پرس و جو
1 مرداد 1385 ساعت 2:00
این مطلب بخشی از گفتوگوی صمیمانهی جمعی از هیأتیها با حجتالاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی میباشد.
شماره 24 - رجب 1427 - مرداد 1385
بالاخره شور بزنیم، یا نزنیم؟!
اشاره:
چه سئوالی اکنون ذهن شما هیأتیها را مشغول نموده است؟! برای یافتن جواب سئوال چه میکنید؟ مطالعه میکنید؟ از روحانی هیأت میپرسید یا از امام جماعت مسجد محل؟! این راهها که گفتیم همه خوب است. به همهی این راهها، این شیوه را هم اضافه کنید؛ از ما هم بپرسید!
از ما که بپرسید خوبی کار این است که دیگر هیأتیها هم در جریان سئوال شما قرار میگیرند و جواب، همگانی میشود.
ستون «پرسوجو» با همین هدف راه افتاده و تا وقتی که شما سئوال داشته باشید و از ما بپرسید، دوام خواهد داشت...
پرسش:
خيلي از هيأتها الان رويکرد کاملاً محسوسي به سمت شور دارند و روضه در بعضی جلسات خيلي کمرنگ است، منبر نیز همین طور. هر قسمت از برنامه که شور بيشتري داشته باشد، بيشتر مورد توجه و استقبال است. حتي در سبکها و اشعار هر جلسهاي و به هر قيمتي که باشد. بعضي از جاها هم متأسفانه قيمتش خيلي بالاست، ولي اين کار را ميکنند. فکر ميکنيد اين تعامل شور و شعور و روضه و مناجات و سينهزني بايد چطور باشد؟ ميتوان کسي را سرزنش کرد که شما يکبعدي و اهل شور هستيد و نبايد اينطور باشيد يا خير؟
پاسخ:
ما نيازهاي متعددي داريم. من مغز دارم، فکر دارم و هم قدرت تفکر دارم، بنابراين نياز به فکر کردن، و استادي دارم که فکر خوب به من بدهد. احساسات و عواطف و اشک و گريه و سوز و شور هم دارم، عشق هم دارم. همهی اينها جاي خود. ظهر هم گرسنه ميشوم، غذا ميخواهم، خواب هم ميخواهم. بدن من نيازهاي خاصي دارد. روح و روان هم خواستهی خودش را دارد. هيچکدام ديگري را بينياز نميکند. مثلاً من بگويم ظهر که سير نهار خوردم، پس ديگر نخوابم، هيچ ربطي ندارد. من احساسات دارم، نیاز دارم محبّت ببينم. بسياري از افراد ميليونر هستند که به خاطر نبودن کسي که مقداري محبّت اينها را ارضاء کند، دست به خودکشي ميزنند و يا افسرده ميشوند، ديوانه ميشوند. کم نيستند مرد يا زن ـ فرقي نميکند ـ فقط يک ذره محبّت ميخواهد، هيچ چيز ديگر نميخواهد. خود من و شما در بعضي از جهات کمبود داريم. يعني اين همه به اهلبيت علیهمالسلام ابراز محبّت ميکنيم، اگر به ما ابراز محبّت نکنند، ببينيد چه ميشود؟ بعد از مدتي ميبريم. بالاخره بايد يک جايي نشان محبّتشان پيدا بشود.
اما اينها آيا آدم را بينياز ميکند از اينکه عقلش معقول فکر کند و درک کند؟ نه؛ آن هم جاي خودش را دارد. اسلام دين جامعي است که همه اينها را ميخواهد اشباع کند. شما نگاه کنيد به شيوه اهلبيت علیهمالسلام؛ چه ميکردند؟ هم بر کرسي علم مينشستند، هم بر کرسي عرفان؛ هم دل مردم را به جهت صحيح هل ميدادند، هم عقلشان را. هيچ وقت نميگفتند چون آن را بلدي، پس اين هيچ. ولي ما افراط و تفريط ميکنيم. مثلاً بعضي از ماها ميافتيم در کار عقل ميگوييم بابا ول کن! عشق چيه؟! بعضي ميافتيم در کار عشق، ميگوييم عقل کيه؟ هر دو غلط است. انسان فرق ميکند با ساير موجودات. انسان موجود کاملي است که اگر همهی ابعاد او به حد کافي برسد و اشباع بشود، آن وقت به همهی نيازهايش ميرسد. ولي اگر در يک بعد شد، فقط در همين جهت ارضا ميشود و بقيهی آن ميماند.
مد ماندگار نیست
بنده فکر ميکنم که برنامههای هيئتها مثل يک آلرژي است.. ميگويند مثلاً مد است.
ما يادمان هست، قديم شلوارهايي بود که پاچهی آن گشاد بود. الزاماً اينطور بود. من مثلاً ميخواستم شلوار دوخته بخرم، نميتوانستم بپوشم. چون هر چه دوخته بود، پاچهاش گشاد بود، رانش تنگ بود. چون هر ناداني ميفهمد که شلوار بايد رانش گشاد باشد. اين يک چيز سختي است که آدم بخواهد بفهمد؟! يعني شما آدمي ديدي که ساق پایش اندازه ران آدمها باشد و رانش به اندازه ساق پا باشد؟! الا اينکه بشود مثل آن دکتر که عکسبرداري کرده بودند از سينه و وارونه گذاشته بود. گفت چرا اينها دندههاش برگشته به بالا، بايد برگردد پايين!! يکي گفت عزيزم عکس را وارونه کن، اشتباه گذاشتي. اين شلوارها آن موقع خيلي قشنگ ميآمده. ما که ميخواستيم عادي بپوشيم همه به ما يکجوري نگاه ميکردند. يا اصلاح سر و صورتشان جور خاصي بود. هيپي و چکمهاي شدن، مد بود. اصلاً يک طوري است. ولي انجام ميدهند، چون مد است. من فکر ميکنم هيآت هم همين طورند. چند سال ديگر، پنج سال ديگر همهی اينها ميرود کنار و چيز ديگري باب ميشود. و بچهها هم بنا ميکنند به رقابت کردن. شيطان هم رها نميکند. همهی ما را بازي ميدهد. اين شیطان از اول تا به حال کارش همين بوده. که همه را به آرزوهاي دروغ ميکشاند.
... ادامه دارد
کد مطلب: 9798
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/issue/9798/پرس-جو