گريه هاى مادرم

ن. طيبى

1 مرداد 1382 ساعت 3:45

كودكى بيش نبودم كه دست در دستان گرم مادر، به سوى تكيه ى محله مى رفتيم.


 شماره پنجم ماهنامه خیمه - جمادی الاول و الثانی1424 - مرداد 1382


 هر چه به انتهاى كوچه نزديك تر مى شديم قدم هاى مادرم كوتاه تر مى شد و با ادب بيش ترى به مجلس نزديك مى گرديد. وارد كه مى شديم، جاى خالى پيدا مى كرد و مى نشست و من هم در كنار او. قدرى مى نشستم و سپس سرم را روى زانويش، كه از شدت گريه هاى بلند او مى لرزيد، مى گذاشتم و بى اختيار مى گريستم. گريه هاى مادرم عجيب آتشناك بود!

حاج حسين مدّاح صدايش خوب بود. وقتى شروع به خواندن مى كرد، يكى يكى بغض ها مى شكست. عشق و شور حسينى در دلش غوغايى به پا كرده بود. سواد زيادى نداشت امّا عاشق بود و پروانه گون، گرد شمع محافل حسينى مى گشت. اين برنامه ى هر ساله ى تكيه ى محله ى ما در محرم و صفر بود.

اينك من، پس از آن كه بارها زمين دور خورشيد گشته بود، بزرگ و بزرگ تر شده بودم؛ حالا ديگر براى گريه هاى مادرم گريه نمى كردم، براى مصيبت بزرگ اباعبداللّه(ع) مى سوختم و مى گريستم.

ادامه دارد...


کد مطلب: 8928

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/8928/گريه-هاى-مادرم

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir