چون روز آخر بود، کار خانه کردم...
سید حسن وحدتی
1 خرداد 1385 ساعت 6:00
همهی سختی بر این بود که زهرا، خودش لباسشو درآورد و لباس دیگری پوشید و غسل کرد.
شماره 23 ـ جمادی الاول و جمادی الثانی 1427 ـ خرداد و تیر 1385
یک روضه، چند نقد
* به انتخاب حسن وحدتی
... اسماء سلمی دختر ابیرافع هست، فضهم هست، تو خونه. میگن همچین که دیدم صبح پا شد، دیگه خودش پا شد از جا، از اون بستر! اون طوری افتاد! دیدم داره خونهرو جارو میزنه. یه وقت دیدم رختای بچه هاشو شروع کرد شستن. فضه میگه گفتم: خانوم! اجازه بدید من انجام میدم این کارها رو. فرمود: نه امروز حالم خیلی خوبه، فضه! امروز دیگه آخرین روزمه. فضه زود تنور رو روشن کن میخوام برا بچه هام نان طبخ کنم.
خمیر رو که داره درست میکنه نمیتونه دو دستی کار کنه.(1) دیدم رو ظرفی که خمیر رو پهن میکنند هی یه دستی میزنه، اشک میریزه. میگه: بچههام این دو سه روزه کسی نیست براشون نون درست کنه.(2)
***
زینب میگه وقتی موهامو شونه میزد لرزش دستشو حس میکردم. تا حالا نشده بود اینطوری سرمو شونه بزنه. فهمیدم دیگه آخرین روز مادرمه. فرمود: دخترم بیا. دیدم بدنشو شست و لباسشو عوض کرد با سختی، کنده نمیشد لباس. لباسشو عوض کرد. فرمود: این لباسو نگه دار. نکنه به علی نشون بدی. لباس گلدار منو نکنه به علی نشون بدی.
دستی که بود بالش زینب شکسته شد
دیگر سرشک چشم پرآبم نمیبرد
گر وقت خواب سر بگذارم به بازویت
از لرزههای دست تو خوابم نمیبرد
***
شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم
همهی سختی بر این بود که زهرا، خودش لباسشو درآورد و لباس دیگری پوشید و غسل کرد. همهی سختیاش این بود که این پیراهن از بازو درنمیآمد. امام صادق علیهالسلام میگفت: خیلی بازوی مادر ما ورم کرد. دیگر خوب نشد.
شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم
مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم
آه از نهادش بلند شد، تا بوسید گفت: الهی بشکند دست...
***
نه نه رها کن، اصلاً اون جا نرو. ای خدا میشه دست منم مثل دست مادرم ورم کنه. الهی دستای منم ببندند. الهی دستای من ورم کنه. چنان دستای زینب ورم کرده بود از تازیانه که خورده بود.
الهی من بشم قربان حیدر
بشه دستم شبیه دست مادر
وای مادرم، مادرم، مادرم...
* چند نکته مهم درباره این روضه
سطرهایی که خواندید، روضهی پیاده شدهای است که توسط دو تن از مداحان نامی اجرا شده است. در فواصل مداحی، هر یک از این دو به اقتضای مجلس، نکتهای گفته و سعی در رونق مجلس داشتهاند.
این شیوه که در برخی شهرها مرسوم است، بسیار پسندیده است و لازم است به عنوان یک فرهنگ جا بیفتد. حداقل ارزش این روش، ایجاد حس رقابت سالم است، دیگر این که مجلس از سیطرهی شیوه و سبک یک مداح خارج میشود...
در این روضه هم، چنانکه میبینید، هر یک از مداحان با مضمون و شعر در صدد کنترل مجلس و رونق آنند، و هر یک از این دو بیآنکه از پیش هماهنگی صورت داده باشند، در صدد ادامهی برنامهی دیگری است و این شیوه به روش جواب و جوابِ جواب که پیشتر در تعزیه مرسوم بوده، انجامیده است.
اما مواردی که در لابهلای متن بدان اشاره شده و شمارهگذاری شده، قابل تأمل است:
1. در اجرای روضههایی که بیشتر بار حسّی دارند، مثلاً بیماری حضرت زهرا سلاماللهعلیها، لازم است مداح محترم به تجربیات حسّی مردم، گریزی بزند و اشارهای داشته باشد. مثلاً در این بخش مداح محترم میتوانست توصیف بیشتری از حالت پهن کردن خمیر و مشکلات خانم فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها داشته باشد تا روضهی حسّی در ذهن مستمعان، جلوهی بیشتری یابد.
2. قرار نیست در مرثیهخوانی، فقط اشک بگیریم و اگر اشارات محتوایی هم داشته باشیم، به حقیقت ارزش کار خود را بالا بردهایم و عیار روضهی خود را دوچندان کردهایم. هرچند در این بخش از روضه، ردّپای روضهی حسّی هنوز وجود دارد، اما اگر مداح محترم قرار بود به محتوایی بودن روضه بیندیشد و تدبیری برای آن داشته باشد، میتوانست با شیوهی زبان حال و کاربرد روضهی ذوقی، این جملات یا شبیه آن را به صورت شعر یا مضمون نیز به کار برد:
«فرزندانم غریبند و مادر ندارند و علی هم تنهاست یاوری ندارد...»
و مضامینی شبیه به آن.
*
گریز روضه به کربلا گریزی جالب است، اما چندان منطقی به نظر نمیرسد. این که حضرت زینب سلاماللهعلیها از خدا بخواهد دستهای او هم ورم کند... از سوی دیگر مشخصاً پیداست که گریز بر اساس شعری ساخته شده که خود آن شعر نیز زبان حال است.
*
شما نیز میتوانید با انتخاب و نقد روضههایی که در نظر دارید، در ارتقای سطح کیفی این صفحه ما را همراه و یاور باشید.
کد مطلب: 9766
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9766/چون-روز-آخر-کار-خانه-کردم