تاريخ كدام مصيبت تو را شكوه كند؟!

مسعود معينى

1 آذر 1382 ساعت 3:15

اى ششمين نور سرمدى! شب، فرياد مى‏زند و بر درياى اشك ما موج اندازد. در چاه آرام دل، سنگ اضطراب مى‏افتد و زمزمه‏ى آن جارى مى‏شود.


شماره نهم ماهنامه خیمه- شوال1424 - آذر1382

25 شوال 148 هـ .ق سالروز شهادت حضرت امام جعفر بن محمّد الصادق

اى ششمين نور سرمدى! شب، فرياد مى‏زند و بر درياى اشك ما موج اندازد. در چاه آرام دل، سنگ اضطراب مى‏افتد و زمزمه‏ى آن جارى مى‏شود.

مظلوميت تو اندوهمان را سنگين‏تر مى‏كند و نسيم غربتت، بر شعله‏هاى سوزان دل مى‏دمد و زبانه هايش را سوزان‏تر مى‏كند. حرمت تو را چقدر شكستند و چه ناجوانمردانه، بر سجاده‏ى نيايشت پاى گذاشتند.چه بى رحمانه، سوارگان سرمست، تو را مانند پدرت على (ع)، در كوچه‏ها با پاى برهنه دواندند... و آن گاه كه نمروديان خانه‏ات را به آتش كشيدند و در ميان شعله‏هاى ظلمت رهايت كردند. تاريخ كدام مصيبت تو را شكوه كند؟ آرى! تاريخ، شرمنده از حكايت غربت توست و اكنون عاشقان تو بر ساحل اشك، نامت را زمزمه مى‏كنند و اين مصيبت بزرگ را تسلى مى‏جويند...

25 شوال 148 هـ .ق روز شهادت شيخ الائمه، رئيس مذهب شيعه و بلند اختر آسمان ولايت، حضرت امام جعفر بن محمّد الصادق (ع) است؛ او كه مدينه از بركت نفسش سبز مى‏شد و آفتاب صداقت از منزلگاه انديشه‏اش مى‏تابيد.حق را با كلامش بالنده مى‏كرد و با قيامش در نيمه‏هاى شب، عشق را معنا مى‏نمود. كوهى از وقار بود و دريايى از علوم. اقيانوسى از حكمت بود و فضيلت. گستره‏اى از رحمت و عبادت، كه لحظه لحظه‏ى حياتش پر بود از عطر حضور خدا. بخشى از دوره‏ى حيات ايشان، همزمان بود با تضعيف قدرت امويان و در دست گرفتن قدرت به وسيله‏ى عباسيان. به خاطر كشمكش‏هاى فراوانى كه ميان اين دو دسته بود، زمينه و فرصت ايجاد اختناق و فشار بر امام و شيعيان از بين رفته بود و فرصت مناسبى پيش آمده بود، براى اعتلاى هر چه بيشتر فرهنگ غنى اسلامى و شيعى و صدور آن به عالم. حضرت امام صادق - عليه السلام - اين موقعيت مناسب پيش آمده را غنيمت شمرد و نهضت علمى و فرهنگى پدر بزرگوارش حضرت امام محمّد باقر (ع) را دنبال كرد و حوزه‏ى وسيع علمى و دانشگاه بزرگى به وجود آورد و در رشته‏هاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان بزرگى همچون: هشام بن حكم، محمدبن مسلم، ايان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حيان و... را تربيت نمود كه تعداد آن‏ها را غالب بر چهارهزار نفر نوشته‏اند. در مورد مقام علمى هر يك از اين شاگردان، حرف بسيار است و مجال سخن، اندك.(1)

از ديگر فعاليت‏هاى علمى كه حضرت امام صادق (ع) به آن پرداختند، برپاكردن مناظراتى بود با ديگر مذاهب و فِرَق. گفتنى است كه بر اثر برخورد انديشه‏ها و معارف اسلامى با فرهنگهاى مختلف و عقايد و آراى فلاسفه‏ى يونان، شبهات متعددى پديد آمده بود و آن حضرت، جهت معرفى اسلام و مبانى تشيع، مناظرات متعدد و پر هيجانى با سران و پيروان اين فرقه‏ها و مسلكها داشته، طى آنها با استدلالى متين و منطق استوار، پوچى عقايد آنان و برترى مكتب اسلام را ثابت مى‏نمود.

اين نكته رانيز بايد در نظر گرفت كه آن حضرت، تنها در زمينه ى علمى و فرهنگى به فعاليت نپرداخت، بلكه در زمينه‏ى سياست و بررسى اوضاع زمان خويش نيز فعال بود.

از جمله اين كه، ايشان به منظور تبليغ جريان اصيل امامت، نمايندگانى به مناطق مختلف مى‏فرستادند، تا آنان از طرف امام مردم به سمت ولايت و اسلام ناب دعوت نمايند و به روشنگرى بپردازند. با وجود اين تدابير و فعاليتها، باز هم ايشان بسيار مظلوم و بى يار و ياور بودند!

«سدير صيرفى» روايت مى‏كند: «روزى خدمت آن حضرت رسيدم و عرض كردم كه آقا جان چرا نشسته‏ايد؟

فرمودند: اى سدير! چه اتفاقى افتاده؟

گفتم: از فراوانى دوستان و شيعيانتان سخن مى‏گويم!

فرمود: فكر مى‏كنى چند تن باشند؟!

گفتم: صد هزار يا شايد دويست هزار نفر!

حضرت، مرا با خود به «ينبع» بردند و در آنجا به گلّه‏ى بزغاله‏اى اشاره كرده، فرمودند: اى سدير! اگر شمار ياران و پيروان ما به تعداد اين بزغاله‏ها رسيده بود، ما برجاى نمى‏نشستيم!(2)

من بزغاله‏ها را شمردم، تعداد آنها هفده بود!»

با وجود تمام اين فشارها و خفقان، يكى از مسائلى كه حضرت، هيچگاه از آن غفلت نورزيدند و آن را ترك نكردند، مسأله‏ى زنده‏نگه‏داشتن ياد و خاطره‏ى كربلا و مظلوميت‏هاى جدشان حضرت سيّد الشهدا (ع) بود. ايشان مجالسى را برپا مى‏نمودند و در آن از شعرا و مرثيه‏سرايان استفاده مى‏نمودند و به عزادارى و گريه مى‏پرداختندو گاهى نيز امكاناتى را براى شركت زنان در اين مراسم عزادارى، فراهم مى‏نمودند.

در زمان منصور دوانيقى، خليفه‏ى دوم عباسى بود كه اين فشارها و خفقان و مظلوميت‏ها به اوج خود رسيد؛ تا جايى كه درمدينه، طرفداران حضرت، شناسايى و گردن زده‏شدند. رفت و آمدهاى امام شديدا تحت كنترل بود و ايشان، نزديكانشان را به «تقيه» سفارش مى‏نمودند و آنان را از حكومت و خلافت عباسيان، برحذر مى‏داشتند.(3)

سرانجام اين منصور دوانيقى، خليفه‏ى سفاك عباسى بود كه جان عاشقان و شيفتگان را در آتشى از ماتم، شعله‏ور ساخت و صدمه‏اى جبران ناپذير را بر پيكره‏ى خاندان رسول اللّه (ص) وارد نمود و شراره‏اى را به پا كرد كه جان عالمى را سوزاند.



پی نوشت:

1- الارشاد؛ شيخ مفيد؛ ص 271.

2- اصول كافى؛ ج 2، ص 242.

3- وسايل الشيعه؛ ج 12، ص 129.


کد مطلب: 9011

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9011/تاريخ-كدام-مصيبت-شكوه-كند

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir