متنی که در ادامه می آید گزارشی از کلاس شرح نهج البلاغه محسن اسماعیلی است که چهارشنبه ها در محل سابق حزب جمهوری اسلامی، سرچشمه تهران برگزار می شود.
گفته شد که این بخش از نامه شصت و نهم، بر محور چگونگی رفتار با «نعمت» است و نعمت یعنی چیزی که موجب آسایش و خوشبختی است و انسان از آن لذت می برد؛ همان گونه که نقمت هم به معنای چیزی است که مایه عذاب و بدبختی است و انسان از آن در رنج است.
از سوی دیگر، خوشبختی و بدبختی، و نیز لذت و رنج از امور نسبی هستند و برای هر کس مطابق با بینش و تمایلات خودش تفسیر می شوند. از دیدگاه یک مومن، خوشبختی واقعی در ایمان است و لذت حقیقی در بهشت. پس نعمت از نگاه او چیزی است که او را به این هدف نزدیک می کند؛ هرچند از نگاه غیر مومن چنین نباشد. مثلاً «جهاد» از نگاه مومن نعمت بزرگی است که فقط به اولیای خاص داده می شود، اما از نگاه غیر مومن یک نقمت و نکبت است.
آن کس که پیرو علی علیه السلام است، کاری با نعمت های فانی و لذت های زودگذر دنیا ندارد و نعمت حقیقی را در جای دیگری می جوید. آن حضرت در باره اَلَذّ ِ لذات دنیا که ریاست باشد، فرمود:« مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیم یَفْنَى، وَ لَذَّة لاَ تَبْقَى!»؛ على را با نعمتهاى فانى دنيا و لذتهاى ناپايدار آن چه کار؟!
مطلب مهم دیگر آن است که نعمتْ ماندنِ نعمت یا تبدیل آن به نقمت هم بستگی به عمل خود ما دارد. خداوند از دادن نعمت دریغ نمی کند؛ اما این دیگر دست خود ما است که از آن نعمت درست استفاده کنیم یا آن را به ضدّ خود تبدیل نماییم.
یکی از هشدارهای مهم و تکان دهنده قرآن همین است که تبدیل نعمت به نقمت دست خود شما است. خداوند نعمتی را که میدهد، پسنمیگیرد؛ مگر اینکه خود انسان موجب آن شود؛ «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛سنت و قانون الهی آن است که خداوند، هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمیدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند.
خداوند از هیچ نعمتی بر بنی اسرائیل فروگذار نکرد، اما آنان این نعمت ها را به دست خود تبدیل به نقمت کردند. قرآن می فرماید : از خود بنی اسرائیل بپرس که تاچه اندازه نشانههای روشن به آنها دادیم؟ولی آنان، نعمتها و امکانات مادی و معنوی را که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، در راه غلط به کار گرفتند. و کسی که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تبدیل کند و در مسیر خلاف به کار گیرد، گرفتار عذاب شدید الهی خواهد شد، که خداوند شدید العقاب است.
علی علیهالسلام نیز در گلایه از اوضاع و احوال روزگار خویش چنین می فرماید: به هر سو که مى خواهى نگاه کن! « فَهَلْ تُبْصِرُ إلاَّ فَقِیراً یُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیًّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً»، آيا جز فقيرى که با فقر دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده است می بینی؟!
ثروتمندی که از مال خویش به فقیران کمک نمی کند، نعمت دارایی خویش را کفران، و آن را به نقمت تبدیل کرده است. يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده است. این هم مصداق تبدیل نعمت به نقمت است.
نمونه دیگر از کسانی که نعمت را به نقمت تبدیل کردند،طلحه و زبیراست.امام در خطبه ۱۳۷ می فرماید: من پيش از جنگ از آنها درخواست کردم که دست بردارند و بازگردند و انتظار بازگشتشان را نيز مى کشيدم. ولی آنان چه کردند؟ « فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَرَدَّا الْعَافِیَةَ»؛ آنها از فرصت استفاده نکردند، پشت پا به نعمت زدند و دست رد بر سينه عافيت نهادند!
حالا راه چاره چیست؟ چه باید کرد که نعمت، نعمت بماند و به نقمت تبدیل نشود؟ پاسخ نهج البلاغه در حکمت۳۳۰ این است که وقتی نعمت را دادند، حداقل آن را در راه دشمنی با مُنعم مصرف نکنیم: «أقلُّ مايَلزَمُكُم للّه ِ ألاتَستَعينوابنِعَمه ِعلی مَعاصيهِ»؛ كمترين وظيفه شما در قبال خداوند اين است كه از نعمت هاى او در راه معصيتش كمك نگيريد.
این که خیلی زشت است که نمک بخوریم و نمکدان را بشکنیم. نعمت را بگیریم و در مسیر خشم او مصرف کنیم. جوانی و مال و جاه و علم و زبان و گوش و .... را از خدا بگیریم و به شیطان هدیه کنیم. زشت نیست؟!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد : اى پسر آدم! با من به انصاف رفتار نمى كنى! من با نعمت ها به تو اظهار محبّت مى كنم و تو با گناهان با من دشمنى مى ورزى. خوبى من بر تو فرود مى آيد و بدى تو به سوى من بالا مى آيد.
حضرت امیر صلوات الله علیه در جملاتی که نقل شد می فرماید: ثروتمندی که میتواند از دارایی خود، پلی برای رسیدن به رضوان الهی بسازد، اما از آن چنین استفادهاینمیکند، نعمت خدا را به نقمت تبدیل کرده است؛ چه رسد به اینکه از آن مال، در جایی که خدا راضی نیست، بهره ببرد! آنکه بخیل است، یعنی از مالش در جایی که باید استفاده کنداستفاده نمی کند، کفران نعمت کرده است. وقتی معطل گذاشتن نعمت، نقمت است، تکلیف استفاده از نعمت در راه حرام روشن است. اینها مطالبی است که امام علیه السلام در این قسمت از نامه به ما یادآوری کرده اند. اول می فرمایند که از نعمت به بهترین شکلی که خدا می خواهد استفاده کن، و بعد می فرماید که نعمت ها را ضایع نکن و بیهوده مگذار. عدم مصرف در راه غیر خدا هم که گفتن ندارد.
نخستین توصیه این است که «وَاسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا اللهُ عَلَیْکَ»؛ ازهرنعمتی که خداوند به تو داده است به طورصحيح بهره بردارى کن. استصلاح ضد استفساد و به معنای سالم نگه داشتن و رشد دادن به کار می رود.
در ابتدای نامه حضرت به مالک اشتر آمده است که او را برای چند کار به مصر می فرستم؛ از جمله «اِستِصلاحِ اَهلِها، و عِمارَةِبِلادِها»؛ تعلیم و تربیت مردم و هدایت درست آنان و نیز آباد کردن شهرهایشان. «اِستِصلاحِ اَهلِها»؛ یعنی توجه به منابع انسانی. زمامدار باید نه تنها نیروهای انسانی را بکار بگیرد و معطل نگذارد، که در فکر رشد و تربیت آنان نیز باشد. در بطن کلمه استصلاح، مفهوم رشد و تربیت نیز نهفته است. در اینجا نیز به ما دستور داده اند که از نعمت ها درست و در راهی که تعیین شده، استفاده کنید و این خودش بالاترین و بهترین نوع از شکر نعمت است که اتفاقاً موجب زیاد شدن و بقای آن نیز می گردد.
در قرآن است که موسی به قومش گفت: نعمت خدا را برخود به یاد داشته باشید. نعمت ها را فراموش نکنید. بعد هم اضافه کرد که « وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»؛ به یاد آورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد: اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را برشما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!