درس هاى عاشقى

فاطمه منتظر

1 آذر 1382 ساعت 3:45

مجلس عزادارى بود. همسر محترم يكى از خانم هاى سخنران فوت شده بود. علاقه ‏ى بسيار زيادى به اين خانم داشتم و همين علاقه، من را به اين مجلس كشانده بود. البته علاقه ‏ام فقط بخاطر شخص او نبود.


شماره نهم ماهنامه خیمه - شوال1424 - آذر1382

مجلس عزادارى بود. همسر محترم يكى از خانم هاى سخنران فوت شده بود. علاقه ‏ى بسيار زيادى به اين خانم داشتم و همين علاقه، من را به اين مجلس كشانده بود. البته علاقه ‏ام فقط بخاطر شخص او نبود. بلكه به خاطر رفتارهاى خاص او هر چه به او نزديك‏تر مى‏شدم، بيشتر مى‏فهميدم كه او چقدر اهل عمل است و فقط در صحبت‏ هايش شعار نمى‏دهد. او دختر شش سال ه‏اى داشت كه در مجلس فوت پدرش، حالتى عادى داشت و اصلاً اندوه و غصه‏ى از دست دادن پدر در چهره‏اش مشاهده نمى‏شد. نگران شدم كه نكند سنگينى اين داغ، او را اذيت كند؛ چون نمى‏خواهد اندوه خود را ظاهر كند. پيش يكى از اقوامشان رفتم و گفتم اين بچه را وادار به گريه كنيد چون احساس مى‏كنم ناراحتى و غم را در دلش مى‏ريزد.

آن خانم جوابى به من داد كه برايم خيلى جالب بود. گفت: همه‏ى اجداد ما چيزى به ما آموخته ‏اند كه ما هم اين نكته‏ى مهم را به فرزاندانمان فهمانده‏ايم به همين علت است كه او خيلى غصه نمى‏خورد. تعجب كردم. با خود گفتم اين چه منطقى است كه حتّى يك بچه را هم قانع كرده؟! او گفت: از بچگى پدر و مادرمان به ما مى‏گفتند اين پدرى كه مسؤوليت زندگى را به عهده دارد، پدر واقعى شما نيست؛ او به نيابت از پدر اصلى شما اين مسؤوليت را پذيرفته؛ پدر اصلى همه‏ى انسانهاى پاك و درستكار، حضرت اباصالح ‏المهدى(عج) است. او الآن به فرمان خداوند غايب است. تلاش كنيد تا رضايت ايشان را بدست آوريد. آرامشى هم كه شما در اين كودك مى‏بينيد به اين علت است كه مطمئن است كه پدر واقعى‌اش زنده و حاضر است.

بعد از شنيدن اين مطلب، تصميم گرفتم كه اگر خداوند به من فرزندى عطا كرد، حتماً از كودكى عشق به امام معصوم و حاضرش را به او بياموزم.

اكنون دختر كوچولوى پنج ساله‏ام - واللّه قسم - بزرگترين غم دلش و حاجتش در قنوت نمازش از خداوند اين است كه خدايا بابا مهدى(عج) را هر چه زودتر برسان دلم برايش خيلى تنگ شده است...

يا اباصالح المهدى ادركنى

.


کد مطلب: 9014

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9014/درس-هاى-عاشقى

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir