کد مطلب : ۱۵۰۷۶
نبرد سبز و سرخ و سیاه در عاشورا
عاشورا و ارتباطات غیرکلامی
عاشورای تاریخی دستمایهای روایی است برای عاشورای فرهنگی که سرشتی بس نمادین دارد. راز ماندگاری سنت و مراسم عاشورا در همین رمزآگین بودن پیامها است که بیواسطه زبان و گوش و فقط از مسیر چشم و هوش بر دل مینشیند و بر زخم جان، نمک عاطفه میپاشد. مردم عاشورا را به سه رنگ آمیختهاند: سبز و سرخ و سیاه.
سبزی از آن خاندان ایستاده در زنجیر، سرخی از آن شهیدان فتاده در نخجیر و سیاهی از آن عزاداران نشسته به انتظار برای انتقام ضربه شمشیر. پیراهن سیهفام لباس فرم سربازی این سپاه است و هر که در محرم سیاه میپوشدف نام خود را در لشکر حسینی ثبت کرده است. آیا تا به حال دستهای را به ستون رو به صف دیدهاید؟
دستههای عاشورایی ستونی نظامی است که عزاداران (تو بخوان سربازان) حسینی را با ضرباهنگ طبل و سنج از حسینیه به صف کرده و به رژه میبرد تا در هر کوی و برزن ندای هل من ناصر سر دهند. خانوادهها را فرا خوانند و خیابانها را به رزمگاه بدل کنند.
دستههای حسینی هر ساله در همین خیابانها از میان کودکان و جوانان و سالخوردگان سربازگیری میکنند، آنگاه دسته با یارانی جدید به خیمه عزا بازمیگردد، با شوری روحانی در رقص عشق غرقه و سرمست میشود. جوانان بر سر و صورت میزنند و چونان مجنونی دل از کف داده، سرود سرگشتگی میخوانند.
مگر نه آن که کربلای دلها غوغا و حسین عاشقان تنهاست آن روز.