شعرآئینی/با اِذن فاطمه شده سلمان ومحرمیم
نوانا , 5 اسفند 1393 ساعت 15:15
شعری آئینی در مدح حضرت زینب(س) را بخوانید.
با درد آمدیم و بدنبال مرحمیم
کیسه به دوش کوچه این نسل آدمیم
ما را نوشته اند گدایان اهل بیت
پس بی دلیل نیست که سلطان عالمیم
از لطف مادریست به ما راه داده اند
صد شکر دور سفره ی مِهری فراهمیم
شیرینی محبّتشان را چشیده ایم
با اِذن فاطمه شده سلمان و محرمیم
اینجا به یک نفس همه عیسی شوند و ما
عمری نفس نفس زده محتاج آن دمیم
بیت علی است چشمه ی تسبیح داوری
با این سرا بهشت ندارد برابری
با جلوه ی محوّل الاحوال دیگری
امروز شد بیت علی حال دیگری
حال فرشته های خداوند دیدنی است
مستانه می زنند پر و بال دیگری
زهرا، علی، نبی نـــــه؛ خدا نام او نهاد
زینب گرفت نام به اجلال دیگری
حتّی به دیدن حسن اشکش ادامه داشت
انگار چشم اوست بدنبال دیگری
تا گودی گلوی حسین را نگاه کرد
پر زد دلش به منظر گودال دیگری
حالات عاشقی است که الهام می شود
با دیدن حسین چه آرام می شود !
معشوق و عاشقند کنون روبروی هم
هر دو شدند مست شراب از سبوی هم
گنجینه های عرش سرآریز شد به خاک
تا وا شدند چشم دو دلبر به روی هم
از دو بدن عروج به یک روح می کنند
وقتی که می کشند نفس از گلوی هم
لبخند می زدند ولی گریه می کنند
از حال می روند دمادم ز بوی هم
باشند زیر سایه ی هم تا که زنده اند
دارند هر دو در سرشان آرزوی هم
باید که ما ز کوثر و زمزم وضو کنیم
از زینب و حسین سپس گفتگو کنیم
طوفان ظهور زلف پریشان زینب است
دریا نماد قلب خروشان زینب است
تاریخ و صفحه های طلاکوب آن هنوز
برجسته از درخشش دوران زینب است
امروز اگر قیام حسینی نتیجه داد
مدیون خطبه های درخشان زینب است
با صبر او سپاه مخالف اسیر شد
ایّوب نیز والح و حیران زینب است
نامش بدست مالک دوزخ نمی رسد
آنکس که جزو خیل محبّان زینب است
ما دوستان زینب کبری حیدریم
ما خاک پای دختر زهرای حیدریم
بالش شکست و او پر خود را نگاه داشت
بالاتر از همه سر خود را نگاه داشت
او هر چه غم کشید نیفتاد بر زمین
تا نهضت برادر خود را نگاه داشت
چادر به سر، نقاب به رخ تا زمان مرگ
ارثیّیه های مادر خود را نگاه داشت
نامحرمی نگاه بسویش نمی کند
هر بانویی که سنگر خود را نگاه داشت
زینب همان کسی است که مانند فاطمه
آتش گرفت و معجر خود را نگاه داشت
آری به دست غیر،رشته ی معجر نداده است
تا سوختن به پای حجاب ایستاده است
ذکر عَلی الدّوام تو غیر از حسین نیست
سررشته ی کلام تو غیر از حسین نیست
پیوند خورده اند به هم زینب و حسین
پس هم ردیف نام تو غیر از حسین نیست
حتّی بهشت هم به همین نور روشن است
خورشید بام روی تو غیر از حسین نیست
با نام دلبرت سخن آغاز می کنیم
هر صبح از سّلام تو غیر از حسین نیست
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در خطبه ها پیام تو غیر از حسین نیست
دین جان گرفته است به ایمان تو فقط
تکمیل شد به موی پریشان تو فقط
کد مطلب: 23353
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/23353/شعرآئینی-ا-ذن-فاطمه-شده-سلمان-ومحرمیم