سوگوارى‏هاى محرم در ايران از آغاز تا انقلاب اسلامى (قسمت دوم‏)

5 شهريور 1387 ساعت 9:24

دلاورى‏هاى امام حسين(ع) مورد تقدير قرار مى‏گيرد و از دشمنش يزيد به نفرت و به بدى ياد مى‏شود. تمام ماجراى اين بخش از تاريخ شيعيان با شبيه خوانى، روى صحنه مى‏آيد.


قسمت اول اين مقاله را اينجا بخوانيد.
نمايش‏هاى غم‏انگيز

فردريك ريچاردز در شمار سياحانى است كه با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نويسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بيانى لطيف و دقيق در كتابى تحت عنوان يك مسافر ايرانى شرح مى‏دهد.

او مى‏نويسد: «در ماه محرم، عزادارى در يزد با چنان شور و حرارتى برگزار مى‏شود كه بعضى اوقات به يك اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مى‏گردد، در ميدان يزد كه مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبيه گرديده كه نماينده يك نوع تابوتى است به نام نخل كه هر سال آن را با شال و آينه مى‏پوشانند.

اين دستگاه عجيب و غريب به وسيله صدها تن مرد، دور ميدان حمل مى‏شود، اين مردان در زير نخل اجتماع مى‏كنند تا ثواب حركت دادن آن نصيبشان شود. در طى مراسم محرم در ايران، سلسله‏اى از نمايش‏هاى غم‏انگيز در كوچه و خيابان به اجرا در مى‏آيد كه همه آنها با خاطره مصيبت بزرگى كه در دهم محرم يا عاشورا اتفاق افتاده، پايان مى‏پذيرد.

در روز عاشورا صحنه‏هاى زيادى به معرض نمايش گذاشته مى‏شود حركت كاروان كوچك از مكّه و ورود آنها به كربلاو جنگيدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زن‏ها و كودكان امام حسين(ع) توسط هنرپيشگان در نهايت اخلاص نشان داده مى‏شود.

قبل از اين مراسم نوحه مى‏خوانند و عدّه‏اى به زنجير زدن و سينه زنى مشغولند. البته در شهر يزد كمتر تعزيه برگزار مى‏شود اما احساسات مذهبى مردمان اين ديار جدى‏تر از اغلب شهرهاى ايران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحريك مى‏كند و موجب مى‏شود كه آن‏ها در حالت هيجان و از خودبيخود شدن زنجير بزنند.»(1)

اوژن اوبن كه در در سال 1285 هجرى به ايران آمده است در سفر نامه‏اش مى‏نويسد:
«عاشورا بزرگترين روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دسته‏ها در چهارگوشه شهر تشكيل شده و به سوى بازار سرازير مى‏شوند پيش از تجمع در سبزه ميدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زيد تهران سرى مى‏زنند.

انبوه جمعيت، سراسر ميدان، پشت بام‏ها و بالاى ديوارهاى خانه‏هاى مجاور را از سپيده صبح اشغال كرده‏اند، دسته‏ها از راسته‏ها و راهروهاى مختلف بازار به اين ميدان روى مى‏آورند هر دسته با علامت مخصوص در حركت است.

پنجه حضرت عباس(ع)، پرچم‏هاى سبز و سياهى كه به هم گره خورده‏اند يا علم‏ها و كتل‏هايى كه بر بالاى آنها پره‏ها و تيغه‏هاى فلزى نصب كرده‏اند احتمالاً نهادهاى تشيع به شمار مى‏روند، اسبان سياه پوش نشانه‏اى از اسبان حسين، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با كبوترى بر پشت آن كه يادآور صحنه‏اى از شهادت امام سوم است.

سينه زن‏ها با آهنگى موزون بر سينه مى‏زنند به طورى كه جاى ضربان سرخ مى‏شود، عده‏اى زنجير مى‏زنند و گروهى بر سرهاى خود گل ماليده‏اند. شعارها همراه با نوحه خوان تكرار مى‏گردد. شيعيان تنها به شنيدن مرثيه قانع نيستند و علاقه شديدى دارند تا با اجراى نمايش‏هاى صحنه هايى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درك و لمس كنند.»(2)


نوحه‏هاى سوزناك
دكتر ويلز كه در زمان ناصرالدين شاه قاجار در شيراز بسر مى‏برده خاطرنشان مى‏نمايد: «در سراسر محرم اغلب شيعيان به احترام امام حسين(ع) در تمامى برنامه‏هاى عزادارى و سينه زنى شركت مى‏كردند و لباس اكثريت آنان سياه بود.

غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به اين جامه مى‏گردند و تا هفته‏ها بعد از خاتمه محرم همچنان سياهپوش هستند.قبل از شروع تعزيه فردى روحانى بالاى منبرى كه در كنار صحنه رو به جمعيت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصيبت حسينى و دليل مقاومت امام مسلمين و قيام او بر عليه ستمگر زمان نمود.

صدايش كاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود. به محض ذكر نام حسين، ناگهان فرياد حاضران بلند شد و سينه زنان، ماتم سرايى مى‏كردند. صداى «حسين جان حسين جان» صادقانه و توأم با ناله و اشك آنان ولوله شگفتى ايجاد كرد.

در اين ميان نوحه‏خوانى با تجربه كه صداى گيرايى داشت به بالاى چهارپايه‏اى رفت و شروع به مرثيه سرايى نمود، سينه زنان عاشق حسين(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تكان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هايى محكم بر سينه هاى عريان خود كردند، با وجود سرخ شدن سينه‏ها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.

صحنه آن چنان منقلب كننده و هيجان‏انگيز گشت كه حتى اروپائيان حاضر در مجلس هم عنان اختيار از دست دادند و تحت تأثير اين همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزيه آغاز شد، همه صحنه‏ها مهيّج و منعكس كننده ظلمى بى‏نظير از سوى ظالم و مقاومتى تحسين برانگيز از طرف امام مظلوم بود.»(3)

صحنه‏هاى سوگوارى چنان در اين ايام تأثير دارد كه وقتى سون هدين هلندى براى تحقيق در كويرهاى مركزى ايران، به اين سرزمين مى‏آيد و متوجه مى‏شود در طبس عزادارى است، مشتاق مشاهده آن مى‏گردد، و گزارشى از اين مراسم در كتاب خود، كويرهاى ايران، مى‏آورد: «دو روز جلوتر از بزرگترين روز مذهبى شيعيان يعنى ماه محرم وارد طبس شدم.

دهه اول اين ماه به امام حسين(ع) اختصاص دارد، هيچ روزى از سال همچو عاشورا احساسات شيعيان را به اين اندازه تحريك نمى‏كند. ياد حسين در تمام شهرهاى ايران با نوحه‏ها و ناله‏هاى بلند و اشك‏هاى گرم زنده مى‏شود و مردم به خاطر مرگ شهيد بزرگ و شكست ظاهرى خاندان على گريه مى‏كنند.

دلاورى‏هاى حسين مورد تقدير قرار مى‏گيرد و از دشمنش يزيد به نفرت و به بدى ياد مى‏شود. تمام ماجراى اين بخش از تاريخ شيعيان با شبيه خوانى، روى صحنه مى‏آيد.»(4)

عزادارى چنان با حيات معنوى و اجتماعى مردم آميخته است كه هیچگونه حادثه‏اى نمى‏تواند مانع برگزارى آن شود، در سال 1310 ه.ق كه مرض وبا در ايران و تهران تعداد زيادى از مردم را تلف نمود به رغم بروز اين بيمارى مهلك مردم تهران كه در شهر مانده و به شميرانات رفته بودند، و حتى كسانى كه به مناطق خارج از تهران گريخته بودند با وجود از دست دادن عزيزان و بستگان خود و بيم ابتلاء به وبا، در ايام محرم به سوگوارى پرداختند.

عين السلطنه مى‏نويسد: «همه چيز گران است، هيچ چيز پيدا نمى‏شود و اگر هم پيدا شود خيلى گران مى‏باشد، روضه خوانى و خيرات به حدى در تهران و شميرانات زياد شده كه چه نويسم، آش زين العابدين در تمام كوچه‏ها و گذرها طبخ مى‏شود.

دسته جات سينه زن متصل درگردشند اين در حالى است كه در تبريز 8000 نفر و در تهران 20000 نفر بر اثر بيمارى وبا جان باخته بودند و در آن زمان جمعيت تهران زياد نبود و اين ميزان درصد مهمى از سكنه آن را تشكيل مى‏داد.

در سال بعد با وجود خطر وبا، مجالس عزادارى با شكوه هرچه تمام‏تر برگزار گرديد و به علاوه فرنگى مآبى بيمارى ديگرى بود كه موريانه وار مى‏خواست در ايمان و باورهاى مردم رسوخ كند و آنها را از سنت‏هاى مذهبى جدا كند.»(5)

اعتماد السلطنه ذيل وقايع محرم 1312 ه.ق به رواج فرنگى بازى و تأثير سوء آن بر عزادارى محرم اشاره مى‏كند: «مجالس روضه خوانى را كم ديدم، تكايايى بسته بودند بى رونق و بى اسباب و جمعيت در كوچه‏ها كم ديده مى‏شدند.

روى هم رفته فرنگى بازى عقايد را سست كرده و نمى‏دانم اين از براى ملت و دولت ايران خوب است يا بد. با وجود تلاش غرب گرايان در محرم 1312 ه.ق نيز مراسم محرم با شكوه و توأم با هيجان مردم برگزار شد.

جمعه دوم محرم 1312ه.ق مسجد شيخ عبدالحسين كه چند سال تجار ترك آنجا مفصلاً روضه خوانى مى‏كنند باز به همان تفصيل برپا بود. امسال با اين گرما روضه خوانى از سال گذشته بيشتر است.»(6)

در دوران حكومت مظفرالدين شاه نيز عزادارى محرم با همان هيجان قبلى برگزار مى‏گرديد و در سال 1316 ه. ق مجالس روضه خوانى بيشتر شده بود: «از هر كوچه بگذرى اقلاً چهار پنج چادر زده‏اند در گذرها و سقاخانه‏ها و مسجد كه الى ماشاءاللّه، دسته امسال زياد است امّا حكم شده از محله خود به جاى ديگر نروند، تمام دسته‏هاى سينه زن امسال در حال حركت بود.»(7)

«در اين سال افرادى روشنفكرنما و متمايل به غرب و نيز فرقه‏هاى ضاله به شدت مشغول فعاليت‏هاى تبليغى بودند تا مردم را از شعائر مذهبى و خصوص عزادارى عاشورا جدا كنند.

امّا در صفر سال 1320 ه.ق با آن كه نان در خراسان و تهران كمياب شد و تهيه آن بسيار گران بود، عزادارى برپا شد، محرم سال 1321 ه.ق نيز به همين منوال گذشت. محرم سال 1323 ه.ق مصادف با نوروز بود. در اين سال مردم عيد نگرفتند ومراسم عزادارى باشكوه ويژه‏اى برگزار شد.»(8)


نفرت عزاداران از ستمگران معاصر خود
اين گونه نبود كه تظاهرات عزادارى در فعاليت‏هاى سياسى و قيام‏هاى مردم بر عليه استبداد كارآيى نداشته باشد، در ماجراى قيام تنباكو وقتى تصميم مى‏گيرند ميرزاى آشتيانى را تبعيد كنند، در منزل اين فقيه مبارز عده‏اى از مردم اجتماع نمودند.

بامداد روز دوشنبه 14 دى 1270 ه.ش بود، در بيت مزبور مراسم روضه‏خوانى و سوگوارى برپا بود، جمعيت بيشترى به سوى خانه ميرزاى آشتيانى در حال حركت بودند در حالى كه عده‏اى از آنان پارچه سفيدى را از وسط پاره كرده و به عنوان كفن به گردن انداخته و نگرانى خود را از تصميم ناصرالدين شاه مبنى بر تبعيد مجتهدى مسلّم اعلام مى‏كردند.

حوالى ظهر وقتى جمعيت رو به كثرت رفت، زنها جلو و مردان دنبال آنان به سوى قصر سلطنتى چون سيلى خروشان روان شدند، بانوان با روبنده سفيد و پيچه و چاقچور اغلب روى سر خود لجن ماليده و شيون مى‏كردند و ذكر يا حسين را با صداى بلند فرياد مى‏كردند، مردان نيز در فواصل در حالى كه زنان سكوت مى‏نمودند فرياد مى‏كشيدند يا على يا حسين و بى اختيار اشك مى‏ريختند و گريه مى‏كردند.

فرياد اعتراض‏آميز مردم كه با ذكر يا حسين معطر مى‏گرديد به همراه ناله و شيون تظاهر كنندگان، كامران ميرزا نايب السلطنه را در موجى از هراس و نگرانى فرو برد، چهره‏اش به زردى گرائيد و با صداى گرفته و لرزان خطاب به معترضين گفت: هيچ يك از علما را اجازه نمى‏دهيم بيرون بروند، خاطرتان جمع باشد، اين همه فرياد و فغان نكنيد ولى چون مشاهده كرد كسى به گفتارش ترتيب اثر نمى‏دهد و بيم ضرب و شتم مى‏رود به داخل ارك سلطنتى گريخت.

جمعيت به راهپيمايى خود ادامه داده و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مى‏گرديد و بدون استثناء همگى از زن و مرد فرياد مى‏زدند «يا على»، «يا حسين»، «واشريعتا وااسلاما» خروش و خشم مردم كه ذكر يا حسين بر آن قداست مى‏بخشيد كاخ سلطنتى را به تزلزل درآورد.

برخى از افراد وابسته به دربار از شدت خوف غش نموده و بيهوش شدند. كامران ميرزا دستور داد توپ‏هاى ته پر كروپ را بيرون آورده، در اطراف عمارات سلطنتى نصب نمايند، در كاخ گلستان شاه بدون آن كه سخنى بگويد، آشفته و عصبانى به نظر مى‏رسيد. اگرچه در اين ماجرا، دستور شليك اسلحه به سوى مردم داده شده و عدّه‏اى را به خاك و خون كشيدند ولى مقاومت مردم با تأثيرپذيرى از فرهنگ عاشورا به رهبرى علماء به پيروزى رسيد و امتياز تنباكو لغو گرديد.(9)


سوگوارى و قيام مشروطه
نهضت مشروطيت نيز متأثر از عزادارى‏هاى محرم مى‏باشد، قيام مزبور، به رهبرى علماى دينى و به منظور مبارزه با استبداد و اجراى قوانين اسلام، صورت گرفت. البته به دليل نفوذ عناصر بيگانه و برخى شيفتگان فرهنگ غربى اين حركت از مسير اصلى خود جدا گشت امّا نمى‏توان اين واقعيت را انكار كرد كه اوج قيام مشروطه از مساجد، مجالس روضه خوانى، و هيأت‏هاى عزادارى آغاز گرديد.

در روز سوم محرم سال 1323 ه.ق در منزل آية اللّه بهبهانى روضه خوانى برپا بود، در عاشوراى همين سال عوامل حكومتى راه اندازى دسته‏هاى سوگوارى را منع كردند امّا مؤثر واقع نشد و مردم ترتيب اثر ندادند.

در محرم سال 1324 ه.ق علما در صحن بارگاه حضرت عبدالعظيم حسنى تحصن كردند و از شاه خواستار برقرارى حكومت قانون گشتند كه با موافقت وى روبرو گرديد. در هفدهم محرم در تكيه خونگاه، در مجلس روضه سيد محمد طباطبايى، شريف الواعظين قمى از غربت اسلام و تلاش علما براى نصرت دين سخن گفت.

سال بعد نيز در حالى آغاز گرديد كه مردم مشغول عزادارى بودند و مسايل مشروطه هم به نحوى جدّى‏تر مطرح گشت، عدّه‏اى از خطباى معروف در مجالس روضه خوانى درباره ترغيب مردم به اجراى عدالت و حفظ قانون سخنرانى كردند.

در آغاز محرم همين سال (1325 ه.ق) در تبريز در دسته‏هاى سينه زنى هيجانى بوجود آمد و طى آن بر اثر تيراندازى كارگزاران حكومتى پنج نفر كشته شدند شدت تأثيرگذارى روضه‏ها بر قيام مردم بدان حد رسيد كه در پنجم محرم اين سال اعضاى انجمن مخفى مأمور گرديدند به مجالس روضه خوانى بروند و سخنان مخالفين را گوش كرده، گزارش آن را به انجمن مزبور ارائه كنند.

روز هشتم محرم ادارات به دليل انجام مراسم عزادارى تعطيل گرديد. در سال 1326 ه.ق حركت دسته‏هاى عزادارى قابل توجه بود، عين‏السلطنه گزارش نموده است: «پنج شنبه ده محرم 1326 ه.ق در مسجد شيخ عبدالحسين جا نبود، تمام بازار انبوه از زن و مرد بود، دسته‏هاى سينه زن متصل مى‏آمدند.»

در 27 جمادى الثانى 1327 ه.ق تهران به دست مشروطه خواهان تسخير شد و محرم سال 1328 ه.ق موقعى فرا رسيد كه اين شهر در اختيار مشروطه خواهان بود، بنا به گزارش مورخان، در اين ايام برخى افراد به ظاهر ملّى گرا در صدد بودند از ابهت و شكوه مجالس عزادارى بكاهند اما موفق نشدند و در شنبه دهم محرم 1328 ه.ق در مجلس شوراى ملى روضه خوانى برقرار شد.

دستجات سينه زن و عزادار نيز در حال حركت بودند، عزيزالسلطان درباره روز بعد، نوشته است: «عصرى يك ساعت به غروب مانده پياده به مجلس رفتم، روضه بود امّا جمعيت موج مى‏زد، راه بند بود، دسته سينه زن هم مى‏آمد و مى‏رفت.

توى عمارت و گالرى از جمعيت مملو گشته بود و در بالاخانه در اغلب اتاق‏ها روضه مى‏خوانند، در محرم سال 1329 ه.ق در منزل سيد احمد و سيد محمد طباطبايى و مجلس شوراى ملى مراسم ماتم دارى برپا بود.»

در سال 1330 ه.ق نيز اين مراسم با شكوه خاصى منعقد مى‏شد اما در عاشوراى اين سال در تبريز قواى متجاوز روس ثقةالاسلام تبريزى و چند نفر ديگر از مبارزان را به شهادت رسانيدند.(10) گزارش‏هاى متعددى از رونق مراسم عزادارى در سال‏هاى 1331 تا 1338 ه.ق حكايت دارند.

احمد كسروى با وجود نفرت از آداب و رسوم شيعيان از مراسم روضه خوانى تبريز سخن گفته است: «ذيحجه سال 1337 ه.ق به دليل انعقاد قرار داد وثوق الدوله نخست وزير وقت با انگلستان علما از مردم خواستند كه مساجد را سياهپوش كنند و عموم مردم را عليه اين حركت استعمارى ترغيب كنند.

جمعى از وعاظ نيز در مجالس روضه خوانى عليه قرارداد ننگين مزبور سخنرانى كردند، بنابراين عزادارى‏هاى محرم در روند انقلاب مشروطه، پيروزى مردم بر استبداد و تداوم اين نهضت نقش اساسى و محورى داشته است.»(11)


مبارزه علما با خرافات و آفات عزادارى
رسوخ فرهنگ پادشاهان به عزادارى‏ها و متون نوحه‏ها و نمايش‏هاى مذهبى تعزيه و نيز آميخته شدن خرافات و برخى مطالب وهن آلود موجب گرديد تا علماى شيعه ضمن حمايت از سوگوارى سنتى و نقش آن در استحكام ارزش‏هاى شيعه در قلوب مؤمنان، به انتقاد از برخى از آداب و رسوم عزادارى بپردازند.

ميرزا حسين نورى معروف به محدث نورى(1320 - 1254 ه.ق) براى مبارزه با برخى از اين عوام زدگى‏ها و آفت‏هاى ناگوار كتاب پر ارج لؤلؤ و مرجان رادر سال 1319 ه.ق تأليف كرد و چون رودى با صفا و اخلاص خروشيد و فرياد زد و برآشفت و در برابر تحريف‏گران ايستاد.

او خاطرنشان ساخت: «نبايد براى گريانيدن مردم به دايره عصيان و امور ناروا پاگذارد و در روضه‏ها و نوحه‏ها مطالبى غير واقع و كذب مطرح كرد، اخلاص و صدق شرط اصلى كسى است كه مى‏خواهد مردم را از مصايب اباعبداللّه و ساير ائمه باخبر سازد و اشك آنان را جارى نمايد.»(12)

شخصيت ديگرى كه در اين عصر از وجود خرافات و مطالب وهن آلود در عزادارى ناراحت بود، مرحوم ميرزا محمد حسين نائينى (1350 - 1277 ه.ش) مى‏باشد. او كه مبارزه با استبداد را در مكتب امام حسين(ع) آموخته بود، در كنار آخوند خراسانى براى برپايى و اجراى قوانين الهى، پاسدارى از سنت‏هاى الهى و رعايت حرمت مردم به حمايت از مشروطه برخاست.

او هنگامى كه اشغالگران بخش وسيعى از خاك عراق را تصرف كرده بودند، وارد صحنه گرديد و عليه استعمارگران حكم جهاد داد و حتى دولت دست نشانده انگليس در عراق را نپذيرفت.(13)

آية اللّه نائينى در پاسخ استفتايى راجع به عزادارى، چنين نوشته است: «بديهى است كه بيرون آوردن هيأت عزا و سوگوارى براى اباعبداللّه الحسين(ع) در دهه عاشورا و غير آن در راهها و خيابان‏ها به نحوى كه معمول است از آشكارترين مصاديق عزاى سالار شهيدان مظلوم كربلاست كه رجحان آن بر هر مسلمانى روشن است.

و آسان‏ترين راه براى تبليغ هدف بزرگ امام حسين(ع) (ترويج قرآن و دين مبين اسلام) براى هر دور و نزديكى است لكن بايد اين شعائر بزرگ از هرگونه محرمات مانند آوازه خوانى و استعمال آلات لهو و لعب و نزاع براى جلو و عقب رفتن بين دو هيأت عزا يا دو محله، خالى باشد.

بايد در هيآت عزا محرمات شرعى رعايت گردد.»(14)

بنابراين دليل مخالفت علماء با عزادارى اين بوده است كه مبادا در اين مراسم، از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته شود و سوگوارى‏ها با امور خلاف شرع و عقل مخلوط نگردد تا درسى از مبارزه و فداكارى و نمونه‏اى درست براى امر به معروف و نهى از منكر باشد.


رضاخان و ماتم دارى‏هاى محرم
هنگامى كه رضاخان به قدرت سياسى نرسيده بود، خود را مسلمان متعصب معرفى مى‏كرد چون مى‏دانست مذهب در فرهنگ ايرانيان، ريشه‏اى عميق و گسترده دارد و اگر برخلاف آن گام بردارد موفق نخواهد بود بنابراين براى جلب توجه مردم و روحانيون به زيارت عتبات مى‏رفت و در دسته‏هاى عزادارى محرم شركت مى‏كرد و مجالس روضه خوانى ترتيب مى‏داد.

او طى سال‏هاى 1299 تا 1304 ه.ش كه دوران انتقال قدرت بود، چهره‏اى مذهبى به خود گرفت و حتى در محل استقرار نيروهاى قزاق مراسم عزادارى به راه مى‏انداخت.(15)

سليمان بهبودى كه ساليان متمادى در دربار پهلوى خدمت كرده و از چاكران مورد اعتماد رضاخان بوده است مى‏نويسد: «دسته كه راه مى‏افتاد معمولاً افراد رسته پياده در جلو به طور دسته جمعى در حركت بودند حضرت اشرف (رضاخان) و ساير درجه‏داران جلوى دسته قزاقان بودند. و شخص معينى كه در دامن خود كاه داشت به طور پراكنده بر سر ديگران مى‏پاشيد و موزيك عزا هم بود در يكى از روزها سينه زن‏هاى قزاق اين نوحه را مى‏خواندند؛
اگر در كربلا قزاق بودى‏
حسين بى‏ياور و تنها نبودى‏

در بين تماشاچيان گروهى از اهالى رشت بودند كه در زمان قيام كوچك خان در زد و خورد قزاق‏ها با قواى وى، مورد چپاول و غارت قرار گرفتند كه در جواب نوحه خوانى قزاق‏ها اين نوحه را ساختند و گفتند:
اگر در كربلا قزاق بودى‏
چادر از سر زينب مى‏ربودى»(16)

حسن اعظام قدسى كه خود شاهد شركت رضاخان در مراسم سوگوارى بوده است، مى‏نويسد: «سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا را به همراه دسته قزاق با يك هيأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بيرق و كتل با نظم و تشكيلات مخصوص از قزاقخانه حركت مى‏داد.

اين دسته از ميدان توپخانه و خيابان ناصريه به بازار مى‏آمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوى آنها سردار سپه با يقه باز و روى سرش كاه بود و حركت مى‏كرد، غالب آنها بر سر خود گل ماليده بودند.»(17)

عين السلطنه سالور مى‏نويسد: «يك دسته نظامى با صاحب منصب زياد كه جلو آنها سردار سپه حركت مى‏كرد، سرو پاى برهنه در بازار ديده مى‏شد.»(18)

امام خمينى ره مى‏فرمايد: «من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسايل بوده‏ام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه به پا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم مردم را اغفال كرد.»(19)

امام در جاى ديگر متذكر مى‏گردند «...از باب اين كه قضيه سيدالشهدا سلام اللّه عليه خيلى اهميت دارد روى آن نقطه خيلى پافشارى كرد، خودش روضه مى‏گرفت و در تكايايى كه روضه‏ها بودند پاى برهنه مى‏گفتند مى‏رود آنجاها، تكايا مى‏رود و مردم را گول مى‏زد به همين حربه كه مردم به آن توجه داشتند كه اين را مى‏خواستند لكن او بر ضد مردم مى‏خواست درست كند.»(20).

و در ديدار با دانشجويان مى‏فرمايند: «رضاخان بعد از اين كه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدّس اسلامى خدمتگزار ملت درآمد.

حتى در جلسه هايى كه در محرم انجام مى‏گرفت در تكيه‏هاى زيادى كه در تهران بود، آن وقت مى‏گفتند او مى‏رود و شركت مى‏كند و در دسته جاتى كه از نظامى‏ها در تهران بيرون مى‏آمد من خود ديده‏ام و مجلس روضه‏اى كه از طرف رضاخان با شركت خودش تأسيس مى‏شد من يكيش را خودم ديده‏ام. اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد اغفال كرد ملت را تا اين كه جاى پايش محكم شد.»(21)

طبيعى است وقتى عامه مردم چنين واقعه‏اى را از وزير جنگ مشاهده كنند، او را به عنوان شخصى مذهبى و پاى بند به شعائر شيعه و ملتزم به سوگوارى مى‏شناسند و اين موضوع براى افراد خوش باور به نوعى تأييدپذير بود.

امّا رفته رفته رضاخان سياست خود را در مخالفت با آيين‏هاى مذهبى به اجرا گذاشت و در محرم سال 1310 ه.ش در هنگامى كه دسته راه انداختن، سينه زنى و زنجيرزنى در پاره‏اى از مناطق كشور ممنوع شده بود، رضاخان به نقل از سردار اسعد كه خود شاهد ماجرا بوده، در تكيه دولت حضور يافت و آنجا روضه ساده‏اى خوانده شد امّا به همين روضه مختصر ايراد داشت.(22)

به رغم اين تنگناها و فشارها مردم با هيجان زايد الوصفى مراسم عزادارى را برگزار مى‏نمايند.

خانم مريت هاكس در خاطرات سفر به ايران مى‏نويسد: «در اين ده روز مجالس بسيارى برگزار مى‏شود كه مؤمنان براى شنيدن سرگذشت حزن‏انگيز امام حسين اجتماع مى‏كنند و حاضران در مجلس نوحه سرايى مى‏كنند و مى‏گريند و هر روز شيفته‏تر و هيجان زده‏تر مى‏شوند، هر شب سر و صدا افزايش مى‏يابد و گريه و زارى تا آخرين ساعات شب ادامه دارد، هرچند (عزادارى) را ممنوع كرده‏اند.»(23)

سخت‏گيرى رژيم رضاخان نسبت به سوگوارى‏هاى محرم شدت بيشتر مى‏يافت و بر اساس بخشنامه محرمانه وزارت داخله در 28 اسفند 1314، در ايام سوگوارى محرم و صفر راه انداختن دسته‏ها ممنوع شد.(24)

فشارها به حدى رسيد كه حتى در حوزه‏هاى علميه و مجالس ترحيم از ذكر مصائب اباعبداللّه ممانعت به عمل آمد.(25)

در دستورالعمل‏هاى بعدى بستن دستمال يا روسرى براى شركت در مجالس روضه خوانى ممنوع گرديد و در سال 1316 ه.ش طى اطلاعيه محرمانه وزارت داخله، روضه خوانى ممنوع شد. اعلام گرديد جلوگيرى از روضه خوانى و خارج كردن مردم از خرافات و آشنا نمودن مردم به تمدن امروز وظيفه اساسى دولت در مسايل داخلى است.(26)

با اين وجود شيعيان مشتاق در سياهترين شرايط و تحت شديدترين فشارها در داخل زيرزمين‏ها و هنگام نيمه شب و سحرگاهان براى امام حسين(ع) و يارانش مراسم ماتم برپا مى‏كردند.

يك بار ملك الشعراى بهار به شوكة الملك اميرقائنات گفته بود: «شكر خدا كه شهر ما ديگر آب لوله كشى هم دارد، برق، مدرسه و راه هم دارد، ديگر مردم چه مى‏خواهند كه در مواقعى شكوه دارند و به اين طرف و آن طرف شكايت خود را منعكس مى‏كنند.

شوكةالملك در همان روزهايى كه روضه خوانى و سوگوارى ممنوع بود، به بهار چنين پاسخ داد: «آقا اين‏ها برق نمى‏خواهند، محرم مى‏خواهند، اين‏ها مدرسه نمى خواهند، اينها عاشورا مى‏خواهند، كربلا را به اين‏ها بدهيد، همه چيز به آنها داده‏ايد.(27)

آرى رضاخان وقتى صاحب قدرت شد، به مردم نشان داد كه تمام آن ظاهر سازى‏هاى قبلى چيزى جز فريب و نيرنگ نبوده است و سياست مذهب زدايى را به اجرا درآورد.

پى‏نوشت‏ها:
1. اقتباس از سفرنامه فرد ريچاردز، ترجمه مهين دخت صبا، ص 242 - 235.
2. ايران امروز، اوژن اوبن، ترجمه على اصغر سعيدى، ص 188 - 187.
3. سفرنامه دكتر ويلز، ترجمه غلامحسين گراگزلو، ص 326.
4. كويرهاى ايران، سون هدين، ترجمه پرويز رجبى، فصل 38.
5. روزنامه خاطرات عين السلطنه، قهرمان ميرزا سالور، به كوشش مسعود سالور و ايرج افشار، تهران اساطير، 1374، ج اول، ص 971 و 594 .
6. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 971.
7. خاطرات عين السلطنه، ج 2، ص 125.
8. يادداشت‏هاى ملك المورخين، ص 23 و 24؛ روزنامه خاطرات عزيز السلطان، به كوشش محسن ميرزايى، تهران، زوّار، 1376، ج اول، ص 614 - 613.
9. تحريم تنباكو، ابراهيم تيمورى، ص 161 - 157؛ تحريم تنباكو، محمد رضا زنجانى، ص 187 - 185.
10. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 2، ص 1165 و 1171 ؛ ج سوم، ص 2273، ج 81، ص 2280؛ روزنامه خاطرات عزيزالسلطان، ج سوم، ص 1677، 1740، 1966، 2183، شيعه‏گرى، احمد كسروى، ص 34 و 56.
11. تعزيه دارى و شبيه خوانى از زمان ديلميان تا امروز، محيط طباطبايى، روزنامه اطلاعات، شماره 14906، از مرثيه تا تعزيه از نگارنده، ص 92 ؛ كندوكاوى در تعزيه و تعزيه خوانى از نگارنده، ص 64.
12. نك: لؤلؤو مرجان، محدث نورى.
13. گلشن ابرار، ج دوم، ص 551.
14. البكاء الحسينى، سيد حسين طباطبايى، ص 482 و 483.
15. تحولات سياسى و اجتماعى ايران در دوران پهلوى، دكتر عليرضا امينى، ص 34 و 35.
16. خاطرات سليمان بهبودى به اهتمام غلامحسين ميرزاصالح، تهران، طرح نو، ص 11، تاريخ بيست ساله ايران، حسين مكّى، ج دوم، ص 126 و 127.
17. زندگانى من، حسن اعظام قدسى، ج دوم، ص 52.
18. روزنامه خاطرات عين السلطنه سالور، ج 8، ص 6507 و 6506.
19. تبيان، دفتر بيستم (تاريخ معاصر از ديدگاه امام خمينى (ره)) ص 81.
20. همان، ص 82 - 81.
21. همان، ص 82.
22. خاطرات سردار اسعد بختيارى، به كوشش ايرج افشار، تهران، اساطير، ص 242 - 241.
23. ايران افسانه و واقعيت، مريت هاكس، ترجمه محمد حسين نظرى نژاد، محمد تقى اكبرى و احمد غايى، ص 191 - 189 (ضمناً اين گزارش مربوط به سال 1311 ه.ش است).
24. واقعه كشف حجاب، ص 200، خشونت و فرهنگ، ص 16.
25. بغض پنهان، جام جم، شماره 822.
26. خشونت و فرهنگ، ص 26 و 128.
27. درخت جواهر، محمد ابراهيم باستانى پاريزى، ص 216 و 215 و نيز از سير تا پياز، همان مؤلف، ص 553 و 476.


کد مطلب: 2552

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/2552/سوگوارى-هاى-محرم-ايران-آغاز-انقلاب-اسلامى-قسمت-دوم

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir