گفت‌وگو با حجت الاسلام علی ذوعلم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی

سیاست گذاری فرهنگی نداریم/ پژوهشی درباره کاهش کیفیت هیئت‌ها انجام نشده است

26 فروردين 1396 ساعت 9:52

در مورد کیفیت عزاداری ها می بینیم که تغییرات مثبتی در برخی زمینه ها رخ داده، ضمن اینکه در عزاداری عاشورا، خود کمیت هم عامل بسیار مهمی است و ما نباید آن را دست کم بگیریم


رضا دستجردی: با حجت الاسلام دکتر علی ذوعلم رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی که در عرصه فرهنگ صاحب نظر است به گفت و گو نشستیم تا وضعیت هیئت‌های عزاداری و نقش آن‌ها در جامعه را بررسی کنیم. 
 
 
ارزیابی شما از تغییر و تحولات الگوهای عزاداری و اعمال مذهبی در ماه محرم طی دهه‌های اخیر چیست؟ عمدتاً چنین تلقی شده که شاهد گسترش ظاهرگرایی و افول محتوا، به موازات افزایش کمّی اعمال و مناسک بوده‌ایم.
تلقی من این نیست که معیارهای کیفی کاهش پیدا کرده و از آن طرف شاهد افزایش معیارهای کمی بوده ایم، ما در مورد کیفیت عزاداری ها می بینیم که تغییرات مثبتی در برخی زمینه ها رخ داده، ضمن اینکه در عزاداری عاشورا، خود کمیت هم عامل بسیار مهمی است و ما نباید آن را دست کم بگیریم، اینکه به هرحال انگیزه و شور شرکت در عزاداری امام حسین در اقشار گسترده تری از جامعه بسط پیدا کند حتما یک عامل مثبت است، در مورد کیفیت هم باید ببینیم ما چه شاخص هایی را لحاظ می کنیم، به هرحال یکی از اهداف عزاداری و فلسفه آن خصوصا وقتی در یک قالب جمعی و سازمان یافته باشد، خود همین شور انگیز بودن و حضور اجتماعی و احیای یاد عاشوراست، اگر ما این نکات را در شاخص های کیفی لحاظ کنیم نمی توانیم بگوییم که دچار افت شده ایم، ولی این نکته درست است که به هرحال وضعیت کنونی عزاداری ها دارای آسیب هایی است که باید شناسایی شود تا به تدریج و هوشمندانه کاهش پیدا کند.
 
آیا این تلقی با نگاهی پژوهشگرانه به خط سیر عزاداری‌ها همخوانی دارد؟
نه، من با این فرض موافق نیستم، معمولا در دیدگاه های دغدغه مندان به ویژگی های کمی و کیفی فرهنگی و اسلامی، این یک برداشت مشهور است که اینطور تلقی شود که کیفیت عزاداری ها کاهش پیدا کرده است، منتها نظر بنده این است که ما در درجه اول این شاخص ها را تعیین کنیم و ببینیم که چه انتظاری از یک عزاداری داریم. اساسا یکی از عناصر عزاداری، شور و هیجان اجتماعی، ایجاد وضعیتی متفاوت در جامعه در ایام محرم، و تظاهر به علاقمندی و ارادت به خاندان امام حسین (ع) و نهضت عاشوراست، باید بررسی کنیم و ببینیم که چه وضع مطلوبی اگر وجود داشته باشد ما می توانیم آن وضع مطلوب را تایید کنیم و وضع موجود را با آن تطبیق دهیم، شما می دانید که عزاداری امام حسین (ع) سنتی دیرینه است که به تدریج در جامعه ما شکل گرفته و تحولاتش هم بیشتر از متن و از بدنه جامعه بوده تا اینکه نوعی برنامه ریزی و الگوسازی متمرکز روی آن انجام گرفته باشد، من نمی خواهم بگویم که آن کارهای کارشناسی و عمیق و الگودهی نباید وجود داشته باشد ولی واقعیت تاکنون این بوده است، بنابراین باز عرض می کنم که آسیب هایی وجود دارد ولی نمی توانیم با توجه به این آسیب ها حکم کنیم که در کل کیفیت عزاداری ها کاهش پیدا کرده است، مگر اینکه واقعا یک پژوهش علمی مستند ارائه شود و بر اساس آن به یک چارچوب نظری کاملا روشن و بیان شاخص های مطلوب برای عزاداری برسیم تا بتوانیم بگوییم که یک عزاداری خوب داریم یا نداریم، من در حال حاضر این برداشت را بیشتر یک برداشت بین الاذهانی می دانم که بیش از اینکه مستدل به ادله پژوهشی باشد در واقع یک نوع شهرت را می رساند و نمی توان خیلی به این برداشت مشهور تکیه کرد.
 
شما چند بار بر بررسی شاخص ها تاکید کردید، این شاخص ها از نظر شما کدام اند و در حال حاضر در چه شرایطی هستند؟
اجمالا می توانم عرض کنم که ما می توانیم این شاخص ها را در چند دسته طبقه بندی کنیم. بخش اول شاخص یک مدل عزاداری مطلوب، ایجاد شور و یک وضعیت متفاوت با وضعیت عادی جامعه است تا اینکه بتواند حمایت جامعه را در مورد آن مقوله نشان دهد، یعنی وقتی شما می بینید دسته های عزاداری در جامعه راه می افتد، طبل و دهل به صدا در می آید و سینه زنی و زنجیرزنی انجام می شود، متوجه می شوید که حادثه ای اتفاق افتاده و جامعه نسبت به آن عکس العمل نشان می دهد، خود همین موضوع که ابعاد این عکس العمل چقدر وسیع و اثرگذار باشد، یک شاخص است.
نکته دوم شاخص هایی است که ناظر به محتوای فکری عزاداری است، یعنی در این بستری که این شور در جامعه نشان داده شده و تجلی پیدا می کند چه پیام و محتوایی به جامعه منتقل می شود، تلقی من این است که مهم ترین پیام در عزاداری امام حسین (ع)، دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم است که این را هیچ کس و هیچ طیفی در هیچ قالبی نمی تواند پنهان کند، و یکی از آسیب های ما در همین بحث محتوایی است، عرصه سوم در شاخص ها این است که این عزاداری چقدر می تواند در ماندگاری و رشد و بسط هدف عاشورا موفق باشد، آیا صرفا ابراز احساسات است، یا می تواند اثر ماندگار داشته باشد، که این موضوع به خصوص در بحث رفتارها و نگرش ها حائز اهمیت بسیاری است، شاید بتوان شاخص چهارمی را هم اضافه کرد که خود همین عزاداری چه مقدار در مسیر و شعاع تاثیرگذاری عاشورا قرار دارد، چقدر تحقق بخش هدف عاشوراست، یعنی گاهی ما عزاداری را مقدمه یک اثربخشی اجتماعی می دانیم، گاهی خود همین عزاداری می تواند اثربخشی اجتماعی در جهت هدف عاشورا داشته باشد، اما اجمالا عرض می کنم که در حوزه این شاخص ها، باید یک تامل عمیق تر صورت گیرد تا بتوان بر مبنای یک معیار مشخص، ارزیابی روشنی از وضعیت کنونی جامعه داشت.
 
ارزیابی شما از وضعیت فعلی فرهنگ دینی به ویژه عناصری چون هیئت، منبر، مداح (شعر، موسیقی، اجرا) و آیین ها چیست؟
به نظر بنده، نگاه شما بیشتر یک نگاه رایج و قدمایی است، بالاخره از قدیم عزاداری ما بر مبنای همین مداح و منبری و هیئتی که به هرحال دست اندرکار عزاداری است شناخته می شده است، ولی فکر می کنم که در این سال های اخیر اتفاقات دیگری هم دارد در بستر ابزارها و فضای جدید رخ می دهد که باید به آن هم توجه کنیم، همین پیامک هایی که در ایام محرم رد و بدل می شود، یا مطالب موجود در شبکه های اجتماعی، و کارهای هنری یا نمایش هایی که برای عاشورا ساخته می شود بخشی از مراسم عزاداری عاشوراست.
به باور بنده اگر هدف از این مراسم عزاداری، ذکر و یاد امام حسین (ع) و برانگیختن فکر و اندیشه برای تامل در اهداف عاشورا و بعد تاثیرگذاری بر رفتار اجتماعی و به خصوص سلوک سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه باشد، تاثیر این ابزار گاهی خیلی بیشتر از ابزارها و بسترهای قدمایی است، بنابراین ما باید آنها را هم به حساب بیاوریم، ولی در عین حال، در همین مولفه هایی که شما مطرح کردید، ما حقیقتا تحولات مثبتی هم داشته ایم، در این دو سه دهه اخیر هیئت هایی شکل گرفته که اساسا با انگیزه ها و سبک هیئت های سابق متفاوت است و به دنبال تحقق اهداف معرفتی و فکری در کنار حرکت احساسی و شورآفرینی در مناسک عاشوراست.
در مورد منبرها و منبری ها هم مشاهده می کنید که ما چهره های برجسته ای را از علمای بزرگ حوزوی داریم که در عرصه منبر ورود پیدا کرده اند، در حالی که در قدیم اساسا شاید چنین چیزی خلاف شان تصور می شد، و در دنباله اینها طیفی از فضلا، اندیشمندان، حتی بخشی از فضلای متعهد دانشجویی که در عرصه انتقال پیام عاشورا حضور فعال دارند وارد شده اند، اینها پدیده های مثبتی است، هر مقدار که بتوانیم اقشار فکور و تحصیلکرده جامعه را به این عرصه ورود دهیم در اشاعه این پیام موفق عمل کرده ایم. در عرصه مداحی هم همین طور است، اگر ما چهره های سرشناس، نوآور، با فکر روشن و با درک عمیق از مباحث معرفتی و عرصه های معارفی عاشورایی داریم که در عرصه مداحی قدم به میدان گذاشته اند و امروز مداحی امام حسین (ع) معنای قدمایی مثل پنجاه سال قبل را ندارد موفقیت بزرگی است، چون در گذشته یک عده افرادی که خیلی با جنبه های فکری امام حسین (ع) کاری نداشتند بیشتر وارد این عرصه ها می شدند، بنابراین ما در این عرصه ها شاهد آورده ها و محصولات جدید هستیم، ولی در همان عرصه های جدید هم مشتمل بر فضای مجازی، کارهای هنری و نمایشی و از این قبیل، تلاش های خوبی صورت می گیرد ولی چون ورود آن بسترها و ابزارها به عرصه عاشورا و مفاهیم و مضامین عاشورایی خیلی سابقه دار نیست نیاز به تمرین و تجربه بیشتری هست تا این ابزارها بتوانند از پختگی و اثربخشی عمیقی برخوردار شوند.
 
سیاست‌گذاری‌های فرهنگی نهادهای دولتی و حکومتی تا چه اندازه در خط سیر و تغییر و تحولات اشکال عزاداری در ایران موثر بوده است؟
متاسفانه ما امروز در عرصه فرهنگ در جامعه از سیاست گذاری فعال و اثربخش برخوردار نیستیم، اگر بخواهیم یک مقدار بحث را صریح تر مطرح کنیم من باید از شما سوال کنم که مگر ما اصلا سیاست گذاری فرهنگی هم داریم؟ کجا سیاست گذاری فرهنگی می شود؟ نهاد اصلی و متولی رسمی سیاست گذاری فرهنگی در کشور ما شورای عالی انقلاب فرهنگی است، ولی این شورا نسبت به رسالتی که بر عهده دارد هنوز فاصله بسیاری دارد، اگرچه هم اعضا و هم دبیرخانه آن شورا تلاش های زیادی صورت می دهند اما تلاش های آنها کمتر به یک سیاست گذاری اثربخش، جامع، مبتکرانه و خلاق منتهی می شود.
شما اگر به آخرین ابلاغی که رهبر معظم انقلاب برای اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر کردند مراجعه کنید می بینید که در واقع پشت بیان ایشان می توان نقد عمیقی نسبت به عملکرد این شورا مشاهده کرد، که این نقد واقعا درست و به جاست، که در بیان برخی متخصصان و صاحب نظران هم مطرح می شود ولی کمتر به آن توجه صورت می گیرد، شاید یک علتش این باشد که ما در مباحث فرهنگی تا وقتی به یک نگرش مشترک و نزدیک در بین صاحب نظران نرسیم نمی توانیم انتظار یک سیاست گذاری عمیق را داشته باشیم و شاید برخی عوامل دیگر که در فرآیند تغییر دولت ها رخ می دهد، در مواجهه سیاسی و جناحی با فرهنگ دیده می شود، و گاهی با سو استفاده از شعارهای به ظاهر جذاب در عرصه فرهنگ از سوی سیاست مداران ارائه می گردد در این اشکالات بی تاثیر نیست، ولی در حال حاضر باید عرض کنم که در کلیت مجموعه مباحث فرهنگی، از یک سیاست گذاری جامع، کارآمد و فعال محروم هستیم، بله در برخی ابزارها و بسترهای خاص سیاست گذاری می شود، مثلا ما در عرصه فعالیت های نمایشی یا در مباحثی که مربوط به رسانه ملی می شود سیاست گذاری های جزیره ای داریم ولی سیاست گذاری های جزیره ای و منفصل از هم در عرصه فرهنگ  خود یک ضد سیاست گذاری فرهنگی است، شما در سیاست گذاری فرهنگی در پی این هستید که یک نوع هم نوایی و نظام معنایی تعریف شده را از همه ابزارهای فرهنگی به جامعه منتقل کنید ولی وقتی که هر کدام از این ابزارها یا بسترهای فرهنگی، خودش مستقل از دیگری یک فرآیند سیاست گذاری ویژه دارد به این معناست که ما فاقد سیاست گذاری فرهنگی هستیم، به خصوص در عرصه مباحث مربوط به آیین عزاداری عاشورا و مباحث مربوط به فرهنگ دینی به معنای خاص خود، این عدم اثربخشی در سیاست گذاری خیلی روشن تر است و باید برای حل این معضل فکری کرد، پس هنوز ما به مرحله سیاست گذاری در زمینه مباحث عاشورا و عزاداری به طور جدی ورود پیدا نکرده ایم.
 
ولی حکومت و دولت موظف هستند که در عرصه فرهنگ وارد شوند و سیاست گذاری کنند.
ببینید حکومت ها نمی توانند در عرصه فرهنگ سیاست گذاری نکنند، ممکن است در زمینه های ایجابی بعضا خیلی موفق نشوند یا ورود پیدا نکنند ولی در جنبه های سلبی حتما تاثیرگذارند و تصمیمات و سیاست هایی که دولت ها در بخش های به ظاهر غیر فرهنگی هم اتخاذ می کنند قطعا از آثار و پیامدهای فرهنگی بی نصیب نیست، ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که در عرصه سیاست گذاری فرهنگی نباید فقط به دنبال کلید واژه فرهنگ باشیم بلکه سیاست گذاری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، حتی روابط خارجی ما به نوعی همه در جامعه فرهنگ سازی می کنند، اگر به این مسئله توجه نداشته باشیم، معنایش این نیست که این مسئله اتفاق نمی افتد، از طرفی باید بیشتر توجه کنیم که کسانی که در این مجموعه ها مسئولیت دارند باید آگاهانه تر به مسئولیت خودشان توجه و عمل نمایند، پس اساسا دولت ها نمی توانند از عرصه سیاست گذاری فرهنگی برکنار باشند، به خصوص با نگاهی که ما به عملکرد و رسالت دولت داریم، در نگاه اسلام اساسا رسالت حاکمیت، یک رسالت فرهنگی، تربیتی، اخلاقی و معنوی است، اگرچه ما در عمل هنوز با این نگاه فاصله داریم ولی این نوع نگاه را نمی توانیم نادیده بگیریم، قطعا حاکمیت اعم از قوه مجریه و سایر بخش های حاکمیت باید در این عرصه ورود پیدا کنند ولی اینکه چه فرآیند و ساز و کاری برای آن لحاظ می شود بسیار مهم است، قطعا در نگاهی که ما به فرهنگ داریم دولت بدون مشارکت جدی و فاعلیت اثربخش نهادها و چهره های فرهنگی نمی تواند در عرصه سیاست گذاری فرهنگی توفیقی به دست آورد، پس باید به سامان دهی و سازمان دهی استنباط و استخراج سیاست از دیدگاه ها و رجال و مراکز فرهنگی بپردازد، ولی غالبا در همان زمینه هایی که به گونه جزیره ای سیاست گذاری فرهنگی صورت می گیرد، از نخبگان و صاحب نظران بهره برداری نمی شود که این به حاکمیت یک نوع بوروکراسی مدیریتی در دستگاه های فرهنگی ما باز می گردد، در واقع دستگاه های فرهنگی ما بیش از آنکه به فرهنگ بپردازند به نوعی بوروکراسی فرهنگی روی آورده اند و در اینجا از آن اثرگذاری و توان مداخله تعالی بخش باز می مانند، بنابراین ما باید این زمینه ها را با هم ببینیم، آسیب شناسی کنیم و به دنبال راه حلی برای آنها باشیم.
 
و این نوع سیاست گذاری مورد پذیرش مردم هم نخواهد بود.
همین طور است، در واقع فرهنگ مقوله ایست که بیش از هر چیز متعلق به خود مردم و متن جامعه است و حاکمیت باید برای هرگونه مداخله و سیاست گذاری فرهنگی با مردم تعامل داشته باشد تا به اهداف خود نائل آید، من نمی خواهم بگویم آنچه در فرهنگ عامه شکل می گیرد درست و مطلوب است، ولی واقعیت آن است که تا زمانی که عامه مردم با آن هم نوایی و هم سویی نداشته باشند نمی توان آن را سیاست گذاری موفقی دانست. از طرفی بحث گروه های اقلیت و نگاه های لیبرالیستی به فرهنگ هم مطرح هست، اتفاقا وقتی که سیاست گذاران بر اساس ایمان، باور، عقیده و نگاه مردم سیاست گذاری نکنند، مجالی پیدا می شود که نگاه های سکولار در این سیاست گذاری ها مداخله کند و ما به همین روش ممکن است که به تدریج در جامعه به یک نوع تعارض و چالش فرهنگی گرفتار شویم. پس خیلی مهم است که چگونه در سیاست گذاری فرهنگی، دیدگاه های صاحب نظران و نخبگان جامعه در کنار علایق، گرایش ها و آداب و رسوم مردم با هم جمع شوند و با یک نقشه راه اثربخش و موفقیت آمیز آسیب ها را درمان و خلاها را جبران کنند، متاسفانه این توانمندی و هوشمندی هنوز در دستگاه سیاست گذاری ما ضعیف است.
 
فکر می کنید ما تا چه حد به اهداف ذکر شده در بیانیه ها و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی نائل آمده ایم؟
گاهی ما تصور می کنیم که سیاست گذاری فرهنگی به این معناست که یک متن قشنگ تدوین کنیم و روی آن یک مهر تایید بزنیم و بگوییم این سیاست ماست، این کافی نیست، من یک مثال می زنم، اگر در شبکه درمانی و پزشکی جامعه، پزشک نسخه ای را برای بیمار بنویسد و آن نسخه هم کاملا نسخه درستی باشد اما این نسخه نتواند توسط یک داروخانه خوانده و فهم شود یا اینکه خوانده و فهم شود ولی اراده ای در آن داروخانه نباشد که این دارو را در اختیار بیمار قرار دهد یا این اراده هم وجود داشته باشد اما آن دارو اصلا تولید نشده باشد یا تولید شده باشد ولی بیمار قدرت خرید آن را نداشته باشد، آن نسخه به چه دردی می خورد؟ سیاست گذاری در عرصه بهداشتی و درمانی جامعه به این معناست که سیاست گذار، مصرف کننده، پزشک، داروخانه، تولیدکننده دارو و چرخه اقتصادی این مجموعه را بررسی و برایش تدبیر کرده باشد و آن مدیران و دست اندرکاران از آن تبعیت کنند، بنابراین اینکه ما صرفا یک مصوبه درباره ساماندهی شئون فرهنگی در مناسبت های فرهنگی داشته باشیم، کافی نیست، باید ببینیم مخاطبین این مصوبه چه کسانی هستند، چه وظایفی دارند، چقدر رصد و کنترل می شوند، و خود ما در تدوین این مصوبه چقدر از فکر و عقل جمعی اندیشمندان در این زمینه استفاده کرده ایم و تا چه میزان به فراهم کردن مقدمات و زیرساخت های این مصوبه عمل نموده ایم، سیاست گذاری نباید برای ما در حد یک مصوبه تقلیل یابد، تعبیری که رهبر معظم انقلاب درباره جایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی به کار بردند و آن را قرارگاه فرهنگی تعریف کردند، با همین نگاه بود، یعنی در یک قرارگاه کل فرآیند آن عملیات دیده می شود و تمهیدات، مقدمات، لوازم، ابزارها و حتی آموزش ها و مقدمات نرم افزاری اش فراهم می گردد تا آن قرارگاه بتواند رسالت خود را انجام دهد اما همانطور که عرض کردم متاسفانه در خیلی از جاها، برداشت درست و عمیقی وجود ندارد، من نمی خواهم بگویم همه کسانی که در این زمینه ها هستند فاقد این برداشت اند، خیلی از دوستان، خودشان دست اندرکاران این زمینه ها هستند اما این نقدها را هم دارند، خب پس چرا این اتفاق می افتد؟ چون آن فهم جمعی نسبت به این مسئله در حد مطلوب شکل نگرفته است.
 
در خصوص مواجهه‌ جریان نواندیش حوزوی و همچنین روشنفکری دینی/ مذهبی با مساله‌ عزاداری‌ها و برخی خرافات ترویج‌شده در جریان این مراسم‌های شیعی، پرسش این است که این مواجهه تا چه میزان در اصلاح این امور موثر بوده؟ آیا کوشش‌های نواندیشان و روشنفکران به شکل‌گیری گونه‌های جدیدی از مناسک مذهبی شیعیان انجامیده یا صرفاً در مدار سلبی و نفی باقی مانده است؟ به طور کلی علل موفقیت یا عدم موفقیت جریان‌های نواندیشی حوزوی و روشنفکری دینی در تغییر وضعیت عزاداری در ایران را چه می دانید؟
یک داوری قطعی در این مورد بدون مطالعه گسترده و بررسی میدانی قابل قبول و منصفانه نیست، ولی آن چه که از قرائن، مشهودات و برداشت های شخصی می توانم عرض کنم این است که به هرحال مسیر تکامل و رشد فکری و علمی در حوزه علمیه در دهه های پس از پیروزی انقلاب اسلامی که به برکت هدایت های حضرت امام (ره) و در ادامه، رهنمودها و دغدغه های رهبر معظم انقلاب و مراجع، علما و خود حوزوی ها اتفاق افتاد، خود به خود در مراسم عزاداری ما نفوذ کرده است، اگر ما در سیاست گذاری کلان مان در جامعه توفیقات مناسبی می داشتیم، قطعا بهره برداری از آورده های حوزه می توانست در این راستا تاثیرات بهتر و عمیق تری داشته باشد، با این وجود این تاثیرگذاری خودجوش و ضمنی هم در جای خود موثر بوده و من عرض کردم که ما امروز در عرصه خطابه و منبر و برگزاری مراسم با آن نگاه معرفتی نسبت به دهه های قبل، اگرچه بسیار محدود و جزئی، اما می توانیم تفاوت های آشکاری را ملاحظه کنیم، ضمن اینکه حضور حوزه در عرصه های جدید ابزاری و بسترهایی که برای عزاداری امام حسین (ع) فراهم هست، هم محل بحث و تامل است، بدین معنی که آیا صرف اینکه افرادی از حوزویون خودشان بحث های معرفتی قصه کربلا را در منبرهایشان تبیین کنند کافی است؟ آیا اینکه بزرگانی از ما در حد مرجع تقلید به این عرصه ورود پیدا کنند و در دهه عاشورا منبر بروند و آن منبر حتی در رسانه ملی پخش شود کافی است؟ یا اینکه آن فکر و برداشت ها درباره نهضت عاشورا باید بتواند در ابزارهای جدید هم رسوخ پیدا کند؟ ما برای نیل به این هدف چه کاری انجام داده ایم؟ بنابراین مسئله میزان موفقیت حوزه علمیه در هدایت محتوایی و اثرگذاری فکری بر مباحث عزاداری به بررسی های عمیق تری نیاز دارد و ما باید دایره بحث را از حضور عینی و فیزیکی حوزه فراتر ببریم، حضور فکری حوزه در عرصه تولید اندیشه و تبدیل آن به قالب هایی که امروز نیاز است و نهایتا توجه به یک نوع مخاطب شناسی و نیازسنجی در جامعه و نگاه عمیق بلند مدت به این مسئله، از جمله نکاتی است که ما هنوز در خصوص آن پیشرفت چشمگیری نداشته ایم.
 
 پس می فرمایید با عمل به آنچه که بدان اشاره کردید می توان شاهد موفقیت حوزه و روحانیون بود؟
به هرحال در جامعه ما بخشی از کارکرد و اثربخشی دین در همین مراسم عزاداری ها، هیئت ها، مداحی ها و منبرهاست و اگر حوزه علمیه ما برای این بخش از اثرگذاری خود تدبیری نکرده باشد، تحقیق، پژوهش، طراحی مدل و الگویی ارائه نکرده باشد، و نیروی انسانی متخصص تربیت نکرده باشد، طبعا این کارها به نحو مطلوب انجام نمی شود، یعنی ما در شاخه های تخصصی که امروز در حوزه علمیه داریم، کمتر به مسئله تخصص های ناظر به فرآیندهای تحلیل محتوا، به فرآورده فکر کرده ایم، بله، اندیشه ناب حوزوی در زمینه عاشورا داریم، کتاب هایی نوشته می شود، آثاری خلق می شود، منبرهایی رفته می شود و ... ولی اینها چقدر در کلیت بدنه جامعه ما تاثیرگذار است، و چقدر بر جامعه شیعیان اثر دارد؟ فراموش نکنیم که حوزه علمیه ما صرفا یک رسالت منطقه ای یا ملی و کشوری ندارد، چقدر در ایجاد تغییرات مثبت و تغییر نگاه های موجود به مقوله عاشورا در سطح جهان اسلام موثر بوده ایم؟ اگر ما دایره انتظارات و مخاطبان بالقوه مان را بررسی کنیم می بینیم هنوز قدم های موثری برنداشته ایم.
 
به نظر شما راهکاری عملیاتی و تجویزی وجود دارد که هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ فرم بشود این مجالس را در مسیر بهتری هدایت کرد و اصلاحی در روند جاری عزاداری‌ها پدید آورد؟
ما برای موضوعات جدی باید کارهای جدی انجام دهیم، صرف اینکه به برداشت های شخصی اکتفا کنیم راهگشا نیست ولی اینگونه مباحثات هم می تواند زمینه ای را فراهم کند که این نیاز خودش را جدی تر نشان دهد، ما در حقیقت به یک نگاه بلند مدت، آینده نگرانه و آینده نگارانه به این مسئله نیاز داریم، ظرفیت معرفتی، اجتماعی و سیاسی عاشورا و محرم بسیار ظرفیت عمیق و بالایی است، بالاخره انقلاب اسلامی با تکیه بر همین ظرفیت شکل گرفت، پیروز شد و استمرار پیدا کرد، یعنی ما در این نزدیک به چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز هم در همه توفیقات ملی و انقلابی مان در سطوح مختلف از اقیانوس پتانسیل محرم و عاشورا بهره برداری کرده ایم ولی آن پتانسیل و توانمندی بسیار عمیق تر از آن چیزی است که تاکنون استفاده شده، چگونه باید این پتانسیل و انرژی متراکم و مهجور را به فعلیت تبدیل کرد، قطعا به یک کار علمی عمیق و گسترده و دنباله دار نیاز دارد که بتوان به این هدف نائل شد. من فکر می کنم می توان از نظر ساختاری به این مسئله به عنوان یک نیاز جدی توجه کرد، چطور ما برای بعضی از مسائل ناظر به زندگی طبیعی و روزمره مان دستگاه هایی داریم که کارشناسی عمیق انجام می دهند، دوره های تخصصی عمیق برگزار می کنند، و سعی می کنند از روش های پیشرفته در مسئله مهندسی فرهنگی و مهندسی اجتماعی استفاده کنند، ولی فکر کنید ببینید ما در زمینه محرم و عاشورا و عزاداری امام حسین (ع) چقدر به این مسئله و در این حد توجه کرده ایم؟ هنوز در زمینه بسترسازی مناسب برای پرداختن به این موضوع هم به طور جدی کاری انجام نداده ایم. امیدوارم گفتگوهایی از این دست بتواند جرقه این بحث را مشتعل تر کند و سیاست گذاران، مدیران و کسانی که متولی این امور هستند بتوانند به این مسئله اهتمامی جدی تر داشته باشند.
 
 آیا فکر می کنید رسانه ملی نقش مفید و موثری در گسترش سنت حسنه عزاداری مطلوب داشته یا خیر؟
خب رسانه ملی هم مثل هر مجموعه دیگری دریافت و برداشت خودش را در این زمینه مبنای عمل قرار می دهد، این طبیعی است، ما نباید انتظار داشته باشیم که دستگاه یا مجموعه ای بر خلاف آنچه خودش دریافت می کند عمل کند، اما اینکه آن دریافت ها و برداشت ها چقدر متقن هست، چقدر بر اصول و مبانی فکری و اعتقادی استوار هستند و چقدر شهامت مواجهه با برخی از زوایا و نکات منفی و آسیب ها در آن مجموعه وجود دارد، محل بحث است، اگر ما در این زمینه یک مرجعیت علمی، تخصصی و مورد قبول جامعه داشته باشیم، طبعا می تواند یاری رسان بوده و آن را پشتیبانی کند. اما آن چیزی که امروز وجود دارد، یک نقش مثبت است که رسانه ملی تاکنون ایفا کرده و در فضای عزاداری و محرم، تمام قد ورود پیدا می کند، با این وجود برخی نقاط ضعف و خلا هم در کنار این اقدامات مثبت وجود دارد، منصفانه نیست که برآیند نقش صدا و سیما را تخریبی تلقی کنیم، من فکر نمی کنم که هیچ مجموعه یا هیچ فرد منصفی، کل برآیند اقدامات این سازمان را صحیح و درست بداند، ولی تا وقتی که پشتوانه فکری و سیاست گذاری به معنای جامع و موثر برای این مقوله وجود نداشته باشد اگر از صدا و سیما سوال کنیم که شما دارید چه کار می کنید می گویند که ما خیلی تلاش می کنیم، ولی عالی القاعده در مسیر همان چیزی که خودشان دریافت می کنند و می فهمند عمل می کنند، پس ما به آن مجموعه متولی و سیاست گذار عمیق و جدی نیاز داریم که با این موضوع به عنوان یک مسئله روزمره مواجه نشوند و این بحث را به عنوان یک بحث اساسی که ظرفیت های زیادی برای اصلاح فرهنگی جامعه در همه ابعاد را دارد توجه کنند تا یک سرمایه گذاری علمی و تخصصی در این حوزه صورت گیرد.


کد مطلب: 31613

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/31613/سیاست-گذاری-فرهنگی-نداریم-پژوهشی-درباره-کاهش-کیفیت-هیئت-ها-انجام-نشده

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir