مجلس تعـزیة حــر

21 مرداد 1393 ساعت 8:57

«مجلس تعزیة حر» چندین نسخه دارد که نسخه‌ای که در زیر می‌آید، در زمینة اراک و دارای حال و هوای حماسی است. تعزیه‌های زمینة اراک متأثر از علاقة مردم به داستان‌های حماسی و به‌ویژه شاهنامه، دارای روح سلحشورانه‌ای است.


«مجلس تعزیة حر» چندین نسخه دارد که نسخه‌ای که در زیر می‌آید، در زمینة اراک و دارای حال و هوای حماسی است. تعزیه‌های زمینة اراک متأثر از علاقة مردم به داستان‌های حماسی و به‌ویژه شاهنامه، دارای روح سلحشورانه‌ای است.

شبیه‌خوانان این مجلس عبارت‌اند از: ابن زیاد، خطیب، حر، ابن سعد، هاتف، شمر، امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع)، حضرت علی‌ اکبر(ع)، حضرت زینب(س)، حضرت سکینه(س)، ظهیر، مصعب، پسر حر.

در بخشی از این نسخه چنین آمده است:

ابن سعد:

خطاب من به تو باد ‌اي حر نکو منظر

قلیل لشگری آید مرا به مد نظر

بیان نما که تو این خیمه و سپاه از کیست؟

نزول کرده در این دشت پر جفا از کیست

حر:

یقین بدان تو ایا ابن سعد این لشگر

بود از آن حسین نور دیدة حیدر

که آمده ز مدینه در این زمین بلا

بود به همره او عترت رسول‌الله

ابن سعد:

سردار لشگر ‌اي حر فرخنده گوش‌دار

آیم ز نزد ابن زیاد ستم شعار

این نامه گفته است زبانی به شور و شین

زنهار رخ متاب تو از کشتن حسین

حر:

ای وای، من کجا و چنین کار الامان

کی جنگ می‌کنم به حسین شاه انس و جان

کی تیغ برکشم به حسین شاه تاجدار

گردم به حشر نزد پیمبر ذلیل و خوار

امام حسین:

ای حر چه نامه‌ای است که می‌خوانی از وفا

گویا که باشد این رقم از بهر قتل ما

حر:

بستان تو نامه را به فدای تو جان من

بر خوان تو شرح نامه بیان کن به انجمن

خطاب من به تو ‌اي ابن سعد کفر شعار

تو با سپاه خودت گوشه‌ای بگیر قرار

امام حسین:

ایا گروه محبان و دوست دارانم

برادران و عزیزان و جمله یارانم

خبر کنم همگی را من امشب ‌اي یاران

رسید لشگر ابن زیاد بی‌ایمان

کند محاربه فردا به من در این صحرا

یقین شوید شما کشته جملگی ز وفا

شب است و لشگر کفر رفته‌اند ز خواب

هر آنکه میل به رفتن کند رود به شتاب

من پرده می‌کشم به رخ خود به حالتی

هر کس می‌رود برود بی‌خجالتی

فغان و آه که رفتند یاوران یک سر

گذاشتند مرا در میان این لشگر

کسی نگفت که آخر حسین مسلمان است

اگر امام نباشد ز اهل ایمان است

زینب:

الله این بهار غم آل مصطفی ا‌ست

زینب یقین به این همه اندوه مبتلاست

زینب کند چه چاره چه خاکی کند به سر

دور از مدینه گشته بی‌یار و دربدر

برخیزم و به خیمه روم، ‌اي غریب من

در این سفر اسیری و خواری نصیب من

امام حسین:

به غیر کشته شدن نیست چاره دیگر

اجل کنون نکند از شما کناره مرا

برای کشته شدن نیست آه می‌ترسم

از آنکه طعنة دشمن کشد دوباره مرا

زینب:

ای آسمان چگونه حسین را نظر کنم

برگو چگونه خاک سیاهی به سر کنم

رفتند لشگرش همه یکباره از برش

بی‌یاریش ز جور تو تا کی نظر کنم

شمر:

یاران زنید طبل که شد موسم جدال

گفتند ز شور طبل بر افلاک قیل و قال

خطاب من به تو ‌اي ابن سعد بد بنیاد

ز کوفه می‌رسم این دم به حکم ابن زیاد

منم بزرگ عراق و منم دلیر یمن

منم دلاور ایام، شمر ذی‌الجوشن

ز بهر قتل حسین بسته‌ام کمر را تنگ

تو هم ببند کمر را که گشته موسم جنگ

ابن سعد:

بیا تو شمر به حق خدا و پیغمبر

مکن جدال تو با سبط ساقی کوثر

چگونه تیغ کشم‌ اي لعین نامقبول

چه سان به روز جزا می‌دهم جواب رسول

بترس از غضب کردگار لیل و نهار

نما تو شرم ز جدش محمد مختار

شمر:

باید شود شهید گل باغ نشأتین

باید به خون خود بزند دست و پا حسین

من می‌کشم حسین و همه یاران او

من می‌برم به شام همه خواهران او

گر دوستی تو به آن شاه بی‌معین

کن این رقم مطالعه مضمون آن ببین

تا من کنم عیال حسین جمله دربدر

تا من کنم سکینه آن شاه بی‌پدر

ابن سعد:

ای شمر آتش غضبت شعله‌ور شده

دانم که ذات تو به حسین کینه‌ور شده

ای شمر خواستم که میان دو پادشاه

صلحی دهم به فکر نه با لشگر و سپاه

مانع شدی که خیر نبینی به نشأتین

کردی مرا شریک تو بر کشتن حسین

کی می‌کنی تو جنگ به آن شاه لافتا

کی می‌کنی تو جنگ به آن بدر انما

شمر:

این لحظه عرش را به تزلزل درآورم

دست ستم ز جیب تحمل درآورم

باید كه حمله بر شه عالی مقام برد

بادی كه دختران حسین را به شام برد

باید یورش برم به سراپرده حسین

باید كه افكنم به جهان بانگ شور و شین

ای غضنفر فرنكو انفاس

شیر میدان پر دلی عباس

روز جنگ است جنگ باید كرد

كوشش نام و ننگ باید كرد

از دم تیغ گاو ماهی را

اندر این رزم رنگ باید كرد

عباس:

اعوذبالله من‌الشیطان الرجیم

بسم‌الله الرحمن الرحیم

نصر من الله و فتح قریب

ای بی‌ادب از جنگ مرا ترسانی

عباس دل از كف ندهد می‌دانی

شمر:

این سخن‌ها ندهد سود دیگر ‌اي عباس

شو مهیای جدال ‌اي شه اورنگ اساس

یا نمایید شما بیعت و فارغ گردید

دیگرم نیست به تو گفت و شنود ‌اي عباس

عباس:

یا صاحب ذوالفقار وقت مدد است

یا والی هفت و چهار وقت مدد است

حر:

تا زنده است حر تو چرا جنگ می‌كنی

تیغ پدر به خون خسان رنگ می‌كنی

یك لحظه‌ای بگیر تو آرام از وفا

تا من كنم نصحیت این قوم بی‌حیا

عباس:

من زنده باشم بشود خواهرم اسیر

این ننگ را به خود نپسندم ز چرخ پیر

من زنده باشم و بشود دختر حسین

عریان و سر برهنه به دست مخالفین

یا والی الولایت و یا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی


کد مطلب: 20346

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/20346/مجلس-تع-زیة-ح-ر

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir