پاسخ به نامه های رسیده

مجتبى دهقانى

1 شهريور 1382 ساعت 11:00

«كيفيت» و «سلامت ادبى» در شعر امروز، چه در مضمون و چه در فُرم و زبان، حرف اول را مى زند.


شماره ششم ماهنامه خیمه - رجب المرجب1424 - شهریور1382


گيرنده: مداح اهل بيت جناب آقاى...

با ديدن مجالس شما در محرم و صفر امسال، احساس كردم كه بعضى از حرف هايى كه مى زديد جُز شعار چيزى نبود شعر قوى همراه با مضمون هاى ناب كه از دل شعر بيرون كشيده شود، يافت نمى شد مگر كم و قليل. روضه ها هم خيلى تكرارى و گاهى خسته كننده. ديگر داشتم نااميد مى شدم پيش خود گفتم كه انگار موج و هيجان سينه زنى ها همه را در برگرفته...

تا اينكه فاطميه فرا رسيد. با حال نااميدى و اضطرار وارد مجلس شما - البته نه شما بلكه صاحب اصلى مجلس - شدم. امّا فضا را طورى ديگر ديدم! انگار كارهايى صورت گرفته و الحمدلله تغييراتى حاصل شده. امّا چه تغييرى آيا باز به همان سمت و سوى گذشته و يا در جهت مخالف؟

وقتى در چشم همه، چه جوانان و چه پيرغلامان، انتظار را ديدم؛ پيش خود گفتم كه اينها منتظر چه چيزى هستند؟ منتظر حركات و سكنات جديد و منتظر سبك جديد و يا...

بالاخره با ورود شما انتظارها به پايان رسيد. وقتى واعظ محترم صحبت خود را به پايان برد و خواندن شما شروع شد با چشم خود ديدم كه انتظارها براى چه بود و اين جوانان پر شور منتظر چه چيزى بودند؟ بله! اين جمعيت ديگر منتظر سبك خاص و جديدى نبودند اينها افرادى نبودند كه ببينند چه كسى سبك جديدترى مى خواند تا دور او جمع شوند.

اينها آمده بودند تا عاشقانه براى فاطمه و فرزندان فاطمه و شوهر غريب او اشك بريزند.

خوشبختانه خواندن شما هم پاسخگوى همت بلند آنان بود.

احساس كردم بُعد عاشقانه خواندن شما در مجالستان از بُعد روضه بيشتر شده كه اين خوب است. بسيار خوب است. اگر بتوانيم معيار و هدف و عشق جوانان را فاطمه و فرزندانش قرار دهيم خود به خود كارها حل مى شود با خواندنتان مى فهمانديد بياييد كارى كنيم جوان و انسان امروز زندگى اش با ياد فاطمه باشد تا فاطمى زندگى كنند.

نكته ى ديگرى كه براى من قابل توجه بود اين كه من اشك مستمعان را مى ديدم فضاى روشن مجلس، موقعيت جالبى بود براى شما و مستمعين. شكر خدا سبك و سياق روضه خواندن شما نشان مى داد كه روى روضه ها فكر شده و كار شده و خلاصه بگويم وقت گذاشته ايد. مطلبى را كه بايد در اول مى گفتم و حال مى گويم اينكه هر شب با ياد امام زمان شروع كرديد كه اين هم جاى سپاس و شكرگزارى دارد. يك نكته ديگر در اين وضعيت هيأت ها كه ديده مى شود - اين بود كه بُعد روضه و اشك در مجلس شما بر بُعد سينه زنى برترى داشت. كه اين وضعيت در خيلى از هيأت هاى امروز كمتر ديده مى شود همه دنبال سينه زنى و شور زدن هستند تا ارايه مطلب و امّا كلام آخر و آن اينكه بدان خطاب من تنها به شخص خاصى نيست خطاب من به شما و همه مداحان و خلاصه به هر كسى است كه در هيأت ها تأثيرگذار است چه شمايى كه تازه خواندن را شروع كرده اى و چه شمايى كه موى خود را در اين راه سپيده كرده اى مواظب باش كه در ورطه امتحان هستى مواظب باش كه اين همه شوق و محبت جوانان و نوجوانان و پيرغلامان را به چه سمت و سويى مى برى. آرزوى ما رضايت ارباب از ما و شماست.



اى كاش نويسنده ى محترم نامه، اشاره اى به مداح يا اسم هيأت هم مى نمود تا ديگران هم بدانند اگر در هيأت يا مجلسشان چنين خبرهايى باشه شايد براى خيمه نامه اى بفرستند و خيمه هم اين نامه را بدون هيچ جرح و تعديل، يا ويرايش چاپ كند؛ مانند همين نامه اى كه خوانديد.





چند لحظه دل بده...

حسن هدايتى

يادمه استادم مى گفت:

يه بزرگى، غلامى رو وسط چله ى زمستون مى بينه عوض اينكه لباس پشمى تنش كرده باشه، يه لباس تابستونى پوشيده. از اون غلام سؤال مى كنه چرا تو اين سرما همچين لباسى رو تنت كردى؟ غلام يه نگاهى بهش مى كنه و مى گه: اربابم با اين وضع و حال، غلامش رو ديده؛ هر وقتى كه خودش صلاح بدونه لباس گرمم بهم مى ده! اين حرف غلام، اون بزرگُ عجيب تو فكر فرو مى بره... استاد يه تأملى كرد و بعد اين، بيت زيباى حافظُ خوند كه:

تو بندگى چو گدايان بشرط مزد مكن

كه خواجه، خود روش بنده پرورى داند!

بعد آروم اين حرفُ گفت كه: هميشه يادت باشه! اگه جزو نوكراى امام حسينى، بايد چشمت فقط به دست اربابت باشه.



مثنوى ارسالى شما را مطالعه كرديم. شاعران دردآشنايى چون شما بخاطر انعكاس دغدغه هاى دين و انقلاب، قطعاً مورد عنايت الهى قرار دارند؛ امّا توجه به اين نكته ضرورى است كه «كيفيّت» و «مقبوليّت» دو عنصر اساسى براى هر شعر پوياست. توجه به «شعار» به جاى «شعر» در بعضى ابيات، اين دو عنصر را تحت الشّعاع قرار داده است. معناى شعارى بودن را در عوام پسند بودن و خالى بودن ابيات از لايه هاى شعرى جستجو كنيد. براى تبرّك و تيمن بعضى از ابيات مثنوى شما را انتخاب كرده، زمزمه مى كنيم:

صداى زوزه ى گرگ است و باد پاييزى

هجوم دشنه ى نامرد و عافيت خيزى

اسير رنگ و ريا گشته ايم و خواب و خيال

اسير دانه ى تسبيح آرزوى محال

چقدر ساده كه دين را بهانه مى خوانيم

به درد غده ى چركين، ترانه مى خوانيم

مباد آنكه خوارج دوباره ريشه زنند

دوباره بر تنه ى دين ز جهل، تيشه زنند

تبر كجاست كه فرهاد دين قيام كند؟

و اقتدا به فرامين آن امام كند

اگر سكوت كنم مثل دشمنم اى دوست

گر سكوت كنم، خاك بر تنم اى دوست...!



شاعر گرانقدر، جهانگير حيدرى پور - خوزستان

اشعار شما به دستمان رسيد. از بين دو غزل ارسالى شما، غزل «وقتى بيايى» با رديف نو و جذابش جلب توجه كرد. در شعر شما «محتوا» بسيار پررنگ است. امّا لازم است در فرم و چينش كلمات حتماً دقت بيشترى داشته باشيد. منتظر آثار ديگرى از شما هستيم... بخشى از غزل انتظار شما را زمزمه مى كنيم:

دردم مداوا مى شود وقتى بيايى

عالم مصفّا مى شود وقتى بيايى

دلخسته من بنشسته ام در انتظارت

رازم هويدا مى شود وقتى بيايى

از اشك چشم من مپرس اى محرم راز

چشمم چو دريا مى شود وقتى بيايى

يك عالمه حرف نگفته با تو دارم

قفل دلم وا مى شود وقتى بيايى...



خواهر گرامى، كوكب غيبى نژاد - كوهرنگ

غزل و چهارپاره ى عاشورايى شما را خوانديم. دو فضا و دو زبان متفاوت در دو اثر شما، شگفتى ما را برانگيخت! چهارپاره ى شما بسيار نو، امروزى و جالب بود و ما را براى لحظاتى مهمان واژه هاى ناب و گريزهاى تازه و غيركليشه اى خود كرد. امّا بايد گفت كه غزل شما كمى با زبان حقيقى شما فاصله دارد.

چهارپاره ى شما را با اندكى جرح و تعديل، تقديم ديگر خوانندگان مى كنيم:

يك گل اگر پژمرده شد

از ابر، سيرابش كنيد

بلبل اگر بى تاب شد

در بوى گل خوابش كنيد

*

ابرى اگر بى اعتنا

از روى صحرايى گذشت

او را پر از باران كنيد

تا باز گردد او به دشت

*

لبهاى خشك دشت را

سرسبز از باران كنيد

خورشيد اگر مغرور شد

در ابرها پنهان كنيد

*

يك چشمه از كوه آوريد

تا دامنِ خشك كوير

آب خنك را رايگان

بخشيد بى باران تير

*

هر كس كه مشكى تشنه داشت

آب گوارايش دهيد

هر كس گلويش تشنه بود

با مشك سوى او دويد...





شاعر بسيجى، على فرهى نيا - خوزستان

غزل انتظار شما داراى مضامينى يكدست مى باشد. فقط از نظر فرم و زبان شعرى نياز به بازبينى و دقت بيشترى داريد. اميدواريم، زمينه ى تلاش و دقت بيشتر پيرامون ظرايف شعرى را در عرصه ى فعاليت شعرى خود گسترش دهيد.

گر بيايى نازنين هر زشت، زيبا مى شود

هر كوير تشنه اى لبريز دريا مى شود

منتظر ديگر نمانَد هيچ كس تا صبحگاه

چون كه در هر روز و شب، خورشيد پيدا مى شود

يوسفى امّا نه يك يعقوب دارى منتظر

يك جهان يعقوب از بوى تو بينا مى شود...



برادر اللّه كس بوستانى - نورآباد ممسنى

مثنوى «وصف ولايت» شما را خوانديم. برخى از ابيات آن سرشار از حال و هواى شاعرانه و نيز محتواى عالى است. مثل بيت «از تو ياد و يادگاران زنده است...» و دو بيتِ بعدى آن. اگر عنايت فرموده، سعى در رفع نواقص و ضعف هاى زبانى آن داشته باشيد، جلوه هاى شعرتان دو چندان خواهد شد. تماس ادبى خود را با ما حفظ كنيد.



شاعر بسيجى، عبدالنبى زارع از فارس

مجموعه اشعار آيينى شما به دستمان رسيد. سعى شما را در اين راستا ارج مى نهيم. «كيفيت» و «سلامت ادبى» در شعر امروز، چه در مضمون و چه در فُرم و زبان، حرف اول را مى زند. با همّت و نيز استعداد ذاتى كه شما در شعر داريد، مسلماً، مشكل وزنى شعرهايتان هم حل شدنى است. باز هم با فرستادن كارهاى خوب ما را مشعوف سازيد.



شاعر گرامى نجمه بهامير - چهارمحال و بختيارى

شعرهاى زيبا و روان شما به دستمان رسيد. صميمت و طراوت در بيشتر كارهاى ارسالى شما موج مى زند. اميدواريم ارتباط ادبى با نشريه خودتان «خيمه» روزافزون باشد. غزل انتظار و شعر سپيدتان را زمزمه مى كنيم:

نماز

لبريز مى شوم از ماه، وقتى تمام ماهيان

در چهار گوشه ى دلم مى نشينند

و جا نمازم را به سمت قبله ى آبها مى كشند

تا دستانم از تُنگ وارونه ى شب

ستاره بچينند

آنگاه نور از چشمانم سرازير مى شود

و تو در من جارى...

و غزل انتظار:

بيا ببين كه چگونه بهار، زندانى ست

و نبض سبز درختان هنوز بارانى ست

هميشه با دل خسته در انتظار توايم

دلى كه وسعت دردش هنوز پنهانى ست

به ياد نوگل نرگس، ترانه مى خوانم

اگر چه حال و هواى غزل، زمستانى ست

بيا، بيا كه به يادت دلم پُر از درد است

بيا كه آمدنت آخر پريشانى ست

به پُر ستاره ترين جمعه ها قسم كه دلم

براى جمعه ى برگشتنت چراغانى است



شاعر گرانقدر، حميد رضا صابرى - فارس

«مثنوى» - يا به تعبير خودتان «غزل مثنوى» - شما را خوانديم. اثر شما، از نظر محتوا داراى كيفيت خوبى است كه اين از تعهد شما به مبانى ارزشى ناشى مى شود. در تعريف «غزل - مثنوى» بيشتر تأمل كنيد. بعضى از ابيات موفق شعرتان را مرور مى كنيم:

شبى تا كربلا پر زد دل من

از اينجا تا خدا پر زد دل من

حديث از غصه و از رنج گفتم

حديث از كربلاى پنج گفتم

«دل ديوانه ام ديوانه تر شد»

ميان اشك هايم شعله ور شد

برايم زندگى تكرار درد است

و دست دوستى ها سردِ سرد است

رهايم كن از اينجا پر بگيرم

و داغ خويش را از سر بگيرم

زدم فرياد از فرط جدايى

چرا اينگونه ياران بى وفايى؟!

شما رفتيد و سهم من همين بود

برادرهاى من! بدرود، بدرود!



شاعر گرامى، عبدالحميد اسكندرى

تركيب بند نسبتاً مفصلّى كه براى نشريه ى خودتان «خيمه» فرستاديد به دستمان رسيد، آن را مطالعه كرديم. ارتباط شعرى خود را با ما حفظ كنيد. لازم به ذكر است كه شعر امروز، زبانِ امروز را طلب مى كند. اميدواريم با خطدهى مناسب، شما براى مداحان، زبانى ديگرگون خلق كنيد تا ذائقه ى مدّاحى نيز پس از چندى متحوّل شود.



شاعر فرهيخته، محمّد على زنگنه - خوزستان

با سپاس فراوان از شما به جهت غزل پرمحتوايى كه براى ما فرستاديد. تأثير كلام حافظانه ى شما اثر خاصى بر ما گذاشت! منتظر آثار جديدى از شما با موضوعاتى هماهنگ با روال نشريه ى «خيمه» هستيم. سعى كنيد «پويايى» را با زبانِ نو و امروزى حس كنيد.



شاعر بسيجى، محمّد حسين انصارى، قم

دو غزل زيباى شما به دستمان رسيد. ان شاءاللّه در شماره هاى بعدى، علاقه مندان، شعر شما را زمزمه خواهند داشت.



شاعر ارجمند، معصومه فرامرزى - كوهرنگ

چهار پاره ى عاشورايى شما به دستمان رسيد. لازم به ذكر است كه شعر از لحاظ وزنى داراى خلأها و مشكلاتى است. منتظر ديگر آثار شما هستيم.



شاعر گرامى، خيرالنساء امانى نبى - چهار محال و بختيارى

اشعار صميمى و خوب شما لحظه هايمان را بهارى كرد. زبان شعرى شما بسيار روان و البته قابل تعالى است و مسلماً با پشتكار شما روان تر هم خواهد شد. ضمناً در بضعى از ابيات، اشكال وزنى نيز وجود دارد. كه لازم است بر آن تأمل داشته باشيم. منتظر كارهاى برتر شما هستيم.



خواهر خديجه كيانى هرچگانى - چهار محال و بختيارى

متن ادبى و با مضمون اعتراضى شما را كه چاشنى حماسى نيز داشت مطالعه كرديم. عنايت داشته باشيد كه جملات محتوايى تان از سوزِ درون شما حكايت دارد ولى اگر اين مطالب از صافى ذوق عبور داده شود و با بيانى شاعرانه ارايه شود تأثير آن دو چندان خواهد بود.

جسارتاً پيشنهاد مى شود شعار محورى را به ذوق محورى بدل كنيد تا اثر گذارى كلامتان بيشتر شود. ضمناً وجود استعداد ادبى و خمير مايه ى هنرى را در وجود خودتان باور داشته باشيد. پيروز باشيد.



آقاى محمّد رضا دهدشت - شهر رى

تذكرات جنابعالى در مورد ويرايش مطالب را خوانديم. اميدواريم در شماره هاى بعد...؟

از حسنِ توجه شماخواننده ى دقيق و نكته سنج، بى نهايت سپاسگزاريم.



آقاى محمّد پوراسماعيلى - فومن (هيأت محبّان فاطمه(س))

تبليغات هيأت تان را در همين شماره چاپ كرده ايم. مرور بخشى از نامه محبّت آميز شما در حقيقت نوعى سپاسگزارى دوستان شما در نشريه خيمه است:

«بسى جاى شعف و مباهات است، كه در امن بازار گرم و پر رونق دين ستيزى و دين فروشى و در گرماگرم بدعت گزارى ها، بزرگوارانى همچون دوستان گرانقدر نشريه ى «خيمه» در اقدامى بسيار تحسين برانگيز و در كارى نو و پويا، جهت حفظ اصالت و سنّت الهى عزادارى سيّد و سالار شهيدان(ع) و اهل بيت عصمت و طهارت قدم برداشته ايد وخدا مى داند كه چقدر اهل معرفت و اصحاب دلدادگان از اين حركت خوشحال هستند و مطمئن باشيد. و رجاء واثق دارم كه اين همه نيست مگر به مدد و عنايت خود اهل بيت(ع) و دعاى خير دلسوختگان...

پس قدم عقب نگذاريد، كه دست لطف بى بى بى حرم، مادر دو عالم حضرت زهرا(س)، مدد حال شماست. ان شاءاللّه هميشه با عزّت و سرافرازى باقى بمانيد.



آقاى حاج محمود قاسميان؛ خادم آستانه ى مقدسه ى امامزاده سيّد على

اشعار ارسالى شما به نشريه ى خيمه به دستمان رسيد. بخش شعر «خيمه ى سبز» شما را - كه با اندك جرح و تعديل آماد شده - مرور مى كنيم:

نام «خيمه» بر دلم روح و صفايى مى دهد

غم ز دلها مى برد شور و نوايى مى دهد

نام «خيمه» بوى دلهاى خدايى مى دهد

عاشقان را با هم از جان آشنايى مى دهد

نام «خيمه» دم به دم، دل را هوايى مى كند...



آقاى محمّد عبديائى - قم

نشريه ى «خيمه» متعلّق به تمام افرادى ست كه عشق به اهل بيت در دل شان خيمه زده است و اين نشريه صرفاً به هيئآت و مجالس مذهبى نمى پردازد. از اين كه بذل لطف فرموده مطالبى را تذكّر داديد از شما سپاسگزاريم. ان شاءاللّه سعى خواهيم داشت در شماره هاى آينده - همان طور كه شما پيشنهاد كرده ايد - كتاب هاى مرجع و مقاتل مهم را معرفى كنيم تا مورد استفاده مدّاحان محترم قرار گيرد. هم چنين مطالبى كه معارف لازم براى منتظران حضرت ولى عصر(عج) را ارايه كند... چشم به راه آثار خوب شما نيز هستيم.



آقاى محمّد مجيد دائى دائى - قزوين

نامه محبّت آميز و جذاب شما را - كه از سر نشاط نوشته بوديد - خوانديم. كه شامل حدود سى و پنج مورد تذكر و پيشنهاد و گاه انتقاد بود. مسلماً نمى توانيم تمام به مواردى كه اشاره كرده ايد پاسخ دهيم امّا اميدواريم اين كليات شما را قانع كند!

1- چشم! سعى مى كنيم شعرها را جمع و جور بنويسيم امّا اگر اعتراضى شد كه چرا قلم نشريه ريز است و ناخوانا؛ آن وقت چى؟!

2- اين انتقاد شما را عيناً مى نويسيم تا طراح نشريه بخواند: «داستان استخوان بارانى زيبا ولى عكسش نه!»

3- در مورد كتاب هاى صفحه ى بيرق طرح هايى آماده كرده ايم كه به اطلاع علاقه مندان خواهد رسيد. شايد در همين شماره.

4- از ديگر شهداى مداح هم يادى خواهيم كرد؛ به چشم! شهدايى مثل شهيد قاريان پور كه درباره ى او نوشته ايد:

«وصيت كرده بوده شبانه به خاكش بسپارند. و نيز مادرش وصيت كرده روى سنگش بنويسند: مشتى خاك، هديه به پيشگاه خداوند...»

شما هم اگر در مورد هر يك از شهداى مداح مطلب قابل ارائه اى داريد، حتماً ارسال كنيد.

5- چشم! صفحه ى پذيرايى و نيشدارو را بيشتر خواهيم كرد...

6- سفرنامه ى «حج» را برايمان ارسال كنيد. حتماً استفاده خواهيم كرد.

7- در مورد سايت اينترنت هم كه حتماً پاسخ خود را در شماره ى پنج نشريه ديده ايد...

8- خواسته ايد خبرنگار افتخارى امام حسين شويد. خوب! از همين الآن شما ديگر خبرنگار امام حسين هستيد. اخبار مربوط به هيئآت و محافل حسينى در شهرتان را برايمان ارسال كنيد. اگر دست به قلم و صاحب هنر نويسندگى هستيد مى توانيد مطالب ذوقى و هنرى يا علمى - اجتماعى خود را مكتوب فرماييد و برايمان ارسال كنيد.

9- پيشنهاد شما را با مديرمسؤول محترم نشريه در ميان گذاشته ايم. اين كه نوشته ايد در وسط نشريه عكسى بزنيم...

10- فكر نمى كنيد هنوز براى نظرسنجى درباره ى نشريه كمى زود باشد؟!

چند نكته ى جالب هم در لابه لاى نامه شما بود. حيف مان آمد ديگر خوانندگان نشريه آن را نخوانند:

ما اسم «خيمه» را قبلاً در بسيج محل ديده بوديم: «بسيج، خيمه ى سيّدالشهداست» يعنى ما بارها و بارها وارد خيمه ى سيّدالشهدا شده ايم؛ باورت مى شود؟!

اين پيغام را در بخش پيغام ها بزنيد:

امام زمان! حجت بن الحسن! اى منتظر غايب از نظر!

شهادت حضرت فاطمه ى زهرا(س) مادر گرامى تان رابه شما و به شيعيانتان تسليت عرض نموده، تعجيل در فرجتان را از خداى متعال خواستاريم. «اصحاب انتظار»


کد مطلب: 8675

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/8675/پاسخ-نامه-های-رسیده

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir