیقایی و نوایی فوقالعاده قدرت بالایی دارد. ضلع دیگر خواندن محمود، تصویرسازی اوست. او بهشدت در تصویرسازی صحنهها استاد است.»
بهزاد بهزادپور همچنين گفت: «در صحنههايي که از صدای سریالها استفاده شده، سریالهايي چون مریم مقدس (س)، محمد رسول الله (ص)، امام علی (ع) و... اگر بودجه و امکانات داشتیم به هیچ وجه از دیالوگ فیلمها استفاده نميکردم؛ چون خود این کار نوعی محدودیت را تحمیل ميکند.»
یکی از تماشاگران که کارشناسی الهیات داشت محتوای ارائهشده را با آموزههاي دینی خود کاملاً منطبق ميدانست، در صورتی که تماشاگری دیگر ابراز داشت: «در صحنة آدم (ع)، آموزة مسیحی خوردن سیب نشان داده شده؛ در صورتی که در اسلام صحبت از گندمخوردن است. پدرم روضة رضوان به دو گندم بفروخت/ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم.»
در صحنة شکنجة مسلمانان صدر اسلام، صدای سمیه و لحظة شهادتش پخش ميشود؛ در صورتی که در سایههايي که نمایش داده ميشود، فقط مردان هستند که شکنجه ميشوند یا هنگام بردن اسرا به شام، در کنار سرهای بر نیزه چند مرد خسته و زار روی شترها هستند؛ در صورتی که طبق شواهد تاریخی فقط مرد حاضر در اسرای پس از عاشورا حضرت سجاد (ع) است.
صحنة شهادت امام حسین (ع)، بر خلاف آنچه تاکنون در تعزیهها مرسوم است و دیده ميشود، فقط فروکردن خنجر در قلب ایشان دیده ميشود و نه اینکه با ده ضربه سر ایشان از تن جدا شود.
شب آفتابی از زبان تماشاگران
خانمي ۳۷ ساله گفت: «برای بار اول تجربة خوبی بود؛ انگار که وسط صحنهها حضور داری. خیلی واقعی بود؛ اما این راهی که آمدیم، خیلی طولانی بود و تنگی نفس گرفتم.»
خانم بازنشستهاي که به همراه خواهرش به نمایش آمده معتقد است، خاکریزها و مسیر طی شده تا به محل نمایش، او را از دنیا کنده است و گویی قیامت شکل گرفته است. ميگوید: «با خودم فکر ميکردم که چه توشهاي همراه خود دارم؟»
خانم پرستاری که اولین بار این نمایش را دیده بود اینگونه بیان داشت: «اول که چراغها خاموش شد و نور ریخت خیلی ترسناک بود؛ انگار که ميخواستند یک فیلم ترسناک نشانمان دهند.»
خانم ديگري گفت: «محشر بود. اصلاً فکر نميکردم اینگونه باشد. وقتی دست میزدم یا میگریستم در اوج هیجان بودم.» وی پیشنهاد داد: «اگر قسمت مداحیها زنده اجرا میشد بهتر بود.»
خانمی چادری که در حدود ۵۰ سال داشت، گفت: «خیلی از مطالب را از قبل آگاهی داشتیم یا در قرآن خوانده بودیم؛ اما شنیدن کی بود مانند دیدن.»
یکی از خانمها که همراه بسیج محل خود برای تماشا آمده بود، پیشنهاد داد: «ادبیات به کار بردهشده کمی بادقت و متناسب با همان زمان به کار برده شود، بهتر است. در قدیم کی میگفتند، بچه؟ به نظرم طفل یا کودک واژة مناسبتری است.»
آيتمهاي شب آفتابي شامل آدم (ع) و حوا و وسوسههاي شيطان، داستان ظهور پيامبران (ع) و پيغام آنان، بعثت پيامبر (ص)، هجرت مسلمانان از مکه، غزوه بدر و سپس فتح مکه، رحلت پيامبر (ص) و وقايع بعد از آن، پيروزي انقلاب اسلامي، آغاز جنگ تحميلي و سرانجام به سوي ظهور است.
کد مطلب: 14895
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/14895/شبهاي-آفتابي