«مجالس باطله صوفیه که مبتنی بر رقص و سماع بود و در عهد سلاطین گورکانی اوج گرفته بود، در اثر ترویج مجلسی رحمتاللهعلیه و اهتمام صفویه، تکایا و مجالس روضهخوانی شایع گردید و اهمیّتی پیدا کرد و مردمان حقیقتاً و از روی عقیده و خلوص استقبال کردند.
شماره 29 - 30 ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385
بررسی و واکاوی هر آنچه امروز به نام موسیقی مذهبی و بویژه موسیقی عزاداری و سوگواری (که در اینجا موضوع سخن ماست) شناخته و نامیده میشود و پی بردن بدین نکته که آیا از مسیر اصلی و آبشخور و سرچشمهی فرهنگی و اعتقادی خویش به دور افتاده و آیا در حرکت تاریخی خویش این اختلافات و تفاوتها منطقی یا حداقل توجیهپذیر است و نیز آیا این تفاوتها را میتوان اعوجاج یا انحراف نامید یا این که شدیدتر بوده و از برون و درون مسخ یا تهی (خدای ناکرده) شده است و پرسشهای دیگر و ...، بدون توجّه و اعتنای جدّی به تاریخ پیدایش این مراسم و چگونگی ایجادش در بستر تاریخی ـ اجتماعی، و میزان مقبولیت و مشروعیت آن و خردیت انسانها و حکومتها، نقش استعمار و حکومتهای خارجی و سلطهگر، تأثیر تداخلهای فرهنگی و اقوام دیگر بر ایرانیان، فضا و بستر فرهنگ کهن ایرانی و درصد تطابقِ اساطیر و شباهتِ قهرمانان ملّی و حماسی به آزادگان و شهدای واقعی و حقیقی حماسهی عاشورا و ... و بدون شناخت نسبی از علقه و ریشههای عاطفی ایرانیان و ارادتشان به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و همچنین سیطره و سلطهی مقولهی آواز در فرهنگ موسیقی مشرقزمین و ... تلاشی عبث و کوششی بیهوده خواهد بود. به همین دلیل سعی شده است با استفاده از روایات محکم و مستدل و متون معتبر تاریخی اندکی در این مسیر گام برداریم.
در این راه از مقالهی بلند استاد زندهیاد «آقای حسن مشحون» با عنوان «موسیقی مذهبی و نقش آن در حفظ و اشاعهی موسیقی ایران» بهره گرفتهایم. این مقاله در فصلنامهی ماهور شمارهی 33 درج گشته که در هر شماره به صورت مستمر تقدیم میشود.
در عصری که اهل موسیقی مطرود بودند و عمل موسیقی خلاف شرع و از مُنهیات شمرده میشد و از رونق و اعتبار افتاده و رو به انحطاط میرفت، به پا داشتن مراسم عزاداری، از قبیل دستهگردانی و نوحهسرایی، که خود تصنیفی بود با کلمات و مضمون مذهبی با ضربهای مختلف در سینهزنی و روضهخوانی، خود جلوهگاه الحان و نغمات موسیقی ملی شد و شعر و موسیقی در این مراسم نقش مؤثری داشتهاند. ظهور خوانندگان، با عنوان روضهخوان، که مایهی اصلی کارشان، داشتن صدای خوش و دلنشین و دانستن دقایق خوانندگی، باعث رونق کارشان بود؛ در اوج خوانندگی و حفظ الحان و نغمات موسیقی ملی تأثیر به سزایی داشتند و این فن را تا حدود زیادی از دستبرد حوادث و فراموشی نجات بخشیدند. تشکیل مجالس روضه و دستهگردانی و نوحهخوانی و سینهزنی در عصر صفویه رواج خود را افزود و از زمان شاه عباس توسعه و عمومیت پیدا کرد و این پادشاه به اقامهی مراسم و تشریفات آن علاقهی فراوان ابراز میکرد. در نتیجه، تعلیم و تعلّمِ فنّ خوانندگی میان خوانندگان منبری و نوحهخوانها رواج و رونق گرفت و دامنهی آن به ادوار بعد از صفویه و عصر قاجاریه کشیده شد و تا این عصر و زمان ادامه پیدا کرد. بسیاری از الحان و نغمات موسیقی ملی و حالات ادای آن به وسیلهی این طبقه از خوانندگان محفوظ ماند و اساتید خوانندهی بسیار و واقف به دقائق فن موسیقی از میان این جماعت برخاست و بزرگترین مربیان فن خوانندگی تا عصر حاضر در میان این طبقه (و شبیهخوانها، که مراسم آن بعد از این عهد به صورت نمایش مذهبی متداول شد) ظهور کردند. زدن سینه که نوحهی آن با وزن و آهنگ، با توجه به خصوصیات فنی موسیقی، توسط اساتید مطلع ساخته میشد و تنها از نظر مضمون و کلمات با تصنیفهای ضربی و آهنگی اختلاف داشت، بهترین وسیلهی حفظ و اشاعهی آهنگهای ضربی موسیقی ملی بود و بقای آن تا حد زیادی مرهون این مراسم مذهبی بوده است، بویژه که در دورهی قاجاریه به رونق و وسعت آن افزوده شد و طبقهی روضهخوان گروه کثیری از خوانندگان را تشکیل میدادند. مراسم عزاداری در عصر قاجاریه چنان که از نوشتههای سیاهان خارجی که خود شاهد آن بودند برمیآید (به غیر از شبیهخوانی که بعد از صفویه معمول شد)، بقیه مانند سایر تشکیلات و تشریفات، به مجالس عزاداری و دستهگردانی افزوده گردید. در زمان قاجاریه، بویژه عهد ناصرالدین شاه مجالس روضهخوانی با تجمل و تشریفات بسیار برگزار میشد. شاهزادگان و اعیان و اکابر و رجال کشور اکثراً روضهخوانی را وسیلهی تشخص و تظاهر و خودنمایی و دید و بازدید قرار میدادند. صاحبان عزا برای رونق دادن به مجلس خود و جلب جمعیّت بیشتر از وعاظ معروف و روضهخوانهای خوشالحان و مداحانی که اشعار عارفانه و مذهبی را با آهنگ سوزناک و مطبوع میخواندند دعوت مینمودند.
حاجی شیخ محمدحسین آیتی در کتاب بهارستان که آن را در تراجم و تاریخ رجال قائنات و قهستان تألیف کرده ذیل عنوان «غزل بیرجندی» مطالبی مینویسد که خلاصهی آن، چنین است:
«مجالس باطله صوفیه که مبتنی بر رقص و سماع بود و در عهد سلاطین گورکانی اوج گرفته بود، در اثر ترویج مجلسی رحمتاللهعلیه و اهتمام صفویه، تکایا و مجالس روضهخوانی شایع گردید و اهمیّتی پیدا کرد و مردمان حقیقتاً و از روی عقیده و خلوص استقبال کردند و قراء و مراثی بسیار شدند و از برای انتظام تکایا و دفع تزاحم، ناچار از وجود نقیب و رئیس بوده و اگر هم بعضی را عقیده و خلوص وادار نمیکرد، این امر را بهترین وسیلهای میدانستند که شوکت و عظمت و ثروت و زینت خود را بدان وسیله در چشم سایر طبقات آورده به رخ مردمان بکشند و از این روی از آن حقیقتی که در اوّل امر داشت، کاسته شده و بسا بود صورتهای نامشروع به خود بگیرد از جهت اشتمال بر غنا و سرودخوانی.»
کوتاه کلام آن که مجالس روضه و دعوت کردن از روضهخوانهای خوشصدا و وعاظ درجهی اوّل باعث رونق و مجالس و جمعیّت فراوان بود و همین امر موجب تشویق کسانی شد که دارای صوت خوش بودند به ورود در طبقهی روضهخوان و شبیهخوان و مداح و خوانندگان اشعار مذهبی و به همین مناسبت خوانندگان و موسیقیدانان خوانندهی درجه اول عصر قاجاریه، بویژه از عهد ناصری به بعد بیشتر از میان طبقهی روضهخوانها و شبیهخوانها برخاستهاند. در میان این طبقه از خوانندگان، تعلیم و تعلّم موسیقی از نظر خوانندگی رواج بسیار داشت و شناختن دقایق این فن بر شخصیّت و اعتبار و رونق کار آنها میافزود و کسانی که با داشتن صوت خوش به فن موسیقی هم وارد بودند، بیشتر مورد توجّه بانیان عزا و اکابر و اعیان و مستمعین و دیگر مردم زمان قرار میگرفتند ...
ادامه دارد