کد مطلب : ۲۲۳۷۹
تاریخچه «شمایلهای عاشورایی» ورق خورد
در ابتدای این نشست هادی سیف به ایراد سخنرانی خود با عنوان «تجلی یکی شدن ایمان و ذوق در آثار نقاش خیالی ساز مردم کوچه و بازار؛ محمد مدبّر» پرداخت و در مقدمه سخنرانیاش گفت: در عرصه مذهبی نگاری، ردپای آشکاری در تاریخ هنر ایران وجود ندارد، چرا که از یک سو منابع اندک و اسناد پراکنده هستند و از سوی دیگر آثاری از این دست که متعلق به پیش از دوران صفوی بودهاند، عمدتاً از بین رفتهاند. بنابراین در این بررسی عصر صفوی را عصر آغاز مذهبی نگاری، و پردهها را نخستین اسناد مذهبی نگاری و خیالی نگاری نقاشان گمنام فرض میکنیم. این نگارگران افرادی مخلص و بی ادعا بودند که نه از حمایت درباری بلکه از پشتیبانی مردم کوچه و بازار برخوردار بودند.
این پژوهشگر هنرهای مردمی ایران سپس به طور خلاصه به مذهبی نگاریهای پیش از عصر صفوی تا آغاز دوران قاجار پرداخت و ادامه داد: خیالی نگاران با پردههایشان دری از درهای بهشت را به روی خلق باز کردند و در این میان تعذیه داران نیز تاثیر زیادی بر قلم این افراد داشتند. آنچه خیالی نگاری دوران قاجار و به ویژه دوره ناصری را از دوران پیش از آن متمایز میسازد، محدود نماندن این آثار به روایتهای مذهبی و تاثیر پذیرفتن از شعر و نظم و نثر فارسی به خصوص شاهنامه فردوسی است.
وی سخنانش را با پرداختن به سرگذشت محمد مدبر در دوران نوجوانی و جوانی ادامه داد و اظهار کرد: یکی از پرشورترین نهضتهای مردمی در عرصه خیالی پردازی زمانی اتفاق میافتد که محمد مدبر در پانزده سالگی به شاگردی علیرضا قوللر آغاسی میرسد و همراه با فرزند وی، حسین قوللر آغاسی وارد عرصه دیگری از خلاقیت میشوند. آنها در سالهای نخست به نقاشی بر روی بومها و پردههای سفارش داده شده از طرف قهوه خانهها دست میزنند و از یک زمان به بعد مسیر این دو از هم جدا میشود. محمد مدبر شخصیتی مذهبی، مداح و آشنا به روایات بود و از این رو پا در عرصه مذهبی نگاری گذاشت.
نویسنده «دریچههایی رو به بهشت» در بخش پایانی سخنانش به تحلیل آثار محمد مدبر پرداخت و بیان کرد: برای اولین بار در آثار مدبر شاهد منزلت یافتن رنگ در عین توجه به نقش و حفظ امانت روایات هستیم. وی انبیاء را با رنگهای روشن و در نوعی آرامش و رهایی، و اشقیاء را با رنگ های تیره در اوج خفت به تصویر میکشد. در واقع مدبر قادر است از این طریق بیننده را به عالمی رهنمون سازد که قصد ستایش آن را دارد. مدبر که به کربلایی نقاش یا نقاش عاشورا مشهور بود، در نقاشیهای خود چهره قهرمان را به شکل برجستهای در مرکز تابلو ترسیم کرده و سایر وقایع تصویر شده را در اطراف آن جای میدهد. مدبر ضمن پرداختن به واقعه عاشورا در آثارش، تمام روایات مربوط به جهنم، بهشت، فرشتگان و.. را نیز مدنظر قرار داده و بیننده را لحظه به لحظه با روایت همراه میکند. هنر محمد مدبر آیینه تمام نمای اعتقادات و عشق درونی اش بود. هنری که شانه به شانه آثار مذهبی ماندگار در سرتاسر جهان میزند و افسوس که بخش اعظم آثار وی یا از بین رفتهاند یا در مجموعههای خصوصی از نظرها پنهان ماندهاند.
در ادامه این نشست سعید باباوند سخنرانی خود را با عنوان «نگاهی بر تاریخچه هنرهای تجسمی عاشورایی» آغاز کرد و ضمن اشاره به سابقه نه چندان طولانی هنر مذهبی و عاشورایی گفت: پیوستگی میان نقاشی و ادبیات ایران امری انکارناپذیر است. شعر عاشورایی به رغم دارا بودن قطعاتی درخشان و ماندگار، تا دوران صفویه و برپایی مجالس روضه خوانی بر پایه کتاب روضه الشهدا جایگاهی عمده پیدا نکرده بود.
این طراح گرافیک ضمن پرداختن به مفهوم تاریخ نگاری و ابعاد گوناگون واژه شمایل به ردپای شمایل نگاری در عصر صفوی اشاره کرد و یادآور شد: هنر عاشورایی هنری عامیانه محسوب میشود که عمر کوتاهی دارد. علاوه بر ارتباط شعر و نقاشی، یکی دیگر از دلایل عمر کوتاه هنر عاشورایی را میتوان ترس درباریان از سنت ظلم ستیز عاشورا و عدم ایجاد فضا برای رشد چنین هنری دانست.
باباوند در ادامه به پخش تصاویر مذهبی دوران معاصر برای حاضران در نشست و ارائه توضیحاتی در خصوص هر یک از تصاویر پرداخت و متذکر شد: تصاویری که اکنون در میان مردم دست به دست میشود، از ادیتهای کامپیوتری و دیگر شیوههای نوین تاثیر پذیرفته است. اگرچه شیوه چهره پردازی کماکان عامیانه است اما منطبق بر رئالیسم روایت نیست و تاثیرپذیری از دیگر نقاشان ایرانی و حتی نقاشان روس در این آثار قابل مشاهده است.
این منتقد هنرهای تجسمی ضمن ابراز تاسف از ابتذال وارد شده به برخی از این تصاویر، چنین اتفاقی را مشابه آن چیزی دانست که در دوران مکتب شیراز و به واسطه تکثیر نسخههای ارزان قیمت کتاب صورت پذیرفت و در پایان گفتههایش به انتقاد از انحراف صورت پذیرفته در این جریان پرداخت.
این پژوهشگر هنرهای مردمی ایران سپس به طور خلاصه به مذهبی نگاریهای پیش از عصر صفوی تا آغاز دوران قاجار پرداخت و ادامه داد: خیالی نگاران با پردههایشان دری از درهای بهشت را به روی خلق باز کردند و در این میان تعذیه داران نیز تاثیر زیادی بر قلم این افراد داشتند. آنچه خیالی نگاری دوران قاجار و به ویژه دوره ناصری را از دوران پیش از آن متمایز میسازد، محدود نماندن این آثار به روایتهای مذهبی و تاثیر پذیرفتن از شعر و نظم و نثر فارسی به خصوص شاهنامه فردوسی است.
وی سخنانش را با پرداختن به سرگذشت محمد مدبر در دوران نوجوانی و جوانی ادامه داد و اظهار کرد: یکی از پرشورترین نهضتهای مردمی در عرصه خیالی پردازی زمانی اتفاق میافتد که محمد مدبر در پانزده سالگی به شاگردی علیرضا قوللر آغاسی میرسد و همراه با فرزند وی، حسین قوللر آغاسی وارد عرصه دیگری از خلاقیت میشوند. آنها در سالهای نخست به نقاشی بر روی بومها و پردههای سفارش داده شده از طرف قهوه خانهها دست میزنند و از یک زمان به بعد مسیر این دو از هم جدا میشود. محمد مدبر شخصیتی مذهبی، مداح و آشنا به روایات بود و از این رو پا در عرصه مذهبی نگاری گذاشت.
نویسنده «دریچههایی رو به بهشت» در بخش پایانی سخنانش به تحلیل آثار محمد مدبر پرداخت و بیان کرد: برای اولین بار در آثار مدبر شاهد منزلت یافتن رنگ در عین توجه به نقش و حفظ امانت روایات هستیم. وی انبیاء را با رنگهای روشن و در نوعی آرامش و رهایی، و اشقیاء را با رنگ های تیره در اوج خفت به تصویر میکشد. در واقع مدبر قادر است از این طریق بیننده را به عالمی رهنمون سازد که قصد ستایش آن را دارد. مدبر که به کربلایی نقاش یا نقاش عاشورا مشهور بود، در نقاشیهای خود چهره قهرمان را به شکل برجستهای در مرکز تابلو ترسیم کرده و سایر وقایع تصویر شده را در اطراف آن جای میدهد. مدبر ضمن پرداختن به واقعه عاشورا در آثارش، تمام روایات مربوط به جهنم، بهشت، فرشتگان و.. را نیز مدنظر قرار داده و بیننده را لحظه به لحظه با روایت همراه میکند. هنر محمد مدبر آیینه تمام نمای اعتقادات و عشق درونی اش بود. هنری که شانه به شانه آثار مذهبی ماندگار در سرتاسر جهان میزند و افسوس که بخش اعظم آثار وی یا از بین رفتهاند یا در مجموعههای خصوصی از نظرها پنهان ماندهاند.
در ادامه این نشست سعید باباوند سخنرانی خود را با عنوان «نگاهی بر تاریخچه هنرهای تجسمی عاشورایی» آغاز کرد و ضمن اشاره به سابقه نه چندان طولانی هنر مذهبی و عاشورایی گفت: پیوستگی میان نقاشی و ادبیات ایران امری انکارناپذیر است. شعر عاشورایی به رغم دارا بودن قطعاتی درخشان و ماندگار، تا دوران صفویه و برپایی مجالس روضه خوانی بر پایه کتاب روضه الشهدا جایگاهی عمده پیدا نکرده بود.
این طراح گرافیک ضمن پرداختن به مفهوم تاریخ نگاری و ابعاد گوناگون واژه شمایل به ردپای شمایل نگاری در عصر صفوی اشاره کرد و یادآور شد: هنر عاشورایی هنری عامیانه محسوب میشود که عمر کوتاهی دارد. علاوه بر ارتباط شعر و نقاشی، یکی دیگر از دلایل عمر کوتاه هنر عاشورایی را میتوان ترس درباریان از سنت ظلم ستیز عاشورا و عدم ایجاد فضا برای رشد چنین هنری دانست.
باباوند در ادامه به پخش تصاویر مذهبی دوران معاصر برای حاضران در نشست و ارائه توضیحاتی در خصوص هر یک از تصاویر پرداخت و متذکر شد: تصاویری که اکنون در میان مردم دست به دست میشود، از ادیتهای کامپیوتری و دیگر شیوههای نوین تاثیر پذیرفته است. اگرچه شیوه چهره پردازی کماکان عامیانه است اما منطبق بر رئالیسم روایت نیست و تاثیرپذیری از دیگر نقاشان ایرانی و حتی نقاشان روس در این آثار قابل مشاهده است.
این منتقد هنرهای تجسمی ضمن ابراز تاسف از ابتذال وارد شده به برخی از این تصاویر، چنین اتفاقی را مشابه آن چیزی دانست که در دوران مکتب شیراز و به واسطه تکثیر نسخههای ارزان قیمت کتاب صورت پذیرفت و در پایان گفتههایش به انتقاد از انحراف صورت پذیرفته در این جریان پرداخت.
مرجع : مهر