گفتگو با دکتر سید محمد اصغری
انقلابی در جانها و وجدانها
اطلاعات , 1 مهر 1396 ساعت 10:48
امام در وجود و وجدان انسانها، نه تنها در عصر خود، که در هر عصر و نسلی، با قیام خونین عاشورا نفوذ کرده و به حق و اخلاق و آزادی و عدالت و معنویت و توحید جانی دوباره بخشید.
عاشورا قیامی برای غارت و حاکمیت بر جان و مال دیگران و چیره شدن به هر قیمتی نیست. برای صــرف حکومت و قبضه قدرت هم نیست. بلکه هدف اساســی، انقلابی جاوید در جانها و وجدانها و اندیشهها و جهاننگریهاست.
انقلابی که جوشانترین منبع و فیاضترین سرچشمه حرکتها و نهضتهای عدالتخواه و آزادیبخش تاریخ گردید و انقلابهای پی در پی از عاشورا، نه فقط به سقوط بنیامیه و بنیمروان انجامید که تنها در دولت عباسیان از آغاز حکومتشان تا عصر مأمون، آتش بیش از چهل نهضت عدالتخواهانه شعله کشید که عموماً از انقلاب عظیم عاشورا الهام میگرفت. با این مقدمه، به سراغ دکتر سیدمحمد اصغری، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رفتیم و به مناسبت انتشار کتاب جدیدشان درباره قیام حضرت سیدالشهدا(ع) سؤالاتی را با ایشان مطرح کردیم.
از دیگر کتابهای ایشان که به همت انتشارات اطلاعات در دسترس عموم قرار گرفته است، میتوان به این موارد اشاره کرد: عدالت به مثابه قاعده، عدالت و عقلانیت، رشوه و احتکار، مسئولیت همگانی در پرتو امر به معروف و نهی از منکر، عقل و عرفان، آخوند خراسانی در جبنش مشروطیت، بررسی تطبیقی جرم سیاسی.
با توجه به تخصص جنابعالی در رشتههای فقه و حقوق و کتابهایی که در این زمینهها نوشتهاید، چه شد که به عرصه عاشورا کشیده شدید. به عبارت دیگر فلسفه تالیف این کتاب چه بوده است؟
قیام حسین بن علی(ع)، علیه ستم و تبعیض و استبداد از سویی، و برای حراست و پاسداری از حریت و کرامت و عدل و شرافت انسانی از سوی دیگر، چنان بزرگ و شکوهمند است که هر انسانی را شیفته خود میکند و همانگونه که نوشتن در این عرصه دشوار است، ننوشتن و خاموش گذاشتن هم دشوار، بلکه دشوارتر است.
فضایل و بزرگیهای «عاشورا» دریای بیانتها و بیکران است که هرکس به قدر وسع و امکانش، و از زاویه دید خودش آن را درمییابد (بحر لاینفی)! حادثه چنان عظیم و سرشار و پهناور و چنان دارای ابعاد و زوایای گوناگون است که نیازی به بیان انگیزه خاص ندارد.
چشمههای انسانشناسی، انساندوستی، آزادی و آزادگی، عدالت و عرفان، محبت و توحید، از دامنههای قله رفیع «عاشورا» تا ابد میجوشد و شیفتگی هر انسانی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی را باعث میشود.
نهایت آنکه هرکس به زبانی «صفت مدح» او میگوید و به قدر فهمش از آن دریا بهرهمند میشود.
آیا تفحص در این عرصه ارتباطی هم با رشتههای حقوق و فقه دارد؟
سؤال خوب و مناسبی است. اتفاقاً بیشترین و بالاترین پیوستگی را میشود دید؛ چرا که عرصه عاشورا و حماسه جاوید کربلا گستردهترین نمود و نماد «حق» است و «عدالت» هم مایه و پایه از «حق» میگیرد و به گفته دانشمندان، «حقوق» اساساً علم عدالت است، و امام حسین(ع) به قول زندهیاد، دکتر شریعتی «در دادگاهی به وسعت زمین و به ارتفاع آسمان» مطالبه حقوق انسانی میکند و بر همین پایه است که در کتاب «عاشورا، انقلابی در جانها و وجدانها» فصلی با عنوان «حق و عدل در عاشورا» گشوده شده است؛ چیزی که غنای فلسفه سیاسی اسلامی و شیعی را نشان
میدهد.
اقبال لاهوری ـ فیلسوف نامدار ـ این همه را در بیتی از اشعار بلندش به زیبایی جمع کرده و میگوید:
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای «لا اله» گردیده است
همانطور که امام(ع) فرمود: «اَلا ترون أَنَّ الحَق لایعمل به…» و همین جا بگویم که در نوشتن و پرداختن به حماسه بزرگ عاشورا، چه انگیزهای میتواند جذابتر و شکوهمندتر از فلسفه «حق و عدل» و حریت انسان باشد و کدام جانی است که مجذوب «حق» نباشد؟ عشق به حسین بن علی(ع)، شیفتگی در پیشگاه حق و عدل و آزادی است.
آیا در انتخاب نام کتاب (عاشورا، انقلابی در جانها و وجدانها) نظر خاصی داشتید؟
البته همین طور است. شما میدانید که در تحلیل واقعه عظیم عاشورا هر نویسنده یا هر گروهی نظر ویژه خود را دارند. برخی با دید عرفانی محض وارد شدهاند،برخی دیگر حادثه را صرفاً برای حکومت و به دست گرفتن قدرت معنی کردهاند، گروهی گفتهاند مقصود بیشتر رسوا کردن حکومتگران بنیامیه و برملا کردن مظلومیت و حقانیت آل علی(ع)
بوده است.
بعضی حادثه را به گونهای تحلیل کردهاند که شهادت حسین(ع) و یارانش و حتی اسارت اهل بیت(ع) به قلم تقدیر رفته و این امور مقدر و محتوم بوده است و نظرات دیگر که البته خود این تحلیلهای مختلف نیز گویای عظمت و ذو ابعاد بودن قیام عاشورا است.
نظر خود شما چیست؟
همان گونه که نام کتاب نشان میدهد، و تاریخ انسان و تشیع نیز گواه خوبی در این مقوله است هدف اصلی امام و یاران بینظیرش مال و قدرت نبود و افزون بر «امر به معروف»، انقلاب و تحول ماندگاری در جانها و وجدانها و جهاننگری آدمیان بود. دلیل جاودانگی عاشورا نیز همین
است.
امام در وجود و وجدان انسانها، نه تنها در عصر خود، که در هر عصر و نسلی، با قیام خونین عاشورا نفوذ کرده و به حق و اخلاق و آزادی و عدالت و معنویت و توحید جانی دوباره بخشید.
در هر گوشه از زمین، و در هر برههای از زمان که عدالت مظلوم و ستم و تبعیض حاکم شود، عاشورا در آن عرصه حاضر است، و حقانیت حسین(ع) در آنجا چهره مینماید. معنای «کل یوم عاشورا، و کل ارض کربلا» نیز همین حقیقت است.
نام کتاب هم از این واقعیت حکایت میکند. کمتر انقلابی علیه ستم (دست کم در تاریخ اسلام) میتوان یافت که از عاشورا الهام نگرفته باشد.
اساس انقلاب اسلامی ایران هم از قیام عاشورا سرچشمه گرفت. به هر تقدیر عاشورا ترازویی است که حکومتها و حکومتگران با آن سنجیده میشوند و شعارها و به اصطلاح «مدعیات» آنها از دیدگاه تشیع و اسلام با معیارهای قیام عاشورا توزین میشود، و معنی «میزانالاعمال» بودن همین است.
* فکر نمیکنید بسیاری از مسائل تاریخی بیان «ماوقع» و به نوعی تکرار مکررات باشد؟
چرا؛ اما «حق و عدل» مقولهای است که همواره خصوصاً در نقطههای عطف تاریخی باید تکرار شود. واقعه عاشورا که پرچم حق و حریت و عدالت است، همیشه باید تکرار شود و در هر عصری به شیوه خاصی و با آگاهیهای بیشتر و با زبان و بیان و قلمهای گوناگونی تبیین و عرضه گردد، همانطور که هر سخن حقی و هر اندیشه حقی باید مکرر در مکرر و از زاویههای مختلف بیان شود. باز هم لاهوری زیباتر میگوید:
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او، ایمان هنوز
سخن عاشورا و تکرار آن، همواره انسانیت و ایمان را سرسبز و پرنشاط نگه میدارد و کجرویها و ستمها را در هر زمان برملا و رسوا
میکند.
از سوی دیگر، هر چند هزاران جلد کتاب در تحلیل قیام عاشورا نوشته شده، اما هنوز حتی خودمان به خوبی اعماق قیام را آنگونه که باید درنیافتهایم و تک تک قهرمانان حماسهساز عاشورا را نمیشناسیم؛ برای مثال قهرمانی چون قیس بن مسهر صیداوی چنانکه باید، شناخته شده نیستند. کاری که باید از زوایای مختلفی به آنها پرداخته شود، و شما میدانید که منظور من شناخت احساسی صرف نیست، بلکه شناختی است که بتواند جان و وجدان را دگرگون کند و انسان آگاه تراز اسلام بسازد.
در این کتاب به کرّات از تأثیر و نفوذ «اشراف القبایل» سخن گفتهاید. اینها چه کسانی بودند و چه ویژگیهایی داشتند و چرا این موضوع برایتان اهمیت داشته؟
ژرفکاوی و دقت در متون تاریخی مانند تاریخ طبری، یعقوبی، ابی محنف، مروج الذهب و نظایر آنها نشان میدهد که خصوصاً پس از مسئله «فتوح» و جهانگشایی و سرازیرشدن اموال و ذخایر به غنیمت گرفته شده، و چگونگی توزیع و تقسیم غنائم، به اصطلاح امروز «طبقه جدیدی» پا به عرصه نهاد که در نقطههای عطف و جنگها و اختلافات، بیشتر به منافع شخصی و سروری «قبیله»ای فکر میکردند تا به منافع و مصالح جامعه اسلامی، و زیانها و خساراتی که آیین نوپای اسلامی و جبهه حق و مجاهدان راستین از این طبقه جدید و مالاندوز دید، از هر دشمن داخلی و خارجی دیگر سنگینتر و هولناکتر بود.
پراکندگی و شکست در جنگ صفین، و جبهه جهل و در نبرد امام مجتبی(ع) با معاویه و همچنین تنهایی مسلم بن عقیل در کوفه و در اکثر میدانهای دیگر، ثمره بسیار تلخ و دردناک تلاشهای همین طبقه بود. در عین حال آنها بسیار پیچیده عمل میکردند که البته در این مختصر مجال توضیح نیست و بهتر است به اصل کتاب مراجعه کنید.
خطبه بسیار بلند و تکاندهندة سیدالشهدا(ع) در مِنا که در همین کتاب آن را «منشور قیام عاشورا» شمردهایم و حضرت در آن فقها و دانشمندان عصر خود را مخاطب قرار داده که با توجه به زمان شگفتانگیز است، علیه همین «اشراف القبایل» و نقش موثر آنها در انحراف از خطوط اصلی و «اصول» پایهای اسلام بود.
نقش «اشعث بن قیس» و همانند او را در جبهه صفین ببینید. شخص و شخصیتهایی که هر لحظه به رنگی درمیآیند و بازوان قهرمانی چون امام علی(ع) را میبندند، یا بیعت میکنند و به سادگی پیمان خود را میشکنند و … ویژگی اینها همان منفعتطلبی، مالاندوزی و منطق قبیلهای است. در همه زمانها و انقلابها هم هستند. عناصری که فداکاری مجاهدان را با شکست مواجه میکنند و همه اصول را فدای منافع خود میخواهند.
بخشی از کتاب را به تکوین تشیع اختصاص دادهاید. درست است که مهمترین واقعة تاریخ تشیع، واقعه کربلاست؛ اما به هر حال از منظر تاریخی دو موضوع جداگانهاند.
سخن عاشورا، هیچگاه کهنه نمیشود. تاریخ گواه این حقیقت بزرگ است، فضایل عاشورا تمامی ندارد که گفتهاند: کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست. هر جوینده در دریای عاشورا به جوهرهای ویژهای دست مییابد و حقایق تازهای را رصد و صید میکند.
نقش «اشراف القبایل» را مثال میزنم که در سؤال قبلی اشاره کردید. من مدتها فکر میکردم که چگونه ممکن است نماینده عزیز امام(ع) در آغاز ورود به کوفه با هجده هزار بیعت کننده رویاروی شود، اما در کمترین مدت ناگهان تنها و بییاور بماند؟! منظورم حضرت مسلم است. دقت در تاریخ طبری یا متون کهن دیگر پاسخ را نشان میدهد.
زمانی که «اشرافالقبایل» در برابر وعده و وعید و کیسههای زر قرار میگیرند و دعوت فرزند زیاد را به هر صورت میپذیرند و هر یک قبیله خود را به ترک میدان فرامیخواند، ناگهان در طول چند ساعت، دیگر کسی در دفاع از مسلم بن عقیل به چشم نمیخورد.
شاید این نقش ویرانگر رؤسای قبایل در چشم و دل خیلی از پژوهشگران برجستگی نداشته باشد، اما دقت در متون، رمز و راز تنهایی بزرگی چون حضرت مسلم(ع) را، آن هم در چند ساعت معدود نشان میدهد و دیدیم که نقش این عناصر مذبذب و مالاندوز در اکثر میدانها تا چه حد مؤثر بوده است.
با این حساب هدف نه فقط تحقیق در زوایای پنهان تاریخ کربلا بوده، بلکه فصل اول که تاریخ تکوین تشیع را نشان میدهد، چگونگی مظلومیت حق را در برهههای مختلف برملا میکند.
یکی از اهداف من توجه به تاریخ «تکوین تشیع»، نه در یک «اطناب مُمل»، که در متنی فشرده بود. میخواستم ریشه و چگونگی تکوین تشیع را که همان اسلام اصیل رسولالله(ص) است، در فشردهترین صورت بیان کنم و ریشهها و چگونگی شکلگیری آن را که برادران اهل سنت هم قبول دارند، در صفحاتی اندک بیاورم و بگویم که تشیع از همان روز اعلام رسالت رسولالله(ص) آغاز شد و به مرور ایام شکل و شمایل ممتاز گرفت؛ اما قیام «عاشورا» تشیع را چنان جان دوباره بخشید که در هیچ برههای از زمان و در هیچ مرحلهای از تاریخ اسلام سستی و افول نپذیرفت و ماندگارترین و راستینترین اندیشه و آیینی شد که اسلام محمدی(ص) را با هزاران شهید و مجاهد در طول تاریخ پاسداری کرد. و همین است که تکون و تکوین شیعه در زمان رسولالله(ص) در عصر شیخین و در خلافت عثمان و زمامداری علی(ع) شاخ و بال میگسترد؛ اما با قیام عاشورا دیگر از همه گروهها ممتاز
میشود.
همانگونه که «فیلیپ حتّی» تاریخنگار معروف عرب میگوید: «تشیع در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری تولد یافت» و خونهای پاکی که به ستم ریخته شد، به دژخیمانی که ردای خلافت پیامبر(ص) و هدایت معنوی خلق را بر تن داشتند، لقب رایج «ظلمه» داد.
پس از دوران امام حسن(ع)، فصل «تشیع و عاشورا» آغاز میشود که آن نیز فصلی بسیار قابل تأمل و دورانساز است.
اما در فصل آثار عاشورا، درخشندگی اندیشه و مذهب شیعه شمایل توفندهای پیدا میکند.
میشود تازگیهای تحقیق را بیشتر توضیح دهید؟
همانطور که گفتم، سخن عاشورا همواره سخن از «حق» و «عدالت» و «عرفان» و «آزادی» و کرامت انسان است، و این مقولهها هیچگاه کهنه و مکرر نمیشود. به قول حافظ:
یک قصه بیش نیست «غم عشق» و این عجب
از هر زبان که میشنوم، نامکرر است!
سخن از عاشورا مثل داستان عشق یا «حبّ» است و به فرمودة امام صادق(ع): «هل الدین إلا الحب»! یعنی که دین هم جز «عشق و پرستش» نیست. گرچه هر پژوهندهای از زاویه خاص و بُعد ویژهای به حادثه نگاه میکند؛ مثلاً عارف واقعه را عرفانی محض میبیند، و سیاستمدار بیشتر به بعد سیاسی خیره میشود و جامعهشناس، واقعیات اجتماعی را در مًد توجه خود قرار میدهد.
طبیعی است که حقوقدان هم، از زاویه فقهی و حقوقی به بررسی وقایع عاشورا بپردازد. حقوقدان در مواجهه با واژه «حق» که در خطبههای ماندگار حضرت سیدالشهدا(ع) مکرر در مکرر بیان میشود، یا در رویارویی با واژه «عدالت» و عدالت اجتماعی که آن هم یکی از ارجمندترین و برجستهترین محورهای فلسفه حقوقی و سیاسی است، و یا واژه «حریّت» و آزادی که باز هم در قیام عاشورا مقام و مکانت چشمگیری دارد، کنجکاو میشود و علاقهمند است که زوایای آن مقولهها را بکاود و بشناسد و اینها از شگفتیهای عاشورا است که با توجه به عنصر «زمان» یعنی زمانه خودش خیرهکننده به نظر میرسد.
در عصری که همه حکومتها تنها به «قدرت» و زور و زر میاندیشند و کشتار انسانها یا غارت اموال و نفوس آنها را نوعی حق برای خود میدانند، امام از عدالت و حریت و شرافت انسان میگوید و همانطور که عرض کردم، این مقولهای است که در کتاب مورد نظر بیشتر در مد توجه قرار گرفته و علاوه بر دو فصل «حق و عدل در عاشورا» و «آزادی و آزادگی در عاشورا» به مقوله بسیار عظیم «عدالت اجتماعی» نیز پرداخته شده است که یکی از غایات و اهداف مقدس قیام امام(ع) است.
البته نوع پرداختن به مطالب دیگر هم ویژگیهای خاص خود را دارد که نگاه تازهای را القا میکند؛ برای مثال هرچند که عزاداری و یاد کربلا و تجلیل از قیام مقدس امام اهمیت بالا و والایی دارد، اما باید کاری کرد که در عظمت اهداف و شعائر دیگر که هدفهای درجه اولاند، تحتالشعاع ظواهر قرار نگیرد.
امید آن است که در پناه قرآن کریم، و عاشورا و آموزههای ماندگار ائمه معصومین علیهمالسلام، و ادراک درست آن آموزهها، ملل مسلمان از پریشانی و پراکندگیهای فعلی که حقیقتاً اسفبار و نگرانکننده است نجات یابند.
اجازه دهید سخنم را بار دیگر با شعر زیبای لاهوری خلاصه کنم؛ فیلسوف بزرگی که ظاهراً شیعه هم نیست، اما راه نجات را در حسین(ع) و آموزههای او میبیند:
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی «ذبح عظیم» آمد پسر
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت…
کد مطلب: 32103
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/32103/انقلابی-جان-ها-وجدان-ها
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir