متن کامل سخنرانی سیدمحمد خاتمی در شب عاشورای حسینی؛

برترین حق عرصه اجتماعی، حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش است

7 دی 1388 ساعت 13:55

جامعه: مراسم اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه در شب عاشورای حسینی در حسینیه شماره یک جماران با سخنرانی سید محمد خاتمی برگزار ‌شد. این مراسم با مداخله نیروهای لباس شخصی نیمه تمام ماند و مراجعان به حسینیه، با ورود به خیابان نیاوران و فرمانیه به شعار دادن پرداختند.


به گزارش روابط عمومی دفتر حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی متن کامل این سخنرانی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیر این بود که امسال مراسم شب عاشورا در این حسینیه باشد؛ حسینیه‌ای که مرکز رهبری حضرت امام خمینی(ره) بود. انتخاب حسینیه از سوی امام برای هدایت انقلاب و جامعه، نشانه پیوستگی انقلاب اسلامی با نهضت امام حسین(ع) است.

عشق به امام حسین عشق به همه زیبایی‌هاست. عشق به خدا است که کمال مطلق است. عشق به انسان است که برترین آفریننده خداست و عشق به عدالت است که خدا می‌خواهد اساس زندگی اجتماعی انسان باشد. عشق به آزادی است. تجلی‌گاه وجود بلکه عین وجود آدمی است و عشق به امام حسین راز و رمز ماندگاری ملت بزرگوار ایران است که دل در گرو محبت امام حسین(ع) نهاد و راه ناهموار تاریخ خود را با پای ابله و جان خسته طی کرد و دمی چشم از قله بلندی که در پی آن بود برنداشت و می‌بینید و می‌بینیم که محرم همیشه در ایران و البته در بسیاری از نقاط جهان چه محشر و قیامتی است.

بگذارید زبان حال دلداگان امام حسین را در غزل بلندی از حافظ بجویم که فرمود:
روشن از پرتوی رویت نظری نیست که نیست / منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری / سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب / خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش / غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
شیر در بادیه عشق تو روباه شود / آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منت خاک در توست / زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

گفته‌اند که همه روز عاشورا و همه جا کربلاست، چرا که نه عاشورا یک روز است در تاریخ و نه کربلا یک سرزمین در جغرافیا؛ بلکه کربلا تجلی‌گاه وجود شگفت‌انگیز انسان خداجو، موحد حقیقت‌طلب و عدالت‌خواه است و عاشورا نماد حرکت این انسان به سوی مقصدی که خدا معین کرده است و امام حسین(ع) قهرمان بزرگ این صحنه شگفت‌انگیز است.

از آن جهت که هم آگاهی انسان را به سوی آن مسیر و هدف افزایش می‌دهد و هم او را برمی‌انگیزد تا حرکتش شتابان‌تر شود.

البته در بینش الهی توحیدی و ادیان آسمانی به خصوص اسلام، قهرمان و بازیگر اصلی صحنه تاریخ خود انسان است و پیامبران و مصلحان بزرگ الهی آمده‌اند تا آگاهی این انسان را بالا ببرند و اراده‌اش را تقویت کنند تا خود راه را با چراغ آگاهی و پای اراده بپیماید و طبعا این انسان هرچه آگاه‌تر و مصمم‌تر، سیر او به سوی هدف شتابان‌تر و در نزدیک‌تر شدن به آن هدف کامرواتر است و امام حسین(ع) قهرمان آگاهی‌بخش و شتاب‌دهنده این حرکت است.

اما تاریخ بشر کدام سو و هدف دارد؟

انسان دارای تاریخ است و تاریخ اختصاص به انسان دارد و تاریخ بشری دارای سیر و هدفی است. صرف‌نظر از همه نظریه‌ها و نگاه‌های فلسفی که کوشیده‌اند برای تاریخ جهت، ضابطه و قاعده و قانون بیابند و فارغ از بحث‌های دراز دامن در این باره، آنچه در اینجا می‌گوییم این است که تردید نکنیم که تاریخ هرچه باشد هدفش شکوفایی وجود آدمی است و این شکوفایی در گرو آزادی انسان است و گزافه نیست که تاریخ انسان را تاریخ آزادی بدانیم و بنامیم.

در اینجا مجال بحث مبسوط نیست، ولی برای نشان دادن این سیر و هدف کافی است که اجمالا به حوادث و وقایعی بنگریم که برای همه ملموس و روشن است. شاخص‌ترین خصوصیت قرن گذشته مقابله جانانه ملت‌ها علیه ظلم و بیداد مدرن یعنی استعمار چه به صورت قدیم و چه جدید آن بوده و انسان‌های مظلوم و استعمارزده به هر حال اراده خود را بر اربابانشان تحمیل کردند، هرچند به علل گوناگون نتوانستند به همه خواست‌ها و آرمان‌های خود برسند، ولی حرکت به سوی برداشتن بندهای استعمار از دست و پای انسان مظلوم دستاورد کمی نبود.

از سوی دیگر در قرن گذشته شاهد نوعی حرکت فراگیر به‌خصوص در کشورهای محروم‌تر علیه بدترین شکل حکومت یعنی حکومت استبدادی بودیم و نیز شاهد ظهور و در پی آن سقوط حکومت‌های توتالیتر و بالاخره مساله‌ای به نام حقوق بشر حداقل در مقام ادعا مورد توجه ملت‌ها بوده است و حکومت‌ها نیز حتی در آنجا که به نقض ابتدایی‌ترین موازین حقوق بشر پرداخته‌اند در فضای عمومی ناچار شده‌اند به ظاهر حرمت نهادن به انسان حقوق او را بپذیرند.

اینها همه خود دلیلی است بر اینکه سیر تاریخ به سوی آزادی است و مقایسه آنچه امروز در با نظام مطلوب و مقبول در جان جهانیان جای گرفته است با آنچه دیروز بوده، خیلی از مسائل را روشن می‌کند.

اگر تا دیروز تنها وجه حکومت رایج در شرق و غرب عالم به نحوی حکومت استبدادی بود، در همه جا اکثریت نه تنها محکوم به اطاعت از خواست و اراده حاکمان غیرمسئول بودند، بلکه در عمق جان وجدان خود نیز این امر را به عنوان سرنوشت محتوم خود پذیرفته بودند.

امروز در جهان کسی نیست که بتواند از نظام‌های استبدادی و خودکامه دفاع کند و حتی مستبدترین حاکمان نیز تظاهر به مردم‌داری و دفاع از حق و حرمت مردم می‌کنند و در همه جا این اصل پذیرفته شده است که برترین و محکم‌ترین حق در عرصه اجتماعی حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش است و به عبارت دیگر مردم‌سالاری به عنوان کم‌هزینه‌ترین و پرفایده‌ترین سامان حکومت و نظام اجتماعی پذیرفته شده است و می‌بینیم که افتخار انقلاب اسلامی هم این است که منجر به استقرار جمهوری اسلامی می‌شود. بنابراین در عرصه حیات اجتماعی به روشنی و بی‌هیچ تردیدی می‌توانیم ادعاکنیم که سیر تاریخ سیر به سوی آزادی است.

از این امر نکته‌ای دیگر که بسیار هم ارزشمند است در می‌آید و آن اینکه انسان رهاشده از قیدهای تحمیلی استعمار، استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از غرائز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درنده‌خویی، جانب حق و عدالت را خواهد گرفت.

یعنی تاریخ بشر علاوه بر اینکه تاریخ آزادی است تاریخ فعلیت یافتن حق و عدالت نیز خواهد بود و این سخن را می‌توان بیان دیگری از نظریه مهدویت دانست. بر می‌گردیم به فراز آغاز سخن که هدف تاریخ شکوفایی وجود آدمی است. یعنی وجود انسان در پرتو آزادی و در بستر حق و در سایه عدالت است که شکوفا می‌شود.

اجازه دهید از تجربه شخصی که طی این سال‌ها داشته‌ام در اثبات ادعایم مدد بگیرم. این که در زمان ما نیاز به کوشش و بحث فراوان نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خونریزی و کشتار می‌توان و باید با یکدیگر گفتگو کرد چندان آسان به دست نیامده است. گویی تمام تاریخ خونین بشر، مقدمه این قضیه به ظاهر ساده بوده است.

البته می‌دانیم که رسیدن به یک داوری و پذیرش یک ارزش از سوی همگان با تحقق و فعلیت آن نظر و ارزش فاصله زیادی است و اصلا آرمان‌ها همان‌ها هستند که در خارج نیستند و انسان می‌خواهد به آنها برسد و لازم است که علیه موانع آن مبارزه کند و آنها را از سر راه بردارد، موانعی که گاه بسیار سخت و متصلب است، چنانکه امروز هم در برابر آرمان آزادی و عدالت وجود دارد و طبیعی است که تا وقتی زورمندان کم‌خرد که چشم بصیرتشان را غرور پر کرده است و دست انصافشان را توهم بسته است و از قدرت فقط تازیانه و شمشیر و بمب را می‌شناسد و از سیاست جز تزویر و تهدید و تطمیع چیزی را مراد نمی‌کنند و قدرت و مکنت خود را در گرو تحقیر انسان و محرومیت بخش‌های مهمی از آنها می‌دانند و با کمال تاسف در اثر پیشرفت دانش و فن این توان را یافته‌اند که در لحظه‌ای کوتاه گل و لبخند و امید و درخت و آب را با تیغ بلاهت خود از چهره زمین پاک کنند.

شاید جشن پیروزی کلمه بر تیغ، انسانیت بر ددمنشی و آزادی بر بردگی و آزادگی بر حقارت را به تاخیر انداخت، ولی نمی‌توان و نباید حرکت خرامان و پرشکوه تاریخ پر درد بشری را به سوی آزادی و حق و عدالت ندید و سرشار از امید و خشنودی نشد و همین امید و بینش است که ما، شما و همه انسان‌ها را به‌رغم نامردمی‌ها و سختی‌ها و درد و رنج‌ها امیدوار و با اراده نگاه می‌دارد.

بعد از این مقدمه می‌گویم: نقش قهرمان در عرصه تاریخ غیر قابل انکار است، اما نه در راه بردن تاریخ (که سیر الهی و طبیعی خود را دارد و قهرمان هم در متن این سیر و حرکت است نه بیرون از آن) بلکه در شتابان کردن سیر به سوی هدف والای تاریخ است.

سیری که جان آگاه انسان بستر آن است و اراده مستحکم او محرک آن و قهرمان کسی است که در آگاهی بخشی و تقویت این اراده نقش دارد و آقا اباعبدالله(ع) از بزرگترین قهرمانان عرصه تاریخ و دارای نقش بی‌نظیر در این صحنه است.

اما درس‌هایی که از قیام امام حسین(ع) می‌گیریم، چیست؟
آزادی حقیقی در بندگی خدا است، خدای حسین خدایی است که گرچه قهار و جبار و قادر است، ولی پیش و بیش از آن خدای هدایت و محبت و رحمت است و رحمتش از غضبش پیشی می‌گیرد و خشم و قدرت و قهاریت او نیز که عین علم و حکمت و عدل او است در برابر ستم و کژی و بی‌عدالتی و انسان‌ستیزی است و تنها با پرستش آن خدا است که از یک سو انسان می‌تواند از بند ویرانگر هوس و حیوانیت و خود برتربینی رهایی یابد و از سوی دیگر و از پایه این آزادی درونی قدرت و اراده آن را نیز می‌یابد تا در برابر سلطه هوس قدرت‌های جبار بایستد و به سوی آزادی اجتماعی حرکت کند.

آزادی و آزادگی امام حسین همان است که در بیان بلند خود اعلام می‌دارد «ناپاک و ناپاک‌زاده‌ای مرا میان شمشیر و خواری مخیر کرده است و هیهات منا الذله»

این آزادگی همان آزادگی ناشی از بندگی خدا و نیز روح ازاده بنده خدا است.

2- حرکت به سوی آزادی از موضع دین کارساز است، به خصوص هنگامی که دین پوشش و بهانه‌ای برای بیدادگری باشد. نوعی تقدس بخشیدن به ظلم و خودسری چنانکه کم و بیش در بسیاری پدید آمده است و به تعبیر مرحوم آیت‌الله نایینی بدترین نوع استبداد، استبداد به اصطلاح دینی است.

امام می‌فرماید: انی لم اخرج و لابطرا و لامفسدا بل خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی امر بالمعروف و انهی عن المنکر و باز می‌فرماید الاترون ان الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه، نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل بازداشته نمی‌شود.

دین آمده تا انسان را آزاد کند، بندها و قیدها و غل‌ها و زنجیرها را از پای جان انسان بردارد و شرایط اسیرکننده و ویران کننده را دگرگون کند و انسان را بر سرنوشت خود حاکم گرداند و اگر روزی به نام دین انسان را به بند کشیدند، بدانید که هم به انسان و هم به دین جفا شده است و مرام حسین این که باید ایستاد، ولو اینکه او را خارجی، خروج کننده علیه امیرالمونین بدانند و هنگامی که بیداد و تبعیض و انسان ستیزی و بی‌انصافی و بداخلاقی در برابر دادگری و مساوات و حرمت انسان و عدل و انصاف و اخلاق قرار گرفت، بی‌تردید باید جانب دین حق و عدالت را گرفت و این همه را به نام دین انجام داد تا هم خدمتی به انسان باشد و هم خدمتی به دین خدا.

3- آزادی گرانبهاترین هدیه الهی است و ارزان به دست نمی‌آید. باید برای به دست آوردن آن هزینه کرد و نیز برای نگاه‌داری آن هزینه بیشتر و هر چه در این راه هزینه کنیم زیاد نیست، حتی اگر جان پاکی چون جان امام حسین باشد. اینها است درس‌های قیام حسین و صدها و مورد دیگر که مجال بیان آن نیست.

امام حسین با دل دریا و سینه باز و آرامش جان و همه سرمایه، خود را در راه خدا و برای رهایی انسان داد، ولی این دل دریا تحت تاثیر عاطفه والای انسانی متاثر هم می‌شد از جمله هنگامی که به بالین برادرش آمد. آن مرد آزاده با آن چهره نورانی و درخشان که او را ماه بنی هاشم می‌گفتند، با آن ادب و فضیلت و اخلاق و شجاعت بدنش را قطعه قطعه بر خاک دید. امام بر سر بالین او نشست و گریست و هنگامیکه برخواست با قامت خمیده و دست بر کمر برخاست.

یا وقتی بر سر پیکر در خون غرقه جوان برومندش آمد، جوانی که او را شبیه‌ترین انسان به رسول خدا می‌دانستند، امام نشست و مدت‌ها سر فرزندش را بر سینه فشرد و صورت بر صورت او گذاشت و هنگامیکه سر برداشت خون سراسر چهره او را پوشیده بود با تاثر فراوان فرمود: «بعد از تو خاک بر سر دنیا و زندگانی دنیا».

و یا وقتی فرزند شیرخوارش روی دستش با تیر دشمن گوش تا گوش دریده شد دست خود را از خون او پر کرد و رو به آسمان کرد و فرمود: «این همه بر من آسان می‌شود چون خداوند همه چیز در محضر توست و تو می‌بینی».

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


کد مطلب: 11012

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/11012/برترین-حق-عرصه-اجتماعی-حاکمیت-انسان-سرنوشت-خویش

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir