تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۴
۰
کد مطلب : ۳۲۲۳۷

اسرار ماندگاري عاشورا

حجت‌الاسلام والمسلمين احمد صادقي اردستاني
اسرار ماندگاري عاشورا
دو جبهه‌اي كه روز عاشوراي سال 61 هجري در كربلا مقابل هم قرار گرفتند و به حسب ظاهر، يكي پيروز و ديگري مغلوب شد، از لحاظ رهبري، اصالت خانوادگي، روش مبارزه، شعار و هدف، داراي تفاوت‌هاي زيادي بودند. در اينجا مروري بر اسرار ماندگاري عاشورا مي‌كنيم:

1ـ اصالت خانوادگي فرماندهي
فرماندة يك طرف نبرد، حسين‌ پسر‌علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) و فاطمه دخت والاگهر رسول خدا(ص) و حدود 57ساله بود. وقتي يزيدبن معاويه به وليدبن‌ عتبه ـ امير مدينه ـ نامه مي‌نويسد كه از حسين‌بن‌علي براي خلافت با او بيعت بگيرد، امام‌حسين(ع) در مجلسي شبانه كه بدين خاطر دعوت شده بود، مي‌فرمايد: «اي امير! ما اهل بيت نبوت، معدن رسالت و محل نزول وحي الهي از سوي فرشتگان هستيم، و يزيد مردي فاسق، ميگسار، قاتل مؤمنان و آلوده به گناه آشكار است و هرگز كسي چون من، با كسي چون او بيعت نخواهد كرد. اكنون بايد شب را به صبح برسانيم و بينديشيم كدام يك از ما، شايسته‌تر براي خلافت و بيعت است.»1
امام حسين(ع) روز عاشورا براي اتمام حجت و بيداركردن افراد خودفروخته و مزدور، پس از حمد و ثناي الهي، لياقت و اصالت خانوادگي خود را اين‌گونه اعلام مي‌دارد: «أنا ابن بنت نبيكم، فوالله مابين المشرق و المغرب ابن بنت نبي غيري منكم و لامن غيركم. أنا ابن بنت نبيكم خاصّه...:2من پسر دختر پيامبرتان هستم. به خدا سوگند از مشرق تا مغرب، پسر دختر پيامبري غير از من، در ميان شما و در ميان ديگران وجود ندارد، فقط من پسر دختر پيامبر شمايم.»
اين لياقت و اصالت خانوادگي فرماندهي يك جبهه؛ اما فرماندهي جبهة مقابل: يزيد فرزند معاويه بن ابي‌سفيان (اموي) و مَيسون، دختر «بجدل كلبي» 38 ساله (26ـ64)3 است كه پدرش به سال هشتم هجرت پس از فتح مكه با بيم و ترس به حسب ظاهر تسليم شد4 و در هيچ جبهه‌اي براي پيشبرد اسلام به همراه رسول گرامي اسلام(ص) كاري صورت نداد؛ اما در سال 18ق از سوي خليفة دوم، امارت سرزمين شام يافت و بر آن سرزمين، كه با مركز وحي و حضور صحابة كرام فاصله داشت و نيز فرهنگ مسيحيت در آن نفوذ داشت، حكمراني مي‌كرد و يزيد هم در چنين جامعه‌اي پرورش يافت.
تاريخ مي‌گويد: يزيد تا پايان دوران كودكي و حتي جواني، بر اساس مسيحيت پرورش يافت و اين يعني حساس‌ترين دوران زندگي را كه بيش از هر دوره‌اي مورد نظر و عنايت مربيان است، بدين ‌ترتيب گذرانيد و لذا گونه‌اي از تربيت در او نفوذ كرد كه آميزه‌اي از تربيت مسيحي و سبك خشن صحرانشيني بود. گروهي از تاريخ‌دانان5 نظر مرجّحي دارند و بعيد نيست كه درست هم باشد و آن اينكه يكي از استادان يزيد، از نسطوريان شام و از مسيحيان مشرق بوده است؛6 لذا يزيد وقتي از «كعب جعيل» خواست «انصار» را هجو كند، وي اين كار را گناه دانست و او را به «اخطل تغلبي» شاعر مسيحي راهنمايي نمود و از همين‌‌جا، دوستي يزيد و اخطل ادامه يافت و يزيد او را به عنوان رازدار و محرم اسرار و مورد اطمينان برگزيد.7
2ـ‌ ياران دو جبهه
امام‌حسين(ع) وقتي مدينه، وطن خويش و شهر پيامبر(ص) را ترك مي‌كرد، به هنگام خروج، در وصيتنامه به برادرش محمدبن حنفيه، درحالي كه فرض و هدف شوم جبهة مقابل را به‌خوبي مي‌دانست، پس از اقرار به توحيد و نبوت و معارف معاد، فرمود: «براي اصلاح (اساسي) در امت جدم قيام مي‌كنم و تصميم دارم امر به معروف و نهي از منكر كنم و براساس سيرة جدم و پدرم رفتار نمايم...»8 همچنين در نامه به «اشراف بصره»، آنان را به كتاب خدا و عمل به سنت پيامبر(ص) دعوت مي‌كند9 و سخت نگران است كه حاكمان اموي اطاعت شيطان را درپيش گرفته و اطاعت رحمان را رها كرده و تباهي و فساد در جامعه رواج داده‌اند.10 درحالي كه معاويه در وصيت به فرزندش يزيد، از تسليم‌كردن مردم و طعمه قراردادن حكومت و به دست‌آوردن قدرت سخن گفته است.11
عمربن سعد وقاص ـ فرمانده سپاه اموي ـ براي نبرد با نوة پيامبر(ص)، «مُلك ري» و به دست‌آوردن حكومت و جاه و مقام را هدف قرار مي‌دهد؛12 ولي ياران حسين(ع) در كربلا فرياد برمي‌آورند: «نفديك انفسنا و اموالنا و اهلونا...:13 ما جان و دارايي و اعضاي خانوادة خود را فداي تو مي‌گردانيم.»
اينجاست ‌كه براي تفكيك حق و باطل اين دو جبهه، پيشوايان و ياران و طرفداران آنان، ‌سخن جرج جرداق (1926ـ2013م) دربارة دو جبهه‌اي را كه در كربلا حضور يافته بودند، بهتر روشن مي‌شود: «فرق علي(ع) با معاويه اين است كه اصحاب معاويه فريفتة جاه و زر و زور و مقام و منصب بودند؛ ولي اصحاب علي(ع) فريفتة اخلاق و كرامت او شدند و نمونة آن، در اصحاب فرزندان آنها هم پديدار بود؛ زيرا وقتي يزيد مردم را تشويق به قتل حسين(ع) و مأمور خونريزي مي‌كرد، آنها مي‌گفتند: كم تهب لنا، يعني چقدر مي‌دهي تا او را بكشيم؟ اما ياران حسين(ع) به او مي‌گفتند: نموت معك، يعني با تو هستيم، اگر هفتاد بار هم كشته شويم، باز هم مي‌خواهيم در ركاب تو بجنگيم و كشته شويم.»14
3ـ خريد و فروش دين
بازار خريد و فروش دين و معامله با رشوه و تزوير، در روزگار معاويه و پس از آن، بازار پررونقي بود و كاربرد مؤثري هم داشت؛ زيرا موجب جذب و جلب ياران مي‌گرديد و نيز با حربة تهمت و افترا، شمشير قدرت مست را بر شخص و شخصيت رقيب، سهمگين‌تر فرود مي‌آورد و ناحق را حق و امام معصوم را ياغي و شورشگر معرفي مي‌نمود. نمونه‌هايي را ملاحظه فرماييد:
1. در روزهايي كه معاويه جهت بيعت گرفتن براي يزيد تلاش مي‌كرد، ابومنازل با گروهي از اعراب نزد او آمدند. او به ابومنازل اندكي كمتر از ديگران پولي بخشيد، درحالي كه جايگاه و اعتبار اجتماعي وي از ديگران بيشتر بود. ابومنازل اعتراض كرد كه: «مرا نزد قبيلة تميم خوار كردي. آيا حسب من درست نيست؟ آيا سن من زيادتر نيست؟ يا اينكه در ميان عشيره‌ام نفوذ و اعتبار بيشتري ندارم؟!» معاويه گفت: «صحيح است.» ابومنازل گفت: «پس چرا به من كمتر از اين جماعت بخشيدي؟» معاويه گفت: «آخر من از اين قوم، دينشان را خريده‌ام و تو را كه مرام عثماني داري، در دين خود آزاد گذاشتم.» ابومنازل پاسخ داد: «دين من را هم بخر!» معاويه دستور داد سهم و پول او را به ‌طور كامل بپردازند!15
2. مغيره بن شعبه ـ والي كوفه ـ وقتي فهميد معاويه تصميم به عزل او را گرفته، نزدش رفت و موضوع لياقت يزيد و بيعت گرفتن براي او را مطرح كرد. بعد با جلب‌نظر او، نزد يزيد‌ شتافت و گفت: «اصحاب پيامبر(ص) و بزرگان قريش از دنيا رفته‌اند و فرزندانشان باقي ‌مانده‌اند، كه برترين آنها از لحاظ اخلاق و عمل به سنّت و سياست تو هستي! نمي‌دانم چرا اميرالمؤمنين معاويه براي بيعت‌گرفتن تو اقدام نمي‌كند!» يزيد نزد پدر رفت و سخنان مغيره را مطرح كرد؛ معاويه مغيره را خواست و گفت: «يزيد چه مي‌گويد؟» مغيره جواب داد: «من اختلاف و خونريزي‌هاي بعد از عثمان را ديدم و نگرانم، و يزيد مي‌تواند بعد از تو جانشين خوبي باشد. برايش بيعت بگير تا اگر حادثه‌اي براي تو رخ داد، او پناهگاه مردم باشد و فتنه به وجود نيايد و از خونريزي جلوگيري شود!» معاويه پرسيد: «چه كسي در اين كار مرا ياري مي‌كند؟» مغيره گفت: «من نظر اهل بصره را جلب مي‌كنم و زياد نظر مردم كوفه را...»
آنگاه مغيره به بصره رفت و موضوع را با افراد مورداعتماد خويش در ميان گذاشت و به دست آورد چه افرادي طرفدار بني‌اميّه هستند و حاضرند براي يزيد بيعت بگيرند. آنگاه ده تن يا بيشتر را انتخاب كرد و به هر كدام سي‌هزار درهم داد و آنها را به سرپرستي فرزندش موسي به شام فرستاد تا خبر آمادگي مردم بصره جهت بيعت با يزيد را به معاويه بدهند. معاويه گفت: «اين خبر را علني مكنيد و بر عقيدة خويش استوار بمانيد.» سپس از موسي بن مغيره پرسيد: «پدرت دين اين مردم را چند خريده؟» گفت: «سي‌هزار درهم.» گفت: «چه آسان دين خويش را از دست دادند!»16
3. موضوع خريد و فروش دين به جايي رسيد و كاربرد درهم و دينار و فريبكاري چنان مؤثر واقع شد كه عمّال اموي نه تنها بر دين خويش خط بطلان كشيدند، بلكه وجدان انساني خود را نيز به قربانگاه بردند. عمروبن حجّاج ـ يكي از مزدوران اموي ـ روز عاشورا وقتي سپاه دشمن به جبهة حسيني نزديك شد، با كمال بي‌شرمي و مستي فرياد برآورد: «يا اهل الكوفه! اليزموا طاعتكم و جماعتكم، ولا ترتابوا في قتل من مرق من الدين خالف الامام:17 اي كوفيان! اطاعت و اتحاد خويش را حفظ كنيد، و در كشتن كسي كه از دين خارج شده و به مخالفت با امام (يزيد) قيام كرده، به خود ترديد راه مدهيد!»
پيشتر از اينها، سردمدار اين قبيله ـ معاويه ـ چهارصدهزار درهم از بيت‌المال به سمره بن‌جندب داد تا در شام براي مردم سخنراني كند و اعلام نمايد آية «و من الناس من يُعجبك...»18 دربارة علي‌بن ابي‌طالب(ع) نازل شده و آية «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله»19 دربارة ابن‌ملجم مرادي، شقي‌ترين افراد نازل گرديده است!20
وقتي هم ابوهريره همراه معاويه به عراق مي‌رود و مورد استقبال مردم قرار مي‌گيرند، ابوهريره در مسجد كوفه سخنراني مي‌كند و سخن پيامبراكرم(ص) را درباره حرمت مدينه، به عنوان «حرم آن حضرت» بيان مي‌كند كه فرمود: «هر كس در آن شهر منكر و بدعتي پديد آورد، لعنت خدا و فرشتگان و انسان‌ها بر او باد.» بعد اضافه مي‌كند: «من شهادت مي‌دهم كه علي در مدينه بدعت به وجود آورد!» چون خبر اين جسارت و تهمت به معاويه مي‌رسد، جايزه‌اش مي‌دهد و تكريم مي‌نمايد و او را به امارت مدينه مي‌گمارد.21
4ـ مديريت و فرماندهي امام‌حسين(ع)
مديريت و فرماندهي حضرت سيدالشهدا(ع) در اين قيام مقدس، بحث قابل مطالعه و توضيحي است كه در اين مجال، به طور خلاصه اشاره‌اي مي‌كنيم. سستي مردم مدينه ـ وطن حسين(ع)ـ از لحاظ ايمان و عقيده از يك طرف، جوّ رعب و وحشت از سوي مأموران و گزمه‌هاي اموي از طرف ديگر، كار را به جايي رساند كه امام معصوم و نو? پيامبر(ص) درحالي كه عده‌اي از اصحاب در قيد حيات بودند، ناچار مي‌شود شبانه مدينه را ترك كند.22
امام در شب دومي كه وليد بن عتبه ـ والي مدينه ـ ايشان را براي بيعت با يزيد فرا مي‌خواند و تهديد در نام? يزيد و حركات مروان حكم را احساس و مشاهده مي‌كند، براي وداع با قبر پيامبر(ص) مي‌رود و پس ازخواندن نمازي طولاني، خواب كوتاهي مي‌كند و درحالي كه بسياري از چشمها به خواب و احيانا از چشم مأموران به دور بود، با بيست و يك مرد از ياران و برادران و برادرزادگان و عموزادگان و فرزندان و نيز خواهران و دختران و خدمتگزاران، مدينه را ترك مي‌كنند و از راه معمول به سوي مكه مي‌روند.23 البته بعدازظهر آن روز، وليدبن عتبه مأموراني را براي دستگيري و بازگرداندن امام اعزام ‌كرد كه به حضرت دست نيافتند.24
باري، ورود امام حسين(ع) به مكه، اعزام مسلم بن عقيل به كوفه، حركت آن حضرت از مكه، مراحل و مسائلي كه در طي راه واقع شد، ملاقات‌ها، خطابه‌ها، دعوت‌ها، هدايت‌ها، حفرخندق در پشت چادرها، وقايع شب عاشورا، صبح عاشورا، تعيين فرماندهان نظامي، صف‌آرايي‌ها، هركدام در جاي خود و به وقت خود، تدبير و مديريتي را مي‌طلبيد كه آن حضرت همگي را به نحو احسن صورت داد تا خدايي بودن حركت، شأن امامت و عظمت قيام و ياران، با بهترين شكل ممكن جلوه‌گر گردد.
5ـ كدام طرف پيروز شد؟
الف) عده و عُدّه از آن سپاه اموي بود و مال و منال و جايزه و مقام دنيايي هم به آنان وعده داده شده بود، درحالي كه تعداد افراد رزمي امام‌حسين(ع) روز عاشورا، از 145 نفر (45 سواره و 100 پياده)25 يا حداكثر233 نفر تجاوز نمي‌كرد؛26 اما تعداد افراد سپاه حزب اموي را كه عبيدالله زياد ـ والي كوفه ـ از بيم نفوذ امام حسين(ع) و پيوستن افراد زيادي از كوفه و جاهاي ديگر به آن حضرت، با فرماندهان نظامي با استناد به منابع تاريخي، اين گونه نوشته‌اند: 1ـ حر بن يزيد رياحي، فرمانده هزار جنگجو. 2ـ عمربن سعدوقاص، چهارهزار نفر. 3ـ شمربن ذي الجوشن، چهارهزار نفر. 4ـ يزيدبن ركاب كلبي، دوهزار نفر. 5ـ حصين بن‌ نمير تميمي، چهارهزار نفر. 6ـ مغايربن رهينه مازني، سه‌هزار نفر. 7ـ نصربن حرشه، دوهزار نفر. 8ـ كعب بن طلحه، سه‌هزار نفر. 9ـ‌ شبث بن ربعي، هزار نفر. 10ـ حجار بن ابجر هزار نفر (جمع كل: 25هزار نفر).27 راستي، آيا اين سپاه عظيم، در برابر 145 تن به پيروزي رسيد؟
ب) فريبكاري و اغفال مردم سيه‌روز، در همان روزهايي كه امام‌حسين(ع) شهيد شده و اهل بيت اسير آن حضرت در كوفه گرفتار بودند، به بيان امام صادق(ع): ابراهيم بن طلحه (از فريب‌خوردگان) درحالي كه در محمل سوار بود و سرش را پوشانده بود، جلوي حضرت علي‌بن‌الحسين(ع) رفت و با ريشخند گفت: «اي فرزند حسين! چه كسي پيروز شد؟» امام فرمود: «إذا أردت أن تعلم من غلب و دخل وقت الصلاه، فأذن ثم أقم:28 اگر مي‌خواهي بداني چه كسي پيروز شد، وقت نماز كه رسيد، اذان و اقامه بگو!»
امام باقر(ع) فرمود: در كوفه به شكرانة قتل امام‌حسين(ع) پنج مسجد تجديدبنا شد كه عبارت بود از: مسجد اشعث، مسجد جرير، مسجد سماك بن حرشه، مسجد شيث بن ربعي و مسجد تيم.29 سالها از اين واقعه دلخراش گذشته بود كه يكي از مزدوران با افتخار مي‌گفت: «ما از قبيله‌اي هستيم كه زنان ما نذر كردند اگر حسين كشته شود، هر يك از ما ده شتر قرباني مي‌كنيم!»30
ج) اين جهل و ناداني‌ها و فريب‌خوردن‌ها ميراث كينة منافقاني بود كه به ظاهر ادعاي مسلماني داشتند؛ چنان‌كه روز عاشورا هنگام جنگ با نوة پيامبر(ص)، عمر سعد به مأموران تحت فرمانش، مژدة بهشت رفتن مي‌دهد.31 منشأ اين كينه و خباثت، ماندگاري نام پيامبر(ص) در اذان و اقامه است كه معاويه در يك مجلس شبانه به مغيره بن شعبه ابراز داشته بود.32
6ـ آن روز و امروز حسين(ع)
امام‌حسين(ع) كه به هنگام دعوت براي بيعت با يزيد تا هنگام خروج در 28 رجب سال 60ق از مدينه33 به حسب فهم و درك افراد موافق و مخالف و نصيحت‌گر و خلاصه به اقتضاي شرايط زماني و مكاني، به منظور اداي رسالت خويش و عدم لياقت يزيد به عنوان خلافت اسلامي، و حتي در شب دعوت براي بيعت، به وليدبن عتبه و مروان حكم، جواب‌هاي سربسته‌اي داده بود، فرداي آن شب، وقتي مروان حكم حضرت را در كوچه ملاقات نمود و بيعت با يزيد را موجب خير دنيا و آخرت براي آن امام دانست، حضرت به طور شفاف و صريح فرمود: «انّا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامّه براع مثل يزيد. و لقد سمعت جدي رسول الله(ص) يقول: الخلافه محرمه علي آل أبي‌سفيان:34 ما مملوك خداييم و به سوي او بازمي‌گرديم. اگر احياناً امت مسلمان گرفتار پيشوايي چون يزيد گردد، بايد با اسلام وداع نمود. من از جدم رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: خلافت امت اسلام، بر آل ابوسفيان حرام است.»
در اين بيان صريح امام‌حسين(ع) حرمت خلافت بر آل ابوسفيان را، كه دستور صريح رسول خداست، به خاطر جلوگيري از نابودي اسلام به وسيلة آن خاندان ناصالح اعلام مي‌كند؛ زيرا فريبكاري اين خاندان و اجبار و اكراه مردمان تيره‌بخت در قلمرو ايمان و عقيده به جايي رسيده بود كه عبدالله بن همام سلولي در آغاز قصيدة شش بيتي نگران‌كنندة خود مي‌سرايد:
فان تأتوا برَمله او بهند/ نُُُبايعها اميره مؤمنينا...35
اگر رمله (زن يزيد) يا هند (مادر معاويه، يا زن ديگري را) به جاي يزيد پيشنهاد كنيد، به عنوان اميرة مؤمنان با او بيعت مي‌كنم!
دكتر آنتوان بارا ـ دانشمند بزرگ مسيحي سوري (1943م) مي‌نويسد: «به نظر من، شرايط امت اسلام در آن زمان، به گونه‌اي بود كه به يك فداكاري فوق‌العاده و شبيه هلاكت دسته‌جمعي نياز داشت تا بتواند در مقابل انحطاط امت كه آن را از درون مي‌پوسانيد، ايستادگي كند...»36
امسال (1438قمري)، 1377 سال از واقعه عاشورا (سال 61ق) مي‌گذرد. آيا آنان كه عربدة مستانه شادي و پيروزي سر مي‌دادند، پيروز شده‌اند؟ آيا كسي حاضر است از آنان ياد خيري كند؟ فرزندش را به نام آنان نامگذاري كند؟ يا خود را منسوب به آنان بداند؟ و افتخار به پيروي آنان نمايد؟! اما ياد و نام و مكتب و اربعين امام‌حسين(ع)، هر چه مي‌گذرد، شعله مشعلش فزون‌تر و پيروان و ارادتمندانش افزون‌تر و نام و ياد و مكتب او جاويدان‌تر مي‌گردد.
سال گذشته از ايران حدود 3ميليون و چهارصدهزار مرد و زن37 و بسياري با پاي پياده، و از بغداد همه با پاي پياده، مسير نجف اشرف تا كربلا (85 كيلومتر) را براي گراميداشت مراسم اربعين پيمودند و به اعتراف جرايد: طولاني‌ترين نماز جماعت جهان، به طول 85 كيلومتر و به امامت 1200 نفر روحاني، براي پنجمين سال متوالي تشكيل گرديد كه آن را بزرگترين كنگره جهاني ناميدند.38 در اين كنگره تاريخي، علاوه بر شيعيان و اهل سنت، از ساير اديان و مذاهب، از كشورهاي عراق، ايران، جمهوري آذربايجان، بنگلادش، تركيه، پاكستان، افغانستان و حتي مسلماناني از كشورهاي آسيايي، اروپايي، آفريقايي و آمريكايي، با رنگها و نژادهاي مختلف حضور داشتند، كه تعدادشان از 20 تا 27 ميليون نفر علاقه‌مند، در قالب كاروان‌هاي عزاداري اعلام گرديده است.39 اين حركت عظيم و حضور ارزشمند و باعظمت در عراق و ساير كشورها، درحالي به وقوع پيوست كه گروه‌هاي تكفيري در لبنان، نيجريه، بحرين و عراق، ارادتمندان اهل بيت(ع) را مورد تهديد قرار داده بودند، به طوري كه در نيجريه، ده تن شهيد شدند و در استان نينوا ـ كربلا ـ توطئه تكفيري‌ها براي حمله به زائران به لطف خدا خنثي گرديد.40


پي‌‌نوشت‌ها:
1ـ سيّدبن طاوس، الملهوف، ص98، علامه مجلسي، بحارالانوار، ج44، ص325.// 2ـ تاريخ‌الامم والملوك، ج6، ص243// 3ـ جلال‌الدين سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص205 و 209.// 4ـ علي(ع): ما أسلموا و لكن استسلموا... حجي صالح، نهج‌البلاغه، نامه26، ص374.// 5ـ از جمله آنان: لامانس در كتاب معاويه و يزيد، به نقل از استاد عبدالله علايلي مصري، برترين هدف در برترين نهاد، ص84.// 6ـ و 7ـ همان، ص85ـ84.// 8ـ بحارالانوار، ج44، ص329.// 9ـ تاريخ‌الامم والملوك، ج6، ص280، بحارالانوار، ج44، ص340.// 10ـ همان، ص306، بحارالانوار، ج44، ص381.// 11ـ تاريخ الامم والملوك، ج6، ص181ـ180، شيخ صدوق، الامالي، مجلس30، ص118ـ117.// 12ـ سيد هبه‌الدين شهرستاني، نهضه‌الحسين(ع)، ص77.// 13ـ تاريخ‌الامم والملوك، ج6، ص239.// 14ـ محمود اكبرزاده، حسين پيشواي انسان‌ها، ص46، جرج جرداق، الامام علي(ع) صوت العداله الانسانيه، ج4، ص807.// 15ـ اسدحيدر، مع‌الحسين في نهصته، ص56.// 16ـ ابن‌عقيل، كشف‌الهاويه...ص82ـ81. به نقل از مستدرك حاكم، ج3، ص634.// 17ـ تاريخ الامم والملوك، ج6، ص249.// 18ـ سوره بقره(2) 205ـ204.// 19ـ همان، آية207.// 20ـ ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج4، ص73// 21ـ همان، ص67.// 22ـ23ـ شيخ صدوق، الامالي، مجلس30، ص118// 24ـ تاريخ الامم والملوك، ج6، ص190.// 25ـ همان، ص220، والملهوف، ص158.// 26ـ السيّد ابراهيم الموسوي الزنجاني، وسيله‌الدارين، ص54.// 27ـ عبدالكريم الحسيني القزويني، الوثائق الرسميّه لثوره الحسين، ص107، تاريخ الامم والملوك، ج6، ص227و233// 28ـ شيخ طوسي، الامالي، مجلس37، ص587، ج1406.// 29ـ شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج6، ص45، بحارالانوار، ج45 ص189، محدث قمي، سفينه‌البحار، ج2، ص589 (اين مأخذ 4 مورد ذكر كرده است)// 30ـ ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج4، ص61.// 31ـ يا خيل‌الله اركبي و بالجنه أبشري، تاريخ الامم والملوك، ج6، ص237.// 32ـ مسعودي، مروج الذهب، ج3، ص454، ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج5، ص130، كشف‌ الهاويه، ص144.// 33ـ تاريخ الامم والملوك، ج6، ص190، 198 و210.//34ـ الملهوف، ص99، بحارالانوار، ج44، ص326.// 35ـ علايلي، برترين هدف در برترين نهاد، ص89.// 36ـ رك، آنتوان بارا، الحسين(ع) في‌الفكر المسيحي، ج2، ص81ـ80.// 37ـ روزنامه اطلاعات، 7 بهمن1395، ش26642، ص3// 38ـ همان، 29، آ‌بان 1395، ش26589، ص16.// 39ـ همان، يكم آذرماه، 1395، ش26590، ص16.// 40ـ همان، و29آبان 1395، ش26552، ص16.
مرجع : اطلاعات
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما