کد مطلب : ۱۵۳۹۱
عبدالله ابن زبیر (رضا کیانیان) کیست؟
عبدالله ابن زبیر صحابی و پسر صحابی است. مادرش اسماء ذات النطاقین دختر ابوبکر بود. از بزرگان قریش و از صحابه پیغمبر، از مدعیان خلافت در زمان بنیامیه و از دشمنان امیرالمومنین علی علیه السلام و .... وی ازقبیله بنی اسد و پدرش زبیر بن عوام که از صحابه پیغمبر اسلام بود در سال دوم از هجرت در شهر مدینه متولد شد، او را اولین مولود مسلمان در مدینه میدانند. پدربزرگش (مادری): ابوبکر، خلیفه اول، خالهاش: عایشه (دختر ابوبکر)،مادر بزرگ (پدری اش): صفیه دختر عبدالمطلب
نقش سیاسی عبدالله در زمان عثمان
عبدالله از کسانی است که در اغلب حوادث دورۀ خلافت عثمان بن عفان حضور داشته و از جمله افرادی است که از جانب عثمان مأمور به نسخهبرداری از قرآن شد و در فتح افریقیه در شمال آفریقا شرکت داشت. و در جنگهای سال ۳۰ هـ ق در فتح طبرستان و ایران شمالیهمراه «سعید بن عاص» بود. وی در جریان محاصرۀ خانه عثمان همراه فرزندان علی(ع) یعنی امام حسن و امام حسین(ع) و محمدبن طلحه و گروهی از بنیهاشم مانع تعرض شورشیان به عثمان شد.
دشمنی با علی و اهل بیت(ع)
دشمن سختی برای علی علیه السلام بود و نسبت به آن حضرت جسارت و اسائه ادب می نمود. در سخنرانیاش، به آن حضرت دشنام میداد و او را با جملات رکیک خطاب میکرد. البته علی بن ابیطالب علیه السلام در همان جنگ او را اسیر کرد ولی او را آزاد کرد و فرمود: از اینجا برو تا ترا نبینم. او در دورانی که خود را خلیفه مسلمین میخواند، چهل جمعه صلوات بر پیغمبر و آل او را در خطبه خود نیاورد و میگفت: بدین سبب نمیگویم که کسانی بدین جمله مباهات نکنند مقصودش آل علی علیه السلام بود.
روایت دیگری از «سعید بن جبیر» نقل شده که روزی عبدالله بن زبیر، به عبدالله بن عباس گفت: چهل سال است که دشمنی شما اهل بیت پیغمبر را در دل خویش دارم و آن را پنهان میکنم. روایت دیگری است که روزی او، در بالای منبر در خطبه اش به علی علیه السلام جسارت کرد خبر به محمدبن حنفیه (پسر امام علی علیه السلام) رسید با عجله به مسجد آمد و بر منبری دیگر نشست و خطبه او را قطع کرد و به مردم خطاب نمود که ای ملت عرب: زهی بی غیرتی و نامردی که آشکارا نسبت به پدرم علی علیه السلام اهانت شود و شما گوش دهید و عکس العملی نشان ندهید و سپس سخنرانی مفصلی کرد و به شدت «ابن زبیر» را محکوم نمود.
عبدالله در زمان خلافت امیر المؤمنین(ع)
وی بعد از قتل عثمان از جمله افراد تأثیرگذار در جنگ جمل بود و همو بود که عایشه و پدرش، زبیر را به این اقدام تحریک میکرد. چنانچه در این قضیه اغلب نقش اول را به او میدهند. همین نکته از نقش فعال و تأثیر گذار او در واقعه جمل کافی است که وقتی عایشه در منطقه حوأب با پارس کردن سگها بر هودج وی فرمایش پیامبر(ص) را به یاد آورد و خواست از درگیری و رویارویی با علی پرهیز کند، عبدالله به دروغ با آوردن شاهد بر این که این مکان حواب نیست، مانع از برگشت عایشه شداو بود که پس از پشیمانی زبیر از ادامهی جنگ (با یادآوری سخنان رسول خدا(ص) توسط حضرت علی(ع) به او) باتعصبات عربی و قبیلهای از خاموش شدن آتشممانعت نمود و موجب کنارهگیری فردی زبیر و در نتیجه کشته شدن او گردیدالبته همانطور که اشاره شد خود او جان سالم بدر برد.
ابن زبیر در دورهی امامت امام حسین(ع)
ابن زبیر بعد از شهادت حضرت علی(ع) از هر فرصت وسیلهای برای جمعآوری مال و کسب وجهه و مقام استفاده نمود. وی بعد از مرگ معاویه، مخفیانه وارد مکه شد و در آنجا پناه گرفت و با اینکه مخالف یزید بود ولی اقدامی صورت نداد و یا حداقل با امام حسین(ع) جهت مبارزه با دستگاه فسادانگیز امویان همراه نشد و وقتی امام حسین را به ماندن در مکه دعوت میکرد گفت: اگر تو در مکه بمانی من با تو به عنوان خلافت بیعت میکنم.
ولی حضرت امام حسین(ع) فرمود: نمیخواهم حرمت مکه به خاطر من هتک شود، حاضرم یک وجب بیرون حرم کشته شوم ولی حرمت خانۀ حفظ شود. عبدالله، مکه را پناهگاه خود قرار داد و هر موقع برای سرکوب وی به مکه حمله میشد در کنار خانه کعبه پناه میگرفت و این امر باعث شد در مدت تسلط او سه مرتبه خانه خدا مورد تعرض قرار بگیرد که بعدا به آن اشاره خواهد شد عبدالله از کسانی بود که حسین بن علی علیه السلام را از سفر به عراق منصرف کرد (هر چند که به صورت ظاهر بود)
در باطن میخواست که حسین علیه السلام مکه را ترک کند زیرا میدانست با حضور آن حضرت هیچکس به او رغبت نمیکند و زمینهای برای توفیق او پیدا نمیشود. این نکته در سخنان حضرت سیدالشهداء علیه السلام دیده میشود که فرمودند: اگر چه «ابن زبیر» به ظاهر به بودن من در مکه علاقه نشان میدهد ولی در واقع بیشتر از هرچیز به بیرون رفتن من از مکه، علاقهمند است. بعد از رفتن امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق، زمینه سیاسی مکه در اختیار او قرار گرفت و به تدریج بر اوضاع مکه مسلط شد.
بعد از شهادت امام حسین تا مرگ
با شهادت امام حسین(ع) ابن زبیر زمینه را برای اجرای اهداف و سیاستهای خود فراهم دید و به طمع خلافت مناطق وسیعی را تحت سیطره گرفت از سال ۶۱ ه. بعد از شهادت امام حسین(ع) و بیعت مردم با پسر زبیر تا سال ۷۳ ه. وی بر حجاز و عراق و مصر و قسمتی از شرق اسلامی تسلط یافت. در حالی که قلمرو حکومت بنیامیه تنها به شام و بخشی از مناطق دیگر محدود شده بود. لذا از سال ۶۱ تا سال ۷۳ هجری در سرزمینهای اسلامی عملاً دو خلیفه حکم میراند.
ابن زبیر با کمک برادران و با استفاده از وضع جامعه که بر مخالفان یزید و امویان روز به روز افزون میشد، به حکومت رسید و در مدت حدود هشت سال حکومت، با بنیامیه، مختار، و خوارج درگیر جنگ بود و از طرف دیگر بنیهاشم نیز حکومت وی را به رسمیت نشناخت. عمده هدف او بر پائی مجدد حاکمیت قرشی بر مبنای حکومت خلفای راشدین بود.
ابن زبیر نماینده «ابناء المهاجرین»
وی نماینده گروه «ابناء المهاجرین» بود. آنها دستهای از صحابه پیغمبر بودند که الگویشان «عمر» بود و با «امویان» و «علویان» رابطه خوبی نداشتند. شعار سیاسی آنان «شورا» بود. عبدالله بن زبیر میگفت: ما «ابنای مهاجرین و اولی الامر» هستیم. عبدالله بن زبیر توانست بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء نیروهای مخالفی را که از کشته شدن آن حضرت، به وجود آمده بود به طرف خودش جلب کند (هر چند خود از دشمنان آل علی علیه السلام بود) سپس ادعای خلافت کرد و با یزید مخالفت نمود و برعلیه یزید سخن گفت و او را دشنام میداد، مردم شهر حجاز و تهامه با او بیعت کردند و مدینه مرکز خلافت او شد.
سه بار هتک حرمت خانهی خدا در زمان او
سال ۶۳ هـ ق در جریان «جنگ حره» که عبدالله از محرکان اصلی این شورش بود، لشگریان یزید به قتل عام مردم مدینه و برای سرکوبی او در مکه پرداختند و مکه را محاصره کردند. وی به خانه کعبه پناه برد و لذا لشگریان یزید، داخل مسجدالحرام و کعبه را سنگباران کردند که در اثر آن قسمتی از کعبه خراب شد و پرده و سقف آن آتش گرفت.
مرحله دوم، بعد از مرگ یزیدبن معاویه بود که او (ابن زبیر) مردم را به بیعت با خود دعوت کرد و تدریجا بیشتر مردم حجاز و عراق و فارس و خراسان (تمام ممالک اسلامی آن روز) به جز مصر و شام، خلافت او را قبول کردند. مدت خلافت او ۵/۸ سال طول کشید تا اینکه عبدالملک بن مروان حجاج بن یوسف را با سپاهی به جنگ او فرستاد. عبدالله به خانه کعبه پناه برد.
حجاج مکه را محاصره کرد و از منجنیقهایی که بر بالای کوه «ابوقبیس» نصب کرده بود، خانه کعبه را خراب کرد و داخل مسجدالحرام را سنگباران نمود. عبدالله به جهت کج اندیشی و بخل و حسد و حرص زیاد و هوش و ذکاوت و تدبیر کم با مدعیان خلافتش مانند مروانیان، مختار و خوارج مواجه گشت و از طرفی چون هاشمیان و پیروان آنها خلافت و حاکمیت او را به رسمیت قبول نداشتند، نتوانست خلافت طولانی و مستقر داشته باشد.
در باز شناسی عبدالله فرمایش حضرت علی (ع) کاملا گویاست:
«زبیر همواره با ما اهل بیت بود تا زمانی که پسر نامبارکش، عبدالله پدید آمد»
و نیز خود به عباس گفت:
«من چهل سال است که بغض شما را در سینه پنهان کرده*ام».
منابع:
۱)دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۱، ص ۳۸۰ به بعد.
۲)دینوری، ابن قتیبه؛ الامامة والسیاسة، ترجمه ناصر طباطبایی، تهران؛ ققنوس، ۱۳۸۰، ص ۸۴ به بعد.
۳)طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم، پاینده، تهران؛ اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵، ج ۷، ص ۲۹۴ به بعد.
۴)یعقوبی، احمد؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران؛ انتشارات علی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱، ج ۲، ص ۱۹۷ به بعد.
۵)ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزیز الله عطاردی، ۱۳۷۲، ص ۴۶۵.
۶)وزارت آموزش و پرورش؛ تاریخ امام حسین، تهران؛ دفتر انتشارات کمک آموزشی، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۶۲ به بعد.
۷)ابن ابی*الحدید، عزالدین؛ شرح نهج*البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ دوم، ۱۳۸۷ ه*.، ج ۲۰، ص ۱۰۲.
مرجع : خبرآنلاین