سعید نقاشیان در جدیدترین اثر خود، مفهوم حقیقیِ نماد «دست» در پرچمها و کتیبههای عاشورایی را اثبات کرد.
سومین کنگره بینالمللی لقاءالحسین(ع) با هدف مقصدشناسی جریان اربعین به مدت دو روز در نجف برگزار شد. یکی از برنامههای این کنگره برپایی کارگاه هنری با مفاهیم عاشورایی و اربعینی در جوار مسجد کوفه بود و سعید نقاشیان هنرمند عرصه نقاشیخط یکی از شرکتکنندگان این کارگاه هنری بود که تابلوی نقاشیخط «معلّی» را در این کارگاه خلق کرد.
در همین راستا سعید نقاشیان در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، درباره تابلوی نقاشیخط «معلّی» گفت: محوریت این اثر، نماد «دست» است و دور آن سیاهمشق کار شده است و یک «یاحسین» هم در وسط تابلو کشیده شده است.
وی با بیان این که این اثر در فضای اربعین خلق شده است؛ بیان کرد: از بنده و جمعی از هنرمندان دیگر دعوت شده بود تا با حضور در کارگاه هنری با مفاهیم عاشورایی و اربعینی در مسجد کوفه راجع به مسائلی در حوزه اربعین به خلق اثر بپردازیم.
این هنرمند عرصه نقاشیخط در مورد معنای کلمه «معلّی» نیز یادآور شد: همیشه زمانی که عبارت «کربلای معلّی» را میشنیدم برایم سؤال پیش میآمد که کلمه «معلّی» به چه معناست؟ بر اثر تحقیقات متوجه شدم این کلمه به صورت تحتاللفظی معنای «بلندمرتبهشده» میدهد اما از لحاظ اصطلاحی به شخص امام حسین(ع) اشاره دارد. حضرت اباعبدالله(ع) تمام داشتههایش را در راه خداوند داد و به مقام «ظهور العشق الاعلی» رسید و این معنای «معلّی» است.
نقاشیان با اشاره به شعری از عمان سامانی در کتاب «گنجینةالاسرار» تأکید کرد: در این ماجرا امام حسین(ع) در لبیک به ندای ساقی برمیخیزد و دست خود را بالا میبرد؛ شکلِ «دست» که در کتیبهها و پرچمهای عاشورایی استفاده میشود نمادِ دستِ امام حسین(ع) است، اما مردم به اشتباه گمان میکنند که نماد دست قطعشده حضرت عباس(ع) است.
وی افزود: برخی نیز ادعا میکنند که این «دست» یک نماد فراماسونری و متعلق به شیطانپرستان است؛ من در تابلوی «معلّی» با آوردن القابی از امام حسین(ع) همچون «ظهور العشق الاعلی»، «خامس آل عبا»، «سیدالشهداء»، «المتوجه باالهمّتِالاولیاء»، «سرّالله الاتم» و «خامس آل کسا» ثابت کردم که قدمت این نماد بسیار بیشتر از عمر فراماسونری است.
شعر عمان سامانی که در این گفتوگو به آن اشاره شده به شرح ذیل است:
باز ساقی گفت: «تا چند انتظار؟
ای حریف لاابالی سر برآر
ای قدحپیما درآ، هویی بزن
گوی چوگانت سرم، گویی بزن»
چون بهموقع ساقیش درخواست کرد
پیر میخواران ز جا قد راست کرد
زینتافزای بساط نشأتین
سرور و سرخیل مخموران حسین
گفت: «آنکس را که میجویی منم
بادهخواری را که میگویی منم»
شرطهایش را یکایک گوش کرد
ساغر می را تمامی نوش کرد
باز گفت: «از این شراب خوشگوار
دیگرت گر هست، یک ساغر بیار»