کد مطلب : ۲۰۶۰۵
بازنشر/ به بهانه چهارمین سالگرد درگذشت حاج علی آهی
آیتالله خوئی اسم من را میبرد و میفرمود پاشو بخون ببینم چه میخونی
در روزهای بیماری و کسالت نوکر و پیرغلام خاکخورده، مهربان و رئوف اهلبیت(ع) که حق استادی و پدری برگردن جامعه مداحی و ستایشگری کشور دارند،خدمتشان رسیدیم تا هم جویای حال و احوالش شویم و هم از توصیهها و نصیحتهای استادانهاش بشنویم و پای صحبتها و تجربههای ۸۶ سالهاش و خاطراتش نیز بنشنیم.
«حاج علی آهی» هشتاد و شش سال سن دارد.او از ده سالگی به مداحی پرداخته و در کنار آن به تحصیل اشتغال داشته است. اما بدلیل مشکلی که برای صدایش بوجود آمد به سرودن شعر و اصلاح مسائل عقیدتی اشعار مبادرت ورزید و در این خصوص نزد اساتیدی به تلمذ پرداخت. دقایقی که با استاد برزگ عرصه مداحی و شعر آئینی حرف میزنیم خستگی و ضعف را در وجودش احساس میکنیم اما دلمان هم نمیآید از صحبتهای شیرین و سراسر معرفت و عشقش به اهلبیت(ع) دل بکنیم، صحبتمان را ادامه میدهیم و هر لحظه که میگذرد بیشتر احساس عطش میکنیم چرا که استاد سالخورده و نوکر خوشسیما و مهربان اباعبدالله(ع) سالهای سال در این درگاه نوکری کرده و این را بزرگترین لطف و عنایت الهی به خودش و برترین افتخار زندگیش میداند.
او در لابه لای صحبت های شیرینش از خاطرات خود و توفیق حضور در محضر بزرگانی چون آیتالله خوئی، آیتالله سید محمد هادی میلانی، سید محمدرضا گلپایگانی، میرزا جواد آقای تهرانی، مرحوم حاج شیخ محمد جواد خراسانی، حاج شیخ علی نمازی شاهرودی، حاج شیخ حسین وحید خراسانی، سید رضی شیرازی، سید عبدالحسین دستغیب و.. از میگوید که از وجودشان کسب فیض کرده است.
حاصل حضور ما در محضر این پیرغلام اهلبیت(ع) و فخرالذاکرین گفتوگویی یک ساعت و نیمه بود.
چکیده و گزیدهای از این گفتوگوی صمیمی با «حاج میرزا علی آهی» به همراه فیلم آن در ادامه میآید:
«خدا میداند هر وقت منبر میرفتم با وضو میرفتم و بی وضو منبر نمیرفتیم به یاد خدا بودم.هروقت نجف میرفتم آیتالله خوئی اسم من را میبرد و میفرمود پاشو بخون ببینم چه میخوانی؟»
«خدا میداند اگر انسان تقوا داشته باشد به نتیجه میرسد اگر نداشته باشه موفق نمیشود.»
«مرحوم آیتالله میلانی میفرمود فلانی(آهی) که میآید یک سره بیاید پیش من، روزی خدمت ایشان رسیدم گفتم آقا من میخواهم یک شعر خدمتتان بخوانم پسرش مرحوم آقا سید محمدعلی به مزاح گفت همه از پدرم فقه و اصول میپرسند تو میایی شعر میپرسی؟ گفتم: آقا فقه و اصول تو این کتابها پر است. این که من میپرسم در هیچ کتابی نیست.پس از آن شعر فواد کرمانی راجع به حضرت زهرا(س) را خواندم:
چو نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد/ خدا را هرچه رحمت گفت نازل بر زمین آمد
وقتی شعر تمام شد آیتالله میلانی پیشانیش مکدر شد و اخم کرد و فرمود این کفر است. اگر رحمت واسعه الهی فقط زمین بیاید پس کرات و موجودات دیگر چه میشود؟
عرض کردم من این گونه اصلاحش میکنم:
چو نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد / خدا را رحمت مخصوص ناز ل بر زمین آمد
فرمودند این دیگه اشکال را برطرف میکند چرا که وجود مقدس حضر زهرا(س) رحمت مخصوص الهی است.»
«شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد در آخر الزمان چکار کنیم فرمودند دعای "عقیق" بخوانید....»
«در بعضی خانهها که در گذشته روضه میرفتیم بعضیها با این که بلد نبودند و صوت نداشتند اما وقتی میخواندند همه گریه میکردند»
«یک یا حسین داشتیم۶۰- ۷۰ سال قبل هیچ چیز بلد نبود فقط سه تا "یا حسین" میکشید و مردم گریه میکرد این نتیجه تقوا و خلوص و امام شناسی آن فرد است این اثر دارد».
«یک وقت در جلسهای بودیم ما وقتی حدیث میگفتیم و وعظ میکردیم خانمها آن طرف زیر چادر بافتنی میبافتند اما هر وقت روضه میخواندیم گریه میکردند لذا سخن ما باید به گونهای باشد که او را جذب کند.»
«خدا کمک کند دم مرگ با ایمان از دنیا برویم که سکرات مرگ خیلی مشکل است.»
«من در جوانی مبتلا به مرضی شدم و دکترها گفتن باید عمل کنی پول هم نداشتم شبهای سه شنبه هیئتی داشتیم محل خودمان، آمدند زیر بغل من را گرفتند بردند هیئت وقتی شروع کردند از حضرت ابالفضل(ع) خواندند، من گریه کردم و گفتم آقا من نوکر نه پول دارم نه چیزی، خودت به دادم برس.من را به خانه بردند وضو گرفتم و روبه قبله خوابیدم طولی نکشید که دیدم در حرم حضرت هستم در کربلا، آقای بلند بالایی از پشت ضریح آمد و فرمود چه می خواهی بگو، دیدم یک کره شیشهای داد دست من، دیدم این کره گشت و گشت و روی مکه ایستاد از خواب پریدم دیدم آن درد دیگر نیست و به واسطه همان کرامت حضرت نزدیک ۷۰ سفر حج و عمره رفتم و یک سفر حج هم برای حضرت ابالفضل(ع) محرم شدم.
بخش اول فیلم این گفتوگو را در زیر مشاهده نمائید:
«حاج علی آهی» هشتاد و شش سال سن دارد.او از ده سالگی به مداحی پرداخته و در کنار آن به تحصیل اشتغال داشته است. اما بدلیل مشکلی که برای صدایش بوجود آمد به سرودن شعر و اصلاح مسائل عقیدتی اشعار مبادرت ورزید و در این خصوص نزد اساتیدی به تلمذ پرداخت. دقایقی که با استاد برزگ عرصه مداحی و شعر آئینی حرف میزنیم خستگی و ضعف را در وجودش احساس میکنیم اما دلمان هم نمیآید از صحبتهای شیرین و سراسر معرفت و عشقش به اهلبیت(ع) دل بکنیم، صحبتمان را ادامه میدهیم و هر لحظه که میگذرد بیشتر احساس عطش میکنیم چرا که استاد سالخورده و نوکر خوشسیما و مهربان اباعبدالله(ع) سالهای سال در این درگاه نوکری کرده و این را بزرگترین لطف و عنایت الهی به خودش و برترین افتخار زندگیش میداند.
او در لابه لای صحبت های شیرینش از خاطرات خود و توفیق حضور در محضر بزرگانی چون آیتالله خوئی، آیتالله سید محمد هادی میلانی، سید محمدرضا گلپایگانی، میرزا جواد آقای تهرانی، مرحوم حاج شیخ محمد جواد خراسانی، حاج شیخ علی نمازی شاهرودی، حاج شیخ حسین وحید خراسانی، سید رضی شیرازی، سید عبدالحسین دستغیب و.. از میگوید که از وجودشان کسب فیض کرده است.
حاصل حضور ما در محضر این پیرغلام اهلبیت(ع) و فخرالذاکرین گفتوگویی یک ساعت و نیمه بود.
چکیده و گزیدهای از این گفتوگوی صمیمی با «حاج میرزا علی آهی» به همراه فیلم آن در ادامه میآید:
«خدا میداند هر وقت منبر میرفتم با وضو میرفتم و بی وضو منبر نمیرفتیم به یاد خدا بودم.هروقت نجف میرفتم آیتالله خوئی اسم من را میبرد و میفرمود پاشو بخون ببینم چه میخوانی؟»
«خدا میداند اگر انسان تقوا داشته باشد به نتیجه میرسد اگر نداشته باشه موفق نمیشود.»
«مرحوم آیتالله میلانی میفرمود فلانی(آهی) که میآید یک سره بیاید پیش من، روزی خدمت ایشان رسیدم گفتم آقا من میخواهم یک شعر خدمتتان بخوانم پسرش مرحوم آقا سید محمدعلی به مزاح گفت همه از پدرم فقه و اصول میپرسند تو میایی شعر میپرسی؟ گفتم: آقا فقه و اصول تو این کتابها پر است. این که من میپرسم در هیچ کتابی نیست.پس از آن شعر فواد کرمانی راجع به حضرت زهرا(س) را خواندم:
چو نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد/ خدا را هرچه رحمت گفت نازل بر زمین آمد
وقتی شعر تمام شد آیتالله میلانی پیشانیش مکدر شد و اخم کرد و فرمود این کفر است. اگر رحمت واسعه الهی فقط زمین بیاید پس کرات و موجودات دیگر چه میشود؟
عرض کردم من این گونه اصلاحش میکنم:
چو نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد / خدا را رحمت مخصوص ناز ل بر زمین آمد
فرمودند این دیگه اشکال را برطرف میکند چرا که وجود مقدس حضر زهرا(س) رحمت مخصوص الهی است.»
«شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد در آخر الزمان چکار کنیم فرمودند دعای "عقیق" بخوانید....»
«در بعضی خانهها که در گذشته روضه میرفتیم بعضیها با این که بلد نبودند و صوت نداشتند اما وقتی میخواندند همه گریه میکردند»
«یک یا حسین داشتیم۶۰- ۷۰ سال قبل هیچ چیز بلد نبود فقط سه تا "یا حسین" میکشید و مردم گریه میکرد این نتیجه تقوا و خلوص و امام شناسی آن فرد است این اثر دارد».
«یک وقت در جلسهای بودیم ما وقتی حدیث میگفتیم و وعظ میکردیم خانمها آن طرف زیر چادر بافتنی میبافتند اما هر وقت روضه میخواندیم گریه میکردند لذا سخن ما باید به گونهای باشد که او را جذب کند.»
«خدا کمک کند دم مرگ با ایمان از دنیا برویم که سکرات مرگ خیلی مشکل است.»
«من در جوانی مبتلا به مرضی شدم و دکترها گفتن باید عمل کنی پول هم نداشتم شبهای سه شنبه هیئتی داشتیم محل خودمان، آمدند زیر بغل من را گرفتند بردند هیئت وقتی شروع کردند از حضرت ابالفضل(ع) خواندند، من گریه کردم و گفتم آقا من نوکر نه پول دارم نه چیزی، خودت به دادم برس.من را به خانه بردند وضو گرفتم و روبه قبله خوابیدم طولی نکشید که دیدم در حرم حضرت هستم در کربلا، آقای بلند بالایی از پشت ضریح آمد و فرمود چه می خواهی بگو، دیدم یک کره شیشهای داد دست من، دیدم این کره گشت و گشت و روی مکه ایستاد از خواب پریدم دیدم آن درد دیگر نیست و به واسطه همان کرامت حضرت نزدیک ۷۰ سفر حج و عمره رفتم و یک سفر حج هم برای حضرت ابالفضل(ع) محرم شدم.
بخش اول فیلم این گفتوگو را در زیر مشاهده نمائید:
مرجع : تسنیم