پیامدهای اجتماعی نهضت حسینی
شمسالله مریجی
29 آبان 1389 ساعت 10:22
عزاداری و سوگواریهایی كه در طول سال و در نقاط مختلف عالم برگزار میشود، خود آثار اجتماعی، سیاسی، تربیتی و اخلاقی داشته و دارد و این همه گامی مؤثر در مرجع قرارگرفتن خاندان نبوت میباشد و موجب شوكت و ترقی شیعه میشود
فرهنگ:
پیشگفتار
بیتردید هر حركت و جنبشی كه با هدف سازمان نوین و نظام جدید و اصلاحات معنوی و یا هر هدف دیگری برپا شود، به دنبال خود تأثیر و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم بر افكار عمومی و اوضاع و شرایط اجتماعی میگذارد. در این میان، تفاوتی میان آن قیامی كه با هدف حمایت از حق و اصلاح امور و ایجاد عدالت و رسیدن به فضایل انسانی صورت میگیرد و آن نهضتی كه در پی رسیدن به اغراض شخصی و گروهی است، وجود ندارد. اما آن دسته از قیامهایی كه در راه فضایل انسانی قرار گرفتهاند، محدود به زمان خاصی نبوده و پایدارترند و اساسا شكست در آنها معنا ندارد، بلكه همواره در خاطرهها زنده مانده و میمانند، هرچند در ظاهر سركوب شده و قیامكنندگان از میان رفته باشند.
قیام خونین سیدالشهدا علیهالسلام ، قیامی است كه در ظاهر، روز دهم محرم سال ۶۱ هجری سركوب گشته و خاندانش را به اسارت بردند و حكّام آن روز جشن پیروزی برپا نموده و رقص شادی نمودند، اما طولی نكشید كه شعاع وجودی این نهضت خونین عالم را در نوردید و از فردای عاشورا، صدای عاشوراییان در كوی و برزنها پیچید و عَلَم پیروزی برافراشت و كاخ بیدادگری را لرزاند. امروز راز این حقیقت را باید در ماهیت این نهضت جستوجو كرد و آن چیزی جز اصلاح امور و احیای فضایل انسانی و كرامت بشری و معامله با وجود رحمانی نبود. چنانكه قائد اعظم این نهضت با صدای رسا فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی و شیعة ابی علی بن ابیطالب.»(۱) و اصلاح جامعه از كژیها و انحرافات، خواسته باطنی هر انسان آزادهای است و به همین دلیل است كه از آن هنگام تا به امروز نهضت عاشورا همواره مورد توجه مشتاقان حقیقت و جویندگان طریقت بوده و هست و هر روز رازی از آن واقعه پررمز و راز برای پویندگان راه كمال و سعادت گشوده شده و چون چشمهسار معرفت الهی همواره میجوشد و تشنگان فضایل انسانی را سیراب میكند.
۱. خودآگاهی مسلمانان
تاریخ گواهی میدهد كه پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله ، با هدایت الهی و حمایت علوی توانسته بود امتی تربیت كند كه به جای دل دادن به شمشیر و دیده به قبرها دوختن ـ «حتی زرتم المقابر» (تكاثر:۲) ـ و لب به كاسه شراب داشتن، سر به آستان قدسی ساییده و چونان ملایك لب به ذكر تسبیح گشوده و شب را به قیام و قعود گذرانده و روز را در كنار رحمت الهی و به یاد خدا سر كنند.
اما پس از رحلت جانگداز نگین خلقت، جمعی در سقیفه گرد آمده و سكّان هدایت جامعه نبوی را به ناحق در دست گرفته و با كنار گذاشتن نگار رحمت و جان احمد، كاروان امت را از ره كرامت بازداشته و در مسیر جهالت قرارداده و ره حاكمیت اموی را هموار نمودند و سرانجام، خلافت با لباس سلطنت بر تن ناپاك زاده سفیان فرود آمد و آن زاده كینه چنان وضعیتی را در جامعه اسلامی پدید آورد كه حقپرستان و رهپویان طریقت محمدی در اقلیت مطلق قرار گرفته و انسجام و وحدت جای خود را به از هم گسیختگی و پراكندگی داد. مورّخان، مردم زمان امامت حسین بن علی علیهالسلام ، را به چند دسته تقسیم میكنند:
دسته اول، كه قسمت عمده مردم را تشكیل میدادند، كسانی بودند كه در مقابل فساد معاویه سكوت اختیار كرده و به پستی و خواری تن داده بودند. نمونه آشكار این خواری، بیعت با یزید ـ كه به شراب خواری و سگ بازی شهره بود ـ به عنوان جانشین معاویه بود.
دسته دوم كسانی بودند كه منافع خصوصی خود را بر رسالت و امامت ترجیح میدادند. این دسته بر خلاف دسته اول، فارغ از ظلم و انحراف بنیامیه بودند و آن را احساس نمیكردند.
دسته سوم، سادهلوحانی بودند كه تحت تأثیر تبلیغات و عوام فریبیهای معاویه، اعمال و رفتار دستگاه بنیامیه را قانونی دانسته، از آن پیروی میكردند؛ چون میدیدند ابن هیثمهای شب زندهدار در مدح و منقبت آنان روایت میكنند!
دسته چهارم، كسانی بودند كه میپنداشتند امام حسن علیهالسلام خلافت را به معاویه واگذار كرده و با وی، به دلیل اوضاع و احوال پیچیده زمان، سازش نموده است. هرچند مردم كوفه از نزدیك در جریان صلح تحمیلی بودند، اما مسلمانان دیگر در سایر مناطق از این موضوع بیخبر بودند.
دسته پنجم، یاران و پیروان واقعی اهلبیت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و امام حسین علیهالسلام بودند كه بسیار اندك بوده و در گوشه و كنار سرزمینهای اسلامی میزیستند و هنگام نهضت و قیام اباعبدالله علیهالسلام توان لبیك گفتن را نداشتهاند؛ زیرا كوفه تحت كنترل شدید نظامیان عبیدالله فرماندار یزید بود.(۲)
به هر حال، وضعیت جامعه اسلامی به گونهای بود كه امام حسین علیهالسلام به همراه یاران باوفایش مظلومانه در سرزمین طف به شهادت رسیدند و در این میان حتی بنیاسد كه در نزدیكی كربلا زندگی میكردند نیز از یاری فرزند زهرا علیهاالسلام دریغ نمودند.
اما این وضعیت پس از شهادت شهدای نینوا به یكباره دگرگون گردید و عاشورا امواجی پرتلاطم ایجاد كرد كه ابتدا بنیاسد و سپس كوفه را در نوردید و در شام غلغله عجیبی به پا كرد. و در این راستا، سخنان علیگونه زینب علیهاالسلام به هنگام ورود اسرا به دروازه كوفه و خطابه بنیان كن سیدالساجدین علیهالسلام در مجلس یزید در شام، نقش برجستهای داشت.
بشیربن خزیم اسدی، درباره خطابه عقیله بنیهاشم میگوید: «آن روز [ورود اسرا به كوفه] زینب دختر علی، توجه مرا به خود جلب كرد؛ زیرا به خدا قسم زنی باحیاتر و سخنرانتر از او ندیده بودم. گویی زبان علی بود كه در كام او قرار داشت، همین كه با اشارهای از مردم خواست ساكت شوند، نفسها در سینهها حبس شد و زنگهای كاروان از حركت باز ایستاد. سپس فرمود: "... ای مردم كوفه، ای گروه نادرست و فریبكار و پست، اشكتان خشك نشود نالهتان آرام نگیرد... میدانید چه جگری از رسول خدا شكافتید و چه پیمانی شكستید و چه حرمتی از او دریدید، مصیبتی است سخت، بزرگ، بد، كج، پیچیده، شوم كه راه چاره در آن بسته شده است. و در عظمت همچون گستره زمین و آسمان است... " راوی میگوید: به خدا سوگند آن روز مردم را دیدم حیران و سرگردان میگریستند و از حیرت انگشت به دندان میگزیدند. پیرمردی كه در كنارم ایستاده بود، آنقدر گریه میكرد كه ریشش تَر شده بود و میگفت: پدر و مادرم به فدای شما، پیران شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست، نه خوار میگردد و نه شكستپذیر است.»(۳)
آری، با سخنان آتشین زینب كبری، كه گویی از حلقوم علی علیهالسلام میغرید، مردم خفته كوفه، كه غرق در دنیای تاریك خود گشته و انباشت ثروت و دنیاگرایی دیدگانش را از حقیقت پوشانده بود، به یكباره خود را در مقابل سر بریدهای دیدهاند كه روزی به دور او حلقه میزدند و در پناه او روزگار سر میكردند.
اوج فریادگری عاشوراییان در مجلس شام، اتفاق افتاد؛ آنجایی كه یزید به مناسبت فتح و پیروزی از سران و نمایندگان دولتهای خارجی دعوت نموده بود تا در جشن شادی با او شریك باشند؛ در آن مجلس، سیدالساجدین علیهالسلام خطبهای خواند كه استوانه و پایههای حكومت بنیامیه را لرزاند. حضرت سجاد علیهالسلام از درون كاخ ظلمت، طنین دلنواز كلام شهیدان نینوا را به جهانیان رساند. چه خوب و زیبا فرمود خدای بزرگ كه «یولج النهار فی اللیل.» (حدید: ۶) در آن تاریكی شام، نور حقیقت از زبان امام زینالعابدین تابید.
در كتاب نفسالمهوم آمده است: یزید در آن مجلس دستور داد منبر و خطیبی آورند تا از حسین و علی نكوهش كند و كارهای آنان را به مردم گزارش دهد. خطیب بالای منبر رفت. حمد خدا كرد و بسیار از علی و حسین علیهماالسلام بد گفت و در مدح معاویه و یزید طول داد و برای آنان هر كار نیكی را برشمرد تا علی بن الحسین بر او بانگ زد: ای خطیب! وای بر تو كه رضای خلق را به سخط خالق خریدی و جایت دوزخ است. سپس رو به یزید كرد و گفت: اجازه میدهی من هم سخن گویم كه پسند خدا باشد و برای حاضران موجب اجر گردد؟ یزید سرباز زد، مردم گفتند: به او اذن بده بالای منبر رود، شاید ما از او چیزی بشنویم!، یزید گفت: اگر او به منبر برود، مرا و آل سفیان را رسوا كند و به زیر آید. به او گفتند: این بیمار چه تواند گفت؟ جواب داد: این مرد از خاندانی است كه علم را از كودكی با شیر مكیدهاند. به او اصرار كردند تا اجازه داد. آن حضرت بالای منبر رفت. خدا را حمد و ستایش كرد و خطبهای خواند كه دیدهها گریان شد و دلها لرزان.
وقتی خطبه امام رسید به اینجا كه، انا ابن علی المرتضی، انا بن محمد المصطفی، انا بن فاطمة الزهرا، انا ابن سدرة المنتهی انا ابن شجرة طوبی...، فریاد مردم به گریه و ناله بلند شد و یزید ترسید آشوب شود، دستور اذان داد. امام از شهادت به رسول الله استفاده نمود فرمود آیا او جد توست یا من...(۴)
اینجا بود كه مردم از بیخبری مطلق درآمده و دانستند كه علی شهید محراب است و حسین، فرزند حیدر.
از اینرو، لب به فریاد و اعتراض گشودند و یزید را شماتت كردند. خطابه امام موجب رسوایی آل سفیان گردید تا جایی كه سفیر روم نیز به یزید اعتراض كرده و وی را مورد مذمت قرار داد. در كتاب لهوف آمده است: «از علی بن الحسین علیهالسلام روایت شده كه چون سر حسین علیهالسلام را نزد یزید آوردند، همواره مجالس میگساری تشكیل میداد، سرمقدس آن حضرت را مقابل خود میگذاشت. یكی از روزها فرستاده پادشاه روم، كه از اشراف و بزرگان آن سامان بود، به مجلس یزید آمد و گفت: ای پادشاه عرب این سر از كیست؟ یزید گفت: تو را با این سر چه كار؟ گفت: من وقتی كه نزد پادشاه خود برمیگردم از من خواهد پرسید كه در اینجا چه دیدهام، از اینرو دوست دارم داستان این سر و صاحب آن را برای او بازگو كنم تا در شادی و سرور با تو شریك باشد.
یزید گفت: این سر حسین بن علی بن ابیطالب است. رومی پرسید: مادرش كیست؟ گفت: فاطمه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله . نصرانی گفت: اُف بر تو و دین تو! دین من بهتر از دین شماست؛ زیرا پدر من از نبیرههای داود پیامبر بود. میان من و او پدران بسیاری فاصله هستند و نصرانیها مرا بزرگ میشمارند و خاك پای مرا به تبرك برمیدارند؛ زیرا من یكی از اولاد داود هستم. ولی شما فرزند دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله خود را میكشید در صورتی كه بین او و پیامبر شما یك مادر بیشتر فاصله نیست. این چه دینی است كه شما دارید؟! پس از آن به یزید گفت: آیا داستان كنیسه حافر را شنیدهای؟
گفت: بگو تا بشنوم. نصرانی گفت: بین عمان و چین دریایی است كه عبور از آن یكسال مسافت است. در آن دریا هیچ آبادی وجود ندارد به جز یك شهر كه در وسط آب قرار گرفته و هشتاد فرسنگ در هشتاد فرسنگ وسعت دارد و در روی زمین شهری بزرگتر از آن نیست و از آن شهر یاقوت و كافور به سرزمینهای دیگر حمل میشود و درختهای آنجا عود و عنبر است. این شهر در تصرف نصارا است و هیچ پادشاهی جز پادشاه نصرانیها در آن دست ندارد. در آنجا كنیسههای بسیاری است و بزرگترین آنها، كنیسه "حافر " است و در محراب آن حقهای از طلا آویخته شده است. در آن حقه، سُمی است كه میگویند این سم مركبی است كه عیسی بر آن سوار شد. اطراف آن حقه را با پارچههای حریر آزین بستهاند و در هر سال جماعت زیادی از نصارا از راههای دور به زیارت آن كنیسه میآیند و اطراف آن حقه طواف میكنند و آن را میبوسند و حاجات خود را از خداوند میخواهند. آری، نصارا چنین میكنند و عقیده آنها همین است درباره آن سم كه گمان دارند سم الاغی است كه عیسی پیامبر آنان بر او سوار شده، ولی شما پسر پیامبر خود را میكشید. لا بارك الله فیكم و لا فی دینكم. یزید گفت: این نصرانی را بكشید كه مرا در مملكت خود رسوا نكند. نصرانی چون احساس كشته شدن نمود، به یزید گفت: آیا مرا میكشی؟ گفت: آری.
گفت: پس بدان كه دیشب پیامبر شما را در خواب دیدم. به من فرمود: ای نصرانی تو از اهل بهشتی! من از این بشارت تعجب كردم. اینك میگویم: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله. "
پس از آن، سرمقدس حسین علیهالسلام را برداشت و به سینه چسبانید و آن را میبوسید و میگریست تا كشته شد.»(۵)
باری، با شهادت سالار شهیدان و یارانش، خفتگان بیدار گشته و عوامفریبیهای دستگاه بنیامیه آشكار گردیدند. مردمی كه بر اثر تبلیغات و عوامفریبی معاویه روزگار میگذراندند، از جهالتوگمراهیرهایییافتهومتوجهشدند كه از چه چشمه زلالی بیبهره بودند.
بنابراین، یكی از پیامدهای اجتماعی عاشورا، بیداری جامعه اسلامی و انسانی میباشد. شناخت و آگاهی از ارزشها و واقعیتها از اركان اصلی تشكّل اجتماعی است. حكّام ستمگر و زورمندان، همواره تلاش میكنند تا مردم را از ارزشها و واقعیتها دور نگه داشته و با گمراه ساختن آنان همچنان بر ظلم و بیدادگری خود ادامه دهند.
استاد مصباح در اینباره مینویسد: بیشك یك نظام سیاسی ظالم و فاسد نمیتواند با شكنجه، كشتار، سركوبی، تطمیع و تهدید برای همیشه پا برجا و برقرار بماند، لذا ستمگران، تبهكاران و خودكامگان برای تضمین ثبات و دوام قدرت و حكومت خود چارهای جز دخل و تصرف در باورهای مردم و تغییر جهانبینیها و ارزشگذارهای آنان و ترویج و اشاعه افكار نظری و عملیای كه بتواند ضامن بقای حاكمیت و اقتدارشان باشد، ندارند.»(۶)
بر این اساس، معاویه در طول چهل سال سلطنت خود تا آنجا كه توانست علیه اهلبیت پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله تبلیغات منفی نموده و حتی سعی داشت نام پیامبراكرم را از مأذنهها پایین كشد و فرهنگ جاهلیت را حاكم كند. اما هر آنچه را كه معاویه طی حاكمیتش به دست آورد، حسین بن علی علیهالسلام با قیامش در عاشورای ۶۱ هجری باطل نمود و سیدالساجدین در مركز سلطنت اموی، بنیامیه را رسوا و مردم فریبخورده و گمراه شام و سایر بلاد را آگاه و بیدار نمود و عظمت و منزلت عترت رسولالله صلیاللهعلیهوآله را نمایان ساخت. از آن پس، جامعه اسلامی متوجه شد كه بنیامیه جز دشمنی با اسلام، نیت دیگری ندارند.
در كتاب ثورةالحسین آمده است: «از پس این حادثه دلخراش [عاشورا]، جامعه دریافت كه حق با اهلبیت پیامبر است و دولت مخالف آنان نه تنها به اصول و ارزشهای اسلامی پایبند نیست، بلكه رژیمی سفّاك و مستبد است كه میخواهد جامعه اسلامی را به جاهلیت نخستین برگرداند.»(۷)
ابن خلدون نیز مینویسد: «موجی از تنفر علیه دستگاه حكومتی و عاملان آنها ایجاد شد و شیعیان به خود آمدند و از این كه فرزند پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را یاری نكرده بودند، به شدت پشیمان شدند و به تدریج موج بیداری سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت و زمینه نهضت توّابین، قیام حرّه و سایر قیامها فراهم گشت.»(۸)
شهید مطهری در این زمینه مینویسد: «امویها شخصیت ملت مسلمان را له كرده و كوبیده بودند و دیگر كسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمیدید. اما همین كوفه بعد از مدت سه سال انقلاب كرد و پنج هزار توّاب از همین كوفه پیدا شد و سر قبر حسین بن علی علیهالسلام رفتند و در آنجا عزاداری كردند و به درگاه الهی از تقصیری كه كرده بودند توبه كردند و گفتند: ما تا انتقام خون حسین بن علی علیهالسلام را نگیریم از پای نمینشینیم و عمل كردند و قتله كربلا را همینهاكشتندوشروعایننهضتازهمان عصرعاشورا و ازروزدوازدهممحرمبود.»(۹)
۲. معرفی گروه باطل و احیای اسلام ناب
از دیگر پیامدهای اجتماعی نهضت خونین عاشورا، پرده برداشتن از چهره نفاق و اسلام دروغین و معرفی گروه باطل بود. واقعه كربلا چهره واقعی و ماهیت حقیقی حاكمیتی را كه به نام اسلام بر مردم حكم میراندند، برای افكار عمومی روشن كرد و تفاوت حكومت اسلامی با سلطنت موروثی را، كه بنیانگذارش زاده هند پر كینه بود، آشكار ساخت.
مردم از خطبه غرّای سیدالساجدین در شام دریافتند كه ریشههای انحراف در جامعه اسلامی از كجا سرچشمه گرفته و چگونه گروهی ناحق، حق را در خانه غربت حبس كرده و باطل را بر مركب حكومت نشاندند و حاكمیت جامعه نوپای نبوی را به نااهلان سپردند و آنان نیز علیه فرزندان و اهلبیت پیامبر رحمت آن كردند كه یاد آن، سینهها را مجروح میكند.
آری، آنچنان جفا علیه عترت رسولالله نمودند كه امام حسین علیهالسلام ، در روز عاشورا، لحظاتی پیش از شهادت بر آن شد تا خود و نسبش را به مردم معرفی كند؛ آنجا كه میفرماید: «هان ای مردم، به سخنم گوش كنید و در پیكارم تعجیل ننمایید تا حق اندرز شما كه بر من است ادا كرده، عذر آمدن خود را بیان كنم... به درستی كه ولی من خدایی است كه قرآن را نازل و صالحان را سرپرستی میكند... اما بعد، اینك نسب مرا بررسی كنید و ببینید من كیستم، سپس به خود آیید و خویشتن را نكوهش كنید و بنگرید آیا شما را رواست كه مرا بكشید و حرمتم را هتك كنید؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما و فرزند وصی و پسر عموی پیامبر شما و فرزند اول مؤمن به خدا و اول تصدیق كننده آنچه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از جانب خدا آورد نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدرم نیست؟ آیا جعفر طیار شهید ذوالجناحین عموی من نیست؟ آیا بارها این فرموده رسول خدا را در حق من و برادرم نشنیدهاید كه این دو سرور جوانان بهشتند؟ اگر در آنچه كه حق است، تصدیقم میكنید و اگر باور ندارید از كسانی كه میدانید بپرسید. از جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل بن سعد ساعدی، زید بن ارقم، انس بن مالك بپرسید.»(۱۰)
وا اسفا كه گروه منحرف و غاصبان خلافت آنقدر دروغ بافته و بدگویی كرده بودند كه امام معصوم و حجّت حق باید بر حقانیت و صحت گفتههایش، صحابه پیامبر را به شهادت گیرد.
اما این وضعیت با شهادت مظلومانه زاده حیدر، دگرگون گشت و مردم دریافتند كه سلطنت امویان مبتنی بر اسلام نیست و ماهیت دروغین و غیردینی آنان آشكار گردید. از این رو، سایر خلفای امویان و عباسیان و عثمانیان نتوانستند كارهای نامشروع خود را به نام اسلام انجام داده و رنگ دینی بدان بخشند و افكار عمومی نیز واقعیت را شناخته و اعمال و رفتار آنان را مربوط به اسلام نمیدانستند.
و این از پیامدهای مهم عاشورا و هدیه به مردم و جامعه اسلامی است تا آنان اسلام راستین را بشناسند و یا دستكم ناهنجاریهای امویان را به اسلام و ارزشهای دینی نسبت ندهند؛ چه اینكه هنجارها نشاندهنده ارزشهای كنشگران است و اگر امویان را مسلمان بدانند طبعا رفتارشان را مطابق ارزشهای دین اسلام خواهند دانست. اما قیام حسینی چهره پنهان گروه حاكم را به جامعه اسلامی و انسانی نمایاند تا آزادگان و تشنگان حقیقت بدانند كه اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله غیر از آن دینی است كه امویان معرفی كردند و اگر امروز اسلام ناب و ظلمستیز و ظالم شكن، چون خورشید عالمتاب بر تارك عالم میدرخشد، به بركت خون سرخ حسین و قیام نینواست. هرچند حدوثا محمدی است اما بقاءً حسینی است. چنانچه مقرم در كتاب «مقتل الحسین» به این موضوع اشاره دارد و مینویسد: «نهضت حسین علیهالسلام جزء اخیر از علت تامه برای استحكام مبانی دین بوده به طوری كه این نهضت بین دعوت حق و هجمههای باطل، جدایی انداخته، حق و باطل را از هم جدا كرده و گروه حق را از گروه باطل متمایز نموده تا جایی كه گفتهاند: "ان الاسلام بدؤه محمدی و بقاؤه حسینی "... .»(۱۱)
واشنگتن ایرونیك بر این باور است كه امام حسین علیهالسلام اسلام را از چنگال بنیامیه رها ساخت. وی میگوید: «برای امام حسین علیهالسلام ممكن بود كه زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده یزید، نجات بخشد. اما مسؤولیت پیشوا و نهضتبخش اسلام اجازه نمیداد كه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنیامیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشك و در روی ریگهای تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است. ای پهلوان! ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من ای حسین.»(۱۲)
چارلز دیكنز نیز میگوید: اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواستههای دنیایی خود بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند، پس عقل چنین حكم میكند كه او فقط به خاطر اسلام فداكاری كرد.(۱۳)
به طور كلی، هر آزاده و منصفی شهادت میدهد كه نور دیده كوثر با رشادت و شهادتش در سرزمین تفتیده طف توانست اسلام نابی را كه در پرتو آن اویس قرنها و سلمانها و ابوذرها پرورش یافتهاند، احیا كند و اگر نبود این جانثاری زاده زهرا علیهاالسلام ، فقط نامی از اسلام باقی میماند؛ چه اینكه بنی امیه به سردمداری زاده سفیان در پی نابودی اساس دین بوده و در راه رسیدن به مقصود تلاشهای گستردهای نمودند و تا جایی پیش رفتند كه امام حسین علیهالسلام میفرماید: «... آیا نمیبینید كه به حق عمل نمیشود و از باطل دوری نمیگردد؟»(۱۴)
اما واقعه عاشورا خط بطلانی بر عملكرد آنان كشید و مردم و جامعه اسلامی و انسانی را به سوی كوثر زلال نبوی رهنمون ساخت و چراغ هدایتی در اختیار بشر قرار داد تا بتوانند در پرتو آن رفتار خود را تنظیم كنند. و این بسیار مهم است؛ زیرا جامعه بشری نیاز به هدایتگر و راهنما دارد و اسلام ناب چراغی است كه خدای مهربان به واسطه پیامبرش به جامعه انسانی هدیه داده تا بتوانند در پرتو آن ره كمال پیش گیرند. اما اصحاب سقیفه، به ویژه بنیامیه، این كوثر زلال و مصباح هدی را به اعمال و رفتار خود آلوده كردند. از اینرو، حسین فاطمه علیهاالسلام باعاشورایش، اسلام ناب را از دست آنان نجات داد، به گونهای كه اكنون اسلام ناب همچون خورشیدی در عالم میدرخشد.
۳. همبستگی و انسجام اجتماعی
آنچه كه تاریخ زندگی بشر بدان گواهی میدهد این است كه انسان همواره در سایه زندگی اجتماعی روزگار سركرده و در پرتو آن، برای رسیدن به كمال و سعادت تلاش میكند. این حقیقت موجب گردید كه برخی از اندیشمندان، سعادت و كمال انسان را در گرو زندگی اجتماعی بدانند.
فارابی میگوید: «زندگی بالاجتماع است كه میتواند كمال انسانی را برایش به ارمغان آورد، هرچند زندگی انفرادی ناممكن نیست، اما انسان را به سعادت محتوم و كمال مطلوب راهبر نتواند بود.»(۱۵)
روشن است كه همبستگی و انسجام اجتماعی از امور حیاتی جامعه است و بدون آن، جامعه قدرت تداوم و استمرار نداشته و در نتیجه، زندگی اجتماعی انسان به مخاطره افتاده و طبعا سعادت او خدشهدار میشود. به طور كلی، روشهای حفظ وحدتوانسجام اجتماعی عبارتند از:
الف. اعمال زور و فشار، كه همبستگی منتج از آن دوام ندارد؛
ب. وجود دشمن مشترك؛
ج. برگزاری مسابقات ورزشی و سرگرمیهای همگانی؛
د. عامل مذهب و گسترش آن؛
ه. بالا بردن سطح آگاهی مردم برای شناساندن ارزشهای واقعی و لزوم وحدت.(۱۶)
انسجام اجتماعی و همبستگی گروهی امری ضروری است و بدون آن، جامعه مطلوب پدید نخواهد آمد، اگر چه افراد در چنین جامعهای در كنار هم قرار گرفته و به اهداف مادی و حیوانی خود برسند.
باید انسجام و اجتماع شیعه در طول تاریخ را مرهون قیام غرورانگیز عاشورا دانست و این واقعیتی است كه دانشمندان و مورّخان بدان اشاره نمودهاند. خربوطلی در اینباره مینویسد: «شهادت امام حسین علیهالسلام در كربلا، بزرگترین حادثه تاریخی بود كه منجر به تشكّل و تبلور شیعه گردید و سبب شد كه شیعه به عنوان یك سازمان قوی با مبادی و مكتبی سیاسی و دینی مستقل در صحنه اجتماع اسلام آن روز جلوه كند.»(۱۷)
به طور كلی میتوان گفت: عاشورای حسینی به دو طریق انسجام اجتماعی را به جامعه اسلامی هدیه كرد:
الف. از طریق آگاهیبخشی و روشنگری: ماهیت این نهضت، احیای دین محمدی و اسلام ناب بود و اسلام ناب نیز با ارزشهای معنوی و آموزههای الهی خود افراد و انسانهای كمالجو و سعادتطلب را در كنار هم قرار میدهد. ندای روح بخش اسلام نیز این است كه «انما المؤمنون اخوه.» برادری خود بالاترین و مستحكمترین انسجام است.
ب. از طریق عزاداری و سوگواری: سنّت پاسداشت یاد و خاطره شهدای كربلا و عزاداری و سوگواری برای حسین بن علی علیهالسلام و یارانش، در بین شیعیان، بركات و آثارفراوانی به همراه داشته كه انسجام اجتماعی و همبستگی گروهی از جمله آنها است.
توضیح اینكه: فعالیتها و كنشهای كنشگران دارای دو نوع كاركرد است:
۱. كاركردهای آشكار؛ یعنی كاركردهایی كه برای شركتكنندگان در فعالیت [كنشگران] شناخته شده و مورد انتظار است.
۲. كاركردهای پنهان؛ یعنی نتایج فعالیتهایی كه شركتكنندگان در آن فعالیت از آن آگاه نیستند.(۱۸)
سوگواری و عزاداری برای امام حسین علیهالسلام و شهدای كربلا، نیز دارای دو نوع كاركرد آشكار و پنهان است. كاركردهای آشكار این حادثه عظیم تاریخ بسیار است؛ از جمله: زنده نگاه داشتن یاد شهدا، احیای فرهنگ عاشورا، احیای فرهنگ جهاد و ایثار و... . علاوه بر كاركردهای آشكار، كاركردهای پنهان نیز وجود دارد كه برجستهترین آنها، اخوّت و همبستگی گروهی و انسجام شیعیان است. و این همبستگی خود منشأ حركات و بركات بسیاری بوده است كه انقلاب اسلامی ایران نمونهای آشكار از این واقعیت است؛ چه اینكه، اوج حركات مردمی و نهضت اسلامی از محرم سال ۱۳۵۶ بوده است. نه تنها شروع نهضت اسلامی ایران از عزاداری و عاشورا آغاز گردید كه بقای این نهضت نیز مبتنی بر همین سنت بوده است؛ چنانچه امام خمینی قدسسره به آن اشاره كرده و میفرماید: «باید بدانید كه اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها [عزاداری و سوگواری] را حفظ كنید.»(۱۹)
به این ترتیب، یكی از پیامدهای اجتماعی نهضت عاشورا، انسجام اجتماعی است كه پس از شهادت امام حسین و یارانش در كربلا، به جامعه اسلامی و به خصوص جامعه شیعی هدیه داده شد. این امر از نگاه محققان پنهان نمانده است. چنانكه نیكلسن در اینباره میگوید: «حادثه كربلا حتی مایه پشیمانی و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه شیعیان را متحد كرد و برای انتقام حسین همصدا شدند و صدای آنان در همه جا، به ویژه عراق و میان ایرانیان انعكاس یافت.»(۲۰)
فیلیپ حتی نیز مینویسد: فاجعه كربلا سبب جان گرفتن و بالندگی شیعه و افزایش هواداران آن مكتب گردید.(۲۱)
۴. احیای ارزشهای اسلامی و انسانی
یكی از آثار بسیار مهم و اساسی نهضت پرافتخار حسینی علیهالسلام ، احیای ارزشهای اسلامی و انسانی است كه از نیازهای اساسی هر جامعه میباشد. ارزشها یكی از عناصر برجسته و تأثیرگذار فرهنگ است و فرهنگ نیز به مثابه هوایی است كه بدون آن تنفس اجتماعی ممكن نخواهد بود. در نگاه جامعهشناسان، فرهنگ، خشتهای بنای اجتماعی است و ارزشها، ملاط آن؛ زیرا اجزا و عناصر فرهنگ تحت تأثیر مستقیم ارزشها قرار دارند. ارزشها، باور داشتهای ریشهداریاند كه اعضای جامعه یا گروه، به هنگام برخورد با پرسشها درباره خوبیها و بدیها و امور مطلوب، آنها را در نظر میگیرند.(۲۲) از اینرو، گروههای اجتماعی بدون آنها دچار اختلال در گفتار و رفتار اجتماعی میگردند. ارزشها چراغ هدایت هنجار (گفتاری ـ رفتاری) هستند و بدون آنها، اساسا جوامع توان شكلگیری و انسجام ندارند. بدیهی است كه اگر ارزشهای موجود در جوامع، دینی باشند، موجب استحكام و استمرار زندگی اجتماعی برای اعضای آن خواهد بود؛ زیرا ارزشهای دینی با ثبات و غیرقابل تغییر و مبتنی بر وحی هستند و در ذات خدا و ارادهاش تغییر و تبدیل راه ندارد. اما ارزشهای اجتماعی، از ثبات و دوام كافی برخوردار نیستند؛ زیرا متكی بر مقبولیت عامه و پذیرش غالب افراد جامعه میباشند. روشن است كه با تغییر امیال و خواستههای افراد، ارزش بودن خود را از دست خواهند داد و ارزشهای دیگر جایگزین آنها میگردند. از اینرو، اینگونه ارزشها، معمولاً بیثباتاند.
البته، دینی بودن ارزشها منافاتی با اجتماعی شدن آنها ندارد و آن هنگامی است كه ارزشهای دینی توسط غالب افراد جامعه پذیرفته شده و رفتار و اعمال آنها بر پایه ارزشهای دینی شكل گیرد. چنین ارزشهایی كه رنگ دینی دارند، از ثبات و دوام برخوردارند. در غیر این صورت، هر ارزش اجتماعیای نمیتواند به مثابه ارزشهای دینی كارایی داشته و افراد اجتماع را آسوده خاطر سازد؛ چرا كه در ارزشهای اجتماعی میل و خواست اكثریت گروه ملاك است، اما در ارزشهای دینی، ملاك انسانیت بوده و در فرهنگ دینی افراد از حقوق اجتماعی یكسانی برخوردارند. از این روست كه جامعه دینی پایدارتر است؛ البته جامعهای كه فقط نام دین را یدك نكشد و دین و ارزشهای دینی به خوبی و بدون تبعیض اجرا گردد.
به این ترتیب، ارزشهای دینی برای جوامع انسانی امری حیاتی و ضروری است. بدیهی است كه احیای این ارزشها، موجب بالندگی جوامع و نشاط زندگی اجتماعی افراد خواهد بود. بیتردید یكی از پیامدهای مهم و برجسته قیام عاشورا، احیای ارزشهای اسلامی و انسانی است. این حادثه عظیم توانست جامعه نبوی را از آن رخوتی كه پس از عروج ملكوتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پدید آمده بود، بیرون آورده و به جامعهای بالندهتبدیلنماید. درذیل بهچندموردازآن ارزشهایاسلامیوانسانیاشاره میگردد:
الف. احیای روحیه شهادتطلبی
تاریخ زندگی اجتماعی بشر گواهی میدهد كه انسان از بدو خلقت تا به امروز به شیوههای متعدد تلاش كرده است تا خود را جاودانه كند و شاید سرّ مطلب این باشد كه خالق این موجود پر رمز و راز، خود وجودی لایزال و ابدی دارد و بشر كه مخلوق آن وجود ماندگار است، فطرتا تمایل دارد تا به ویژگی خالقش دست یازد و همانند او ماندگار و جاودانه شود. از اینرو، در جامعه انسانی مشاهده میشود كه افراد از مرگ و فنا واهمه داشته و از آن رویگردانند و سعی دارند به نوعی زنده و جاوید بمانند؛ برخی بر حفظ جسم و جان خود پرداخته و گروهی در پی حفظ نام و نشان خود در جامعه و تاریخاند.
اما خدای متعال كه از این میل باطنی بشر آگاه است، راه جاودانی را فراروی بشر نهاده و او را به سوی جاودانگی راهنمایی نموده و «شهادت» را به او هدیه داده و فرموده كه راه ماندگاری مرگ سرخ است، آن را برگزینید تا صفت «احیا» پیدا كنید، آنجا كه فرمود: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء...» (آل عمران: ۱۶۹) پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله در تفسیر این كریمه، مفهوم شهادت را توسعه داده و فرموده است: «من قتل دون مظلمته فهو شهید...»؛... هر كه در برابر ظلمی كشته شود شهید است.(۲۳) خواه این ظلم بر مال و عیال باشد یا همسایه و... چنانچه فرمود: «من قتل دون اهله ظلما فهو شهید، من قتل دون ماله ظلما فهو شهید من قتل دون جاره فهو شهید و من قتل فی ذات الله عزّوجل فهو شهید.»(۲۴)
شهادت ارزشی است كه اگر جامعه به استقبال آن برود، اعضای آن با امنیت خاطر به زندگی اجتماعی خود، كه جایگاه كسب معرفت كمال و سعادت است، مشغول خواهند بود و این مطلوب هر انسان كمالجو و طالب زندگی ابدی است. اگر امام خمینی قدسسره ، شهدا را شمع محفل بشریت میداند و شاگردش، شهید مطهری، شهید را همچون شمعی میداند كه خود میسوزد ولی جامعه را در پرتو آن نورانی میكند، اشاره به همین واقعیت دارد. براین اساس، چنین ارزشی را برای جامعه حیاتی و ضروری میدانیم.
حسین بن علی علیهالسلام با علم به شهادت ره كربلا را پیش گرفت و دیگران را نیز از این علم بیخبر نساخت. چنانچه آن هنگام كه امسلمه از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی كرد، فرمود: «من میدانم در چه ساعت و در چه روزی كشته خواهم شد و میدانم كدام شخص مرا خواهد كشت و از خاندان و یاران من كدام افراد كشته میشوند.»(۲۵) و یا در پاسخ «اباهره» كه پرسید: چرا از حرم جدّت خارج شدی؟ فرمود: «ویحك یا اباهرة انّ بنیامیه اخذوا مالی فصبرت و شتموا عرضی فصبرت و طلبوا دمی فهربت و ایم الله لتقتلنی الفئة الباغیه و لیلبسنّهم الله ذلّا شاملا.»(۲۶)
سرانجام، آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگی نگاشت و از فردای عاشورا، ارزشهای اسلامی و انسانی احیا گشت و آنانی كه از ترس جان در مقابل عبیدالله، زاده مرجانه، تن به ذلت دادند و از یاری فرزند كوثر سرباز زدند، در مجلس عبیدالله فریاد زدند و مرگ سرخ را برگزیدند و بر بیدادگری ابن مرجانه شوریدند. افرادی چون عبداللهبن عفیف ازدی، علیه عداوت عبیدالله بر اهلبیت رسول الله صلیاللهعلیهوآله شوریدند و شهادت را در آغوش گرفتند و این شهادتطلبی، حتی سفیر روم را در جای ننشاند و او نیز فریاد كرد و سر مظلوم كربلا را در آغوش گرفت و به استقبال شهادت رفت. از آن پس تا به امروز هر آزادهای ره سالار شهیدان در پیش گرفته و با اقتدا به آن امام همام، در مقابل ظلم ایستاده و مرگ سرخ را برگزیده است تا هم خود ماندگار شود و هم جامعه را از آلودگیها پاك سازد و تا این روحیه در خلق و خوی بشر بوده و هست، هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ ظالمی ماندگار نخواهد بود. همانگونه كه بنیامیه پس از شهادت حسین و یارانش، ریشه كن گردیدند.
اگر انقلاب شكوهمند اسلامی ایران به كاروانسالاری روح الله قدسسره و همت بلند مردم به بار نشست، به بركت احیای روحیه شهادتطلبی بود و اگر دشمن در جنگ هشت ساله، با همه امكانات و حمایتهای جهانیاش سرانجامی جز شكست نداشت، به یمن وجود روحیه شهادتخواهی بینظیری بود كه پیر و جوان در عشق به آن میسوختند و گاه به شوق یافتن آن چلّه مینشستند و نذر شهادت میكردند و گاه به بارگاه ملكوتی ثامنالائمه حضرت رضا علیهالسلام رفته و رضای شهادت میگرفتند و با پیشانی بند "یا شهادت یا زیارت " ره میدان رزم پیش میگرفتند. كیست كه نداند این چنین روحیهای، پس از شهادت حسین زهرا علیهالسلام و یاران نینواییاش در كالبد جامعه دمیده شده و از آثار و پیامدهای برجسته نهضت عاشورا میباشد؟
ب. معرفی گروه مرجع
بیتردید آن هنگام كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله علیرغم تب شدید خود، به كمك علی علیهالسلام و سلمان عزم مسجد كرده و بر فراز منبر خطاب به مردم فرمود: «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی...»(۲۷) و نیز آنگاه كه در جمع اصحابش فرمود: «این علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو جانشینان و یاوران من هستند و تا زمانی كه در كنار حوض بر من وارد میشوند از هم جدا نمیشوند و آنگاه از ایشان خواهم پرسید كه آنان را چگونه جانشین من قرار دادید؟»(۲۸) و نیز آن زمان كه در ازای رسالت خویش اجری جز محبت و مودت اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام درخواست نكرد، كسی پیام آن را دریافت نكرد و سرّ این همه اصرار را درك نكرد، مگر علی و سلمان و ابوذر و مقداد؛ راز این همه اصرار پیامبر و توجه دادن مردم به اهلبیت خویش را باید از قرآن و دعای ندبه شنید، آنجا كه میفرماید: «قل ما اسئلكم علیه من اجر الاّ من شاء أن یتخذ الی ربه سبیلاً» (فرقان: ۵۷)؛ بگو اجری كه من خواستم جز این نیست كه راه خدا را پیشه كنید. «فكانوا هم السبیل الیك و المسلك الی رضوانك»؛(۲۹) و اهلبیت عصمت و طهارت طریق رسیدن به خدا و رضوان اویند، پس با تكیه بر آنان و با مودت به ایشان میتوانید راه كمال را هموار كنید.
تأكید فراوان پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله بر گرایش و مودت مردم به عترت، از منظر جامعهشناختی بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا در نگاه جامعهشناختی، مردم همواره در پی الگویی مناسب و راهگشا برای رفتار فردی و گروهی خود میباشند. به تعبیر جامعهشناسان، انسانها به دلایل مختلف عموما خود را در زمینههایی با عدهای مقایسه و ارزیابی میكنند. در این فرایند، انسان ارزشها و الگوهای عمل افراد یا گروههای دیگر را به عنوان یك قالب مقایسهای مرجع میگیرد.(۳۰) بدیهی است هر فردی در زندگی فردی و اجتماعی خود نقشی ایفا میكند و اسلام نیز به عنوان مكتبی سعادتبخش برای پیروان خود در زندگی فردی و اجتماعیشان نقشهایی را معین نموده است كه مسلمانان باید به ارزیابی ایفای نقش خود بپردازند. اینجاست كه افراد به گروه مرجع نیازدارند تا با مراجعه به آن به ارزیابی نقش فردی و اجتماعی خود بپردازند؛ زیرا گروه مرجع، «یكی از معیارها و الگوهایی است كه هركس هنگام ارزیابی نقش خود در یك موقعیت معین از آن استفاده میكند. فرد با این ارزیابی میتواند مشخص كند آیا نقش خود را به درستی ایفا كرده است یا نه؟»(۳۱)
در یك نظام اجتماعی پایدار، شایسته است گروهی را كه انسان به آن تعلق دارد، گروه مرجع مثبت باشد.(۳۲) پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله ، اهلبیت خود را به مثابه گروه مرجع به امت معرفی كرده تا آنان پس از رحلت آن حضرت از داشتن گروه مرجع مثبت محروم نباشند، بلكه با بهرهگیری از این گروه راه كمال را كه همانا «ان یتخذ الی ربه سبیلاً» است در پیش گرفته و در زندگی فردی و اجتماعی دچار تحیر و سردرگمی نشوند. متأسفانه با آن همه تأكید رسول الله صلیاللهعلیهوآله ، جامعه اسلامی پس از رحلت آن حضرت ره دیگر را پیشه كرد و از آن الگوی كامل و گروه مرجع مثبت بهره نبرد و تاوان سختی را نیز در این راه متحمل گردید.
البته، عامل اصلی بازماندن امت در بهرهگیری از معارف نورانی اسلام، كه در قلوب عترت مكنون بود، اصحاب سقیفه بودند؛ چون میدانستند كه محبوبیت و نفوذ عترت رسول خدا در جامعه موجب تزلزل حاكمیت مغصوبهشان گردیده و آنان را از مقاصد خویش، كه همانا حكمرانی بر امت بود، باز میدارد. از اینرو، تلاش فراوان نمودند تا امت را از خاندان عصمت جدا و دور نگه دارند كه متأسفانه موفقیت بسیاری نیز در این راه كسب كردند تا جایی كه مردم حتی مسائل شرعی و دینی خود را از ائمه علیهمالسلام نمیپرسیدند. این تلاشها در زمان سلطنت معاویه به اوج خود رسیده بود.
اما با حماسهای كه نینواییان در كربلا برپا نمودند، روندی كه بنیامیه در جهت كاهش منزلت اهلبیت علیهمالسلام پیش گرفته بودند، متوقف شد و به تدریج عداوتها مبدّل به مودت گردید و هرچه از واقعه طف میگذشت، دوستداران و شیفتگان خاندان رسولالله صلیاللهعلیهوآله بیشتر میشدند، به طوری كه پس از مدت اندكی، پنج هزار تن از مردم كوفه به خونخواهی فرزند زهرا علیهاالسلام قیام كرده و قتله كربلا را از میان برداشتند.(۳۳)
باری، پس از شهادت سبكبالان عاشق در دشت نینوا، دلها در گرو محبت خاندان وحی قرار گرفت و عواطف و احساسات عمومی به سوی آنان معطوف گردید و این محبت تنها در سینهها حبس نگشت، بلكه با شور و هیجان وصف ناشدنی هرساله در تمام عالم به صورت سوگواری و عزاداری متجلی میشود.
آیتالله صافی در این زمینه مینویسد: «این مراسمی كه به عنوان عزاداری آن حضرت در هند، پاكستان، عراق، ایران، سوریا، لبنان، بحرین، افغان، مصر و نقاط دیگر به عنوان زیارت قبر مطهر به خصوص در شبها و روزهای مخصوصه مانند عرفه، نیمه رجب، نیمه شعبان، اربعین و عاشورا برگزار میشود، نشان میدهد كه حسین علیهالسلام قلوب همه را مالك شده و مردم حتی بیگانگان عاشق و دلباخته او شدهاند.»(۳۴)
روشن است كه محبت و مودّت، اولین قدم در جهت مقتدا قرار گرفتن شهید كربلا در امور و شؤون زندگی فردی و اجتماعی محبّان خواهد بود.
به علاوه، عزاداری و سوگواریهایی كه در طول سال و در نقاط مختلف عالم برگزار میشود، خود آثار اجتماعی، سیاسی، تربیتی و اخلاقی داشته و دارد و این همه گامی مؤثر در مرجع قرارگرفتن خاندان نبوت میباشد و موجب شوكت و ترقی شیعه میشود؛ چرا كه بهترین گروه مرجع را در اختیار دارد.
ج. قیام حسینی الگو و سرمشق جنبشهای اجتماعی
افراد در زندگی اجتماعی خود همواره در پی الگوها و سرمشقهایی هستند تا بتوانند با پیروی از آنان به زندگی مطلوب و سعادتمند برسند و در این راستا تلاش میكنند بهترینها را برگزینند. سرّ مطلب این است كه اشخاص در جامعه مثل هم میاندیشند و شبیه هم رفتار میكنند و به عبارتی، از الگوهای رفتاری پیروی میكنند. «یك الگو چیزی است كه ساخته میشود تا برای ساختن نمونههای دیگر سرمشق قرار گیرد.»(۳۵)
اما گاه و بلكه اغلب اوقات، انسان به دلیل عدم آگاهی از معیارهای صحیح و مناسب، در انتخاب الگوی مناسب راه خطا را در پیش گرفته و در نتیجه، به جای رسیدن به هدف، دچار مشكلات شده و معضلات زیادی دامنگیر او میشود.
اسلام به عنوان مكتبی كه در پی ارائه كمال و سعادت بشری است، برای پیروان خود، گروه مرجع، كه خاندان وحی باشند، معرفی كرده است، از اینرو، باید آنان را به عنوان سرمشق و الگوی رفتاری خویش قرار دهیم و تابع و پیرو رفتار فردی و اجتماعی آنان باشیم.
از اینرو، امام حسین علیهالسلام الگویی شایسته و ارزشمند و قیام خونین او به عنوان، نقش نمونهای است كه انسانهای زیادی آن را سرمشق خود قرار میدهند. سیدالشهدا علیهالسلام خود نیز اشاره دارد كه «فلكم فی اسوة.»(۳۶)
پس از نهضت عاشورا، حركتها و جنبشهای فراوانی به تأسّی از آن واقعه، علیه حاكمان ستمگر صورت گرفت كه برخی از آنها عبارتند از:
۱. انقلاب مدینه، حركتی كه علیه حكومت ستمكار بنیامیه انجام گرفت و با نهایت وحشیگری سركوب گردید؛
۲. قیام توابین در كوفه در سال ۶۵ ق؛
۳. قیام مختار ثقفی، كه در سال ۶۶ با انگیزه انتقام از قاتلان امام و شهیدان صورت گرفت؛
۴. انقلاب مطرف بن مغیره در سال ۷۷ علیه حجاج بن یوسف؛
۵. انقلاب ابن اشعث، علیه حجاج بن یوسف؛
۶. انقلاب زید بن علی در سال ۱۲۲؛
۷. قیام حسین بن علی شهید فخ، علیه حكومت عباسی در سال ۱۶۹.(۳۷)
و بالاخره آخرین جنبشی كه علیه سلطنت دو هزار و پانصد ساله ستمشاهی، انجام گرفت و حكومت سلطنتی را بركَند، حركتی بود كه از حسین بن علی علیهالسلام ، سرمشق گرفته و با تأسّی از آن امام و مرام او به بار نشست و جنگ هشت ساله را نیز با بهرهگیری از سرمشق كربلا با سربلندی به پایان رساند.
نهضت عاشورا نه تنها برای مسلمانان، بلكه برای غیرمسلمانان نیز سرمشق و الگو میباشد. مهاتما گاندی رهبر بزرگ هند نیز عاشورای حسینی را سرمشق خود قرار داده و میگوید: «من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام، را به دقت خواندهام و توجه كافی به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد بایستی از سرمشق امام حسین پیروی كند.»(۳۸)
۵. احیای نظارت اجتماعی
به شهادت قرآن كریم، خداوند حكیم، پس از خلقت بشر، خوب و بد، شایست و ناشایست را به نفس او الهام كرد: «فألهمها فجورهاوتقواها.» (شمس: ۸) و در عین حالی كه عقل را سلاح باطنیاش قرار داد، به آن رسول باطنی نیز اكتفا و بسنده نكرد، با محبتی كه به این مخلوق احسن خویش داشت، وی را از نعمت رسول ظاهری محروم نساخت و به واسطه آنان هر آنچه كه لازمه سعادت دنیا و آخرتش بود، در دفتری به نام «دین» به سوی او فرو فرستاد تا این موجود پر رمز و راز بتواند در پرتو آن، رفتار فردی و اجتماعی خویش را سامان بخشد.
اما غالب انسانها به جای لبیك به ندای باطنی و خدایی خویش، نفس اماره را پیروی كرده و همواره ره كژی پیش گرفته و میگیرند. بدیهی است كه ساختمان اجتماعی (جامعه) با كژیها و انحرافات رفتاری و گفتاری متزلزل بوده و متضمن سعادت و كمال بشر نخواهد بود. از اینرو، كنترل و مراقبت در رفتار فردی و اجتماعی اعضای جامعه امری لازم و ضروری به نظر میآید و خدای متعال نیز بر آن واقف میباشد. از اینرو، دستوالعمل خاصی در این جهت ارائه داده است كه آن، «نظارت عمومی» یا «امر به معروف و نهی از منكر» میباشد كه دانشمندان علوم اجتماعی آن را نظارت اجتماعی نامیدهاند و در تعریف آن گفتهاند: «نظارت اجتماعی به ساز و كارهایی اطلاق میشود كه جامعه برای واداشتن اعضای خویش به سازشكاری و جلوگیری از ناسازشكاری به كار میبرد.»(۳۹) در اهمیت آن میگویند: «نظارتهای اجتماعی برای آن مهمند كه جامعه نمیتواند كاركرد درستی داشته باشد، مگر آنكه اعضا، خود را با هنجارهای اجتماعی تطبیق دهند، نقشهایشان را انجام دهند و فعالیتهایشان را طوری هماهنگ كنند كه جامعه یا گروه بتواند به هدفهایش دست یابد.»(۴۰)
بر این اساس، در فرهنگ قرآن، بهترین جامعه، جامعهای است كه امر به معروف و نهی از منكر و به تعبیر جامعهشناختی، نظارت عمومی و اجتماعی در آن صورت گیرد. به همین جهت، مسلمانان را بهترین امت معرفی میكند؛ زیرا دارای خصیصه امر به معروف و نهی از منكر هستند: «كنتم خیر امة اخرجت الناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر.» (آل عمران: ۱۱۰) و در این زمینه، علامه شهید مطهری مینویسد: «در اسلام مسألهای وجود دارد كه در ملتهای دیگر امروز دنیا به صورت یك قانون دینی وجود ندارد (البته نمیگویم پیامبران سلف نداشتهاند) و آن این است كه اسلام نه تنها فرد را برای خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسؤول و متعهد میداند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤول و متعهد میداند. امر به معروف و نهی از منكر همین است كه ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسؤول و متعهد نیستی، تو در مقابل اجتماع خود هم مسؤولیت و تعهد داری.»(۴۱)
این مسؤولیت به حدی مهم است كه اگر از آن تخطّی شود، باید منتظر عذاب الهی بود. چنانچه امام رضا علیهالسلام از پیامبر خدا نقل میكند: «كان رسول الله صلیاللهعلیهوآله یقول: اذا امتی تواكلت الامر بالمعروف و النهی عن المنكر فلیاذنوا بوقاع من الله»(۴۲)؛ هرگاه امتم امر به معروف و نهی از منكر را به یكدیگر واگذار كنند، پس منتظر عذاب الهی باشند.
شهید مطهری امر به معروف و نهی از منكر را ضامن بقای اسلام دانسته و میفرماید: «امر به معروف و نهی از منكر یگانه اصلی است كه ضامن بقای اسلام و به اصطلاح، علت مبقیه است. اصلاً اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست. رسیدگی كردن دایم به وضع مسلمین است. آیا یك كارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دایمی مهندسین متخصص كه ببینند چه وضعی دارد قابل بقاست؟ اصلاً آیا ممكن است یك سازمان همینطور به حال خود باشد، هیچ دربارهاش فكر نكنیم در عین حال به كار خود ادامه دهد؟ ابدا. جامعه هم چنین است، یك جامعه اسلامی این طور است، بلكه صد درجه برتر و بالاتر. آیا جامعه نظارت و بررسی نمیخواهد؟! جامعه رسیدگی نمیخواهد؟ آیا چنین امری امكان دارد؟ ابدا. قرآن كریم بعضی از جوامع گذشته را كه یاد میكند و میگوید اینها متلاشی و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند و میفرماید، به موجب اینكه در آنها نیروی اصلاح نبود، نیروی امر به معروف و نهی از منكر نبود، حس امر به معروف و نهی از منكر در میان مردم زنده نبود.»(۴۳)
باری، پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز با تكیه بر اصل نهی از منكر توانست ابتدا پلیدیها و كژیها و انحرافات را از جامعه بزداید و سپس با اتكای به اصل امر به معروف جامعهای بنیان نهد كه، ایثار و شهادت، عدالت و رستگاری و... جایگزین شقاوت و كژیها و ارزشهای معنوی، جانشین ارزشهای جاهلی گردد. اما پس از رحلت پیامبر رحمت، جامعه نبوی به رهبری اصحاب سقیفه، مسیر انحراف را در پیش گرفت و افراد و اعضای آن در مقابل آن انحراف آشكار لب فرو بستند تا زمانه و زمینه در اختیار حكّام ناشایست قرار گیرد و آنان نیز با خانهنشین كردن حجّت حق، باب انحراف و بدعت را در دین گشوده و ره هدایت را مسدود سازند و كار دین و دنیای امت را به جایی رساندند كه امیرالمؤمنین علیهالسلام در آغاز خلافت با حسرت از گذشته یاد كنند: «بندگان خدا، در زمانی واقع شدهاید كه خیر و نیكویی به آن پشت كرده و شرّ و بدی به آن رو آورده است و شیطان هر روز بیش از پیش در كار گمراهی مردم طمع میورزد... كجایند خوبان شما، انسانهای وارسته و پرهیزكاری كه در كسبشان از حرام پرهیز میكردند و در رفتار و عقیدهشان پاكی میورزیدند؟»(۴۴) و در جای دیگر میفرماید: «هم اكنون با برادران اسلامی خویش به واسطه تمایلات نا به جا و كجیها و انحرافات و شبهات و تأویلات ناروا میجنگیم.»(۴۵)
این وضعیت پس از شهادت مولود كعبه علی علیهالسلام به مراتب بدتر گردید؛ زیرا معاویه یكه تاز میدان بدعت و انحرافات شد و جامعه اسلامی را به سوی بیدینی سوق داد تا جایی كه ارزشهای معنوی و الهی كمرنگ، دنیا و دنیاگرایی ترویج و انباشت ثروت، ارزش گشت و دنیاطلبان و زراندوزان بر بیتالمال مسلمانان مسلط شدند و خلعت فرمانروایی به دوش نااهلانی چون عمروعاصها گذاشته شد. در چنین احوالی است كه امام حسین علیهالسلام خود را مكلّف به قیام میداند؛ چرا كه از پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله شنیده است: هركس چنین اوضاع و احوالی را ببیند و درصدد دگرگونی آن برنیاید و با قول و فعلش اعتراض نكند، شایسته است كه خدا چنین كسی را به آنجایی كه ظالمان و تغییردهندگان دین خدا را میبرد، ببرد.»(۴۶)
از این روست كه امام حسین علیهالسلام اراده اصلاح جامعه نبوی و امر به معروف و نهی از منكر میكند و میفرماید: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر...»(۴۷) با این هدف، راه دشت نینوا را پیش میگیرد و در سرزمین تفتیده طف، خون پاك خویش را برای آبیاری درخت نوپای اسلام هدیه میكند تا بدینوسیله اسلام ناب را از دست نااهلان نجات داده و راه انحراف را مسدود و مسیر حق را به بندگان خدا نشان دهد.
شهید مطهری در اینباره میفرماید: «ژان پل سارتر میگوید: من كاری كه میكنم ضمنا جامعه خود را به آن كار ملتزم كردهام، و راست هم هست هر كاری شما بكنید، كار بد یا خوب، جامعه خود را به آن كار ملتزم كردهاید خواه ناخواه كار شما موجی به وجود میآورد، تعهدی برای جامعه ایجاد میكند، بایدی است برای خود شما و بایدی است برای اجتماع؛ یعنی هر كاری ضمنا امر به اجتماع است و اینكه تو هم چنین كن.»(۴۸)
و این واقعیت را میتوانیم در حركتها و جنبشهایی كه علیه ظلم و ظالم به تأسّی از حركت سیدالشهدا علیهالسلام صورت گرفته، به خوبی مشاهده كنیم. به این ترتیب، یكی از پیامدهای اجتماعی نهضت عاشورا، احیای امر به معروف و نهی از منكر است. البته، نقش برجسته سیدالساجدین علیهالسلام و عقیله بنیهاشم، زینب كبری علیهاالسلام ، را در تبلیغ و ترویج فرهنگ والای عاشورا نمیتوان نادیده گرفت، آری:
سرّ نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا میماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت كوه فتنهها میماند اگر زینب نبود
فرجام سخن
بیتردید، نهضت پرافتخار حسینی، منبع لایزال معارف الهی و معنوی و چشمهسار آثار و بركات دنیوی و اخروی است كه فراروی تشنگان حقیقت و پویندگان طریقت قرار دارد و پیامدهای آن منحصر در یك یا چند زمینه نیست. اما در این نبشتار فقط به برخی از پیامدهای اجتماعی آن قیام با بركت، و نیز آثاری كه خود منشأ بركات دیگری بوده است، اشاره گردید. مثلاً، احیای ارزشهای اسلامی و انسانی خود منبعی است از پیامدهای اجتماعی و انسانی و یا احیای امر به معروف و نهی از منكر خود پیامدی است كه منشأ تحولاتی عظیم در جامعه انسانی میباشد.
برخی از پیامدهای اجتماعی، خود موضوعی مستقل است كه پرداختن بدانها مجال دیگری میطلبد. به عنوان نمونه، ترقّی شیعه، خود پیامدی است از آن نهضت؛ چه اینكه اگر تشیع همواره مكتبی بالنده و پرهیجان بوده و هر روز بیش از گذشته پویاتر میشود، به بركت قیام خونین كربلاست. هرچند «آغاز پیدایش شیعه را كه برای اولین بار به شیعه علی علیهالسلام معروف شدند، همان زمان حیات پیامبراكرم باید دانست.»(۴۹) اولین اسمی كه در زمان رسول خدا پیدا شد، شیعه بود كه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند.(۵۰) اما پیش از واقعه عاشورا، شیعیان پراكنده بودند و از انسجام كافی برخوردار نبودند و این انسجام و بالندگی شیعه را باید مرهون نهضت سیدالشهدا دانست. پرفسور براوون در این زمینه میگوید: «گروه شیعه یا طرفداران علی علیهالسلام به قدر كافی هیجان و از خود گذشتگی نداشتند، اما پس از رخداد عاشورا كار دگرگون شد، تذكار زمین كربلا كه به خون فرزند پیامبر آغشته بود و یادآوری عطش سخت وی و پیكرهای نزدیكانش كه در اطراف او روی زمین ریخته بودند كافی بود كه عواطف سستترین مردم را به هیجان درآورد و روحها را غمگین كند، چنان كه نسبت به رنج و خطر حتی مرگ بیاعتنا شوند.»(۵۱)
تزلزل دولت اموی و مهر ختام بر حاكمیت بنیامیه، از پیامدهای اجتماعی دیگر واقعه كربلا بود. چنانچه مرحوم مجلسی میفرماید: اركان حكومت اموی متزلزل نشد مگر پس از عاشورا. طبیعی است اگر حسین علیهالسلام كوتاه میآمد و قیام نمیكرد، نتیجهای جز تقویت حكومت امویان نداشت و حق و باطل بر مردم مشتبه میشد و پس از چندی دین نابود و آثار هدایت مندرس میشد.(۵۲) این حقیقت به حدی روشن است كه حتی یزید نیز به آن اعتراف كرده و میگوید: با كشته شدن حسین علیهالسلام مسلمانان دشمن من شده و كینهام را به دل گرفتهاند. مردم كه كشته شدن حسین را به دست من گناهی عظیم میدانند، همه، از نیكوكار گرفته تا بدكار، نسبت به من كینه میورزند.(۵۳)
به هر حال، هدف از این تحقیق، بررسی برخی آثار اجتماعی بود كه خود منشأ اثر یا آثار اجتماعی، اخلاقی و... میباشند. بدیهی است كه اگر آثار مذكور امروزه مورد غفلت قرار گیرد و یا كمرنگ شود، جامعه اسلامی و انسانی، دچار مشكلات و معضلات اخلاقی و انسانی و... خواهد شد كه این خود ضایعهای است بزرگ.
کد مطلب: 14843
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/14843/پیامدهای-اجتماعی-نهضت-حسینی