شعرهایش بیتخلص بود...
شاعر «قربون کبوترای حرمت امام رضا(ع)» شاعر روضههای حاج منصور ارضی بود و از دوستان سعید حدادیان. خیلیها میگویند «غلامعلی» همه را «غلامِ علی» کرد.
شهید «غلامعلی جندقی» معروف به رجبی در سال ۱۳۳۳ در محله خیابان آذربایجان تهران در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدر وی حاج حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ویژهای در تربیت فرزندان خود ورزید.
غلامعلی بنابر راهنماییها و تربیت پدر بزرگوارش مداحی اهل بیت (ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد کند تا بدان جا که از سبکها و اشعار او مداحان برجسته بسیاری استفاده میکردند.
انتشارات روایت فتح در سال گذشته بنا بر ضرورت پرداختن هرچه بیشتر به زندگی و سیره عملی این شهید بزرگوار، اثری با عنوان «کتاب غلامعلی رجبی(جندقی)» را منتشر کرد که در آن سیداحمد معصومینژاد، نویسنده اثر، ۱۰۰ خاطره از دوران مختلف زندگی این شهید بزرگوار را جمعآوری و تدوین کرده است. خاطرات این اثر از زبان افراد مختلف نقل میشود و این امر سرانجام مخاطب را به صورت غیر مستقیم با اخلاق این شیهد آشنا میکند.
بخشهایی از خاطرات منتخب این کتاب سال گذشته به مناسبت انتشار این اثر، در تسنیم منتشر شد و امروز نیز به مناسبت سالروز شهادت این شهید بزرگوار بازنشر میشود که به این شرح است:
قربون کبوترای حرمت امام رضا(ع)آن شب توی همان صحن توسل کرد که چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و با هر قدم یک بیت برای آقا امام رضا(ع) بگوید. قدم برمیداشت، اشکهایش میریخت و زیر لب زمزمه میکرد:
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا...
***
شعرهایش بیتخلص بود. فقط یک تخلص از او دیدم و آن شعری بود که شب تولد حضرت علی اکبر(ع) گفت: دلبرا گر تو را نام باشد علی/ نام من هم بود غلام علی
***
ماجرای شور روضه حاج منصور و شعر شهید غلامعلیمجلس عجیبی شده بود؛ با اینکه شب میلاد امام حسین(ع) بود، همه آنقدر گریه کرده بودند و به سر و سینه زده بودند که مجلس به هم ریخته بود. بیشتر به خاطر شعری بود که حاج منصور خوانده بود.
بعدها حاج منصور گفت «اون شعر زیبا رو غلامعلی گفته بود. دیروزش رفته بودیم کوه، همانجا تمومش کرد، روی کاغذ نوشت و داد به من. گفت بگیر فردا شب این رو بخون.»
***
شیعه یعنی بهترین بنده خدابه شاگردان مداحیاش میگفت «یه شیعه فقط از ظاهرش شناخته نمیشه. شیعه با معرفتی که پیدا میکنه، میشه بهترین محصل و دانشجو؛ بهترین کارمند و کاسب و بهترین همسر و فرزند و خانواده. تو یه جمله میشه بهترین بنده خدا.»
وقتی به رفتار و کردارش نگاه میکردیم، واقعاً همانطوری بود که میگفت.
فقط دوست دارم به روضه برومشادترین و لذتبخشترین لحظاتش در مجلس اهل بیت(ع) بود. حاجآقا پناهیان میگفت «واقعاً از حالاتش، رفتارش و مداحیش میشد فهمید از این رابطهای که با اهل بیت(ع) ایجاد کرده، احساس خوشبختی میکنه.»
در وصیتنامهاش هم اشاره کرده که «اگر به من اجازه داده شود به دنیا رجوع کنم و با روحم به شما سر بزنم، فقط دوست دارم در هیئتها و روضهها شرکت کنم.»