پیامدهای اجتماعی نهضت حسینی

شمس‌‏الله مریجی

29 آبان 1389 ساعت 10:22

عزاداری و سوگواری‏هایی كه در طول سال و در نقاط مختلف عالم برگزار می‏شود، خود آثار اجتماعی، سیاسی، تربیتی و اخلاقی داشته و دارد و این همه گامی مؤثر در مرجع قرارگرفتن خاندان نبوت می‏باشد و موجب شوكت و ترقی شیعه می‏شود


فرهنگ:
پیش‏گفتار
بی‏تردید هر حركت و جنبشی كه با هدف سازمان نوین و نظام جدید و اصلاحات معنوی و یا هر هدف دیگری برپا شود، به دنبال خود تأثیر و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم بر افكار عمومی و اوضاع و شرایط اجتماعی می‏گذارد. در این میان، تفاوتی میان آن قیامی كه با هدف حمایت از حق و اصلاح امور و ایجاد عدالت و رسیدن به فضایل انسانی صورت می‏گیرد و آن نهضتی كه در پی رسیدن به اغراض شخصی و گروهی است، وجود ندارد. اما آن دسته از قیام‏هایی كه در راه فضایل انسانی قرار گرفته‏اند، محدود به زمان خاصی نبوده و پایدارترند و اساسا شكست در آن‏ها معنا ندارد، بلكه همواره در خاطره‏ها زنده مانده و می‏مانند، هرچند در ظاهر سركوب شده و قیام‏كنندگان از میان رفته باشند.

قیام خونین سیدالشهدا علیه‏السلام ، قیامی است كه در ظاهر، روز دهم محرم سال ۶۱ هجری سركوب گشته و خاندانش را به اسارت بردند و حكّام آن روز جشن پیروزی برپا نموده و رقص شادی نمودند، اما طولی نكشید كه شعاع وجودی این نهضت خونین عالم را در نوردید و از فردای عاشورا، صدای عاشوراییان در كوی و برزن‏ها پیچید و عَلَم پیروزی برافراشت و كاخ بیدادگری را لرزاند. امروز راز این حقیقت را باید در ماهیت این نهضت جست‏وجو كرد و آن چیزی جز اصلاح امور و احیای فضایل انسانی و كرامت بشری و معامله با وجود رحمانی نبود. چنانكه قائد اعظم این نهضت با صدای رسا فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی و شیعة ابی علی بن ابیطالب.»(۱) و اصلاح جامعه از كژی‏ها و انحرافات، خواسته باطنی هر انسان آزاده‏ای است و به همین دلیل است كه از آن هنگام تا به امروز نهضت عاشورا همواره مورد توجه مشتاقان حقیقت و جویندگان طریقت بوده و هست و هر روز رازی از آن واقعه پررمز و راز برای پویندگان راه كمال و سعادت گشوده شده و چون چشمه‏سار معرفت الهی همواره می‏جوشد و تشنگان فضایل انسانی را سیراب می‏كند.

۱. خودآگاهی مسلمانان

تاریخ گواهی می‏دهد كه پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، با هدایت الهی و حمایت علوی توانسته بود امتی تربیت كند كه به جای دل دادن به شمشیر و دیده به قبرها دوختن ـ «حتی زرتم المقابر» (تكاثر:۲) ـ و لب به كاسه شراب داشتن، سر به آستان قدسی ساییده و چونان ملایك لب به ذكر تسبیح گشوده و شب را به قیام و قعود گذرانده و روز را در كنار رحمت الهی و به یاد خدا سر كنند.

اما پس از رحلت جانگداز نگین خلقت، جمعی در سقیفه گرد آمده و سكّان هدایت جامعه نبوی را به ناحق در دست گرفته و با كنار گذاشتن نگار رحمت و جان احمد، كاروان امت را از ره كرامت بازداشته و در مسیر جهالت قرارداده و ره حاكمیت اموی را هموار نمودند و سرانجام، خلافت با لباس سلطنت بر تن ناپاك زاده سفیان فرود آمد و آن زاده كینه چنان وضعیتی را در جامعه اسلامی پدید آورد كه حق‏پرستان و ره‏پویان طریقت محمدی در اقلیت مطلق قرار گرفته و انسجام و وحدت جای خود را به از هم گسیختگی و پراكندگی داد. مورّخان، مردم زمان امامت حسین بن علی علیه‏السلام ، را به چند دسته تقسیم می‏كنند:

دسته اول، كه قسمت عمده مردم را تشكیل می‏دادند، كسانی بودند كه در مقابل فساد معاویه سكوت اختیار كرده و به پستی و خواری تن داده بودند. نمونه آشكار این خواری، بیعت با یزید ـ كه به شراب خواری و سگ بازی شهره بود ـ به عنوان جانشین معاویه بود.

دسته دوم كسانی بودند كه منافع خصوصی خود را بر رسالت و امامت ترجیح می‏دادند. این دسته بر خلاف دسته اول، فارغ از ظلم و انحراف بنی‏امیه بودند و آن را احساس نمی‏كردند.

دسته سوم، ساده‏لوحانی بودند كه تحت تأثیر تبلیغات و عوام فریبی‏های معاویه، اعمال و رفتار دستگاه بنی‏امیه را قانونی دانسته، از آن پیروی می‏كردند؛ چون می‏دیدند ابن هیثم‏های شب زنده‏دار در مدح و منقبت آنان روایت می‏كنند!

دسته چهارم، كسانی بودند كه می‏پنداشتند امام حسن علیه‏السلام خلافت را به معاویه واگذار كرده و با وی، به دلیل اوضاع و احوال پیچیده زمان، سازش نموده است. هرچند مردم كوفه از نزدیك در جریان صلح تحمیلی بودند، اما مسلمانان دیگر در سایر مناطق از این موضوع بی‏خبر بودند.

دسته پنجم، یاران و پیروان واقعی اهل‏بیت رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امام حسین علیه‏السلام بودند كه بسیار اندك بوده و در گوشه و كنار سرزمین‏های اسلامی می‏زیستند و هنگام نهضت و قیام اباعبدالله علیه‏السلام توان لبیك گفتن را نداشته‏اند؛ زیرا كوفه تحت كنترل شدید نظامیان عبیدالله فرماندار یزید بود.(۲)

به هر حال، وضعیت جامعه اسلامی به گونه‏ای بود كه امام حسین علیه‏السلام به همراه یاران باوفایش مظلومانه در سرزمین طف به شهادت رسیدند و در این میان حتی بنی‏اسد كه در نزدیكی كربلا زندگی می‏كردند نیز از یاری فرزند زهرا علیهاالسلام دریغ نمودند.

اما این وضعیت پس از شهادت شهدای نینوا به یك‏باره دگرگون گردید و عاشورا امواجی پرتلاطم ایجاد كرد كه ابتدا بنی‏اسد و سپس كوفه را در نوردید و در شام غلغله عجیبی به پا كرد. و در این راستا، سخنان علی‏گونه زینب علیهاالسلام به هنگام ورود اسرا به دروازه كوفه و خطابه بنیان كن سیدالساجدین علیه‏السلام در مجلس یزید در شام، نقش برجسته‏ای داشت.

بشیربن خزیم اسدی، درباره خطابه عقیله بنی‏هاشم می‏گوید: «آن روز [ورود اسرا به كوفه] زینب دختر علی، توجه مرا به خود جلب كرد؛ زیرا به خدا قسم زنی باحیاتر و سخنران‏تر از او ندیده بودم. گویی زبان علی بود كه در كام او قرار داشت، همین كه با اشاره‏ای از مردم خواست ساكت شوند، نفس‏ها در سینه‏ها حبس شد و زنگ‏های كاروان از حركت باز ایستاد. سپس فرمود: "... ای مردم كوفه، ای گروه نادرست و فریبكار و پست، اشكتان خشك نشود ناله‏تان آرام نگیرد... می‏دانید چه جگری از رسول خدا شكافتید و چه پیمانی شكستید و چه حرمتی از او دریدید، مصیبتی است سخت، بزرگ، بد، كج، پیچیده، شوم كه راه چاره در آن بسته شده است. و در عظمت همچون گستره زمین و آسمان است... " راوی می‏گوید: به خدا سوگند آن روز مردم را دیدم حیران و سرگردان می‏گریستند و از حیرت انگشت به دندان می‏گزیدند. پیرمردی كه در كنارم ایستاده بود، آن‏قدر گریه می‏كرد كه ریشش تَر شده بود و می‏گفت: پدر و مادرم به فدای شما، پیران شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل‏هاست، نه خوار می‏گردد و نه شكست‏پذیر است.»(۳)

آری، با سخنان آتشین زینب كبری، كه گویی از حلقوم علی علیه‏السلام می‏غرید، مردم خفته كوفه، كه غرق در دنیای تاریك خود گشته و انباشت ثروت و دنیاگرایی دیدگانش را از حقیقت پوشانده بود، به یكباره خود را در مقابل سر بریده‏ای دیده‏اند كه روزی به دور او حلقه می‏زدند و در پناه او روزگار سر می‏كردند.

اوج فریادگری عاشوراییان در مجلس شام، اتفاق افتاد؛ آن‏جایی كه یزید به مناسبت فتح و پیروزی از سران و نمایندگان دولت‏های خارجی دعوت نموده بود تا در جشن شادی با او شریك باشند؛ در آن مجلس، سیدالساجدین علیه‏السلام خطبه‏ای خواند كه استوانه و پایه‏های حكومت بنی‏امیه را لرزاند. حضرت سجاد علیه‏السلام از درون كاخ ظلمت، طنین دلنواز كلام شهیدان نینوا را به جهانیان رساند. چه خوب و زیبا فرمود خدای بزرگ كه «یولج النهار فی اللیل.» (حدید: ۶) در آن تاریكی شام، نور حقیقت از زبان امام زین‏العابدین تابید.

در كتاب نفس‏المهوم آمده است: یزید در آن مجلس دستور داد منبر و خطیبی آورند تا از حسین و علی نكوهش كند و كارهای آنان را به مردم گزارش دهد. خطیب بالای منبر رفت. حمد خدا كرد و بسیار از علی و حسین علیهماالسلام بد گفت و در مدح معاویه و یزید طول داد و برای آنان هر كار نیكی را برشمرد تا علی بن الحسین بر او بانگ زد: ای خطیب! وای بر تو كه رضای خلق را به سخط خالق خریدی و جایت دوزخ است. سپس رو به یزید كرد و گفت: اجازه می‏دهی من هم سخن گویم كه پسند خدا باشد و برای حاضران موجب اجر گردد؟ یزید سرباز زد، مردم گفتند: به او اذن بده بالای منبر رود، شاید ما از او چیزی بشنویم!، یزید گفت: اگر او به منبر برود، مرا و آل سفیان را رسوا كند و به زیر آید. به او گفتند: این بیمار چه تواند گفت؟ جواب داد: این مرد از خاندانی است كه علم را از كودكی با شیر مكیده‏اند. به او اصرار كردند تا اجازه داد. آن حضرت بالای منبر رفت. خدا را حمد و ستایش كرد و خطبه‏ای خواند كه دیده‏ها گریان شد و دل‏ها لرزان.

وقتی خطبه امام رسید به اینجا كه، انا ابن علی المرتضی، انا بن محمد المصطفی، انا بن فاطمة الزهرا، انا ابن سدرة المنتهی انا ابن شجرة طوبی...، فریاد مردم به گریه و ناله بلند شد و یزید ترسید آشوب شود، دستور اذان داد. امام از شهادت به رسول الله استفاده نمود فرمود آیا او جد توست یا من...(۴)

این‏جا بود كه مردم از بی‏خبری مطلق درآمده و دانستند كه علی شهید محراب است و حسین، فرزند حیدر.

از این‏رو، لب به فریاد و اعتراض گشودند و یزید را شماتت كردند. خطابه امام موجب رسوایی آل سفیان گردید تا جایی كه سفیر روم نیز به یزید اعتراض كرده و وی را مورد مذمت قرار داد. در كتاب لهوف آمده است: «از علی بن الحسین علیه‏السلام روایت شده كه چون سر حسین علیه‏السلام را نزد یزید آوردند، همواره مجالس می‏گساری تشكیل می‏داد، سرمقدس آن حضرت را مقابل خود می‏گذاشت. یكی از روزها فرستاده پادشاه روم، كه از اشراف و بزرگان آن سامان بود، به مجلس یزید آمد و گفت: ای پادشاه عرب این سر از كیست؟ یزید گفت: تو را با این سر چه كار؟ گفت: من وقتی كه نزد پادشاه خود برمی‏گردم از من خواهد پرسید كه در این‏جا چه دیده‏ام، از این‏رو دوست دارم داستان این سر و صاحب آن را برای او بازگو كنم تا در شادی و سرور با تو شریك باشد.

یزید گفت: این سر حسین بن علی بن ابیطالب است. رومی پرسید: مادرش كیست؟ گفت: فاطمه دختر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله . نصرانی گفت: اُف بر تو و دین تو! دین من بهتر از دین شماست؛ زیرا پدر من از نبیره‏های داود پیامبر بود. میان من و او پدران بسیاری فاصله هستند و نصرانی‏ها مرا بزرگ می‏شمارند و خاك پای مرا به تبرك برمی‏دارند؛ زیرا من یكی از اولاد داود هستم. ولی شما فرزند دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خود را می‏كشید در صورتی كه بین او و پیامبر شما یك مادر بیش‏تر فاصله نیست. این چه دینی است كه شما دارید؟! پس از آن به یزید گفت: آیا داستان كنیسه حافر را شنیده‏ای؟

گفت: بگو تا بشنوم. نصرانی گفت: بین عمان و چین دریایی است كه عبور از آن یك‏سال مسافت است. در آن دریا هیچ آبادی وجود ندارد به جز یك شهر كه در وسط آب قرار گرفته و هشتاد فرسنگ در هشتاد فرسنگ وسعت دارد و در روی زمین شهری بزرگ‏تر از آن نیست و از آن شهر یاقوت و كافور به سرزمین‏های دیگر حمل می‏شود و درخت‏های آن‏جا عود و عنبر است. این شهر در تصرف نصارا است و هیچ پادشاهی جز پادشاه نصرانی‏ها در آن دست ندارد. در آن‏جا كنیسه‏های بسیاری است و بزرگ‏ترین آن‏ها، كنیسه "حافر " است و در محراب آن حقه‏ای از طلا آویخته شده است. در آن حقه، سُمی است كه می‏گویند این سم مركبی است كه عیسی بر آن سوار شد. اطراف آن حقه را با پارچه‏های حریر آزین بسته‏اند و در هر سال جماعت زیادی از نصارا از راه‏های دور به زیارت آن كنیسه می‏آیند و اطراف آن حقه طواف می‏كنند و آن را می‏بوسند و حاجات خود را از خداوند می‏خواهند. آری، نصارا چنین می‏كنند و عقیده آن‏ها همین است درباره آن سم كه گمان دارند سم الاغی است كه عیسی پیامبر آنان بر او سوار شده، ولی شما پسر پیامبر خود را می‏كشید. لا بارك الله فیكم و لا فی دینكم. یزید گفت: این نصرانی را بكشید كه مرا در مملكت خود رسوا نكند. نصرانی چون احساس كشته شدن نمود، به یزید گفت: آیا مرا می‏كشی؟ گفت: آری.

گفت: پس بدان كه دیشب پیامبر شما را در خواب دیدم. به من فرمود: ای نصرانی تو از اهل بهشتی! من از این بشارت تعجب كردم. اینك می‏گویم: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله. "

پس از آن، سرمقدس حسین علیه‏السلام را برداشت و به سینه چسبانید و آن را می‏بوسید و می‏گریست تا كشته شد.»(۵)

باری، با شهادت سالار شهیدان و یارانش، خفتگان بیدار گشته و عوام‏فریبی‏های دستگاه بنی‏امیه آشكار گردیدند. مردمی كه بر اثر تبلیغات و عوام‏فریبی معاویه روزگار می‏گذراندند، از جهالت‏وگمراهی‏رهایی‏یافته‏ومتوجه‏شدند كه از چه چشمه زلالی بی‏بهره بودند.

بنابراین، یكی از پیامدهای اجتماعی عاشورا، بیداری جامعه اسلامی و انسانی می‏باشد. شناخت و آگاهی از ارزش‏ها و واقعیت‏ها از اركان اصلی تشكّل اجتماعی است. حكّام ستمگر و زورمندان، همواره تلاش می‏كنند تا مردم را از ارزش‏ها و واقعیت‏ها دور نگه داشته و با گمراه ساختن آنان همچنان بر ظلم و بیدادگری خود ادامه دهند.

استاد مصباح در این‏باره می‏نویسد: بی‏شك یك نظام سیاسی ظالم و فاسد نمی‏تواند با شكنجه، كشتار، سركوبی، تطمیع و تهدید برای همیشه پا برجا و برقرار بماند، لذا ستمگران، تبهكاران و خودكامگان برای تضمین ثبات و دوام قدرت و حكومت خود چاره‏ای جز دخل و تصرف در باورهای مردم و تغییر جهان‏بینی‏ها و ارزش‏گذارهای آنان و ترویج و اشاعه افكار نظری و عملی‏ای كه بتواند ضامن بقای حاكمیت و اقتدارشان باشد، ندارند.»(۶)

بر این اساس، معاویه در طول چهل سال سلطنت خود تا آن‏جا كه توانست علیه اهل‏بیت پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تبلیغات منفی نموده و حتی سعی داشت نام پیامبراكرم را از مأذنه‏ها پایین كشد و فرهنگ جاهلیت را حاكم كند. اما هر آنچه را كه معاویه طی حاكمیتش به دست آورد، حسین بن علی علیه‏السلام با قیامش در عاشورای ۶۱ هجری باطل نمود و سیدالساجدین در مركز سلطنت اموی، بنی‏امیه را رسوا و مردم فریب‏خورده و گمراه شام و سایر بلاد را آگاه و بیدار نمود و عظمت و منزلت عترت رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را نمایان ساخت. از آن پس، جامعه اسلامی متوجه شد كه بنی‏امیه جز دشمنی با اسلام، نیت دیگری ندارند.

در كتاب ثورة‏الحسین آمده است: «از پس این حادثه دلخراش [عاشورا]، جامعه دریافت كه حق با اهل‏بیت پیامبر است و دولت مخالف آنان نه تنها به اصول و ارزش‏های اسلامی پای‏بند نیست، بلكه رژیمی سفّاك و مستبد است كه می‏خواهد جامعه اسلامی را به جاهلیت نخستین برگرداند.»(۷)

ابن خلدون نیز می‏نویسد: «موجی از تنفر علیه دستگاه حكومتی و عاملان آن‏ها ایجاد شد و شیعیان به خود آمدند و از این كه فرزند پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را یاری نكرده بودند، به شدت پشیمان شدند و به تدریج موج بیداری سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت و زمینه نهضت توّابین، قیام حرّه و سایر قیام‏ها فراهم گشت.»(۸)

شهید مطهری در این زمینه می‏نویسد: «اموی‏ها شخصیت ملت مسلمان را له كرده و كوبیده بودند و دیگر كسی از آن احساس‏های اسلامی در خودش نمی‏دید. اما همین كوفه بعد از مدت سه سال انقلاب كرد و پنج هزار توّاب از همین كوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن علی علیه‏السلام رفتند و در آن‏جا عزاداری كردند و به درگاه الهی از تقصیری كه كرده بودند توبه كردند و گفتند: ما تا انتقام خون حسین بن علی علیه‏السلام را نگیریم از پای نمی‏نشینیم و عمل كردند و قتله كربلا را همین‏هاكشتندوشروع‏این‏نهضت‏ازهمان عصرعاشورا و ازروزدوازدهم‏محرم‏بود.»(۹)



۲. معرفی گروه باطل و احیای اسلام ناب

از دیگر پیامدهای اجتماعی نهضت خونین عاشورا، پرده برداشتن از چهره نفاق و اسلام دروغین و معرفی گروه باطل بود. واقعه كربلا چهره واقعی و ماهیت حقیقی حاكمیتی را كه به نام اسلام بر مردم حكم می‏راندند، برای افكار عمومی روشن كرد و تفاوت حكومت اسلامی با سلطنت موروثی را، كه بنیان‏گذارش زاده هند پر كینه بود، آشكار ساخت.

مردم از خطبه غرّای سیدالساجدین در شام دریافتند كه ریشه‏های انحراف در جامعه اسلامی از كجا سرچشمه گرفته و چگونه گروهی ناحق، حق را در خانه غربت حبس كرده و باطل را بر مركب حكومت نشاندند و حاكمیت جامعه نوپای نبوی را به نااهلان سپردند و آنان نیز علیه فرزندان و اهل‏بیت پیامبر رحمت آن كردند كه یاد آن، سینه‏ها را مجروح می‏كند.

آری، آن‏چنان جفا علیه عترت رسول‏الله نمودند كه امام حسین علیه‏السلام ، در روز عاشورا، لحظاتی پیش از شهادت بر آن شد تا خود و نسبش را به مردم معرفی كند؛ آن‏جا كه می‏فرماید: «هان ای مردم، به سخنم گوش كنید و در پیكارم تعجیل ننمایید تا حق اندرز شما كه بر من است ادا كرده، عذر آمدن خود را بیان كنم... به درستی كه ولی من خدایی است كه قرآن را نازل و صالحان را سرپرستی می‏كند... اما بعد، اینك نسب مرا بررسی كنید و ببینید من كیستم، سپس به خود آیید و خویشتن را نكوهش كنید و بنگرید آیا شما را رواست كه مرا بكشید و حرمتم را هتك كنید؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما و فرزند وصی و پسر عموی پیامبر شما و فرزند اول مؤمن به خدا و اول تصدیق كننده آنچه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از جانب خدا آورد نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدرم نیست؟ آیا جعفر طیار شهید ذوالجناحین عموی من نیست؟ آیا بارها این فرموده رسول خدا را در حق من و برادرم نشنیده‏اید كه این دو سرور جوانان بهشتند؟ اگر در آنچه كه حق است، تصدیقم می‏كنید و اگر باور ندارید از كسانی كه می‏دانید بپرسید. از جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل بن سعد ساعدی، زید بن ارقم، انس بن مالك بپرسید.»(۱۰)

وا اسفا كه گروه منحرف و غاصبان خلافت آن‏قدر دروغ بافته و بدگویی كرده بودند كه امام معصوم و حجّت حق باید بر حقانیت و صحت گفته‏هایش، صحابه پیامبر را به شهادت گیرد.

اما این وضعیت با شهادت مظلومانه زاده حیدر، دگرگون گشت و مردم دریافتند كه سلطنت امویان مبتنی بر اسلام نیست و ماهیت دروغین و غیردینی آنان آشكار گردید. از این رو، سایر خلفای امویان و عباسیان و عثمانیان نتوانستند كارهای نامشروع خود را به نام اسلام انجام داده و رنگ دینی بدان بخشند و افكار عمومی نیز واقعیت را شناخته و اعمال و رفتار آنان را مربوط به اسلام نمی‏دانستند.

و این از پیامدهای مهم عاشورا و هدیه به مردم و جامعه اسلامی است تا آنان اسلام راستین را بشناسند و یا دست‏كم ناهنجاری‏های امویان را به اسلام و ارزش‏های دینی نسبت ندهند؛ چه این‏كه هنجارها نشان‏دهنده ارزش‏های كنش‏گران است و اگر امویان را مسلمان بدانند طبعا رفتارشان را مطابق ارزش‏های دین اسلام خواهند دانست. اما قیام حسینی چهره پنهان گروه حاكم را به جامعه اسلامی و انسانی نمایاند تا آزادگان و تشنگان حقیقت بدانند كه اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله غیر از آن دینی است كه امویان معرفی كردند و اگر امروز اسلام ناب و ظلم‏ستیز و ظالم شكن، چون خورشید عالمتاب بر تارك عالم می‏درخشد، به بركت خون سرخ حسین و قیام نینواست. هرچند حدوثا محمدی است اما بقاءً حسینی است. چنانچه مقرم در كتاب «مقتل الحسین» به این موضوع اشاره دارد و می‏نویسد: «نهضت حسین علیه‏السلام جزء اخیر از علت تامه برای استحكام مبانی دین بوده به طوری كه این نهضت بین دعوت حق و هجمه‏های باطل، جدایی انداخته، حق و باطل را از هم جدا كرده و گروه حق را از گروه باطل متمایز نموده تا جایی كه گفته‏اند: "ان الاسلام بدؤه محمدی و بقاؤه حسینی "... .»(۱۱)

واشنگتن ایرونیك بر این باور است كه امام حسین علیه‏السلام اسلام را از چنگال بنی‏امیه رها ساخت. وی می‏گوید: «برای امام حسین علیه‏السلام ممكن بود كه زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده یزید، نجات بخشد. اما مسؤولیت پیشوا و نهضت‏بخش اسلام اجازه نمی‏داد كه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی‏امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشك و در روی ریگ‏های تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است. ای پهلوان! ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من ای حسین.»(۱۲)

چارلز دیكنز نیز می‏گوید: اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته‏های دنیایی خود بود، من نمی‏فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند، پس عقل چنین حكم می‏كند كه او فقط به خاطر اسلام فداكاری كرد.(۱۳)

به طور كلی، هر آزاده و منصفی شهادت می‏دهد كه نور دیده كوثر با رشادت و شهادتش در سرزمین تفتیده طف توانست اسلام نابی را كه در پرتو آن اویس قرن‏ها و سلمان‏ها و ابوذرها پرورش یافته‏اند، احیا كند و اگر نبود این جان‏ثاری زاده زهرا علیهاالسلام ، فقط نامی از اسلام باقی می‏ماند؛ چه این‏كه بنی امیه به سردمداری زاده سفیان در پی نابودی اساس دین بوده و در راه رسیدن به مقصود تلاش‏های گسترده‏ای نمودند و تا جایی پیش رفتند كه امام حسین علیه‏السلام می‏فرماید: «... آیا نمی‏بینید كه به حق عمل نمی‏شود و از باطل دوری نمی‏گردد؟»(۱۴)

اما واقعه عاشورا خط بطلانی بر عملكرد آنان كشید و مردم و جامعه اسلامی و انسانی را به سوی كوثر زلال نبوی رهنمون ساخت و چراغ هدایتی در اختیار بشر قرار داد تا بتوانند در پرتو آن رفتار خود را تنظیم كنند. و این بسیار مهم است؛ زیرا جامعه بشری نیاز به هدایت‏گر و راهنما دارد و اسلام ناب چراغی است كه خدای مهربان به واسطه پیامبرش به جامعه انسانی هدیه داده تا بتوانند در پرتو آن ره كمال پیش گیرند. اما اصحاب سقیفه، به ویژه بنی‏امیه، این كوثر زلال و مصباح هدی را به اعمال و رفتار خود آلوده كردند. از این‏رو، حسین فاطمه علیهاالسلام باعاشورایش، اسلام ناب را از دست آنان نجات داد، به گونه‏ای كه اكنون اسلام ناب همچون خورشیدی در عالم می‏درخشد.


۳. همبستگی و انسجام اجتماعی

آنچه كه تاریخ زندگی بشر بدان گواهی می‏دهد این است كه انسان همواره در سایه زندگی اجتماعی روزگار سركرده و در پرتو آن، برای رسیدن به كمال و سعادت تلاش می‏كند. این حقیقت موجب گردید كه برخی از اندیشمندان، سعادت و كمال انسان را در گرو زندگی اجتماعی بدانند.

فارابی می‏گوید: «زندگی بالاجتماع است كه می‏تواند كمال انسانی را برایش به ارمغان آورد، هرچند زندگی انفرادی ناممكن نیست، اما انسان را به سعادت محتوم و كمال مطلوب راهبر نتواند بود.»(۱۵)

روشن است كه همبستگی و انسجام اجتماعی از امور حیاتی جامعه است و بدون آن، جامعه قدرت تداوم و استمرار نداشته و در نتیجه، زندگی اجتماعی انسان به مخاطره افتاده و طبعا سعادت او خدشه‏دار می‏شود. به طور كلی، روش‏های حفظ وحدت‏وانسجام اجتماعی عبارتند از:

الف. اعمال زور و فشار، كه همبستگی منتج از آن دوام ندارد؛

ب. وجود دشمن مشترك؛

ج. برگزاری مسابقات ورزشی و سرگرمی‏های همگانی؛

د. عامل مذهب و گسترش آن؛

ه. بالا بردن سطح آگاهی مردم برای شناساندن ارزش‏های واقعی و لزوم وحدت.(۱۶)

انسجام اجتماعی و همبستگی گروهی امری ضروری است و بدون آن، جامعه مطلوب پدید نخواهد آمد، اگر چه افراد در چنین جامعه‏ای در كنار هم قرار گرفته و به اهداف مادی و حیوانی خود برسند.

باید انسجام و اجتماع شیعه در طول تاریخ را مرهون قیام غرورانگیز عاشورا دانست و این واقعیتی است كه دانشمندان و مورّخان بدان اشاره نموده‏اند. خربوطلی در این‏باره می‏نویسد: «شهادت امام حسین علیه‏السلام در كربلا، بزرگ‏ترین حادثه تاریخی بود كه منجر به تشكّل و تبلور شیعه گردید و سبب شد كه شیعه به عنوان یك سازمان قوی با مبادی و مكتبی سیاسی و دینی مستقل در صحنه اجتماع اسلام آن روز جلوه كند.»(۱۷)

به طور كلی می‏توان گفت: عاشورای حسینی به دو طریق انسجام اجتماعی را به جامعه اسلامی هدیه كرد:

الف. از طریق آگاهی‏بخشی و روشنگری: ماهیت این نهضت، احیای دین محمدی و اسلام ناب بود و اسلام ناب نیز با ارزش‏های معنوی و آموزه‏های الهی خود افراد و انسان‏های كمال‏جو و سعادت‏طلب را در كنار هم قرار می‏دهد. ندای روح بخش اسلام نیز این است كه «انما المؤمنون اخوه.» برادری خود بالاترین و مستحكم‏ترین انسجام است.

ب. از طریق عزاداری و سوگواری: سنّت پاسداشت یاد و خاطره شهدای كربلا و عزاداری و سوگواری برای حسین بن علی علیه‏السلام و یارانش، در بین شیعیان، بركات و آثارفراوانی به همراه داشته كه انسجام اجتماعی و همبستگی گروهی از جمله آن‏ها است.

توضیح این‏كه: فعالیت‏ها و كنش‏های كنشگران دارای دو نوع كاركرد است:

۱. كاركردهای آشكار؛ یعنی كاركردهایی كه برای شركت‏كنندگان در فعالیت [كنش‏گران] شناخته شده و مورد انتظار است.

۲. كاركردهای پنهان؛ یعنی نتایج فعالیت‏هایی كه شركت‏كنندگان در آن فعالیت از آن آگاه نیستند.(۱۸)

سوگواری و عزاداری برای امام حسین علیه‏السلام و شهدای كربلا، نیز دارای دو نوع كاركرد آشكار و پنهان است. كاركردهای آشكار این حادثه عظیم تاریخ بسیار است؛ از جمله: زنده نگاه داشتن یاد شهدا، احیای فرهنگ عاشورا، احیای فرهنگ جهاد و ایثار و... . علاوه بر كاركردهای آشكار، كاركردهای پنهان نیز وجود دارد كه برجسته‏ترین آن‏ها، اخوّت و همبستگی گروهی و انسجام شیعیان است. و این همبستگی خود منشأ حركات و بركات بسیاری بوده است كه انقلاب اسلامی ایران نمونه‏ای آشكار از این واقعیت است؛ چه این‏كه، اوج حركات مردمی و نهضت اسلامی از محرم سال ۱۳۵۶ بوده است. نه تنها شروع نهضت اسلامی ایران از عزاداری و عاشورا آغاز گردید كه بقای این نهضت نیز مبتنی بر همین سنت بوده است؛ چنانچه امام خمینی قدس‏سره به آن اشاره كرده و می‏فرماید: «باید بدانید كه اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنت‏ها [عزاداری و سوگواری] را حفظ كنید.»(۱۹)

به این ترتیب، یكی از پیامدهای اجتماعی نهضت عاشورا، انسجام اجتماعی است كه پس از شهادت امام حسین و یارانش در كربلا، به جامعه اسلامی و به خصوص جامعه شیعی هدیه داده شد. این امر از نگاه محققان پنهان نمانده است. چنان‏كه نیكلسن در این‏باره می‏گوید: «حادثه كربلا حتی مایه پشیمانی و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه شیعیان را متحد كرد و برای انتقام حسین هم‏صدا شدند و صدای آنان در همه جا، به ویژه عراق و میان ایرانیان انعكاس یافت.»(۲۰)

فیلیپ حتی نیز می‏نویسد: فاجعه كربلا سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مكتب گردید.(۲۱)


۴. احیای ارزش‏های اسلامی و انسانی

یكی از آثار بسیار مهم و اساسی نهضت پرافتخار حسینی علیه‏السلام ، احیای ارزش‏های اسلامی و انسانی است كه از نیازهای اساسی هر جامعه می‏باشد. ارزش‏ها یكی از عناصر برجسته و تأثیرگذار فرهنگ است و فرهنگ نیز به مثابه هوایی است كه بدون آن تنفس اجتماعی ممكن نخواهد بود. در نگاه جامعه‏شناسان، فرهنگ، خشت‏های بنای اجتماعی است و ارزش‏ها، ملاط آن؛ زیرا اجزا و عناصر فرهنگ تحت تأثیر مستقیم ارزش‏ها قرار دارند. ارزش‏ها، باور داشت‏های ریشه‏داری‏اند كه اعضای جامعه یا گروه، به هنگام برخورد با پرسش‏ها درباره خوبی‏ها و بدی‏ها و امور مطلوب، آن‏ها را در نظر می‏گیرند.(۲۲) از این‏رو، گروه‏های اجتماعی بدون آن‏ها دچار اختلال در گفتار و رفتار اجتماعی می‏گردند. ارزش‏ها چراغ هدایت هنجار (گفتاری ـ رفتاری) هستند و بدون آن‏ها، اساسا جوامع توان شكل‏گیری و انسجام ندارند. بدیهی است كه اگر ارزش‏های موجود در جوامع، دینی باشند، موجب استحكام و استمرار زندگی اجتماعی برای اعضای آن خواهد بود؛ زیرا ارزش‏های دینی با ثبات و غیرقابل تغییر و مبتنی بر وحی هستند و در ذات خدا و اراده‏اش تغییر و تبدیل راه ندارد. اما ارزش‏های اجتماعی، از ثبات و دوام كافی برخوردار نیستند؛ زیرا متكی بر مقبولیت عامه و پذیرش غالب افراد جامعه می‏باشند. روشن است كه با تغییر امیال و خواسته‏های افراد، ارزش بودن خود را از دست خواهند داد و ارزش‏های دیگر جایگزین آن‏ها می‏گردند. از این‏رو، این‏گونه ارزش‏ها، معمولاً بی‏ثبات‏اند.

البته، دینی بودن ارزش‏ها منافاتی با اجتماعی شدن آن‏ها ندارد و آن هنگامی است كه ارزش‏های دینی توسط غالب افراد جامعه پذیرفته شده و رفتار و اعمال آن‏ها بر پایه ارزش‏های دینی شكل گیرد. چنین ارزش‏هایی كه رنگ دینی دارند، از ثبات و دوام برخوردارند. در غیر این صورت، هر ارزش اجتماعی‏ای نمی‏تواند به مثابه ارزش‏های دینی كارایی داشته و افراد اجتماع را آسوده خاطر سازد؛ چرا كه در ارزش‏های اجتماعی میل و خواست اكثریت گروه ملاك است، اما در ارزش‏های دینی، ملاك انسانیت بوده و در فرهنگ دینی افراد از حقوق اجتماعی یك‏سانی برخوردارند. از این روست كه جامعه دینی پایدارتر است؛ البته جامعه‏ای كه فقط نام دین را یدك نكشد و دین و ارزش‏های دینی به خوبی و بدون تبعیض اجرا گردد.

به این ترتیب، ارزش‏های دینی برای جوامع انسانی امری حیاتی و ضروری است. بدیهی است كه احیای این ارزش‏ها، موجب بالندگی جوامع و نشاط زندگی اجتماعی افراد خواهد بود. بی‏تردید یكی از پیامدهای مهم و برجسته قیام عاشورا، احیای ارزش‏های اسلامی و انسانی است. این حادثه عظیم توانست جامعه نبوی را از آن رخوتی كه پس از عروج ملكوتی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پدید آمده بود، بیرون آورده و به جامعه‏ای بالنده‏تبدیل‏نماید. درذیل به‏چندموردازآن ارزش‏های‏اسلامی‏وانسانی‏اشاره می‏گردد:


الف. احیای روحیه شهادت‏طلبی

تاریخ زندگی اجتماعی بشر گواهی می‏دهد كه انسان از بدو خلقت تا به امروز به شیوه‏های متعدد تلاش كرده است تا خود را جاودانه كند و شاید سرّ مطلب این باشد كه خالق این موجود پر رمز و راز، خود وجودی لایزال و ابدی دارد و بشر كه مخلوق آن وجود ماندگار است، فطرتا تمایل دارد تا به ویژگی خالقش دست یازد و همانند او ماندگار و جاودانه شود. از این‏رو، در جامعه انسانی مشاهده می‏شود كه افراد از مرگ و فنا واهمه داشته و از آن رویگردانند و سعی دارند به نوعی زنده و جاوید بمانند؛ برخی بر حفظ جسم و جان خود پرداخته و گروهی در پی حفظ نام و نشان خود در جامعه و تاریخ‏اند.

اما خدای متعال كه از این میل باطنی بشر آگاه است، راه جاودانی را فراروی بشر نهاده و او را به سوی جاودانگی راهنمایی نموده و «شهادت» را به او هدیه داده و فرموده كه راه ماندگاری مرگ سرخ است، آن را برگزینید تا صفت «احیا» پیدا كنید، آن‏جا كه فرمود: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء...» (آل عمران: ۱۶۹) پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در تفسیر این كریمه، مفهوم شهادت را توسعه داده و فرموده است: «من قتل دون مظلمته فهو شهید...»؛... هر كه در برابر ظلمی كشته شود شهید است.(۲۳) خواه این ظلم بر مال و عیال باشد یا همسایه و... چنانچه فرمود: «من قتل دون اهله ظلما فهو شهید، من قتل دون ماله ظلما فهو شهید من قتل دون جاره فهو شهید و من قتل فی ذات الله عزّوجل فهو شهید.»(۲۴)

شهادت ارزشی است كه اگر جامعه به استقبال آن برود، اعضای آن با امنیت خاطر به زندگی اجتماعی خود، كه جایگاه كسب معرفت كمال و سعادت است، مشغول خواهند بود و این مطلوب هر انسان كمال‏جو و طالب زندگی ابدی است. اگر امام خمینی قدس‏سره ، شهدا را شمع محفل بشریت می‏داند و شاگردش، شهید مطهری، شهید را همچون شمعی می‏داند كه خود می‏سوزد ولی جامعه را در پرتو آن نورانی می‏كند، اشاره به همین واقعیت دارد. براین اساس، چنین ارزشی را برای جامعه حیاتی و ضروری می‏دانیم.

حسین بن علی علیه‏السلام با علم به شهادت ره كربلا را پیش گرفت و دیگران را نیز از این علم بی‏خبر نساخت. چنانچه آن هنگام كه ام‏سلمه از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی كرد، فرمود: «من می‏دانم در چه ساعت و در چه روزی كشته خواهم شد و می‏دانم كدام شخص مرا خواهد كشت و از خاندان و یاران من كدام افراد كشته می‏شوند.»(۲۵) و یا در پاسخ «اباهره» كه پرسید: چرا از حرم جدّت خارج شدی؟ فرمود: «ویحك یا اباهرة انّ بنی‏امیه اخذوا مالی فصبرت و شتموا عرضی فصبرت و طلبوا دمی فهربت و ایم الله لتقتلنی الفئة الباغیه و لیلبسنّهم الله ذلّا شاملا.»(۲۶)

سرانجام، آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگی نگاشت و از فردای عاشورا، ارزش‏های اسلامی و انسانی احیا گشت و آنانی كه از ترس جان در مقابل عبیدالله، زاده مرجانه، تن به ذلت دادند و از یاری فرزند كوثر سرباز زدند، در مجلس عبیدالله فریاد زدند و مرگ سرخ را برگزیدند و بر بیدادگری ابن مرجانه شوریدند. افرادی چون عبدالله‏بن عفیف ازدی، علیه عداوت عبیدالله بر اهل‏بیت رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شوریدند و شهادت را در آغوش گرفتند و این شهادت‏طلبی، حتی سفیر روم را در جای ننشاند و او نیز فریاد كرد و سر مظلوم كربلا را در آغوش گرفت و به استقبال شهادت رفت. از آن پس تا به امروز هر آزاده‏ای ره سالار شهیدان در پیش گرفته و با اقتدا به آن امام همام، در مقابل ظلم ایستاده و مرگ سرخ را برگزیده است تا هم خود ماندگار شود و هم جامعه را از آلودگی‏ها پاك سازد و تا این روحیه در خلق و خوی بشر بوده و هست، هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ ظالمی ماندگار نخواهد بود. همان‏گونه كه بنی‏امیه پس از شهادت حسین و یارانش، ریشه كن گردیدند.

اگر انقلاب شكوهمند اسلامی ایران به كاروان‏سالاری روح الله قدس‏سره و همت بلند مردم به بار نشست، به بركت احیای روحیه شهادت‏طلبی بود و اگر دشمن در جنگ هشت ساله، با همه امكانات و حمایت‏های جهانی‏اش سرانجامی جز شكست نداشت، به یمن وجود روحیه شهادت‏خواهی بی‏نظیری بود كه پیر و جوان در عشق به آن می‏سوختند و گاه به شوق یافتن آن چلّه می‏نشستند و نذر شهادت می‏كردند و گاه به بارگاه ملكوتی ثامن‏الائمه حضرت رضا علیه‏السلام رفته و رضای شهادت می‏گرفتند و با پیشانی بند "یا شهادت یا زیارت " ره میدان رزم پیش می‏گرفتند. كیست كه نداند این چنین روحیه‏ای، پس از شهادت حسین زهرا علیه‏السلام و یاران نینوایی‏اش در كالبد جامعه دمیده شده و از آثار و پیامدهای برجسته نهضت عاشورا می‏باشد؟


ب. معرفی گروه مرجع

بی‏تردید آن هنگام كه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علی‏رغم تب شدید خود، به كمك علی علیه‏السلام و سلمان عزم مسجد كرده و بر فراز منبر خطاب به مردم فرمود: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی...»(۲۷) و نیز آن‏گاه كه در جمع اصحابش فرمود: «این علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو جانشینان و یاوران من هستند و تا زمانی كه در كنار حوض بر من وارد می‏شوند از هم جدا نمی‏شوند و آن‏گاه از ایشان خواهم پرسید كه آنان را چگونه جانشین من قرار دادید؟»(۲۸) و نیز آن زمان كه در ازای رسالت خویش اجری جز محبت و مودت اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام درخواست نكرد، كسی پیام آن را دریافت نكرد و سرّ این همه اصرار را درك نكرد، مگر علی و سلمان و ابوذر و مقداد؛ راز این همه اصرار پیامبر و توجه دادن مردم به اهل‏بیت خویش را باید از قرآن و دعای ندبه شنید، آن‏جا كه می‏فرماید: «قل ما اسئلكم علیه من اجر الاّ من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلاً» (فرقان: ۵۷)؛ بگو اجری كه من خواستم جز این نیست كه راه خدا را پیشه كنید. «فكانوا هم السبیل الیك و المسلك الی رضوانك»؛(۲۹) و اهل‏بیت عصمت و طهارت طریق رسیدن به خدا و رضوان اویند، پس با تكیه بر آنان و با مودت به ایشان می‏توانید راه كمال را هموار كنید.

تأكید فراوان پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر گرایش و مودت مردم به عترت، از منظر جامعه‏شناختی بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا در نگاه جامعه‏شناختی، مردم همواره در پی الگویی مناسب و راهگشا برای رفتار فردی و گروهی خود می‏باشند. به تعبیر جامعه‏شناسان، انسان‏ها به دلایل مختلف عموما خود را در زمینه‏هایی با عده‏ای مقایسه و ارزیابی می‏كنند. در این فرایند، انسان ارزش‏ها و الگوهای عمل افراد یا گروه‏های دیگر را به عنوان یك قالب مقایسه‏ای مرجع می‏گیرد.(۳۰) بدیهی است هر فردی در زندگی فردی و اجتماعی خود نقشی ایفا می‏كند و اسلام نیز به عنوان مكتبی سعادت‏بخش برای پیروان خود در زندگی فردی و اجتماعی‏شان نقش‏هایی را معین نموده است كه مسلمانان باید به ارزیابی ایفای نقش خود بپردازند. این‏جاست كه افراد به گروه مرجع نیازدارند تا با مراجعه به آن به ارزیابی نقش فردی و اجتماعی خود بپردازند؛ زیرا گروه مرجع، «یكی از معیارها و الگوهایی است كه هركس هنگام ارزیابی نقش خود در یك موقعیت معین از آن استفاده می‏كند. فرد با این ارزیابی می‏تواند مشخص كند آیا نقش خود را به درستی ایفا كرده است یا نه؟»(۳۱)

در یك نظام اجتماعی پایدار، شایسته است گروهی را كه انسان به آن تعلق دارد، گروه مرجع مثبت باشد.(۳۲) پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، اهل‏بیت خود را به مثابه گروه مرجع به امت معرفی كرده تا آنان پس از رحلت آن حضرت از داشتن گروه مرجع مثبت محروم نباشند، بلكه با بهره‏گیری از این گروه راه كمال را كه همانا «ان یتخذ الی ربه سبیلاً» است در پیش گرفته و در زندگی فردی و اجتماعی دچار تحیر و سردرگمی نشوند. متأسفانه با آن همه تأكید رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، جامعه اسلامی پس از رحلت آن حضرت ره دیگر را پیشه كرد و از آن الگوی كامل و گروه مرجع مثبت بهره نبرد و تاوان سختی را نیز در این راه متحمل گردید.

البته، عامل اصلی بازماندن امت در بهره‏گیری از معارف نورانی اسلام، كه در قلوب عترت مكنون بود، اصحاب سقیفه بودند؛ چون می‏دانستند كه محبوبیت و نفوذ عترت رسول خدا در جامعه موجب تزلزل حاكمیت مغصوبه‏شان گردیده و آنان را از مقاصد خویش، كه همانا حكمرانی بر امت بود، باز می‏دارد. از این‏رو، تلاش فراوان نمودند تا امت را از خاندان عصمت جدا و دور نگه دارند كه متأسفانه موفقیت بسیاری نیز در این راه كسب كردند تا جایی كه مردم حتی مسائل شرعی و دینی خود را از ائمه علیهم‏السلام نمی‏پرسیدند. این تلاش‏ها در زمان سلطنت معاویه به اوج خود رسیده بود.

اما با حماسه‏ای كه نینواییان در كربلا برپا نمودند، روندی كه بنی‏امیه در جهت كاهش منزلت اهل‏بیت علیهم‏السلام پیش گرفته بودند، متوقف شد و به تدریج عداوت‏ها مبدّل به مودت گردید و هرچه از واقعه طف می‏گذشت، دوستداران و شیفتگان خاندان رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بیش‏تر می‏شدند، به طوری كه پس از مدت اندكی، پنج هزار تن از مردم كوفه به خون‏خواهی فرزند زهرا علیهاالسلام قیام كرده و قتله كربلا را از میان برداشتند.(۳۳)

باری، پس از شهادت سبك‏بالان عاشق در دشت نینوا، دل‏ها در گرو محبت خاندان وحی قرار گرفت و عواطف و احساسات عمومی به سوی آنان معطوف گردید و این محبت تنها در سینه‏ها حبس نگشت، بلكه با شور و هیجان وصف ناشدنی هرساله در تمام عالم به صورت سوگواری و عزاداری متجلی می‏شود.

آیت‏الله صافی در این زمینه می‏نویسد: «این مراسمی كه به عنوان عزاداری آن حضرت در هند، پاكستان، عراق، ایران، سوریا، لبنان، بحرین، افغان، مصر و نقاط دیگر به عنوان زیارت قبر مطهر به خصوص در شب‏ها و روزهای مخصوصه مانند عرفه، نیمه رجب، نیمه شعبان، اربعین و عاشورا برگزار می‏شود، نشان می‏دهد كه حسین علیه‏السلام قلوب همه را مالك شده و مردم حتی بیگانگان عاشق و دلباخته او شده‏اند.»(۳۴)

روشن است كه محبت و مودّت، اولین قدم در جهت مقتدا قرار گرفتن شهید كربلا در امور و شؤون زندگی فردی و اجتماعی محبّان خواهد بود.

به علاوه، عزاداری و سوگواری‏هایی كه در طول سال و در نقاط مختلف عالم برگزار می‏شود، خود آثار اجتماعی، سیاسی، تربیتی و اخلاقی داشته و دارد و این همه گامی مؤثر در مرجع قرارگرفتن خاندان نبوت می‏باشد و موجب شوكت و ترقی شیعه می‏شود؛ چرا كه بهترین گروه مرجع را در اختیار دارد.


ج. قیام حسینی الگو و سرمشق جنبش‏های اجتماعی

افراد در زندگی اجتماعی خود همواره در پی الگوها و سرمشق‏هایی هستند تا بتوانند با پیروی از آنان به زندگی مطلوب و سعادت‏مند برسند و در این راستا تلاش می‏كنند بهترین‏ها را برگزینند. سرّ مطلب این است كه اشخاص در جامعه مثل هم می‏اندیشند و شبیه هم رفتار می‏كنند و به عبارتی، از الگوهای رفتاری پیروی می‏كنند. «یك الگو چیزی است كه ساخته می‏شود تا برای ساختن نمونه‏های دیگر سرمشق قرار گیرد.»(۳۵)

اما گاه و بلكه اغلب اوقات، انسان به دلیل عدم آگاهی از معیارهای صحیح و مناسب، در انتخاب الگوی مناسب راه خطا را در پیش گرفته و در نتیجه، به جای رسیدن به هدف، دچار مشكلات شده و معضلات زیادی دامن‏گیر او می‏شود.

اسلام به عنوان مكتبی كه در پی ارائه كمال و سعادت بشری است، برای پیروان خود، گروه مرجع، كه خاندان وحی باشند، معرفی كرده است، از این‏رو، باید آنان را به عنوان سرمشق و الگوی رفتاری خویش قرار دهیم و تابع و پیرو رفتار فردی و اجتماعی آنان باشیم.

از این‏رو، امام حسین علیه‏السلام الگویی شایسته و ارزشمند و قیام خونین او به عنوان، نقش نمونه‏ای است كه انسان‏های زیادی آن را سرمشق خود قرار می‏دهند. سیدالشهدا علیه‏السلام خود نیز اشاره دارد كه «فلكم فی اسوة.»(۳۶)

پس از نهضت عاشورا، حركت‏ها و جنبش‏های فراوانی به تأسّی از آن واقعه، علیه حاكمان ستمگر صورت گرفت كه برخی از آن‏ها عبارتند از:

۱. انقلاب مدینه، حركتی كه علیه حكومت ستمكار بنی‏امیه انجام گرفت و با نهایت وحشی‏گری سركوب گردید؛

۲. قیام توابین در كوفه در سال ۶۵ ق؛

۳. قیام مختار ثقفی، كه در سال ۶۶ با انگیزه انتقام از قاتلان امام و شهیدان صورت گرفت؛

۴. انقلاب مطرف بن مغیره در سال ۷۷ علیه حجاج بن یوسف؛

۵. انقلاب ابن اشعث، علیه حجاج بن یوسف؛

۶. انقلاب زید بن علی در سال ۱۲۲؛

۷. قیام حسین بن علی شهید فخ، علیه حكومت عباسی در سال ۱۶۹.(۳۷)

و بالاخره آخرین جنبشی كه علیه سلطنت دو هزار و پانصد ساله ستمشاهی، انجام گرفت و حكومت سلطنتی را بركَند، حركتی بود كه از حسین بن علی علیه‏السلام ، سرمشق گرفته و با تأسّی از آن امام و مرام او به بار نشست و جنگ هشت ساله را نیز با بهره‏گیری از سرمشق كربلا با سربلندی به پایان رساند.

نهضت عاشورا نه تنها برای مسلمانان، بلكه برای غیرمسلمانان نیز سرمشق و الگو می‏باشد. مهاتما گاندی رهبر بزرگ هند نیز عاشورای حسینی را سرمشق خود قرار داده و می‏گوید: «من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام، را به دقت خوانده‏ام و توجه كافی به صفحات كربلا نموده‏ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد بایستی از سرمشق امام حسین پیروی كند.»(۳۸)



۵. احیای نظارت اجتماعی

به شهادت قرآن كریم، خداوند حكیم، پس از خلقت بشر، خوب و بد، شایست و ناشایست را به نفس او الهام كرد: «فألهمها فجورهاوتقواها.» (شمس: ۸) و در عین حالی كه عقل را سلاح باطنی‏اش قرار داد، به آن رسول باطنی نیز اكتفا و بسنده نكرد، با محبتی كه به این مخلوق احسن خویش داشت، وی را از نعمت رسول ظاهری محروم نساخت و به واسطه آنان هر آنچه كه لازمه سعادت دنیا و آخرتش بود، در دفتری به نام «دین» به سوی او فرو فرستاد تا این موجود پر رمز و راز بتواند در پرتو آن، رفتار فردی و اجتماعی خویش را سامان بخشد.

اما غالب انسان‏ها به جای لبیك به ندای باطنی و خدایی خویش، نفس اماره را پیروی كرده و همواره ره كژی پیش گرفته و می‏گیرند. بدیهی است كه ساختمان اجتماعی (جامعه) با كژی‏ها و انحرافات رفتاری و گفتاری متزلزل بوده و متضمن سعادت و كمال بشر نخواهد بود. از این‏رو، كنترل و مراقبت در رفتار فردی و اجتماعی اعضای جامعه امری لازم و ضروری به نظر می‏آید و خدای متعال نیز بر آن واقف می‏باشد. از این‏رو، دستوالعمل خاصی در این جهت ارائه داده است كه آن، «نظارت عمومی» یا «امر به معروف و نهی از منكر» می‏باشد كه دانشمندان علوم اجتماعی آن را نظارت اجتماعی نامیده‏اند و در تعریف آن گفته‏اند: «نظارت اجتماعی به ساز و كارهایی اطلاق می‏شود كه جامعه برای واداشتن اعضای خویش به سازش‏كاری و جلوگیری از ناسازش‏كاری به كار می‏برد.»(۳۹) در اهمیت آن می‏گویند: «نظارت‏های اجتماعی برای آن مهمند كه جامعه نمی‏تواند كاركرد درستی داشته باشد، مگر آن‏كه اعضا، خود را با هنجارهای اجتماعی تطبیق دهند، نقش‏هایشان را انجام دهند و فعالیت‌‏هایشان را طوری هماهنگ كنند كه جامعه یا گروه بتواند به هدف‏هایش دست یابد.»(۴۰)

بر این اساس، در فرهنگ قرآن، بهترین جامعه، جامعه‏ای است كه امر به معروف و نهی از منكر و به تعبیر جامعه‏شناختی، نظارت عمومی و اجتماعی در آن صورت گیرد. به همین جهت، مسلمانان را بهترین امت معرفی می‏كند؛ زیرا دارای خصیصه امر به معروف و نهی از منكر هستند: «كنتم خیر امة اخرجت الناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر.» (آل عمران: ۱۱۰) و در این زمینه، علامه شهید مطهری می‏نویسد: «در اسلام مسأله‏ای وجود دارد كه در ملت‏های دیگر امروز دنیا به صورت یك قانون دینی وجود ندارد (البته نمی‏گویم پیامبران سلف نداشته‏اند) و آن این است كه اسلام نه تنها فرد را برای خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسؤول و متعهد می‏داند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤول و متعهد می‏داند. امر به معروف و نهی از منكر همین است كه ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسؤول و متعهد نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسؤولیت و تعهد داری.»(۴۱)

این مسؤولیت به حدی مهم است كه اگر از آن تخطّی شود، باید منتظر عذاب الهی بود. چنانچه امام رضا علیه‏السلام از پیامبر خدا نقل می‏كند: «كان رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول: اذا امتی تواكلت الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فلیاذنوا بوقاع من الله»(۴۲)؛ هرگاه امتم امر به معروف و نهی از منكر را به یكدیگر واگذار كنند، پس منتظر عذاب الهی باشند.

شهید مطهری امر به معروف و نهی از منكر را ضامن بقای اسلام دانسته و می‏فرماید: «امر به معروف و نهی از منكر یگانه اصلی است كه ضامن بقای اسلام و به اصطلاح، علت مبقیه است. اصلاً اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست. رسیدگی كردن دایم به وضع مسلمین است. آیا یك كارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دایمی مهندسین متخصص كه ببینند چه وضعی دارد قابل بقاست؟ اصلاً آیا ممكن است یك سازمان همین‏طور به حال خود باشد، هیچ درباره‏اش فكر نكنیم در عین حال به كار خود ادامه دهد؟ ابدا. جامعه هم چنین است، یك جامعه اسلامی این طور است، بلكه صد درجه برتر و بالاتر. آیا جامعه نظارت و بررسی نمی‏خواهد؟! جامعه رسیدگی نمی‏خواهد؟ آیا چنین امری امكان دارد؟ ابدا. قرآن كریم بعضی از جوامع گذشته را كه یاد می‏كند و می‏گوید این‏ها متلاشی و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند و می‏فرماید، به موجب این‏كه در آن‏ها نیروی اصلاح نبود، نیروی امر به معروف و نهی از منكر نبود، حس امر به معروف و نهی از منكر در میان مردم زنده نبود.»(۴۳)

باری، پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز با تكیه بر اصل نهی از منكر توانست ابتدا پلیدی‏ها و كژی‏ها و انحرافات را از جامعه بزداید و سپس با اتكای به اصل امر به معروف جامعه‏ای بنیان نهد كه، ایثار و شهادت، عدالت و رستگاری و... جایگزین شقاوت و كژی‏ها و ارزش‏های معنوی، جانشین ارزش‏های جاهلی گردد. اما پس از رحلت پیامبر رحمت، جامعه نبوی به رهبری اصحاب سقیفه، مسیر انحراف را در پیش گرفت و افراد و اعضای آن در مقابل آن انحراف آشكار لب فرو بستند تا زمانه و زمینه در اختیار حكّام ناشایست قرار گیرد و آنان نیز با خانه‏نشین كردن حجّت حق، باب انحراف و بدعت را در دین گشوده و ره هدایت را مسدود سازند و كار دین و دنیای امت را به جایی رساندند كه امیرالمؤمنین علیه‏السلام در آغاز خلافت با حسرت از گذشته یاد كنند: «بندگان خدا، در زمانی واقع شده‏اید كه خیر و نیكویی به آن پشت كرده و شرّ و بدی به آن رو آورده است و شیطان هر روز بیش از پیش در كار گمراهی مردم طمع می‏ورزد... كجایند خوبان شما، انسان‏های وارسته و پرهیزكاری كه در كسب‏شان از حرام پرهیز می‏كردند و در رفتار و عقیده‏شان پاكی می‏ورزیدند؟»(۴۴) و در جای دیگر می‏فرماید: «هم اكنون با برادران اسلامی خویش به واسطه تمایلات نا به جا و كجی‏ها و انحرافات و شبهات و تأویلات ناروا می‏جنگیم.»(۴۵)

این وضعیت پس از شهادت مولود كعبه علی علیه‏السلام به مراتب بدتر گردید؛ زیرا معاویه یكه تاز میدان بدعت و انحرافات شد و جامعه اسلامی را به سوی بی‏دینی سوق داد تا جایی كه ارزش‏های معنوی و الهی كم‏رنگ، دنیا و دنیاگرایی ترویج و انباشت ثروت، ارزش گشت و دنیاطلبان و زراندوزان بر بیت‏المال مسلمانان مسلط شدند و خلعت فرمان‏روایی به دوش نااهلانی چون عمروعاص‏ها گذاشته شد. در چنین احوالی است كه امام حسین علیه‏السلام خود را مكلّف به قیام می‏داند؛ چرا كه از پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شنیده است: هركس چنین اوضاع و احوالی را ببیند و درصدد دگرگونی آن برنیاید و با قول و فعلش اعتراض نكند، شایسته است كه خدا چنین كسی را به آن‏جایی كه ظالمان و تغییردهندگان دین خدا را می‏برد، ببرد.»(۴۶)

از این روست كه امام حسین علیه‏السلام اراده اصلاح جامعه نبوی و امر به معروف و نهی از منكر می‏كند و می‏فرماید: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر...»(۴۷) با این هدف، راه دشت نینوا را پیش می‏گیرد و در سرزمین تفتیده طف، خون پاك خویش را برای آبیاری درخت نوپای اسلام هدیه می‏كند تا بدین‏وسیله اسلام ناب را از دست نااهلان نجات داده و راه انحراف را مسدود و مسیر حق را به بندگان خدا نشان دهد.

شهید مطهری در این‏باره می‏فرماید: «ژان پل سارتر می‏گوید: من كاری كه می‏كنم ضمنا جامعه خود را به آن كار ملتزم كرده‏ام، و راست هم هست هر كاری شما بكنید، كار بد یا خوب، جامعه خود را به آن كار ملتزم كرده‏اید خواه ناخواه كار شما موجی به وجود می‏آورد، تعهدی برای جامعه ایجاد می‏كند، بایدی است برای خود شما و بایدی است برای اجتماع؛ یعنی هر كاری ضمنا امر به اجتماع است و این‏كه تو هم چنین كن.»(۴۸)

و این واقعیت را می‏توانیم در حركت‏ها و جنبش‏هایی كه علیه ظلم و ظالم به تأسّی از حركت سیدالشهدا علیه‏السلام صورت گرفته، به خوبی مشاهده كنیم. به این ترتیب، یكی از پیامدهای اجتماعی نهضت عاشورا، احیای امر به معروف و نهی از منكر است. البته، نقش برجسته سیدالساجدین علیه‏السلام و عقیله بنی‏هاشم، زینب كبری علیهاالسلام ، را در تبلیغ و ترویج فرهنگ والای عاشورا نمی‏توان نادیده گرفت، آری:

سرّ نی در نینوا می‏ماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا می‏ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت كوه فتنه‏ها می‏ماند اگر زینب نبود


فرجام سخن

بی‌‏تردید، نهضت پرافتخار حسینی، منبع لایزال معارف الهی و معنوی و چشمه‏سار آثار و بركات دنیوی و اخروی است كه فراروی تشنگان حقیقت و پویندگان طریقت قرار دارد و پیامدهای آن منحصر در یك یا چند زمینه نیست. اما در این نبشتار فقط به برخی از پیامدهای اجتماعی آن قیام با بركت، و نیز آثاری كه خود منشأ بركات دیگری بوده است، اشاره گردید. مثلاً، احیای ارزش‏های اسلامی و انسانی خود منبعی است از پیامدهای اجتماعی و انسانی و یا احیای امر به معروف و نهی از منكر خود پیامدی است كه منشأ تحولاتی عظیم در جامعه انسانی می‏‌باشد.

برخی از پیامدهای اجتماعی، خود موضوعی مستقل است كه پرداختن بدان‏ها مجال دیگری می‏طلبد. به عنوان نمونه، ترقّی شیعه، خود پیامدی است از آن نهضت؛ چه این‏كه اگر تشیع همواره مكتبی بالنده و پرهیجان بوده و هر روز بیش از گذشته پویاتر می‏شود، به بركت قیام خونین كربلاست. هرچند «آغاز پیدایش شیعه را كه برای اولین بار به شیعه علی علیه‏السلام معروف شدند، همان زمان حیات پیامبراكرم باید دانست.»(۴۹) اولین اسمی كه در زمان رسول خدا پیدا شد، شیعه بود كه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند.(۵۰) اما پیش از واقعه عاشورا، شیعیان پراكنده بودند و از انسجام كافی برخوردار نبودند و این انسجام و بالندگی شیعه را باید مرهون نهضت سیدالشهدا دانست. پرفسور براوون در این زمینه می‏گوید: «گروه شیعه یا طرفداران علی علیه‏السلام به قدر كافی هیجان و از خود گذشتگی نداشتند، اما پس از رخداد عاشورا كار دگرگون شد، تذكار زمین كربلا كه به خون فرزند پیامبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیكرهای نزدیكانش كه در اطراف او روی زمین ریخته بودند كافی بود كه عواطف سست‏ترین مردم را به هیجان درآورد و روح‏ها را غمگین كند، چنان كه نسبت به رنج و خطر حتی مرگ بی‏اعتنا شوند.»(۵۱)

تزلزل دولت اموی و مهر ختام بر حاكمیت بنی‏امیه، از پیامدهای اجتماعی دیگر واقعه كربلا بود. چنانچه مرحوم مجلسی می‏فرماید: اركان حكومت اموی متزلزل نشد مگر پس از عاشورا. طبیعی است اگر حسین علیه‏السلام كوتاه می‏آمد و قیام نمی‏‌كرد، نتیجه‏ای جز تقویت حكومت امویان نداشت و حق و باطل بر مردم مشتبه می‏شد و پس از چندی دین نابود و آثار هدایت مندرس می‏شد.(۵۲) این حقیقت به حدی روشن است كه حتی یزید نیز به آن اعتراف كرده و می‏گوید: با كشته شدن حسین علیه‏السلام مسلمانان دشمن من شده و كینه‏ام را به دل گرفته‏اند. مردم كه كشته شدن حسین را به دست من گناهی عظیم می‏دانند، همه، از نیكوكار گرفته تا بدكار، نسبت به من كینه می‏ورزند.(۵۳)

به هر حال، هدف از این تحقیق، بررسی برخی آثار اجتماعی بود كه خود منشأ اثر یا آثار اجتماعی، اخلاقی و... می‏باشند. بدیهی است كه اگر آثار مذكور امروزه مورد غفلت قرار گیرد و یا كمرنگ شود، جامعه اسلامی و انسانی، دچار مشكلات و معضلات اخلاقی و انسانی و... خواهد شد كه این خود ضایعه‏ای است بزرگ.



••• پی‌‏نوشت‏ها

۱ـ عبدالرزاق الموسوی المقرّم، مقتل الحسین، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، ۱۳۶۸ ق، ص ۶۱

۲ـ اقتباس از آثار و بركات سیدالشهدا در دنیا و آخرت، علیرضا رجالی تهرانی، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۵، ص ۵۵

۳ـ محمدجواد صاحبی، مقتل الشمس، هجرت، ۱۳۷۵، ص ۲۵۴

۴ـ شیخ عباس قمی، نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كمره‏ای، انتشارات مسجد مقدس جمكران، ۱۳۷۲، ص ۵۷۵

۵ـ علی بن جعفر ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، نجف، مطبعة الحیدریه، ۱۳۶۹ ق، ص ۸۳ـ۸۴

۶ـ محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۲۴۶

۷ـ محمدمهدی‏شمس‏الدین،ثورة‏الحسین، بیروت،نشر دارالتعارف، ص ۲۵۶

۸ـ عبدالرحمن‏بن‏محمد،تاریخ‏ابن خلدون،بیروت،منشورات‏اعلمی،ج۳،ص۱۷۲

۹ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰، ج ۱۷، ص ۵۷

۱۰ـ موسوعة‏كلمات‏الامام‏الحسین،ترجمه علی‏مویدی،نشر مشرقین، ۱۳۷۹، ص ۴۶۹

۱۱ـ عبدالرزاق مقرم، پیشین، ص ۲۳

۱۲و۱۳ـ سید عبدالكریم هاشمی‏نژاد، درسی كه حسین به انسان‏ها آموخت، مؤسسه انتشارات فراهانی،۱۳۵۱، ص ۴۵۰ / ص ۴۴۷

۱۴ـ حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۶۳، ص ۲۷۹

۱۵ـ ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۵۱

۱۶ـ فرامرز رفیع‏پور، آناتومی جامعه، شركت سهامی انتشار، ۱۳۷۸، ص ۱۴۹ـ۱۵۵

۱۷ـ خربوطلی، انقلاب‏های اسلامی، ترجمه عبدالصاحب یادگاری، كانون انتشاراتی چهره اسلام، ۱۳۵۷، ص ۷۳

۱۸ـ آنتونی گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی. ۱۳۷۴، ص ۷۴۹

۱۹ـ امام خمینی، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸، ج ۱۵، ص ۳۳۱

۲۰ـ حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۳۶۵

۲۱ـ حتی فیلیپ، تاریخ العرب، بیروت، انتشارات دارغندوز، ۱۹۹۴، ج ۳، ص ۲۵۱

۲۲ـ بروس كوئن، درآمدی بر جامعه‏شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۰، ص ۴۸

۲۳ـ محمد بن‏الحسن الحرالعاملی، وسایل‏الشیعه، منشورات مكتبه الاسلامیه، ج۱۱،ص۹۲

۲۴ـ حسام‏الدین متقی، كنزالعمال، بیروت، مؤسسه رسالت، ۱۹۸۹، خ ۱۱۲۳۷

۲۵ـ سید عبدالرزاق مقرم، چهره خونین حسین، ترجمه عزیزالله عطاردی، انتشارات جهان، ۱۳۶۸، ص ۵۸

۲۶ـ محمدباقر محمودی، عبرات المصطفین فی مقتل الحسین، مجمع احیاءالثقافه‏الاسلامیه،۱۴۱۷ق،ج۱،ص۲۲۰

۲۷ـ سلیمان ابن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص ۱۰۶

۲۸ـ شیخ عباس قمی، كحل البصر، ترجمه محمدی اشتهاردی، قم، انتشارات ناصر، ص ۲۹۹

۲۹ـ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ترجمه الهی قمشه‏ای، انتشارات علمی، ص ۹۷۷

۳۰ـ فرامرز رفیع‏پور، پیشین، ص ۱۳۳

۳۱ـ بروس كوئن، پیشین، ص ۵۹

۳۲ـ فرامز رفیع‏پور، توسعه و تضاد، شركت سهامی انتشار، ۱۳۷۷، ص ۴۳۹

۳۳ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰، ج ۱۷، ص ۵۷

۳۴ـ لطف‏الله صافی گلپایگانی، پرتوی از عظمت حسین، قم، منشورات مدرسة الامام المهدی، ص ۴۳۲

۳۵ـ عبدالحسین‏نیك‏گهر، مبانی جامعه شناسی، تهران، انتشارات رایزن، ۱۳۶۹، ص ۱۵۵

۳۶ـ موسوعة كلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقرالعلوم، منظمه الاعلام الاسلامی، انتشارات الهادی، ص ۳۶۱

۳۷ـ محمدمهدی شمس الدین، ثورة الحسین، ترجمه مهدی پیشوایی، انتشارات الست فردا، ص ۲۴۲ ـ ۲۶۵

۳۸ـ سید عبدالكریم هاشمی‏نژاد، پیشین، ص ۴۴۷

۳۹و۴۰ـ بروس كوئن، پیشین، ص ۱۵۲

۴۱ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۲۲

۴۲ـ محمدبن‏یعقوب كلینی،فروع كافی، انتشارات‏دارالكتب‏الاسلامیه،۱۳۶۷،ج۵،ص۵۹

۴۳ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۳۵

۴۴ـ نهج‏البلاغه، انتشارات مطبوعاتی قم، خطبه ۱۲۹

۴۵ـ نهج‏البلاغه، خطبه ۱۲۲

۴۶ـ محمدبن‏جریرطبری، تاریخ طبری، قاهره،مطبعة‏الاستقامة،۱۹۳۹،ج۴،ص ۳۰۴

۴۷ـ خوارزمی، مقتل الحسین، تحقیق محمد السماوی، قم، انتشارات انوارالمهدی، ج ۲، ص ۲۷۳

۴۸ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۵۴

۴۹ـ محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، ص ۲۳

۵۰ـ استودارد لوتروپ، حاضر العالم الاسلامی، انتشارات دارالفكر، ج ۱، ص ۱۸۸

۵۱ـ سید عبدالكریم هاشمی‏نژاد، پیشین، ص ۴۴۷

۵۲ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت،نشرمؤسسه‏الوفا،۱۴۰۳ق،ج۵،ص۹۹

۵۳ـ محمدبن جریر طبری، پیشین، بیروت، نشر موسسه اعلمی،۱۴۰۳ق،ج۵،ص ۵۰۶


کد مطلب: 14843

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/14843/پیامدهای-اجتماعی-نهضت-حسینی

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir