چهل و نهمین حلقه شعر آیینی فرات برگزار شد

عقیق , 10 دی 1393 ساعت 12:20

چهل و نهمین حلقه شعر آیینی فرات دوشنبه 8 دی ماه در حسینیه سادات برگزار شد.


چهل و نهمین حلقه شعر آیینی فرات با حضور استاد سید مهدی حسینی و شاعران جوان کشورمان از جمله جواد هاشمی،واشقانی ، احمد علوی ، محسن غلام حسینی، محمد بیابانی، علیرضا گل افشان ، مهدی پناه، هادی ملک پور، سجاد عادلی ؛ سهراب افشاری و... روز دوشنبه ۸ دی ماه در حسینیه سادات برگزار شد.

در ادامه گزیده ای از شعر خوانی شاعران و نقدهای استاد حسینی را می خوانید:

سجاد عادلی:

سرت دیشب به روی دامنم بود
ولی حالا شده با من غریبه
تو و نیزه سواری من اسارت
چقدر این ماجرای ما عجیبه

خودت از هر کسی بهتر می دونی
که نیزه قامت من رو شکسته
ببین که بعد پنجاه سال عزت
نماز شب رو من خوندم نشسته

تو رفتی و شدم تنهای تنها
نگاه کن حال زینب رو عزیزم
کنار قتلگاهت شب نشستم
از این چشمم براتو خون می ریزم

جلو چشمامه اون لحظه که رفتی
زمین خیمه از اشکام تر شد
بهت گفتم خیالت جمع باشه
برو که خواهرت زینب سپر شد

تو رفتی و غبار تیره دشت
به روی دختر تو سایه انداخت
میون تشنگی و آب و غیرت
فرات آخر تو ی این امتحان باخت

حالا من موندم و هشتاد زخمی
بدون تو دیگه جونی ندارم
تمام آرزومه تا یه روزی
برای تو حسینم آب بیارم


نقد استاد:
در شعر محاوره کار سخت تراست. ظاهرش این است که شما زبان را شکستید ولی چون شما از زبان محاوره استفاده می کنید
یک موسیقی خاص دارد یعنی ریتم و موسیقی زبان مردم هر شهر متفاوت است پس باید در استفاده از آنها دقت کنید.
مطلب بعد در رابطه با زبانحال است حتما باید شان افراد در نظر گرفته شود. اینکه آیا واقعا تمام آرزوی حضرت زینب این بوده که برای برادرش آب بیاورد؟

محمد بیابانی:

هر قدر می خواهد این دل این دل تنها تورا
در عوض هرگز نمی خواهد دمی دنیا تو را
خاک عالم بر سر دنیا که چشم دوستان
جستجو باید کند در سینه ی صحرا تورا
تو خودت مشتاق هستی میهمان ما شوی
لیک می راند گناه از خانه های ما تو را
ناله ی آقا بیای ما کجا آن ناله ای
که زده در بین آن دیوار و در زهرا تو را
روز روز توست چون روز عموی توست آه
کم نخواهد داشت هرگز روز تاسوعا تو را
گرچه می گویند هستی در تمام روضه ها
بیشتر حس می کنم در روضه ی سقا تو را
دستهایم را دخیل دست آن آقا کنم
که خبر داده است از حاجات نوکرها تو را
با دم ای ساقی لب تشنگان خواهیم خواند
در عزای ساقی لب تشنگان آقا تو را

نقد استاد :
بیت دوم بیت خوبی است از کنایه استفاده کردید
بیت چهارم کلمه کجا باید دوبار استفاده می کردید
بیت پنجم شما کد دادید اما محتوی ارائه ندادید
در بیت ششم خوب به کار بردید
برخی ابیات فقط بیان عاطفی است و عنصر تخیل مفقود است.


مجتبی عسگری:

ما را نوشته دست خدا خاک پایتان
هستیم تا قیام قیامت گدایتان
وقتی بهشت روی زمین شهر سامراست
پرواز می کنیم فقط در هوایتان
مادر پدر و ایل و تبار و عشیره ام
هستند از ازل همگی جانفدایتان
هم عسگری و هم زکی و هم حسن ولی
دل برده است کنیه ی ابن الرضایتان
کوری چشم زخم حسودان و دشمنان
خیلی قشنگ تر شده گنبد طلایتان
می خواستی مزار تو مثل حسن شود
با لطف او بنا شده صحن و سرایتان
قسمت نشد که کعبه بگردد به دورتان
یا انکه مروه مست شود از صفایتان
زوار اربعین حسین اند سرفراز
از آن حدیث پرگوهر و دلربایتان
کی می شود پیاده بیاییم از نجف
هشت ربیع تا حرم سامرایتان
آنجا کنار صاحب عزا صاحب الزمان
روضه به پا کنیم به پای عزایتان
از زهر و ضعف و ظرف پر از آب پیش رو
از لرزش مزاحم در دستهایتان
از تشنگی و زخم لب و آب آبتان
از آن گریز آخر و از کربلایتان

نقد استاد:
زبان این شعر زبانی سلیس و روان است.
اما وقتی عامیانه شعر می گویید نباید تبدیل به محاوره بشود.

حج نرفتن حضرت و حدیث زیارت اربعین دو تلمیح خوب بود.
در بیت دوم ضرری ندارد که کلمه فقط حذف شود.
عسگری شهرت حضرت بوده و فضلیت حساب نمی شود بهتر است از القاب دیگری استفاده کنید.
صاحب عزا و گنبد طلا را هم تغییر دهید. چون کسره حذف شده.

علیرضا گل افشان:

در نظرها درد اما او خدا را دیده بود
دم به دم در هر نظراو جلوه ها را دیده بود
از حرم تا قتلگه صحرا پر از آیینه شد
از حرم تا قتلگه صحرا پر از آیینه شد
دیگران درد و بلا و او دوا را دیده بود
. تا عمودی آهنین پیشانی مه را شکافت
گوییا در علقمه او مرتضی(ع)را دیده بود
. ما رایت الا جمیلش شیوه ی پیغمبریست
هر که اینگونه سری از تن جدا را دیده بود
. از خجالت آب میشد آنزمان ایوب(ع)اگر
صبر زینب(س)،صبر ناموس خدا را دیده بود .
ای دریغا سالیانی در پی زخمیم و آب
ما کجا را دیده ایم و او کجا را دیده بود...

نقد استاد:
بیت آخر یک نگاه روشنگرانه دارد و خوب است
نکته ای که در رابطه با اصلاح و باز سازی شعر وجود دارد این است که دو حالت دارد یک وقت شعر اشکال های جزیی دارد
و بایک تغییر کوچک اصلاح می شود مانعی نیست .
اما گاهی شعر ضعف عمومی دارد
که باید شاعر تاریخ بزند و این اثر را به عنوان یک تجربه نگه دارد.

هادی ملک پور:

ای که صدها غزل از هر نظرت می ریزد

می روی پای تو اشک پدرت می ریزد

می روی و دل بابا به تپش می افتد

دل شیدایی من پشت سرت می ریزد

رحم کن بر پدر محتضرت می میرد

آسمان بر سرم از این سفرت می ریزد

پشت دشمن ز رجز خوانی تو می لرزد

جگر از نعره ی هل من نفرت می ریزد

تیغ هرکس بخورد بر سپرت می شکند

خون هرکس که شده حمله ورت می ریزد

به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد

خون ز پیشانی قرص قمرت می ریزد

وای از آن دم که تو از اسب می افتی به زمین

گله ای گرگ ز هر سو به سرت می ریزد

چقدر نیزه به پهلوست خدا می داند

آنقدر هست که خون از جگرت می ریزد

صید صد نیزه و تیری کمی آرام بگیر

دست و پا گر بزنی بال و پرت می ریزد

جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده

بخش بخش از سر نیزه خبرت می ریزد

خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم

پاره پاره تن زیر و زبرت می ریزد

تکه تکه به عبا می برمت اما حیف

به تکانی بدن مختصرت می ریزد


کد مطلب: 22600

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/22600/چهل-نهمین-حلقه-شعر-آیینی-فرات-برگزار

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir