عید فطر در قرآن کریم

محمد ناصر حسینی علایی

1 مهر 1384 ساعت 6:45

روزه و حج، بر هر کسي که مستطيع و قادر به انجام آن دو باشد و عذري نداشته باشد، واجب است.


شماره 21 ـ رمضان 1426 ـ مهر 1384

عيد چيست؟

عيد در لغت از ماده ي عود، به معني بازگشت است و لذا به روزهائي که مشکلات از قوم و جمعيتي برطرف مي شود و بازگشت به پيروزيها و راحتي هاي نخستين مي کند، عيد گفته مي شود و در اعياد اسلامي به مناسبت اينکه در پرتو اطاعت يک ماه مبارک رمضان و يا انجام فريضه ي حج، صفا و پاکي فطري نخستين به روح و جان باز مي گردد و آلودگي ها که برخلاف فطرت است، از ميان مي رود، عيد گفته شده است.(1)

بسياري از آيات قرآن بر اجتماعي بودن شئون اسلامي دلالت مي کند و صفت اجتماعي بودن در تمامي احکام و نواميس اسلامي حاکم است. شارع مقدس اسلام در مسئله ي جهاد، اجتماعي بودن را به طور مستقيم تشريع کرده و دستور داده، حضور در جهاد و دفاع، به آن مقداري که دشمن دفع شود واجب است.

روزه و حج، بر هر کسي که مستطيع و قادر به انجام آن دو باشد و عذري نداشته باشد، واجب است. اجتماعيت، در اين دو واجب، به طور مستقيم نيست. بلکه لازمه ي آن دو است؛ چون وقتي روزه دار روزه گرفت، قهراً در طول رمضان در مساجد رفت و آمد خواهد کرد و در آخر در روز عيد فطر، اين اجتماع به حد کامل مي رسد و نيز وقتي مکلف به زيارت خانه خدا گرديد قهراً با ساير مسلمانان يک جا جمع مي شود و در روز عيد قربان اين اجتماع به حد کامل مي رسد و نيز نمازهاي پنجگانه يوميه را بر هر مکلفي واجب کرده و جماعت را در آن واجب نساخته، ولي اين رخصت را در روز جمعه تدارک و تلافي کرده و اجتماع براي نماز جمعه را بر همه واجب ساخته است.



عيد فطر در قرآن

با مراجعه به قرآن شريف آياتي را مي توان يافت که به طور مستقيم و با کمي دقت بر عيد فطر و آداب آن توجه دارند و نشان مي دهند که اين مسئله از ديد قرآن پنهان نمانده است. آن آيات عبارتند از:

1- آيه ي 185 سوره ي مبارکه ي بقره: در اين آيه، خداوند متعال ضمن معرفي ماه مبارک رمضان و نزول قرآن، در آن به برخي از احکام مربوط به اين ماه شريف اشاره کرده ومي فرمايد: هر يک از شما که هلال ماه رمضان را مشاهده کرد، بايد روزه بگيرد وکسي که در حال سفر و يا مريض بود و ماه رمضان را درک کرد، در روزهاي ديگر، بايد روزه ي فوت شده را جبران کند. در ادامه مي فرمايد: خداوند اين احکام را به خاطر راحتي شما و نه به خاطر به سختي افتادنتان تشريع نموده است و اينکه عدّه را تکميل کنيد و خدا را به خاطر هدايت، بزرگ بداريد. «يريدالله بکم اليسر ولايريد بکم العسر ولتکملواالعده ولتکبروالله علي ما هدیکم ولعلکم تشکرون».

ولتکملوا... عطف به يريد و مبين، علت غائي است. خداوند در تشريع احکام، براي شما آساني خواسته نه سختگيري تا روزه ي ايام معدود را به هر صورتي که بتوانيد چه در ماه رمضان يا غير آن به کمال رسانيد. ممکن است ولتکملوا، عطف به فعل مقدر يا فليصمه، باشد تا از اين امر «فليصمه» (و هر امري) آنچه آسانست و بتوانيد، انجام دهيد و آن را تکميل نماييد. چون امر ولتکملوا بعد از امر به روزه ي ماه رمضان است کمال ظاهري آن معناي اتمام مي باشد و کمال معنوي آن، انجام با شرايط وآداب آن است تا با گذشت ايام اراده ي ايماني، حاکم بر انگيزه ها و شهوات گردد و انسان را برتر آرد و اراده ي خدا ذهن را فراگيرد و ياد عظمت او، زنده و فعال گردد. يادي که بر طريق هدايت استوار شود: ولتکبروا لله علي ماهداک و در پرتو آن، نعمت ها مشخص و شکرگزاري شود.

در روايات، منظور از تکبير در جمله: و لتکبروا لله علي ما هديکم، تعظيم و منظور از هدايت، ولايت است.

اينکه هدايت به معناي ولايت باشد از باب تطبيق کلي بر مصداق است و ممکن است از قبيل همان قسم بياناتي باشد که نامش را تاويل گذاشته اند. چنانکه در بعضي از روايات آمده و در معناي دو کلمه ي يسر و عسر فرموده اند: يسر، ولايت و عسر، مخالفت با خدا و دوستي با دشمنان خداست.

پس معناي آيه، اين است که خداوند را بزرگ بداري و اجلالش کني، بخاطر آن هدايت و راهنمايي که براي شما در دينتان بيان کرد و بخاطر آنکه به شما توفيق داد تا ماه رمضان را روزه بداريد. اين ماه مختص شما امت مسلمان مي باشد و امم ديگر از آن بي بهره اند.

بيشتر دانشمندان گفته اند که مقصود از ولتکبرالله، تکبيرهايي است که در شب عيد فطر وارد شده است که اين تکبيرها بعد از چهارنماز مغرب و عشاء و صبح روز عيد ونماز عيد فطر گفته مي شود. در عيد فطر اين گونه مي گويند «الله اکبر الله اکبر لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر ولله الحمد، الحمد علي ماهدانا وله الشّکر علي ما اولانا»(2)

توضيح: برخي براي روز عيد اين تکبيرها را بعد از نماز ظهر و عصر روز عيد نيز ذکر کرده اند. حضرت امام خميني و آيت الله اراکي، جزء اين دسته از فقها مي باشند. مستند اين حکم، روايتي است از قول امام صادق (عليه السلام) که فرمود: در عيد فطر هم تکبير هست. عرضه داشتم، تکبير که غير از روز قربان نيست. فرمود: چرا در عيد فطر هم هست، ليکن مستحب است که در مغرب و عشاء و فجر و ظهر و عصر و دو رکعت نمازعيد گفته شود.(3)

همچنين سعيد نقاش از امام صادق (عليه السلام) روايت کرده است که فرمود: براي من در شب عيد فطر تکبير هست، اما واجب نيست، بلکه مستحب است. مي گويد، پرسيدم اين تکبير در چه وقت مستحب است؟ فرمود: در شب عيد، در مغرب و عشا و درنماز صبح و نماز عيد، آنگاه قطع مي شود. عرضه داشتم: چگونه تکبير بگويم؟ فرمود: مي گوئي الله اکبر، الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، الله اکبر و لله الحمد، الله اکبر علي ماهدانا و منظور از کلام خدا که مي فرمايد: و لتکملوا العده همين است. چون معنايش اين است که نماز را کامل کنيد و خدا را در برابر اينکه هدايتتان کرده تکبير کنيد(4) و تکبير همين است که بگوئيد: الله اکبر، لااله الاالله و الله اکبر، و لله الحمد. راوي مي گويد، در روايت ديگري آمده که تکبيرِ آخر را چهار بار بايد گفت.

مرحوم علامه طباطبايي ضمن بيان دو روايت ياد شده در حل تعارض بين آن دو مي نويسد: اختلاف اين دو روايت که يکي تکبير را در ظهر و عصر نيز مستحب مي داند و ديگري نمي داند، ممکن است حمل شود بر مراتب استحباب. يعني دومي مستحب باشد و اولي مستحب تر و اينکه فرمود: منظور از (ولتکملوا العده) اکمال نماز است. شايد منظور اين باشد، با خواندن نماز عيد، عدد روزه را تکميل کنيد و باز خود تکبيرات را بگوئيد.که خدا شما را هدايت کرد، و اين با معنائي که ما از ظاهر جمله ي و لتکبروالله علي ماهديکم... فهميديم منافات ندارد. براي اينکه کلام امام، استفاده ي حکم استحبابي از مورد وجوب است.(5)

شافعي معتقد است که بايد الله اکبر را سه بارگفت و از زماني که ماه ديده مي شود و تا زماني که امام به نماز مي ايستد، اين تکبيرها تکرار شود. وقتي امام بيرون آمد، همراه تکبير او بايد تکبير گفت. در حالي که در عيد قربان بايد همين تکبيرها را پشت سرِ ده نماز خواند که اولين آنها نماز ظهر روز عيد قربان تا ده نماز بعد از آن مي باشد. کساني که در شهرها هستند پشت سرِ ده نماز، اين تکبيرها را مي گويند و کساني که در مني مي باشند، پشت سر 15 نماز که اول آنها نماز ظهر عيد قربان است، اين تکبيرها را تکرار مي کنند.(6)

2- آيات 14 و 15 سوره ي مبارکه ي اعلي:

در آيات مورد بحث به نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره مي کند. نخست مي فرمايد: مسلماً رستگار مي شود کسي که خود را تزکيه کند (قد افلح من تزکي) و نام پروردگارش را به ياد آورد و به دنبال آن نماز بخواند (و ذکر اسم ربه فصلي).

به اين ترتيب، عامل فلاح و رستگاري و پيروزي و نجات را سه چيز مي شمرد: تزکيه و ذکر نام خداوند و سپس بجا آوردن نماز. در اينکه منظور از تزکيه چيست، تفسيرهاي گوناگوني ذکر کرده اند: نخست اينکه منظور، پاکسازي روح از شرک است، به قرينه ي آيات قبل و نيز به قرينه ي اين که مهمترين پاکسازي، همان پاکسازي از شرک است. ديگر اينکه منظور، پاکسازي دل از رذائل اخلاقي و انجام اعمال صالح است، به قرينه ي آيات فلاح در قرآن مجيد، از جمله آيات آغاز سوره ي مؤمنون که فلاح را در گرو اعمال صالح مي شمرد. و به قرينه ي آيه 9 سوره شمس که بعد از ذکر مسئله ي تقوي و فجور مي فرمايد: قدافلح من زکيها: رستگار شد کسي که نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاک کرد و به زينت تقوي بياراست.

ديگر اينکه منظور، زکات فطره در روز عيد فطر است که نخست بايد زکات را پرداخت و بعد نماز عيد را بجا آورد.

قابل توجه اين که: در آيات فوق نخست، سخن از تزکيه و بعد ذکر پروردگار و سپس نماز است.

به گفته ي بعضي از مفسران، مراحل عملي مکلف، سه مرحله است: نخست ازاله ي عقائد فاسده از قلب. سپس حضور معرفه الله و صفات و اسماء او در دل و سوم اشتغال به خدمت. آيات فوق در سه جمله ي کوتاه، اشاره به اين سه مرحله کرده است.

اين نکته نيز قابل توجه است که نماز را فرع بر ذکر پروردگار مي شمرد. اين به خاطر آن است که، تا به ياد او نيفتد و نور ايمان در دل او پرتوافکن نشود، به نماز نمي ايستد. به علاوه، نمازي ارزشمند است که توأم با ذکر او و ناشي از ياد او باشد و اين که بعضي، ذکر پروردگار را تنها به معني الله اکبر يا بسم الله الرحمن الرحيم که در آغاز نماز گفته مي شود تفسير کرده اند که در حقيقت بيان مصداق هایي از آن است.

همان طور که مي دانيم، وظيفه ي پيغمبر تزکيه است. دلهاي مستعد و حق طلب و حقيقت خواه آيات را مي شنوند، متاثر مي شوند، مي پذيرند و مي گروند و دل هایشان از نجاست شرک، با آب توحيد، پاک و پاکيزه مي شود.

و ذکر اسم ربه فصلي (اسامي پروردگار همگي اوصاف ذات مقدسش هستند) ذکر ممکن است به زبان باشد، مثل معني رحمن و رحيم و آثار رحمت واسعه ي خداوند در همه ي کائنات و در وجود خودمان بينديشيم. توجه به معاني رحمت و علو و عظمت خالق و رازق بودن قادر متعال، قهراً و قطعاً، خضوع و خشوع مي آورد. برجسته ترين نمونه ي اظهار خشوع، نماز است. ببينيد چگونه در سه کلمه، جميع مراحل را جمع فرموده است:

1- پاک شدن از شرک و اخلاق رذيله به توحيد و ايمان و باور داشتن اصول عقايد (تزکي)

2- در آثار قدرت و حکمت پروردگار و نعمتهاي مادي و معنوي و جسمي و روحي انديشيدن. زیرا که هر ساعتي از اين تفکر، بهتر از هفتاد سال عبادت است. علاوه بر اين ذکر قلبي، با زبان نيز کلمه شهادت گفتن (وذکراسم ربه).

3- اظهار شکستگي و فروتني و کوچکي در پيشگاه پروردگار نمودن و به عبادت و پرستش پرداختن (فصلي).

هرکس اين سه مرحله را پيمود به سرمنزل فلاح و رستگاري مي رسد و اين است معني «قد افلح من تزکي».

عده اي براساس روايات رسيده معتقدند که منظور از «تزکي» دادن زکات فطره و خواندن نماز عيد است.(7) بعضي نيز تزکيه را در اينجا، به معني دادن صدقه ي مالي دانسته اند. مهم اين است که تزکيه، معني وسيعي دارد که همه ي اين مفاهيم را در بر مي گيرد. هم پاکسازي روح از آلودگي شرک و هم پاکسازي از اخلاق رذيله و هم پاکسازي عمل از محرمات و هرگونه ريا و هم پاکسازي مال و جان به وسيله ي دادن زکات در راه خدا. زيرا طبق آيه ي اخذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکيهم بها (از اموال آنها صدقه اي (زکات) بگير تا آنها را به وسيله ي آن پاکسازي و تزکيه کني)، دادن زکات سبب پاکي روح و جان است. بنابراين، تمام تفسيرها ممکن است درمعني گسترده ي آيه جمع باشد.

چند روايت که در ذيل اين روايت آمده است را مرور مي کنيم: عبدالله بن مسعود گفته است که مقصود از آيه ي «ذکراسم ربه فصلي» آن است که انسان زکات مال خود را بدهد و نماز را اقامه کند و بر اين اساس مرتباً مي گفت: «رحم الله امراء تصدق ثم صلي» يعني خدا بيامرزد کسي را که صدقه بدهد و نماز بخواند. سپس آيه ي ياد شده را تلاوت کرد.

عده اي ديگر گفته اند، منظور از صدقه، همان زکات فطره است که در اول ماه شوال پرداخت مي شود و تکبيرهاي روز عيد و نماز عيد فطر را نيز شامل مي شود. حضرت به عبدالله بن عمر نافع مي گفت: آيا صدقه داده اي؟ اگر پاسخ مي داد بله، صدقه داده ام، به وي مي گفت: پس بيا به مصلي برويم و نماز بخوانيم و اگر پاسخ مي داد: صدقه نداده ام، به او مي گفت: صدقه بده تا به مصلي برويم و نماز بخوانيم. سپس آيه ي ياد شده را تلاوت مي کرد.

ابوخالد گفت: نزد ابوالعاليه رفتم، به من گفت، روز عيد، قبل از آن که براي نماز بروي، به اينجا مي آيي؟ پاسخ دادم: بله. وقتي روز عيد فرا رسيد، به نزد وي رفتم. از من پرسيد: آيا افطار کرده اي؟ پاسخ دادم: بله. پرسيد: آيا غسل کرده اي؟ گفتم: بله. گفت: آيا صدقه داده اي؟ گفتم: بله. گفت: تو را به اين خاطر به اينجا فراخوانده ام که در ابتدا اين اعمال را انجام دهي و پس از آن به مصلي بروي. آنگاه اين آيه را خواند و گفت، مردم مدينه هيچ صدقه اي را برتر از آن نديدند که کسي به کس ديگر آب دهد.(8)

شخصي از امام صادق(ع) پرسيد معناي آيه ي قد افلح من تزکي چيست؟ فرمود: اين است که هرکس زکات فطره بدهد، رستگار مي شود. پرسيد معناي آيه ي «و ذکر اسم ربه فصلي» چيست؟ فرمود اين است که (براي نماز عيد) به سوي جبانه برود و نماز بخواند و منظور از جبانه، صحرا است.(9)

رسول خدا(ص) همواره در روزهاي عيد فطر، قبل از رفتن به مصلي، فطره را تقسيم مي کرد و اين آيه را مي خواند: «قد افلح من تزکي و ذکر اسم ربه فصلي»(10)



آداب نماز عيد

خداوند متعال در فرازي از آيه ي 31 سوره ي اعراف مي فرمايد: «خذوا زينتکم عند کل مسجد...» يعني هنگام رفتن به مسجد زينتهاي خود را برداريد. اين خطاب به همه ي فرزندان آدم به عنوان يک قانون هميشگي که شامل اعصار و قرون مي شود که زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشيد.

اين جمله مي تواند هم اشاره به زينتهاي جسماني باشد که شامل پوشيدن لباسهاي مرتب و پاک و تميز و شانه زدن موها و به کاربردن عطر و مانند آن مي شود و هم شامل زينت هاي معنوي. يعني صفات انساني و ملکات اخلاقي و پاکي نيت و اخلاص. و اگر مي بينيم در بعضي از روايات اسلامي تنها اشاره به لباس خوب يا شانه کردن موهاشده و اگر مي بينيم تنها سخن از مراسم نماز عيد و نماز جمعه به ميان آمده است، دليل بر انحصار نيست، بلکه هدف بيان مصداقهاي روشن است و همچنين اگر مي بينيم که در بعضي ديگر از روايات، زينت به معني رهبران و پيشوايان شايسته تفسير شده، دليل بر وسعت مفهوم آيه است که همه زينتهاي ظاهري و باطني را دربر مي گيرد.

در کتاب المقنع گفته است: «سنت در افطار عيد قربان اين است که بعد از نماز انجام شود و درعيد فطر قبل از نماز.(11)

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: اگر در روز عيد فطر براي رسول خدا(ص) عطر مي آوردند اوّل به زنان خود مي داد.(12)



پي نوشت

1- تفسير نمونه، ج5، ص 131.

2- تفسير ابوالفتوح رازي، ج2، ص 18.

3- مستدرک الوسائل، جلد6، صفحه 137، ح 6639.

4- وسايل الشيعه، ج 7، ص 455، الکافي، کليني، ج 4، ص166.

5- الميزان، علامه طباطبايي، ج2، ص 28.

6- تفسير ابوالفتوح رازي، ج 2، ص 68.

7- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 93، ص 104، ح 3.

8- تفسير ابوالفتوح رازي، ج 12، ص 62.

9- من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 1، ص 501، ح 1474.

10- تفسير الميزان، ج 20، ص 271.

11- همان، ج 6، ص 337.

12- من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 174، ح 2055.

حضرت خدیجه(س)

حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر(1) است.

کنیه ی او «ام هند» است و قبل از رسول خدا، دو شوهر به نام های «عتیق بن عائذ» و «عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.

جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:«من برای شما زنی را در نظر گرفته ام.»

رسول خدا فرمود:«او کیست؟»

خدیجه عرض کرد:« او کنیز شما خدیجه است.»

خدیجه که یکی از ثروتمندان عرب به شمار می آمد و نوشته اند هشتاد هزار شتر و پول های فراوانی در دست افراد مختلف برای تجارت داشت، وقتی می خواست با رسول خدا ازدواج کند، گفت:«به خدا قسم ای محمـد، اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو می گذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟! من با تمام اموال و کنیزانم در اختیار توام.»

خدیجه بعد از ازدواج با رسول خدا به عمویش، ورقه فرمود: «این اموال مرا بگیر و نزد محمـد ببر و به او بگو، من تمام اموال و بردگان و آنچه را در اختیار من است، به او هدیه می کنم.»

ورقه این خبر را در بین زمزم و مقام ابراهیم با صدای بلند به گوش همه ی مردم رسانید و آنها را شاهد گرفت.

در جریان کناره گیری رسول خدا از خدیجه، قبل از ایجاد نطفه ی فاطمه علیهاالسلام، پیامبرعمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و فرمود به او بگو: «ای خدیجه گمان مبر که کناره گیری من از توست. نه، خداوند به من چنین امر فرموده است. گمانی جز خیر مبر و بدان، خداوند هر روز چندین بار به ملائکه اش به تو مباهات و فخر می کند.»

خدیجه علیها سلام در هنگام زایمان فاطمه علیها سلام، تنها بود و زن های مکه و قریش از او کناره گرفته بودند. خدیجه را غم و اندوه، فرا گرفته بود که ناگهان چهار زن بلند قامت، شبیه زن های بنی هاشم وارد اتاقش شدند.

خدیجه ترسید. آنها عرضه داشتند:« محزون مباش ای خدیجه. ما فرستادگان پروردگار توایم. ما خواهران توایم: ساره و آسیه و مریم و صفورا. آمده ایم تا تو را کمک کنیم ».

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خدیجه علیهاسلام وفات کرد، فاطمه علیهاسلام به رسول خدا پناه برد. به دور پیامبر می چرخید و می گفت:«پدر جان، مادر من کجاست؟»

جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرضه داشت:«ای رسول خدا، پروردگارت امر فرمود به فاطمه سلام برسان و بگو مادرش در خانه ای است از یاقوت و زبرجد که اطاق هایش از طلا و ستون هایش از یاقوت قرمز ساخته شده و با آسیه و مریم همنشین است ».



پی نوشت



1- طاهر پسر رسول خدا و خدیجه بود که پس از بعثت به دنیا آمد ولی مانند دیگر پسران پیامبر، در مکه فوت کرد.



منابع:

بحارالانوار، ج 16، ص 1-2-3-7-8-12-54-55-56-71-78-80.


کد مطلب: 9677

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9677/عید-فطر-قرآن-کریم

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir