رموز عارفانه حماسه عاشورا در «گنجینه اسرار» عمان سامانی
منظومهای گرانسنگ در توصیف حماسه حسینی
ایران , 5 مهر 1396 ساعت 10:23
در میان شعرای فارسیزبانی که در سرودن شعر عاشورایی طبع آزمودهاند، کمتر شاعری است که نگاهی متفاوت با آنچه گفته شد، به واقعه کربلا داشته باشد
هر چند ادبیات را بهطور مطلق نمیتوان آیینه تمامنمای رویدادهای اجتماعی و تاریخی دانست، اما بدون شک حوادث و رویدادهای مختلف تاریخی از دیرباز تاکنون بر ادبیات و تحولات مضمونی و شکلی آن تأثیر گذاشته است که البته شدت و ضعف بروز آن، به زمینه و زمانه وقوع رویدادها وابسته بوده است. زبان شعر و ادبیات به واسطه قدرت نفوذ و تأثیرگذاری آن، همواره محملی برای پرداختن به رویدادها و اندیشهها به منظور ماندگار کردن و اشاعه و گسترش آنها بوده است. یکی از رویدادهای مهم تاریخ تشیع، حادثه کربلا است که اشعار بسیاری پیرامون آن سروده شده است.
هنگامی که از سرودههای عاشورایی سخن به میان میآید، ذهن عموم مردم به ترکیببند مشهور محتشم کاشانی معطوف میشود که بحق در نوع خود و در میان مراثی عاشورایی بینظیر است و شاعران بسیاری از جمله حزین لاهیجی، صباحی بیگدلی، وصال شیرازی، سروش اصفهانی، صبای کاشانی، ادیبالممالک فراهانی و غیره، به اقتفای آن ترکیببندهایی سرودهاند.
اما تجلی عاشورا در شعر فارسی را سدهها پیش از محتشم کاشانی میتوان مشاهده کرد. موضوع نهضت عاشورا تا اوایل قرن چهارم بازتابی در آثار شعرای فارسی نداشته که این امر، بیش از هر چیز متأثر از شرایط سیاسی حاکم بر این دوره است. قدیمیترین سوگنامه عاشورایی موجود به زبان فارسی متعلق به مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی شاعر اواخر قرن چهارم است که طلایهدار شعر شیعی فارسی نیز دانسته شده است.
وی در قصیده سوگنامه مشهور خود میگوید:
«باد صبا درآمد فردوس گشت، صحرا / آراست بوستان را، نیسان به فرش دیبا.../ بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله / ما و خروش و ناله کنجی گرفته مأوا/ دست از جهان بشویم، عزّ و شرف نجویم / مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا / میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را / مقتول کربلا را، تازه کنم تولاّ...»
پس از کسایی مروزی، در آثار شاعرانی همچون ناصرخسرو قبادیانی، سنایی غزنوی، قوامی رازی، فلکی شروانی، عطار نیشابوری، مولوی، سیف فرغانی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی و... به واقعه عاشورا اشاراتی شده است. عصر صفویه را باید دوره اوج توجه شعر آیینی و عاشورایی دانست. رسمیت یافتن مذهب تشیع در این دوره و تشویق پادشاهان به سرودن اشعار درباره معصومین(ع) باعث شد که غالب شاعران در منقبت و مرثیه اهل بیت(ع) طبعآزمایی کنند. وضع سیاسی دوره صفویه و سعی آنها در اشاعه مذهب تشیع باعث ترغیب شاعران به سرودن اشعاری با این مضمون شد؛ به گونهای که کمتر شاعری را در این دوره میبینیم که در این عرصه طبعآزمایی نکرده باشد.
حضور مضامین واقعه عاشورا در شعر فارسی غالباً به شکل مرثیه و سوگسروده شده است که به روایت رویدادهای روز عاشورا و مقتلنگاری و بیان مظلومیت سیدالشهدا(ع) و اصحاب ایشان میپردازد. مروری بر محتوا و مضامین شعر عاشورایی در تاریخ ادب فارسی نشانگر غلبه نگاه سوگمندانه، توجه به مرثیهسرایی، بیان مظلومیت شهدای کربلا، لعن و نفرین عاملان واقعه کربلا و نظایر آنها است.
توجه به ظواهر رویداد و بیان تاریخی واقعه کربلا باعث شده تا اغلب این آثار دارای مضامین تکراری و نگاهی تکبعدی باشد و تبیین فلسفه قیام سیدالشهدا(ع) و جنبههای مختلف آن مغفول بماند و حاصلی جز برانگیختن و غلیان احساسات و عواطف نداشته باشد.
در میان شعرای فارسیزبانی که در سرودن شعر عاشورایی طبع آزمودهاند، کمتر شاعری است که نگاهی متفاوت با آنچه گفته شد، به واقعه کربلا داشته باشد. یکی از معدود شعرای این عرصه، میرزا نورالله عمان سامانی است. عمان سامانی ملقب به «تاجالشعرا» (1258ـ 1322 ق) شاعر شیعه عصر قاجار از خانوادهای اهل شعر و فضل بوده و خود نیز از عرفای فاضل روزگار خود محسوب میشد. گنجینه اسرار، معراجنامه، محزن الدُّرر و دیوان اشعار، از آثار اوست. مثنوی گرانسنگ او گنجینه اسرار از شاهکارهای شعر و ادب عاشورایی است که روایتی عارفانه از حادثه کربلا دارد.
البته نگرش عرفانی به مقوله عاشورا، بدون سابقه نیست. مولوی در دفتر ششم مثنوی معنوی ضمن حکایتی از این منظر به موضوع پرداخته است. غریبهای در روز عاشورا به شهر حلب وارد میشود و درباره دلیل عزاداری مردم شهر میپرسد. پاسخ مردم شهر او را به تعجب وامیدارد و مولانا از زبان او، به جنبههای عارفانه عاشورا میپردازد و تأکید میکند که بیش از این واقعه، باید بر حال خود سوگمند باشید:
«پس عزا بر خود کنید ای خفتگان / زانکه بدمرگی است این خواب گران / روح سلطانی ز زندانی بجست / جامه چه درّیم و چون خاییم دست / چونکه ایشان خسروان دین بُدند / وقت شادی شد چو بشکستند بند / سوی شادروان دولت تاختند / کنده و زنجیر را انداختند»
میرزاحسن صفی علیشاه اصفهانی (متوفی 1316 ق) نیز در منظومه خود به نام زبده الاسرار، نگاهی عرفانی به موضوع عاشورا داشته است که پیش از گنجینه اسرار سروده شده و از این نظر بر عمان سامانی فضل تقدم دارد. اما بیان غامض و وفور اصطلاحات حکمی و فلسفی و عرفانی و ذکر مراتب سلوک در شعر او باعث شده تا این اثر چندان مقبول طبع عام واقع نشود و تنها اهل فن به آن مراجعه کنند. هر دو منظومه (زبدهالاسرار و گنجینه اسرار) بر وزن مثنوی مولانا سروده شدهاند.
گنجینه اسرار در سال 1305 هجری قمری سروده شده و شامل دیباچه و 812 بیت است. عمان سامانی در این مثنوی نگاهی عرفانی و حماسی به واقعه کربلا دارد و با زبانی فصیح و بیانی شیوا و لطیف، اسرار شهادت سیدالشهدا(ع) را بازمیگوید. در ابتدای این مثنوی، حدیث مشهور «کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف: من گنج پنهان بودم؛ دوست داشتم که آشکار شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم» آمده و سپس با تأویلی عارفانه، سخن از تجلی نخست و دوم خداوند و آیه امانت به میان آمده است. این مثنوی دلنشین با ابیات زیر آغاز میشود:
«کیست این پنهان مرا در جان و تن / کز زبان من همی گوید سخن / بنگرید این صاحب آواز کیست / اینکه گوید از لب من راز کیست؟ / در من اینسان خودنمایی میکند / ادعای آشنایی میکند / کیست این گویا و شِنوا در تنم؟ / باورم یارب نیاید کاین منم!»
ابیات وداع زینب کبری(س) با امام حسین(ع) از پرشورترین و زیباترین بندهای این مثنوی است و بیانگر ارتباط و اتصال معنوی آن دو بزرگوار و به تعبیر عمان سامانی، «تجلی جمال بیمثال حسینی در آینه وجود حضرت زینب از راه شهود» است که در ادامه میخوانید:
«خواهرش بر سینه و بر سر زنان/ رفت تا گیرد برادر را عِنان / سیل اشکش بست بر شه راه را/ دود آهش کرد حیران شاه را / در قفای شاه رفتی هر زمان/ بانگ مهلاً مهلااش بر آسمان / کای سوار سرگران کم کن شتاب/ جان من لختی سبکتر زن رکاب / تا ببوسم آن رخ دلجوی تو/ تا ببویم آن شکنج موی تو / شه سراپا گرم شوق و مست ناز/ گوشه چشمی به آن سو کرد باز / دید مشکین مویی از جنس زنان/ بر فلک دستی و دستی بر عِنان / زن مگو مرد آفرین روزگار / زن مگو بنتالجلال اختالوقار / زن مگو خاک درش نقش جبین / زن مگو دست خدا در آستین / باز دل بر عقل میگیرد عِنان / اهل دل را آتش اندر جان زنان... / پس ز جان بر خواهر استقبال کرد / تا رخش بوسد الف را دال کرد / همچو جان خود در آغوشش کشید / این سخن آهسته در گوشش کشید / کای عِنانگیر من آیا زینبی؟/ یا که آه دردمندان در شبی؟ / پیش پای شوق زنجیری مکن/ راه عشق است این عِنانگیری مکن / با تو هستم جان خواهر همسفر/ تو به پا این راه کوبی من به سر / جان خواهر در غمم زاری مکن / با صدا بهرم عزاداری مکن / هست بر من ناگوار و ناپسند/ از تو زینب گر صدا گردد بلند / هرچه باشد تو علی را دختری/ ماده شیرا کی کم از شیر نری / با زبان زینبی شه آنچه گفت / با حسینی گوش زینب میشنفت / با حسینی لب هرآنچه گفت راز / شه بهگوش زینبی بشنید باز / گوش عشق آری زبان خواهد ز عشق / فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق / با زبان دیگر این آواز نیست / گوش دیگر محرم این راز نیست / ای سخنگو لحظهای خاموش باش / ای زبان از پای تا سر گوش باش / تا ببینم از سر صدق و صواب / شاه را زینب چه میگوید جواب / گفت زینب در جواب آن شاه را / کای فروزان کرده مهر و ماه را / عشق را از یک مشمه زادهایم / لب به یک پستان غم بنهادهایم / تربیت بودهاست بر یک دوشمان / پرورش در جیب یک آغوشمان / تا کنیم این راه را مستانه طی / هر دو از یک جام خوردستیم می / هر دو در انجام طاعت کاملیم / هر یکی امر دگر را حاملیم / تو شهادت جستی ای سبط رسول / من اسیری را به جان کردم قبول...» گنجینه عمان سامانی بهواقع مخزنالاسرار و روایتی عارفانه از حادثه کربلاست که با نگرشی ساختارشکنانه و بیانی شیوا و دلنشین، رموز عاشقانه آن رویداد عظیم را در سلوکی معرفتآموز تبیین میکند. سوگمندانه باید گفت، یکی از دلایل کمتر شناخته بودن گنجینه اسرار در مقایسه با اشعار عاشورایی مشهور فارسی را باید در همین نوع نگاه
جستوجو کرد.
کد مطلب: 32142
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/32142/منظومه-ای-گرانسنگ-توصیف-حماسه-حسینی
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir