نويسنده كتاب «مدرسه حسيني»:
آموزههای اسلام قابلیت طرح جهانی دارد
3 مرداد 1387 ساعت 19:19
مصطفی دلشاد تهرانی معتقد است كه آموزههای دين ما، قابلیت طرح در محافل جهانی را دارد، به شرطی که زبان و سازوکار و روش آن را هم اتخاذ کنیم و با روش درست عمل کنیم.
مصطفی دلشاد تهرانی از نویسندگان برجسته حوزه علوم اسلامی است که با کتاب سه جلدي سیره نبوی، برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی دوره بیست و پنجم (سال ۱۳۸۵) شده است در گفتوگوي اختصاصي با خيمه به بهانه كتاب «مدرسه حسینی» به بررسي اهداف نهضت امام حسين (ع) پرداخته است. در بخش اول اين مصاحبه وي عنوان كرد كه یکی از رویکردهایی که میتوان به کربلا داشت و تناسب بیشتری با هدفها و سازوکار و رفتارشناسی امام حسين (ع) دارد، رویکرد مدرسهای است. یعنی امام حسین (ع) مبتنی بر یک نظام تعلیم و تربیتی عمل کرده و در پی بنیان یک مدرسه برای نجات و تعالی انسان است. در بخش دوم اين مصاحبه كه در ادامه مي خوانيد، وي در مورد آسيبشناسي دينداري، بسترسازي براي ارائه نظرهاي مختلف و فرهنگسازي براي افزايش بيان ديدگاههاي ديني در جامعه و اصلاح بعضي از قوانين مواردي را مطرح كرده است كه در ادامه ميخوانيد.
* نگاهی که شما به سیره دارید و در مقدمه کتاب هم آمده، یک نگاه کلی است که در آثار بعدی شما هم حفظ شده است، اما در مورد خود این کتاب به طور مشخص، در مورد نهضت امام حسین (ع) و واقعه کربلا میتوانیم بگوییم قرائتهای متفاوتی وجود داشته و دارد. میتوانیم بگوییم نوع نگاهها به این حرکت یکسان نبوده. آنچه در ایران بیشتر رایج بوده، دو نوع نگاه است. یکی نگاهها و نوع برداشتهایی که آیتالله صالحی و شاگردان ایشان داشتند. یکی هم نگاه غالب که نمونه اخیرش نگاه مرحوم مطهری است. «مدرسه حسینی» که توسط شما تألیف شده، با کدام یک از این قرائتها بیشتر همخوانی دارد؟
من در مطالعاتم به 18 ـ 19 رویکرد رسیدم. مثلاً رویکرد سیاسی، عرفانی و ... . تصورم این است که از میان این شخصیتهایی که نام بردید، نظرم به نظر شهید مطهری نزدیکتر است.
من نزد آقای صالحی نگاهم را مطرح کردم و ایشان هم دیدگاه خود را مطرح کردند. من این رویکردها را رد نمیکنم. منتها سخنم این است که دیدن بخشی از کربلا به معنای این نیست که این، همه کربلاست.
در نگاه مدرسهای، جنبههای بیشتری باید دیده شود. اگر مدرسهای نگاه کنیم، هم مبارزه سیاسی را دیدهایم، هم آن تلاش انسانی را دیدهایم، هم انساندوستی را دیدهایم. این نگاه به کربلا در واقع یک نگاه فراگیرتری است و بخشهای مختلفی در آن دیده میشود. ولی در نگاه سیاسی که قیام کرد برای حکومت یا قیام کرد برای عشقبازی با خدا و .... فقط یک بعد بررسی شده است.
ما با یک امر واقعی که اتفاق افتاده روبهرو هستیم و باید چرایی آن را جستوجو کنیم. باید ریشهیابی کنیم که چرا اتفاق افتاده است. چرا آن چیزی که معتقدیم بُعد فراتاریخی و فراجغرافیایی نهضت حسینی یا نبی و بقیه ائمه است، مطرح نیست و در مورد اینها تئوریپردازی نمیشود و چرا در شاخصههای علمی جدید بررسی نمیشود.
این چند دلیل دارد؛ اول اینکه ما خودمان این کار را انجام ندادهایم. ائمه را در قالبهای محدودی مسدود کردهایم و بعد توقع داریم در گسترهی زیادی مطرح شوند. ما حرف فراوان زدهایم و فراوان شنیدهایم، مثلاً کسی این را که حضرت زهرا (س) بهترین الگو برای زن است، نفی نمیکند ولی وقتی این را مطرح میکنیم، آیا نباید مدل سیره ایشان را به زبان امروز به دنیا ارائه کنیم؟ چنین چیزی کجاست؟ ما این کار را نکردهایم که بر اساس این وجود، یک مدل جهانی بدهیم؛ چند کتاب در این مورد نوشته شده است؟
دوم این که ما به زبان امروز، با ادبیات امروز، با روشهای علمی امروز هم خیلی کار نمیکنیم. یعنی اگر میخواهیم وارد آن حیطه شویم، باید زبان و ادبیات و شیوه متناسب با آن را اتخاذ کنیم.
سوم این که ما خودمان را به چیزهایی محدود کردهایم و در همانها توقف کردهایم و این ما را از پرداختن به مسائلی که گمان میکنم مسائل اصلیتر است باز میدارد. یعنی به مسائل فرعی خیلی پرداخته شده و فروع شاخههایش گسترش پیدا کرده است.
به بعضی از حوزههای اساسی کم پرداخته شده و علیالقاعده اگر کم پرداخته شود، نمیتواند آن برد را داشته باشد. ولی من شخصاً اعتقادم این است که این آموزههایی که ما داریم، قابلیت طرح در محافل جهانی را دارد، به شرطی که زبان و سازوکار و روش آن را هم اتخاذ کنیم و با روش درست عمل کنیم، ولی نمیتوانیم به گردن دیگران بیندازیم. این ضعف ماست.
* من دو برداشت میتوانم داشته باشم. یکی این که ما یک سیره ثابت داریم و امام حسین (ع) قیام نمود که اشاره کند به این اصول. این طبیعی است. نگاه دیگر این است که امام حسین (ع) میخواهد یک مدرسه بسازد.
نمیخواهد مدرسه بسازد، بلکه بر اساس یک اصولی حرکت میکند. مرحوم مطهری تعبیری دارند که علل فاعلی قیام عاشورا چیست. علت تعاونی، علت تهاجمی و علت تحلیلی را ارائه میکند.
به نظر من تحلیل شهید مطهری کاملاً عقلانی است. منتها آن اتفاقی که باید بیفتد، این است که ما همهی وجوه را ببینیم. یعنی کربلا وجوه متعدد دارد. نباید بگوییم فقط عرفانی یا فقط سیاسی و مبارزاتی است. نباید به این اتفاقات تن دهیم.
دینخواهی و نجات دین و اهتمام برای نجات دین یک مسئله اصلی در کربلاست. مجموع اینها باید در نظر گرفته شود و آن وقت بحث شود که کدام یک اصلی است و کدامیک فرعی و کدام مقدم است. این که من بر آن اصرار دارم، این است که مجموعه را ببینیم.
* این خیلی دور از دسترس است. اگر همه وجوه کامل باشد، میشود فراانسانی.
این فراانسانی نیست، فراتاریخی است. کاملاً انسانی است. الگو که شد، میشود انسانی. اگر فراانسانی باشد، الگو نیست. این اصولی که من آوردهام، کاملاً عملیاتی است. مثلاً صراحت و صداقت.
زندگی اینجهانی ما با صراحت و صداقت تأمین میشود. حتی شما دنبال کسب و کار این جهانی هستید؛ تا این اندازه عقلانی. این الگو است. همین که میگوید ولکم فی اسوه، یعنی فراانسانی. پس میشود دنبال حضرت رفت. برای این که عملیاتیاش کنیم باید تبدیلش کنیم به قواعد. این اصولی که در کتاب آمده، قواعد عملیاتی کردن این مدرسه است.
* همه استادانی که ما با آنها صحبت میکنیم، به این نگرش تأکید دارند و همه هم معتقدند که ما کمکاری کردهایم. کی باید این کمکاری را کنار بگذاریم؟
دو مسئله هست. یکی این که ما رفتن جوانانمان به این سمت و سوها را بررسی کنیم و آسیبشناسی کنیم. در کتابی به نام «رهزنان دین» سعی کردهام این کار را بکنم که چه زماني دین و دینداری انسانها آسیب میبیند. مثلاً اگر کسانی ادعای دین و دینداری کردند و دین نقش ابزاری پیدا کرد و دین را برای قدرتطلبی و ثروتجوییمان خواستیم، یعنی بد ارائه کردن و بد فهمیدن دین باید جایی مفصلاً به آن پرداخته شود. چرا در ایران «چهگوآرا» گل میکند؟ باید آسیبشناسی شود.
بحث دیگر این که باید چه کنیم. به نظر میآید چند کار باید صورت گیرد. در دو جا باید اهتمام جدی و برنامهریزی شده صورت گیرد. یکی در حوزه و یکی در دانشگاه. دوم بسترسازیهاست. یعنی کاری که دولت باید انجام دهد. دولت نباید دخالت کند و متولی شود، بلکه باید بسترسازی کند تا در آن زمینهها نقد و عقیده مطرح شود.
سومین کاری که باید صورت گیرد، فرهنگسازی است. چهارم قوانین است که شرایطی را فراهم کند تا خیلی اتفاقات علمی بتواند اتفاق بیفتد. این که میبینید در غرب علم پیشرفت میکند، لوازمی وجود دارد.
من یک مثال از شرق میزنم. در یک دورهای از تاریخ مسلمانها در قرن 4 و 5 در میان فاطمیان مصر و عباسیان اندولس و عباسیان بغداد یک رقابت در ایجاد کتابخانه و حمایت از کتاب به وجود آمده بود. بعضی از سفرنامهنویسها مینویسند در کتابخانههایی میرفتیم که هر تعداد که کتاب میخواستیم به شخص میدادند تا برود و مطالعه کند و به هرکس که میخواست کار علمی کند، مقرری میدادند و قلم و کاغذ مجانی.
در غرب هم شنیدهاید که دکتر حسابی گفتند من به محل کارم رفتم، کشوي میز را کشیدم. دیدم یک دسته چک سفید امضا شده در آنجا بود. به مسئولان گفتم این چیست؟ گفتند این برای شماست که کار علمی میخواهید بکنید. بعد یک شمش طلا میخواستم. به فرد مسئول اندازههای آن را دادم. فکر کردم حالا 6 ـ 5 ماه دیگر میدهند. ولی فردا روی میز کارم بود.
علم اینگونه پیشرفت میکند. نمیشود ما لوازم علم را فراهم نکنیم و اجازه نظریه ندهیم. یعنی اگر کسی نظریهای داد، دهان او را ببندیم. در بحث علمی نباید این ملاحظات بشود. آنوقت شما میخواهید که ما رقابت کنیم؟
گفتوگو از: امیرعیسی ملکی،حسین سخنور
کد مطلب: 2306
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/2306/آموزه-های-اسلام-قابلیت-طرح-جهانی