همدلی با خیمه را باز هم تجربه کنیم

سردبیر

1 خرداد 1385 ساعت 11:13

شاید شما هم یکی از خوانندگان پروپاقرص این نشریه باشید و شاید هم برای اولین بار و حتی به طور اتفاقی این مجله به دستتان رسیده و شاید هم گاه و بیگاه خیمه را مطالعه کرده‌اید، خوب، طبیعتاً هرکدام احساس متفاوتی خواهید داشت.


شماره 23 ـ جمادی الاول و جمادی الثانی 1427 ـ خرداد و تیر 1385
 
* هیچ کس نداند و باور نکند، شما هیأتی‌های عزیز می‌دانید و باور دارید که از هیأت حرف زدن و برای هیأت کار کردن چه صفایی دارد! این جمله را اگر قبول دارید و با تمام وجود حس کرده‌اید، تا آخر متن با من همراه باشید، تا حصول نتیجه ‏ی آن!

* معمولاً هیأت‌ها یکدیگر را دعوت می‌کنند برای حضور در محفلشان. این رسم فقط مختص دسته‌های عزاداری ایام محرم نیست، همیشه هست حالا کم یا بیش... این نکته‏ی دوم را هم به عنوان مقدمه داشته باشید تا موقع نتیجه‌گیری...

* پای توسل و عرض ارادت به اهل بیت که پیش می‌آید، افراد یک جور دیگر می‌شوند. حرف‌ها، تصمیم‌ها، قول دادن‌ها، دوستی‌ها، پول دادن‌ها و... همه به ظاهر غیر عادی و خلاف معمول است! حساب و کتابی انگار در کار نیست! البته هست، امّا با دو دوتا چهارتای دنیایی سازگاری ندارد. اصلاً خیلی‌ها داخل هیأت فراموش می‌کنند که دیروز با دوستشان چه مشکلی داشته‌اند. . . احساس می‌کنند مهر و عشق امام حسین علیه‏السلام روی دلشان خورده و دیگر خودشان نباید باشند، انگار نه انگار که این دل، بیرون مجلس که بود هزار و یک جور حب و بغض داشت!

فعلاً تحمل کنید و این جمله را هم به عنوان یک مقدمه حساب کنید!

* فکرش را بکنید، آن روز که خواستید هیأت‌تان را راه بیندازید چه مشکلاتی داشتید؟! برنامه‌ریزی، جذب بانی، دعوت از افراد به عنوان خادم، منبری، مداح و... اما به تنها چیزی که فکر نمی‌کردید و دغدغه‏ی آن را نداشتید، جمعیت بود! غیر از این است؟! راستی چرا؟! به نظر ما دعوت‌نامه‏ی هیأت را دیگری می‌دهد. افرادی به هیأت شما آمده‌اند که سرشان به کار خودشان بود، اصلاً تراکت و پلاکاردهای آنچنانی شما را ندیده‌اند! امّا یک حس درونی، یک عامل ناشناخته آنها را به سمت هیأت شما کشانده... همه‏ی این حرف‌ها درست، امّا آنچه برای شمای هیأتی مهم بوده و هست، برنامه‌ریزی و دقت نظر برای برگزاری صحیح هیأت است. برای این کار مشورت می‌کنید، جلسه راه می‌اندازید، ساعت‌ها بحث و تصمیم‌گیری دارید و... همه‏ی اینها ارزش دارد...

حالا برویم سراغ اصل مطلب:

شاید شما هم یکی از خوانندگان پروپاقرص این نشریه باشید و شاید هم برای اولین بار و حتی به طور اتفاقی این مجله به دستتان رسیده و شاید هم گاه و بیگاه خیمه را مطالعه کرده‌اید، خوب، طبیعتاً هرکدام احساس متفاوتی خواهید داشت. به هر حال تکرار این نکته ان‏شاء‏الله ملالت‌زا نیست که:

خیمه از اولین شماره با عنوان «اولین هیأت مکتوب حسینی» مهمان هیأت شما شد و شما هم حسابی مهمان‌نوازی کردید. خیمه تا به امروز که جدیدترین شماره‏ی آن در محضر شماست، فراز و نشیب‌های فراوانی پشت سر گذاشته. هم شیرینی اوج کارش را بارها چشیده، هم کابوس سقوط و تعطیلی را دیده، اما مثل همه شما که در هیأتتان با بروز مشکلات دست به دامن امام حسین علیه‏السلام می‌شوید، ما هم در هر حال امیدمان به لطف آقا بوده و همدلی عاشقان آقا که در هیچ حالی خیمه را تنها نگذاشتند...

برگردیم سراغ مقدمه‏ی اول. راستی با همه‏ی این سختی‌ها، کار کردن برای هیأت چه صفایی که ندارد. چون در این حالات، لطف اهل بیت علیهم‏السلام نمود بیشتری می‌یابد؛ ما که در این هیأت مکتوب حسینی این لطف را کاملاً حس کرده‌ایم.

برای این که شما هم با این احساس مقدس شریک شوید، می‌توانید مهمان این هیأت مکتوب شوید، مگر نگفتیم رسم است هیأت‌ها به دیدار هم می‌روند؟! برای حضور در هیأت ما، کافی است دست به قلم شوید و از هیأت خودتان بنویسید. از پیرغلام هیأت، آداب و رسوم شهرتان، از منبری و مداح سینه‌سوخته‌ای که شما را به سفر عرشی می‌برد و از خادمان هیأت که بی‌ریا و خالصانه، شانه زیر بار مسئولیت گذاشته‌اند؛ از خاطرات و کراماتی که شامل شما شده...

با ارسال این دل‏نوشته‌ها، در حقیقت هم شما مهمان هیأت مکتوب شده‌اید و هم ما را مهمان هیأت خودتان کرده‌اید، یک مهمانی دوجانبه که میزبانش کس دیگری است!

در این هیأت مکتوب، همه چیز حساب آن سری دارد!

بچه‌های نویسنده سلام دوباره‏ی ما را جواب دادند، یا علی گفتند، عاشقانه نوشتند. تقریباً همه‏شان هم خوش‏قولی کردند و سر وقت مطالبشان را دادند. اصلاً یک سئوال: این هیأت مکتوب چه جوری دوباره رونق گرفت؟ اصلاً بعضی از این نویسنده‏ها رو کی به این مجله معرفی کرد و کشوند؟ کسی چه می‌داند؟ آنچه حقیقت دارد این است که دست من و امثال من نبود...

گفتیم که در خیلی از هیأت‌ها کسانی کنار هم می‌نشینند و اصلاً نمی‌دانند و فراموششان می‌شود که دیروز چه مشکلی با هم داشته‌اند...

* مطالب این شماره را خواندید و حالا به صفحه‏ی آخر رسیده‌اید. صفحه‏ی «حاج آقا دعا بفرمایید» درست مثل حرف آخر منبری یا مدیر هیأت است که در شب ختم مجلس، چند دقیقه‌ای را به تشکر از خادمان هیأت اختصاص می‌دهد. از مشکلات می‌گوید و از برنامه‌های آینده‏ی هیأت. خادم این هیأت که نامش را سردبیر گذاشته‌اند، در این صفحه، این چند سطر را نوشت تا به زبان قاصر خویش از همه‏ی همکارانی که او را یاری کردند، تشکر کند. هرچند نه می‌توان لطف آنها را به شمار آورد، نه می‌شود اسامی همه‏ی آنان را ذکر کرد...

* همه‏ی حرف‌ها را نمی‌شود در یک شماره و در یک صفحه‏ی کوتاه فشرد و گفت:

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد؟ قسمت یک روزه‌ای!

باقی حرف‌ها باشد برای شاید وقتی دیگر! فقط بدانید که به اندازه‏ی موج‌های همه ‏ی اقیانوس‌ها دلمان برای شما می‌تپد و در اندرون دل خسته‏ی ما طوفانی است...

مخلص شما، سردبیر

هیأت مکتوب حسینی


کد مطلب: 9782

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9782/همدلی-خیمه-باز-هم-تجربه-کنیم

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir