خطبه

29 اسفند 1381 ساعت 8:11

میکروفون را به دست گرفتم، نگاهی به جمعیت انداختم و نفسی عمیق کشیدم.
* بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان.


ماهنامه خيمه شماره 2- صفر1424 - اسفند 1381


جمعه، 17 محرم/ ساعت 4 بامداد/ قم، جمکران / سالن بعثت

* حاج آقا، مردم منتظرند، چیزی تا تحویل سال نمانده.

میکروفون را به دست گرفتم، نگاهی به جمعیت انداختم و نفسی عمیق کشیدم.

* بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان.

با عرض سلام و خیر مقدم به شما ارادتمندان و عاشقان حضرت ولی عصر که در آستانه‌ی سال جدید از راه دور و نزدیک در این مکان مقدس و نورانی جمع شده‌اید و آخرین لحظه‌های سال 81 را با نیایش و توسل به درگاه خدا ...

یکی از خادم‌ها جلو آمد و آهسته گفت:

* بلندگوهای محوطه و صحن مسجد هم روشن است. مردم بیرون ایستاده‌اند و صدا را گوش می‌دهند.

* در حالی سال جدید را شروع می‌کنیم که هنوز عطر و بوی امام حسین و ماه محرم به مشام می‌رسد.

و نگاهم به جوان‌هایی افتاد که هنوز به عشق سیدالشهدا پیراهن‌های مشکی‌شان را به تن داشتند و عزادار ارباب بودند. اشک در چشم‌هایم حلقه زد و ادامه دادم:

* اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند

اول به جان گمشده‌ی خود دعا کنند

در این لحظات ملکوتی همه با هم دعای فرج را می‌خوانیم. «اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن ...» و همه یک جوری زمزمه کردند که معلوم بود با امید آمده‌اند، حاجت دارند و التماس دعای خیلی‌ها را همراه آورده‌اند. دعاکه تمام شد، بغض‌ها ترکیده بود.

کمتر از ده دقیقه به تحویل سال باقی مانده بود.

نمی‌دانم چه شد که حال و هوای کربلا در دلم افتاد. گفتم:

* یاد همه باشید، یاد امام، شهدا، یاد پدر و مادرهایی که به رحمت خدا رفته‌اند. بیایید این لحظات دل‌هایمان را به اسم امام حسین نورانی کنیم. السلام علیک یا اباعبدالله ...

و همه رو به قبله نشستند، جوانی جلو آمد، کاغذی به دستم داد و لای جمعیت گم شد. نوشته بود:

آقا شما را به امام زمان قسم بگویید برای شفای مادر من دعا کنند.

عقربه‌های ساعت به لحظه‌ی تحویل سال نزدیک می‌شد. سحر روز جمعه بود و بهترین وقت برای دعا. در روایت است که خدا از میان شب‌ها و روزها بعضی را برای خودش انتخاب کرده است و یکی از آن شب‌ها و روزها، شب و روز جمعه است. لحظه‌ی تحویل سال فرا رسید، همه هیجان زده بودند. جمعیت بی‌اختیار روی پایش ایستاد تا به سنت ایرانی در لحظه‌ی تحویل سال عمل کند، دعا و نیایش، دست نیاز به سمت هستی مطلق بلند کردن، و روی حاجت بر آستان حق ساییدن. به قرآن و اهل بیت برای یک سال نه، برای همه‌ی عمر دل سپردن ...

ساعت چهار و بیست و نه دقیقه را نشان می‌داد. دست‌ها به سمت آسمان بلند شد، دل‌ها به هم گره خورد و صدای جمعیت در فضای جمکران پیچید:

یا مقلب القلوب و الابصار.


کد مطلب: 8610

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/8610/خطبه

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir