سروده احسان‌الله شکراللهی؛

«بنال بلبل بیدل که جای فریاد است»

ایکنا , 4 آبان 1394 ساعت 12:08

احسان‌الله شکراللهی غزل‌قصیده‌ خود را با مطلع «به شوق بوسه نشاندن بخاکِ پایِ حسین» به امام حسین(ع) و یارانش تقدیم کرد.


سروده احسان‌الله شکراللهی، درباره امام حسین(ع) که در نشریه صحیفه اهل بیت(ع) و در شماره نخست آن در سال جاری به چاپ رسیده، منتشر شد. در ادامه این شعر را زمزمه می‌کنید: «به شوق بوسه نشاندن بخاکِ پایِ حسین/قلم گرفتم و قَصدم غزل برای حسین غزل؟ نه! کوزه کوچک چه جای اقیانوس!/چگونه‌اش بنشانم در اِستِوای حسین؟ «نه من برآن گُلِ عارض غزل سرایم و بس»/قصیده قصد نمایم پیِ ولایِ حسین قصیده نیز تکافو نمی‌کند، حتی .../به مثنوی نتوان گفت کبریای حسین تمامِ حرفِ دلم کی به شعر می‌گنجید/مدد گرفته‌ام اول من از خدای حسین سپس ز حافظ شیرین‌سخن مَدد جُستم/برای سِیر به حالِ خوش و هوای حسین پس از خدا و بجز حافظ، عشق شد یاور/مگر شود سخنم درخور رَثای حسین زبعدِ حضرتِ یزدان، سوای حافظ و عشق/کمک گرفته‌ام از مخزن سخای حسین «خدای رامددی ای دلیل راه که من»/قدم نهاده‏‌ام این‌سو به اِتّکای حسین تمام همّت من جمع شد به شوق و امید/به هر طریق شوم تا سخنسرای حسین مفاعِلُن فَعَلاتُن، مَفاعِلُن فَعَلات/به بحر ِمُجتَثِ مَخبون بکف حنای حسین غزل‌قصیده‌ای آمد، تمام خیس از اشک/اشاره‌‏ای‌ست ولیکن ز ماجرای حسین «بکن معامله‏‌ای وین دل شکسته بخر»/که بهترست ز هر فرش بوریای حسین «صبا بلطف بگو آن غزال رعنا را»/که سر بکوه مَنِهْ جز پی لقای حسین شکرفروش چه می‌‏داند از حلاوتِ عشق/شکر مجوی زِ نِی، جو ز نینوای حسین «به خُلق و لَُطف توان کرد صیدْ اهلِ نظر»/ببین به سیرت و سیمای پارسای حسین «سَهی قدانِ سیه‌چشمِ ماه‏ سیما» را/ببین چه اوج گرفتند از اقتدای حسین «سرودِ زهره به رقص آورد مسیحا را»/اگر زند ز غلامی دَم از وفای حسین «گشادِ کارِ من اندر کرشمه‌های که بست؟/خدا، به صورت و ابروی دلگشایِ حسین «مرا و سروِ چمن را بخاکِ راه نشاند»/زمانه باقصب نرگس قبای حسین «ز کار ما ودلِ غنچه صدگره بگشود»/نسیم گل ز پی حُرمت و هوای حسین «رواق منظر چشم من آشیانه»اوست/بگو صبا به سلیمانِ بادپای حسین «تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال»/به شاخِ دل بنشین خوش، ایا صبای حسین «دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد»/شنو زمأذنه گلبانگِ آشنای حسین «خیال روی تو در هر طریق همره ماست»/که گنبد فلکی پُرشد از صلای حسین «به رَغمِ مدعیانی که منعِ عشق کنند»/هزار مرتبه ایمان به ربّنای حسین «تو را زکنگره عرش می‌‏زنند صفیر»/اگر دَمی بزنی گام در رضای حسین «سروش عالم غیبم چه مژده‏‌ها دادست»/به قطرهْ اشکی و شوقی پی دعای حسین «نصیحتی کنمت یادگیر و در عمل آر»/برای شاه شدن، شو گدا، گدای حسین «غمِ جهان مخور و پند من مبَر از یاد»/چو کاه جاذبه‌‏ای جو، به کهربای حسین «رضا به داده بده وَز جبین گره بگشای»/برو مقایسه کن غُصّه با قضای حسین «چو بر من وتو در اختیار نگشاده است»/به درد چاره مجو جز درِ شفای حسین «مجو درستی عهد از جهان سُست نهاد»/از ابتدا بنگر تا به انتهای حسین «به دُردو صاف تورا حکم نیست دَم دَرکش»/ببین بزخم عزیزان و اَقربای حسین «غلامِ همّت آنم که زیر چرخ کبود»/گذشت از همه هستی، چنان‌که پای حسین سؤال کرد ز مردان مرد، و غیر از حرّ/نداشت پاسخ مردانه این ندای حسین «شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست»/علیِّ‌اصغر و یک تیر و وای، وایِ حسین چو نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست/علیِّ‌اکبر و میدان و پس عزای حسین ازین مصیبت عُظما شکست قامتِ سرو/که بود شبهِ رسول‌الله و عصای حسین «سمن بدست صباخاک در دهان انداخت»/چو دید قامت خم‌گشته و دوتای حسین «چو لافِ عشق زدی سَربباز چابک و چُست»/چنان که قاسم و عبّاس در وفای حسین «نشان عهد و وفا نیست در تبسّم گل»/ببین چه کرد فلک با قدِ رسای حسین «مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر»/ببین چه ساخت ز سروِ سپهرسای حسین «ز فرق تا قدمش هرکجا که می‏‌نگرم»/شده‌ست چشمه خون، گویم از کجای حسین؟ بیا به مجمع طفلانِ نور سربزنیم/کجاست خیمه طفلان به کربلای حسین «بنال بلبل بیدل که جای فریاد است»/از آتشی که فروسوخت خیمه‌های حسین «چو بشنوی سخن اهل دل مگوکه خطاست»/به خواب دیده رقیّه چه؟ لای‌لای حسین چگونه خنجرِ کین حنجرِ امام بـُرید/که بوسه‏ گاه نبی بود حلق و نای حسین حسینُ مِنّیِ آن مهربان چه معنا داشت/حسین مصطفوی بود مصطفای حسین چو«با شکستگی ارزد به صدهزار درُست»/خوشا دلی که شود نرم از بُکای حسین برای آن که گشاید تو را هرآن مشکل/بده تو دست به دستِ گره‏گشای حسین میان خلق تو یکتایی و یک استثناست/کسی بجوید اگر در زمانه تای حسین فقط شبیه تو زینب! که با بیان رساش/خبر رساند به آفاق و ماسوای حسین هنوز از پس این قرن‌ها بگوش آید/به سرفرازی و آزادگی ندای حسین تمام سروقدانِ حماسه در تاریخ/فدای سرو سرافراز و دلربای حسین فسوس بر دل هرکس ز داغ اوخون نیست/خوشاکسی که ضمیرش شد آشنای حسین «شدم زدست تو شیدای کوه و دشت و هنوز»/نیافتم به دل آرامشی وَرای حسین «علاج ضعف دل ما بلب حوالت کن»/شفاست ذکر مُهنّا و جان‌فزای حسین بلی «خلاصه جان خاکِ آستانه اوست»/چنانکه صیقل روحست خود صفای حسین «من آن نی‏م که دهم نقدِدل بهر شوخی»/ازابتدا شده‏‌ام مست و مبتلای حسین «درِخزانه به مهر وی و نشانه اوست»/خصوص بسته آن زلفِ مشکسای حسین «سرود ِمجلست اکنون فلک برقص آرد»/به مجمع شهدا ساز ِغمزدای حسین «بیار باده که در بارگاهِ استغنا»/نداشت ساقی غم می به اشتهای حسین مرابه بندگی خواجه جهان انداخت/غزل‌قصیده ناقابلم برای حسین چه غبطه می‏‌خوری ای اهل ذوق براحسان/تو نیز تکیه کن اکنون به متکای حسین در انتهای سخن لال می‏‌شود شاعر/که بغض کرده گلویش از ابتلای حسین»


کد مطلب: 27702

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/27702/بنال-بلبل-بیدل-جای-فریاد

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir