در سال 1294 ه. ق شهر مقدس قم شاهد تولد كودكى سعادتمند بود. پدر او حاج محمد رضا قمى نام آن طفل نورانى را «عباس» گذاشت و او را آن گونه كه شايسته بود تعليم و پرورش داد.
شماره شانزدهم ماهنامه خیمه - محرم الحرام 1426- اسفند 1383
در سال 1294 ه. ق شهر مقدس قم شاهد تولد كودكى سعادتمند بود. پدر او حاج محمد رضا قمى نام آن طفل نورانى را «عباس» گذاشت و او را آن گونه كه شايسته بود تعليم و پرورش داد. حاج محمد رضا مردى كاسب بود كه مردم او را نيك مردى با تقوا و آشنا به مسائل دينى مى شناختند و براى يادگيرى احكام دين به نزد وى مى رفتند و اين باعث شده بود كه فرزند عزيزش در چنين فضايى رشد كند و از اين رو عباس، در كودكى با كلمات و واژه هاى قرآنى آشنا شد و همواره با صوت دلنشين و زمزمه ى قرآن به خواب مى رفت. عشق به قرآن و اهل بيت(ع) خانواده ى «قمى» را نور، زيبايى و لطف و صفايى ويژه بخشيده بود. خانه ى حاج محمد رضا قمى بيشتر شبيه يك مكتب بود تا يك منزل مسكونى، خانه اى بود ساده و به دور از زرق و برق، و آنچه بود، همه اخلاص، معنويت و عشق به اهل بيت(ع) بود.
ياد مادر
شيخ عباس قمى(ره) بارها و بارها مى گفت: «قسمت مهمى از موفقيت هاى من مربوط به مادرم است، زيرا آن بانوى محترم در حدّ امكان مرا با طهارت و وضو شير داده است.»
او همچنين مى گفت: «مادرم از زنان پارسا و با خدا بود و يكى از امتيازاتش اين بود كه هيچ گاه نماز اول وقت را از دست نمى داد».(1)
دوران تحصيل علم
حاج شيخ عباس، با شورى وصف ناپذير مقدمات علوم دينى را در زادگاهش به پايان رسانيد و تصميم گرفت براى بهره مندى از حوزه ى نجف عازم اين شهر شود؛ از اين رو در سال 1316 ه.ق كوله بار سفر را بست و عازم نجف اشرف گرديد. ايشان از همان ابتداى ورود به نجف، شيفته ى عالم آگاه محدث و محقق بزرگ، حاج ميرزا حسين نورى (متوفاى 1320 ه.ق) گشت و عاشقانه در كلاس درس ايشان حضور يافت.
او نه تنها در زمره ى شاگردان نمونه مرحوم محدث نورى (ره) قرار گرفت، بلكه ياريگرى دلسوز براى استاد خويش در استنساخ كتاب عظيم «مستدرك الوسائل» و برخى ديگر از آثار ايشان شد.
مرحوم حاج شيخ عباس قمى، پس از اتمام تحصيلات خويش در سال 1322 ه.ق به شهر قم بازگشت و به تدريس، تأليف و وعظ و ارشاد مردم مشغول شد.(2)
آثار جاودان
مرحوم شيخ عباس قمى(ره) از تبار عالمان بلند انديش و پركار و با اخلاص بود ورود و تبحر وى در علوم مختلفى همچون: تاريخ، رجال، تراجم، علوم قرآنى، اخلاق، عقايد و علم حديث، نشان از روح تلاشگر و عظمت علمى اين عالم ژرف نگر دارد. آثار مرحوم محدث قمى آنچنان در ايران اسلامى جاودان و ابدى شده است، كه مى توان گفت هر ايرانى حتى در دورترين نقاط اين كشور پهناور با نام اين عالم بزرگ و برخى از آثار او آشنايى دارد.
از جمله آثار مشهور اين اسوه ى علم و عمل مى توان به اين موارد اشاره نمود: مفاتيح الجنان، منتهى الآمال، نفس المهموم، سفينة البحار، بيت الاحزان، هدية الزائرين، تتمة المنتهى، انوار البهيمه، منازل الاخره و ده ها كتاب ديگر.
اُنس با كتاب
يكى از ويژگى هاى محدث قمى علاقه ى فراوان وى به نوشتن و مطالعه ى كتاب بود، به طورى كه مى توان گفت كه محدث قمى يا در كتابخانه بود يا همراه با كتاب و كمتر ديده مى شد كه او مشغول مطالعه و بررسى كتابى نباشد. عشق حاج شيخ عباس به كتاب، آن هم كتاب هاى حديثى، نورانيّت خاصى به او بخشيده بود. فرزند بزرگ ايشان در اين باره مى گويد: »در اول كودكى با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بيرون مى رفتم، او از اول صبح تا به شام مرتب به نوشتن و مطالعه مشغول بود زمانى كه براى زيارت به كشورهاى دور سفر مى كرد اوقات فراغت خود را با كتاب سپرى مى كرد. او با عده اى از تجّار به سوريه مسافرت كرد. آنان مى گفتند كه هر وقت ما به سياحت مى رفتيم، ايشان مى نشست و مشغول مطالعه و تأليف مى شد و هر چه اصرار مى كرديم كه با ما بيرون بيايد امتناع مى ورزيد و شب ها هم كه ما به خواب مى رفتيم، او مشغول مطالعه و تأليف مى شد.»(3)
ذكر مصائب اهل بيت(ع)
حاج شيخ عباس قمى، شيفته ى خاندان پيامبر اسلام(ص) بود. او بر مصائب اهل بيت (ع) به ويژه سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) مى گريست و چنان بود كه اعتقاد قلبى اش را بر روى صفحات كتاب هايش منعكس ساخته بود. هنگامى كه در نجف اشرف زندگى مى كرد همه ساله دهه ى اول محرم را در مسجد هندى منبر مى رفت و عموم مردم را از سخنان جالب و ثمربخش خود بهره مند مى ساخت. روز عاشورا از آغاز تا پايان تنها ذكر مصيبت مى خواند و در مظلوميت و مصيبت امام حسين(ع) سخن مى گفت. بزرگان و اهل علم و نيز طبقات ديگر مردم در پاى منبر ايشان چنان مى گريستند كه قابل توصيف نبود(4).
سحر خيزى و تهجّد
در شرح محدث قمى(ره) چنين نقل شده است كه وى در تمام دوره ى سال، در چهار فصل حداقل يك ساعت قبل از طلوع فجر بيدار و مشغول نماز و تهجّد مى شد. او همواره به عبادت آخر شب و قبل از سپيده دم اهميّت زياد مى داد و معتقد بود كه بهترين اعمال مستحبى، عبادت و تهجّد است. فرزند برومند ايشان مى گويد: «تا آن جا كه من به خاطر دارم بيدارى آخر شب از ايشان فوت نشد و حتى در سفرها اين شيوه عملى مى شد.»(5)
مرو به خواب كه حافظ به بارگاه قبول
ز وِرد نيم شب و درس صبحگاه رسيد
نفوذ كلام
نفوذ كلام از ويژگى هايى است كه هر كس در هر مرتبه از علم و دانش قرار داشته باشد نمى تواند آن را به سادگى به دست آورد. به طور كلى مى توان گفت: نفوذ كلام هديه اى است الهى به آنانى كه لياقت خود را در بندگى نسبت به خالق هستى به تمام معنى به اثبات رسانده اند و مراحل سير و سلوك را يكى پس از ديگرى طى نموده اند. محدث قمى، آنچه را كه مى گفت عمل مى كرد و آنچه مردم از رفتار و كردارش درك مى كردند يكى بود، از اين رو سخنش در دل شنوندگان مى نشست. آنانى كه در درس اخلاق و نصايح او شركت مى جستند و گوش جان به اين سروش اخلاص فرا مى دادند، نقل مى كنند كه سخنان نافذ او چنان بود كه آدمى را تا يك هفته از تمامى گناهان و پندارهاى بد به دور مى ساخت و متوجه خدا و عبادت مى كرد.
اسوه ى اخلاص
محدث قمى(ره) براى فرزند بزرگش چنين نقل كرد: «وقتى كتاب منازل الاخره را تأليف و چاپ كردم و به قم آمدم، اين كتاب به دست شيخ عبدالرزاق - كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه(س) مسأله مى گفت - افتاده بود. مرحوم پدر كربلايى محمد رضا از علاقه مندان شيخ عبدالرزاق بود كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد. شيخ عبدالرزاق، روزها كتاب «منازل الاخره» را گشوده و براى مستمعين مى خواند.
يك روز پدرم به خانه آمد و گفت: شيخ عباس! كاش مثل اين مسأله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و اين كتاب را كه امروز براى ما خواند، بخوانى.
چند بار خواستم بگويم آن كتاب از آثار و تأليفاتِ من است، اما هر بار خوددارى كردم و چيزى نگفتم. فقط عرض كردم؛ دعا بفرماييد خداوند توفيقى مرحمت فرمايد»(6)
شفا به بركت نوشتن احاديث اهل بيت(ع)
چنين نقل شده است هنگامى كه مرحوم محدث قمى(ره) در مشهد اقامت داشت، پسر كوچكشان كه سه سال بيشتر نداشت، به شدت بيمار شده بود در يكى از روزها همسر مرحوم حاج شيخ عباس، دارويى كه هر روزه براى فرزندش مى جوشاند، آماده كرد و براى فرزندش آورد و در كنار او قرار داد، در اين هنگام محدث قمى داروى مايع را بر داشت و با انگشت دست راست كمى آن را به هم زد، همسر ايشان پرسيد: چرا با انگشت هم مى زنى، صبر كن قاشق بياورم! حاج شيخ عباس مى گويد: از اين كار قصد استشفا دارم، چون با اين دست هزاران حديث گوهربار ائمه ى طاهرين(ع) را نوشته ام و پس از اين كار، كودك به بهبودى كامل مى رسد.(7)
مرد تواضع و اخلاص
از ويژگى هاى بارز مرحوم شيخ عباس قمى (ره) تواضع بسيار و همه جانبه اى بود كه از خود نشان مى داد. در خانه، مدرسه و خيابان هر كس را كه مى ديد - كوچك يا بزرگ - احترام مى كرد. در نزد علماى ديگر هم اوج تواضع و فروتنى را به نمايش مى گذارد. هيچ گاه در مجالس كه وارد مى شد، در صدر نمى نشست و هرگز خود را بر ديگران مقدم نمى داشت و همواره از خودستايى و خودپسندى به شدت دورى مى گزيد.
شيخ عباس قمى(ره) اسوه ى اخلاص بود. مسيرى كه مى رفت اگر كوچكترين شبهه اى در دلش رخنه مى كرد كه كارش براى خدا نيست، يا وسوسه اى قلبش را مى لرزاند، بدون هيچ تأمل، از آنجا باز مى گشت. نقل شده است كه در يكى از سال ها مرد نيكوكارى از محدث قمى خواهش مى كند كه قبول كند بانى مجلس محدث شود و تعهد مى كند مبلغ پنجاه دينار عراقى به ايشان تقديم كند، در حالى كه در آن موقع هزينه ى محدث در هر ماه سه دينار بوده است. محدث قمى پاسخ مى دهد كه من براى امام حسين(ع) منبر مى روم نه براى ديگرى، و بدين گونه پول را نمى پذيرد.(8)
حالات پايانى محدث قمى
از مغرب شبِ آخر عمر محدث حالش غير عادى بود و پى در پى اسامى ائمه اطهار(ع) را تكرار مى نمود. مخصوصاً وقتى به اسم مولايش حضرت اميرالمؤمنين (ع) مى رسيد، بيشتر عرض ادب و اظهار ارادت مى كرد و مكرّر مى گفت: «روحى له الفداء» آن شب بيشتر نمازها را نشسته خواند چون قادر نبود بايستد و تعادل خود را حفظ كند. آن شب، شب سه شنبه 22 ذى الحجه سال 1359 هجرى قمرى بود. محدّث قمى شب را به همين گونه گذراند تا در نيمه هاى شب روح پرفتوحش از قفس تن آزاد گرديد و به عالم ملكوت پيوست. مرحوم آيت الله اصفهانى بر بدن مطهرش نماز گزارد و پس از تشييع مفصل و با شكوهى كه از پيكر ايشان شد، در صحن مطهّر حضرت امير(ع) در كنار استاد گرامى اش حاجى نورى به خاك سپرده شد.(9)
يادش گرامى باد.
پى نوشت ها:
1. شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت، صفحه ى 35.
2. علماى معاصرين، صفحه ى 181.
3. پندهايى از رفتار علماى اسلام، صفحه ى 17.
4. شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت، صفحه ى 46.
5. سيماى فرزانگان، صفحه ى 222.
6. همان، صفحه ى 154.
7. شيخ عباس قمى مرد تقوا و فضيلت، صفحه ى 56.
8. گلشن ابرار، جلد 2، صفحه ى 575.
9. مجموعه آثار حاج شيخ عباس قمى، جلد 1، صفحه ى 30.