اجرای طرح داوطلبانه خادمین حرم مهرورزی در استانهای مرزی گزارش میدهد
همقدم با زائران
17 آبان 1396 ساعت 13:29
اعضای خانه داوطلب شهر ایلام یکی دو روز قبل از محرم حسینی، جای جای خانه پدری «صبریه رازی» را به پرچم و بیرق سیه آذین میبندند. مجالسی که در این خانه برپا میشوند، بیشتر اختصاص به خانمها دارد و در آن برای حضرت سیدالشهدا(ع) روضهخوانی و مرثیهسرایی میشود.
این روزها همزمان با ایام اربعین حسینی خطوط هوایی و زمینی بسیاری به شهرهای مرزی کشور ختم میشوند؛ شهرهایی که حالا سرآغاز بزرگترین اجتماع شیعیان در جهان است و میلیونها عزادار حسینی را با پای پیاده به سمت کربلا بدرقه میکنند. مسیر این شهرها لبریز است از روستاها و شهرهای کوچکی که داوطلبان جمعیت هلالاحمر آن در این ایام، حسینیههای خود را به لب جاده میآورند؛ شهرهایی چون ایلام، چزابه، مهران، شلمچه و... که همگی به دنبال میزبانی مردمان هستند و یکی از آنچه که مسیر پیادهروی را برای زائران جذاب و دارای کنشهای اجتماعی میکند، خدمات مردمی داوطلبان نیکوکار است که طی مسیر به زائران ارایه میشوند تا با روانی آسوده کشور را ترک گفته و به زیارت مشغول شوند. داوطلبان ساده و گرم با کمترین امکانات از زائران حضرت پذیرایی میکنند و گونهای آنها را گرامی میدارند که گویی سیدالشهدا(ع) به شهرشان قدم گذاشتهاند.
خدمات داوطلبانهای که بیش از همه برای زائران جذاب است، ایستگاههای سنجش سلامت و خدمات پزشکی، توزیع آب و غذای گرم، ایستگاههای ماساژ پا، موکبهایی بزرگ برای بیتوته شبانه، حمل ویلچرهای زائران مسن تا مقصد و... است. حتی تنور هم در کنار راه یافت میشود و همانجا مشغول پخت نان هستند! انواع طعام و میانوعده را هم طی مسیر توزیع میکنند.
محل خواب و استراحت هم مهیاست. بعضی از موکبهای جمعیت هلالاحمر طوری شرایط را طراحی کردهاند که محل استراحت زائران باشد. در این موکبها پتو و بالش و سایر ملزومات یافت میشود و معمولا در هر ساعتی عدهای در این موکبها مشغول استراحت هستند. همچنین برخی از داوطلبان منازلشان را برای اسکان و استراحت در اختیار زائران قرار میدهند.
در این گزارش سعی شده است، با توجه به تجربه حضور سه داوطلب شهر ایلام که در قالب دو طرح بزرگ داوطلبی یعنی داوطلبان عاشورایی و خادمین حرم مهرورزی در ایام اربعین حسینی، به همراهی و ارایه خدمات به عزاداران حسینی و کاروانهای پیادهروی میپردازند، به تأثیرگذاری و نقشآفرینی اینگونه خدمات در ترویج فرهنگ حسینی پرداخته شود. بیشک این طرحها، نشانه فرهنگی در دل تاریخ خدمات انساندوستانه جمعیت هلا لاحمر است.
خانهای که سهم حسینیه تو است
اعضای خانه داوطلب شهر ایلام یکی دو روز قبل از محرم حسینی، جای جای خانه پدری «صبریه رازی» را به پرچم و بیرق سیه آذین میبندند. مجالسی که در این خانه برپا میشوند، بیشتر اختصاص به خانمها دارد و در آن برای حضرت سیدالشهدا(ع) روضهخوانی و مرثیهسرایی میشود. او میگوید: پدرم ایام محرم خود را وقف خدمت به عزاداران امامحسین(ع) در همین خانه میکرد؛ چند سال قبل در یکی از شبهای محرم دلم گرفت و با بغض به خواهر و برادرانم گفتم، کاش راه پدر را ادامه میدادیم و به عزاداران آقا خدمت میکردیم.
این حسرت زیاد بر دل صبریه خانم نماند و همان موقع خانوادهاش تصمیم به وقف این خانه برای برپایی حسینيه و اقامه عزا گرفتند. فردای آن روز همه مشغول شدند، یکی پرچم سیاه آورد، دیگری خاک و خار آورد، آن یکی گلاب و دیگری پنجه آهنینی که منتسب به دستان ماه منیر بنیهاشم(ع) بود. حالا خانه شده بود حسینیه و صبریه خانم به آرزویش میرسید، از فردای آن روز صدای روضه و مرثیه در خانهای که حالا خانواده رازی صاحب آن نبود، بلند میشد. حالا سالهاست این خانه بزرگ به امامحسین(ع) اختصاص دارد و خانواده رازی با اینکه میتوانستند با اجارهدادن آن منبع درآمدی برای خودشان داشته باشند، اما آن را وقف برگزاری محافل و مجالس عزای امام حسین(ع) کردند.
صبریه رازی از رسمي ديرينه در این خانه برايمان ميگويد؛ رسم اطعام عزاداران حسینی. او باور دارد كه این سفرههاي احسان، دوستي و صميميت را بين آنها بيشتر ميكند. همين سفرهها، بهانهاي براي دیدارها و گرهگشایی ميشود و ائتلاف بيشتري بين مردم شكل ميگيرد.
او تعريف ميكند: دهه محرم، هر روز علم و خیمه عزاداری، مجالس روضه و سفرههای احسان برپا میشود و چون بانیان آنها همگی پاکنیت هستند، معجزاتی هم مثل شفا گرفتن بیماران صعبالعلاج دیده میشود. بسیار خانمهای عقیمی بودند که بعد از سالهای زیادی ناامید از داشتن کودک، با شرکت در این مجالس و خدمتکردن بیآلایش، سال بعد فرزنددار شده و با نوزادشان به این خانه میآیند. همینطور شده است که مشکل یک نیازمند مطرح میشود و خیران در اولین فرصت به کمکشان میروند. مثلا همین امسال جوانی بود که در آستانه ازدواج بود و قصد داشت که زمین موروثی پدرش را که ٥٠میلیون تومان قیمت داشت را برای عروسیاش هزینه کند، اما بیدرنگ با شنیدن نیاز چند خانواده روستایی به سرپناه، تصمیمش را عوض کرد و تمام این پول را برای این کار هدیه کرد.
این دبیر داوطلب توضیح میدهد: بخشیدن فقط نیاز به دلی بزرگ دارد و حتی میشود با مبالغ کم و از کارهای کوچک خیر به کارهای بزرگ رسید که البته مشارکت و همیاری خیران بسیار مهم است. داوطلبان هلالاحمر هم اینگونهاند و به گرهگشایی از مشکلات همشهریانشان در همین مراسم پايبند هستند و با خودشان عهد كردهاند كه در حد توانشان و کمک نهادهای حمایتی مبلغی را كنار بگذارند تا هر سال، خدا به حرمت نام نامی علمدار کربلا، توفیق حل مشکلات خانوادههای فقیر را به آنها ببخشد و بدین ترتیب نذرشان را ادا کنند. جادهکشی، تعمیر خانههای فرسوده روستاییان محروم از آب آشامیدنی سالم در شهرستان گلدره، توزیع آذوقه و مایحتاج تحصیلی دانشآموزان همهوهمه از برکات این مجالس است و البته که اگر کمک خیران دیگر استانها هم جمع شود میتوان کارهای بزرگتری انجام داد. او ادامه میدهد: در اينجا همهچيز ميبيني جز غل و غش و ريا. داوطلبی يعني دوري از غل و غش و ايمان محض. بسياري از داوطلبان نیکوکاری بودهاند که خدمات زيادي ارايه کردهاند اما نامي از آنها باقي نمانده است. دليل اين موضوع تنها و تنها فروتنی آنها بوده است. داوطلبی يعني خاك پاي مردم و براي مردمبودن. موضوعي كه امروزه خيليها آن را فراموش كردهاند؛ همين است كه داوطلبی مرامي است به دور از رنگ و رخسار تبلیغاتی. انگار همین دیروز بود که من به دلیل اینکه دبیر مدرسه و با مشکلات دانشآموزان در ارتباط بودم، یکی از اتاقهای خانهام را برای جمعآوری کمکهای مردمی اختصاص داده بودم. یک روز خانم همسایه سرزده آمد و این اقلام را دید و چون خودش معاون داوطلبان جمعیت هلالاحمر استان بود، به من پیشنهاد داد داوطلب شوم و کمکها را بين نیازمندان شناساییشده که تعدادشان هم کم نبودند، تقسیم کنم و اینطور بود که من با مشکلات متعدد آنها که تا به حال ندیده بودم، آشنا شدم و فهمیدم کمک تنها مالی نیست و کار در زمینه فرهنگسازی بسیار مهمتر است.
صبریه رازی تعریف میکند که اعضای خانهای که بیش از ١٠روز است كه رنگوبوی حسینی را به خود گرفته است، در دلکندن از این فضا، انگار جان را تسلیم میکنند که نمیخواهند از امام و یادش لحظهای جدا شوند. این چند روز از میهمانان پذیرایی کردهاند و شوری وصفنشدنی داشتهاند، حالا در لحظه لحظه عبور کاروان این خاندان از کوچه پس کوچههای غربت، آنها هم غربتنشین هجران امام و یاران عاشورایاش میشوند. آخرین یاحسین را که از عمق وجودشان فریاد میکنند، تاب نمیآورند و میخواهند اثری از این روزها را در روزهای دیگر جا بگذارند.
برای همین وقتی اولین جمعه پس از عاشورا را به امید ظهور منتقم خون خدا برای جمعکردن نشانههای حسینی از خانه انتخاب میکنند، عهد میکنند اینبار به زائران حسینی در ایام اربعین خدمت کنند. ورودی شهرهای مرزی حسینیه سیدالشهدا(ع) میشوند و از میهمانان حضرتش پذیرایی میکنند، نزدیک ٢٠روز هر آنچه در توان دارند برای زائران آقا مهیا میکنند.
اینبار، تنها خانه صبریه خانم نیست که در روزهای حزن اهل بیت(ع)، مأوای دلدادگان و دلسوختگان حسینی میشود، خانه خیرین داوطلب دیگر هم از همین محلهای اسکان کوچک اما باصفا میشوند.
سرمایهگذاری معنوی
محسن دارابی تعریف میکند: داوطلبان شهرش احترام ويژهاي براي زائران قایل هستند و در پذيراييهايشان سعي ميكنند به قول ما، برايشان سنگ تمام بگذارند و خيليوقتها دوست ندارند صحبتي از پول و مبلغ اهدا شده در اين راه كنند.
او که جوانی ٣٠ساله و مدرس دانشگاه است، چندسالی است که به عضویت داوطلبی درآمده است و میگوید: فعالیتم را از توزیع دارو و طرحهای درمانی در روستاهای محروم شروع کردم. هر سال، چندبار با پزشکان داوطلب هماهنگ میکردم و برای تهیه دارو پول جمعآوری و به معنای واقعی حال خوب را تجربه میکردم. بعدها با سر زدن به منازل نیازمندان به بهانه توزیع جیره خشک بیشتر با مشکلاتشان آشنا و متوجه شدم بهتر است کاری کنم برای توانمندسازی و درآمدزایی این خانوادهها که از حداقلترین امکانات هم محروم بودند. خانوادههای زیادی را دیدم که پدر معتاد بود و فرزندان حتی چیزی برای خوردن نداشتند و به این نتیجه رسیدم که ترویج فعالیتهای خیر، شاید از انجام آن هم مفیدتر باشد.
دارابی درباره حضورش در طرح خادمین حرم مهرورزی اینطور تعریف میکند که این طرحها میتوانند فرهنگ اسلامی و الگوی اسلامی را بدون هزینه، از نسلی به نسل دیگر انتقال دهند. احیای این سنتها، تاثیرات بسیار مثبتی برای افراد بهویژه خانوادهها به همراه دارد. به اعتقاد من که از زمان دانشآموزی کمابیش با فعالیتهای نیکوکارانه هلالاحمر آشنا بودم حتی از زمان نوزادی نیز باید فرزند را به این فضاها برد تا وجود او با نیکی و نیکوکاری عجین شود. شرکت در این برنامهها، باعث الگوپذیری فرزندان خواهد شد و تکرار مداوم فضایل، میتواند تأثیر بسزایی در تربیت فرزندان داشته باشد.
به باور او، خدمت به زائران حسینی يك فرهنگ است که همه داوطلبان در آن مشارکت میکنند و اگر نذر و نيازي داشته باشند، اولويتشان اين طرح است. هر ٢٠روز ایام اجرای طرح در اين شهر، سفره احسان را پهن ميكنند. هر روز بهطور متوسط ميزبان ٢هزار زائر هستند كه هم خودشان غذا طبخ میکنند و هم هزينههایش را تأمين میکنند.
این داوطلب معتقد است: در مناسبتها و ایام خاصی همچون ایام سوگواری آقا اباعبداللهالحسین(ع)، نذرکردنها و خرجیدادنها، یک نوع سرمایهگذاری معنوی است و برخلاف نگاه امروزی که اینها را خرج میداند، او این بذل و بخششها و احسان کردنها را نهتنها خرج نمیداند، بلکه بهعنوان دخل نیز قلمداد میکند، چراکه هزینه در جایی است که از جیب برود و حال آنکه این فعالیتهای معنوی، میروند و چند برابر برمیگردند؛ کما اینکه همه ما به تجربه، خودمان یا افراد دیگری را دیدهایم که در مسیر اهل بیت(ع) خرج کرده و بعدا به نوعی جواب گرفته و نیازهایشان برطرف شده است.
دارابی ميگويد: خیرین داوطلب با عشق و مخلصانه سفره مياندازند، شرايط مالي آنچناني هم ندارند اما مقيدند كه بهترين غذا را به میهمان بدهند و بهترين پذيرايي را داشته باشند. او تعريف ميكند: حقوق من چندان زياد نیست ولي وانتی دارم که با آن وسایل را تهیه و غذاها را توزیع میکنم.
دارابی که خودش مدرس محیط زیست است، یادآوری میکند در اين روزها بهدلیل حجم زياد زوار، حفظ بهداشت و پاكيزگي شهر كار سخت ميشود و نيروهاي شهري مدام درحال نظافت معابر و خيابانها هستند، بنابراین نیروهای داوطلب گاهی نظافت شهري را وظيفه خودشان میدانند.
حرفهام را نذر کردم
مهراندخت سلامی پرستاری مهربان است. همانطور كه سالها به همراه کاروان سلامت به مناطق محروم رفته و خدمت داوطلبانه به روستاییان نیازمند کرده است، به عزاداران و زائران حسینی هم با رغبت و غرور و افتخار کمک میدهد.
او میگوید: از سالهای کودکی تا به امروز، کمتر ایرانی وجود دارد که از زبان واعظان و نوحهخوانان، تصاویری از مجالس عزاداری محرم را در ذهن خود نداشته باشد. این تصاویر در ذهن معتقدان جایی امن دارد و محلی است برای تذهیب روح دردمند انسانی و ادامه میدهد: آرمانهای داوطلبی با آرمانهای نهضت عاشورا یکی است و برگبرگ دفتر خاطرات من را کسانی که با آنها برخورد داشته و به آنها کمک کردهام نوشتهاند؛ معلولان، خانوادههای بدسرپرست و سالمندانی که هنوز او را به یاد دارند و مرور این خاطرات مساوی است با حس افتخار، حسی ماندگار که یادم میاندازد خدمت به همنوع دلیل دارد؛ که باید رفت و کمک کرد و جز نیکی، چیزی دیگر سرنوشتم را تغییر نمیدهد.
سلامی بارها تأکید میکند که درست است من خانواده دارم، كار دارم، بیماری دارم، مشكلات و... دارم، اما از آن مهمتر يك آرمان دارم و موظفم كه از آن دفاع كنم، من موظف به دفاع از مذهب اهل بيت(ع) هستم و بايد هرچه دارم را براي صيانت از آن تقديم كنم. ياد و لذت خاطراتم در خدمت به زوار آنقدر دلگرمكننده است كه گذشت زمان را حس نمیكنم. در ایام اربعین شده از ٦صبح تا یک بامداد در موکب باشم ولی ذرهای خسته نشوم چون بودن در کنار زائران ما را از اين جهان خاكي بيرون ميبرد و در جهاني مملو از معنويت وارد ميكند؛ جهاني كه اصلا دوست نداريم از آن خارج شويم. او ميگويد: خیلی خوب است که مردم با بودن موکبهای دیگر، هلالاحمر را برای دریافت خدمات بهداشتی و رفاهی ترجیح میدهند چون میگویند: نشان هلال و نیروهای داوطلب آرامش را به ما القا میکنند.
او ادامه میدهد: حجم خدمت به زائران آنقدر زیاد است که باید خودت را برای شنیدن هر قصهای و مواجهه با هر رویدادی آماده کنی. قبول هزينه اسكان، غذا و سلامت زائراني از مناطق مختلف كشور كه فرهنگهاي متفاوتي دارند، كار آساني نيست. كاري كه خیرین داوطلب در اول راه گمان ميكردند از پس آن برنميآيند اما اتفاقاتي براي ما رخ داد كه به راهمان اعتقاد پيدا كردیم. ما با امام حسین(ع) از سختيهاي راه گفتیم و حضرت دلمان را چنان قرص كرد كه حاضر شدیم هزينه ٢٠روز خدمت در موکبهای هلالاحمر را تأمين كنیم.
این پرستار داوطلب ماجرا را چنين تعريف ميكند: «زائراني از هرجا كه فكرش را بكنيد به پابوس امام حسین(ع) میآمدند و داوطلبان خيرخواهي در اين مسير آنها را همراهي میكردند. تمام اين سالها با خودمان ميگفتیم كاش بشود كه براي پذيرايي از اين زائران بهویژه روزهای سرد ایلام، خدمات بیشتری ارایه میشد. گاهي زائراني از مناطق محروم با شرايط آن مسافرخانهها سازگاري نداشتند، دلمان ميشكست از نحوه برخورد مسافرخانهداران. دوست داشتیم زائرسرايي مثل خانه براي اين عزيزان فراهم باشد. برای همین خانه چند داوطلب برای اسکان زائران آماده پذیرایی شد. یک روز زائری لال در راه رفتن به کربلا به دلیل ازدحام در موکب، در منزل یکی از خیرین استراحت کرد و موقع بازگشت پارچه سبز متبرکی را برای همه ما سوغات آورد که به اصرار و با زبان اشاره خواست آن را به دستهایمان ببندیم. او میگوید: هدیههای کوچک که از زائران میگیریم برایمان بسیار ارزشمند است. هديههايي كه هم نشاني از سرزمين کربلا دارد و هم خادمهای موکب را خوشحال میكند؛ مثلا خرما يا نبات تبرك حرم امام، هدیههای بسيار خوبي است كه به رسم يادگاري و تشكر از زحمات ميدهند. سلامی توضیح میدهد که پارسال هم زائری از تبریز به موکب ما مراجعه کرد و گفت چون همسرش فلج است و تب و لرز دارد و نمیتواند از ماشین پیاده شود، از من کمک خواست. من هم به داروخانه رفتم و هر آنچه از دستم برمیآمد برایش انجام دادم، خواستم كه برايم دعا كند. به او گفته بودم حرم كه ميروي به آقا بگو اين خدمتگزار ما، مهراندخت سلامی آدم بدي نيست. دوست دارد به زائرانت خدمت كند، اما امكانات زیادی براي اين كار ندارد. بعد از آن طوری شدکه حرفهام را نذر کردم و تا به امروز توفیق پیدا کردهام با کاروانهای سلامت هلالاحمر به مناطق محروم و منزل نیازمندان بروم. من دختری دارم که بینهایت متوقع بود ولی یکبار با هم به خانهای رفتیم که ٤فرزند معلول با مادرشان با حداقل امکانات زندگی میکردند. دخترم تا چند وقت مبهوت بود ولی بعد خودش هم دگرگون شد و الان با من برای کمک به نیازمندان همراه شده و نسبت به آنها احساس دِين میکند و من باور دارم که این موفقیت از عنایات امام برای خدمتگزاری به زائرانش است.
کد مطلب: 32337
آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/32337/همقدم-زائران
آرمان هیأت
https://www.armaneheyat.ir