به مناسبت فرا رسیدن ۲۸ صفر، سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)

«عقل ستیزی» و «جنون ستایی» در شعر آیینی

رضا اسماعیلی

اطلاعات , 29 آبان 1396 ساعت 11:07


«عاشورا یک حادثه تاریخیِ صرف نبود. عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود. حضرت ابی عبداللَّه (علیه السّلام) با این حرکت – که در زمان خود دارای توجیه عقلانی و منطقی کاملاً روشنی بود – یک سرمشق را برای امت اسلامی نوشت و گذاشت. این سرمشق فقط شهید شدن هم نیست؛ یک چیزِ مرکب و پیچیده و بسیار عمیق است.
سه عنصر در حرکت حضرت ابی عبدالله‌(ع) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه…عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جمله این بیانات نورانی، بیان کننده یک منطق مستحکم است.
خلاصه این منطق هم این است که وقتی شرایط وجود داشت و متناسب بود، وظیفه مسلمان، «اقدام»است. این اقدام خطر داشته باشد در عالی‌ترین مراحل، یا نداشته باشد.»(فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه ماه محرم ۱۳۸۴)
پیشینه «جنون ستایی» در ادب پارسی
در شعر و ادب پارسی، در موارد بسیاری واژگان «عشق» و «جنون» و «شیدایی» مترادف همدیگرند. دیگر این که مفهوم «جنون» و «دیوانگی» بیشتر در منظومه های عاشقانه و عرفانی مورد ستایش قرار گرفته است، و در بیشتر موارد کاربرد این واژه – به استثناء اشعار عرفانی – رابطه ای مستقیم با «هوس» و «نفسانیات» دارد. البته ناگفته نماند که در سیر و سلوک عرفانی «دیوانگی» قرائتی متفاوت از قرائت «عاشقانه» – عشق مجازی – دارد که پرداختن به آن در این مجال و مقال نمی گنجد و فرصتی فراخ تر می طلبد.
و اما تعریف عشق: شیخ الرئیس ابو علی سینا درباره«عشق» چنین می‏گوید:«بدان که عشق بر دو قسم است: یکی عشق‏ حقیقی و دیگری عشق‏ مجازی.عشق مجازی نیز بر دو قسم است: ۱- نفسانی ۲- حیوانی.
عشق نفسانی،عشقی است که مبداء آن تجانس و همبستگی ذاتی نفس عاشق و معشوق باشد و بیشتر توجه و تحسین عاشق، به شمائل (سیرت و خلق)معشوق است. خلق و سیرت، آثار معنوی و نهانی معشوق می‏باشد و چون این امور جنبه نفسانی دارد، بدین ‏سبب عشق نفسانی خوانده شده است.عشق حیوانی، عشقی است که مبدأ آن شهوت حیوانی و لذت‏جویی بهیمی است و توجه و اعجاب عاشق، به صورت و اندام و رنگ و خطوط و نقوش چهره و اعضای معشوق می‏باشد و چون این امور جنبه مادی و بدنی دارند، بدین‏ سبب عشق حیوانی و پست نامیده شده است.»(ابو علی سینا، شیخ الرئیس، الاشارات و التنبیهات(نمط نهم- مقامات العارفین)، ترجمه مرحوم دکتر سید ابو القاسم پور حسینی، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، چاپ اول، دی ماه ۱۳۴۷)
همچنان که در تعریف ابن سینا نیز مشهود است، سرچشمه و منشاء عشق نفسانی «هوای نفس» است و آبشخورعشق حیوانی،«غریزه». از آنجا که عشق نفسانی، تنها بر پایه محبت محض استوار است، در فرهنگ عامیانه به درستی به آن «عشق کور» می گویند. یعنی عشقی که از جرعه نوشی از کوثر معرفت بی بهره است. زیرا عاشق به خاطر آتش عشقی که در جانش زبانه می کشد، چنان مجذوب معشوق می شود که جز خوبی و زیبایی از او چیزی نمی بیند. چون عشق او بر پایه شناخت و معرفتی عمیق از محبوب و معشوق استوار نیست.
یعنی عاشق به خاطر محو شدن در محبوب، فرصتی برای دیدن «سیرت» معشوق پیدا نمی کند تا او را به درستی بشناسد. چنین عشقی بیش تر در تعصب ریشه دارد تا شناخت و آگاهی. در عشق نفسانی، «معشوق» همه دین و دنیای عاشق می شود، و «معشوق پرستی» جای «خداپرستی» را می گیرد، چنان که عاشق دین و دل باخته با لهجه شیفتگی و شیدایی محض خطاب به معشوق می گوید: «لا اله الا تو». حال آن که معشوق او یک انسان زمینی و خاکی است و در کنار محاسن، معایبی نیز دارد. «وحشی بافقی» در منظومه «شیرین و فرهاد» به زیبایی به این دقیقه ظریف اشاره می کند و می گوید:
به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوری است
به هر جزوی ز حسن او قصوری است
ز حرف عیب‌جو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
خاستگاه عشق حیوانی نیز همچنان که ابن سینا گفته است «هوس» و«غریزه» است، و عاشق، موجودی «خودخواه» و «هوسران» که جز به کامجویی به چیز دیگری نمی اندیشد. در این وادی، عاشق خودخواه، تنها به «صورت» و «جمال» معشوق نظر دارد و از «سیرت» و «باطن» او غافل است. به همین خاطر است که گاهی «عشق» با جرقه یک نگاه شعله ور می شود، و بعد از کامجویی عاشق از معشوق به سرعت فروکش می کند! زیرا برپایه شناخت و معرفتی عمیق از محبوب و معشوق استوار نیست. یعنی عاشق به خاطر محو شدن در جاذبه صورت، فرصتی برای دیدن «سیرت» معشوق پیدا نمی کند تا کاستی ها و زشتی های او را با چشم جان ببیند، ولی بعد از کامجویی و رهایی از آتش هوس و شهوت ناگهان چشم جانش باز می شود و در معشوق خویش چیزهایی می بیند که پیش از این ندیده بود. حضرت حافظ چه زیبا این دقیقه باریک تر از مو را در غزل زیر به تصویر کشیده است:
لطیفه‌ای است نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداری است
آری،«هزار نکته در این کار و بار دلداری است» که عاشق کور توان دیدن و درک و فهم آنها را ندارد، مگر زمانی که از خواب عشق و مستی بیدار شود و به خود آید. بیداری از خواب عشق و مستی به مدد شبچراغ عشق واقعی و اصیل امکان پذیر است که بر دو پایه «معرفت و محبت» استوار است. چنین عشقی نه تنها چشم عقل عاشق را کور نمی کند، بلکه به عاشق صادق گوهر دانایی و بینایی می بخشد تا در صراط مستقیم سعادت و رستگاری گام بردارد و با شناخت به سرمنزل مقصود برسد.
آفات شیدایی و شیفتگی محض
متاسفانه پای این عشق که ریشه در محبت افراطی دارد و خاستگاه آن شور و شیدایی محض است، به عرصه شعر و ادبیات آیینی نیز باز شده است. به این معنا که گاهی شاعر بزرگان دینی را تنها به چشم «معشوق زمینی» می نگرد و با حالت جنون و شور و شیدایی به وصف صورت خاکی آنان می پردازد، و در وصف چشم و ابرو و زور بازوی آنان غزل و قصیده می سازد!
عشق و محبت افراطی – بدون شناخت – به خاندان رسالت که در نهایت سر از غالی گری و کفر و شرک در می آورد، با استناد به آیات و روایات قرآنی، یکی از آفات دین و دینداری است. چنان که مولای متقیان در نهج البلاغه می فرماید: «سیهلک فی صنفان: محب مفرط یذهب به الحب الی غیر الحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیر الحق و خیر الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه: دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: کسی که در دوستی من افراط کند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نماید، و کسی که در اثر شدت دشمنی با من به سوی باطل رود. بهترین مردم نسبت به من کسانی هستند که راه اعتدال را بپیمایند، از آن ها جدا نشوید.» – نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷٫
«عقل گریزی» و«جنون ستایی» نیز یکی از آفاتی است که در شیفتگی و شیدایی محض و «محبت افراطی» به اهل بیت(ع) ریشه دارد. این اتفاق تلخ در حوزه شعر عاشورایی بیش از سایر حوزه های شعر آیینی نمود یافته است. بدتر آن که در این حوزه، شاعر دایره جنون ستایی را گسترش داده و امام حسین و یارانش را نیز وارد این دایره کرده است! به طوری که گاهی در پاره ای از اشعار، نوحه ها و مرثیه های آیینی از حضرت اباعبدالله(ع) به عنوان «قبله جنون» یاد می شود، حال آن که در حدیث آمده است که «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»، حسین مشعل هدایت و کشتی نجات است:
از کرب و بلای خون، دگرگون گفتیم
از دایره حماسه، بیرون گفتیم
ماندیم ز فهم حکمت عاشورا
در ترجمه حسین، «مجنون» گفتیم!
بدیهی است که دادن نسبت «جنون» به خاندان رسالت، منکری بزرگ و غیر قابل اغماض است که باید در لحظات شور و شیدایی و فرو‌رفتن در خلسه شاعرانه به آن وقوف داشت و از آن پرهیز کرد.
«مجنون» در احادیث و روایات اسلامی
اما در روایات و احادیث اسلامی، «مجنون» و «دیوانه» بیشتر بار منفی دارد و بیشتر به کسی گفته می شود که در امر اطاعت خداوند کاهل و در معصیت حضرت حق کوشاست. پیامبر اعظم(ص) فرمود:
«آیا به شما خبر بدهم که مجنون واقعی کیست؟ گفتند: آری، فرمود: «مجنون کسی است که در راه رفتن، خودنمایی و تکبر کند، و هی به طرف راست و چپ نگاه کند، و شانه های خود را حرکت دهد، از خدا بهشت طلب کند درحالی که گناه می کند، از شرش کسی ایمن نیست و به خیرش کسی امیدوار نیست.(سفینه البحار، ج۱، ص ۱۹۱)
دنیاطلبی نیز یکی از نشانه های جنون و دیوانگی است. چنان که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) صریحا به این امر اشاره شده است:«پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر دیوانه اى گذشت و پرسید : او را چه شده است ؟ گفتند : او دیوانه است. فرمود: نه، او آسیب دیده است ، دیوانه واقعى کسى است که دنیا را بر آخرت ترجیح دهد.»( مشکاة الأنوار: ۴۶۹ر۱۵۷۱ )
زنده یاد مهدی سهیلی نیز با عنایت به این حدیث نبوی، رباعی زیر را سروده است:
ای خواجه که روز و شب پی سیم و زری
دنیا طلبانه هر طرف در به دری
گنجت به پسر رسد، عذابش بر تو
بالله که ز دیوانه تو دیوانه تری
«جنون ستایی» از آفات شعر آیینی
چنان که پیش تر اشاره شد، «جنون ستایی» و «عقل گریزی» یکی از آفاتی است که شعر دینی و آیینی روز و روزگار ما را تهدید می کند. البته برای پیشگیری از سوء برداشت و تفسیر غلط درست ترآن است که بگوییم این آفت بیش تر در بخشی از پیکره شعر آیینی ما که با عنوان «شعر هیئت» می شناسیم ریشه دوانده است و بخش اعظمی از شعر فاخر و ارجمند آیینی روزگار ما از این آسیب و آفت مُبرّاست.
متاسفانه – به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه – گاهی شاهد سرودن شعرها، نوحه ها و مرثیه هایی هستیم که در مسیر تبلیغ و ترویج این باور غلط گام بر می دارند. در بعضی از مجالس عزاداری و هیئت‌های مذهبی نوحه ها و مرثیه هایی خوانده می شود که مضمون بسیاری از آنها این است که قیام امام حسین بر مبنای شوریدگی و شیدایی محض و صرفا یک قیام غیرعقلانی و احساسی بود.
علی رغم چنین تصوری، دین مبین اسلام بر پایه دانایی، دانش اندوزی و خردورزی استوار است. به همین خاطر، خداوند در اکثر آیات قرآن ما را به تعقل و تامل در باره عالم آفرینش و آیات هستی و امور تـکـوین و تشریع فرا می خواند. خوب است بدانیم که در قرآن, واژه «عـلـم» نزدیک به ۷۸۰ بار، واژه «عقل» ۴۹ بار، واژه «تـفـکـر» ۱۸ بار، و واژه «تـدبـر» ۴ بار به کار برده شده است که حکایت از جایگاه رفیع اندیشه ورزی و عقل در جهان بینی اسلامی دارد.
با وجود این همه تاکید و توصیه، وقتی به تفسیر و تحلیل قیام عاشورا می نشینیم، آن را قیامی غیرعقلانی و صرفا احساسی معرفی می کنیم! قیامی که بر پایه شیدایی و شوریدگی محض استوار است و هیچ نسبتی با عقل و بصیرت و درایت ندارد. در یکی از مجالس عزاداری روی یکی از پرچم ها دیدم این بیت را به صورت درشت نوشته اند:
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گردش چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم
منظورم از جنون ستایی، یک چنین چیزی است. یعنی قرائت صرفاً عاطفی و احساسی از عاشورا. در حالی که ارائه چنین قرائتی از قیام حسینی ظلم به امام است. چنان که حضرت در وصیت نامه خود که قبل از خروج به سوی مدینه نوشت، خطاب به برادرش محمد حنفیه تاکید می کند: «إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا و َلا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْصْلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَأَسیر بِسیرَه ِجَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبیطالِب: من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امّت جدّم از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم».(لمعات الحسین، ص۱۶، نفس المهموم ،محدث قمی، ص ۴۵،‌مقتل الحسین خوارزمی ج۱ )
قیام کربلا، قیامی کاملاً عقلانی، منطقی و با برنامه بود، نه صرفاً یک قیام احساسی و ماجراجویانه . غیرمعقول و احساسی جلوه دادن این قیام الهی حرکت در مسیر خواست دشمن است. دستاویز قرار دادن نام مبارک حضرت اباعبدالله الحسین(ص) برای انجام کارهای غیر عقلانی و بدتر از آن ترویج چنین قرائتی در شعر آیینی با روح نهضت کربلا و قیام حسینی در تقابل آشکار است.
این که ما بگوییم دیوانه حسینیم و در مجالس عزاداری امام حسین دست به کارهایی بزنیم که باعث اسلام ستیزی و اسلام گریزی در مردم جهان شود، والله ظلم به قرآن و اسلام است و با روح آموزه های دینی و حسینی سازگار نیست.
از شیخ عباس قمی، مؤلف مفاتیح الجنان،‌ در خصوص عزاداری و مداحی برای امام حسین منشور‌ ارزشمندی به یادگار مانده است که به نظر من مطالعه آن برای همه شاعران و مداحان جزو واجبات است. این عالم جلیل‌القدر می‌گوید‌ به هنگام بیان فضایل و کرامات اهل بیت(ع) مطالبی را نگویید که با عقل و منطق در تضاد و تقابل باشد.
در احادیثی نیز که از معصومین روایت شده آمده است که هر مسئله‌ای را می شنوید و به ما نسبت می‌دهند به قرآن و عقل عرضه کنید، و اگر دیدید با عقل و آموزه‌های دینی در تقابل و تضاد است به دیوار بکوبید؛ یعنی دین اسلام، دین اندیشه و خرد و معرفت‌اندیشی است و ما نباید در مسیر جنون ستایی حرکت کنیم:«هنگامى که حدیثى از من براى شما آمد، آن را بر کتاب خدا و حجت عقلى تان عرضه کنید، پس اگر موافق آن دو بود، بپذیرید، وگرنه آن را به دیوار بزنید.» (اصول کافى، ج ۱، ص ۵۹، رقم ۴)
در اصول کافی نیز دو حدیث در خصوص جایگاه رفیع عقل در اسلام آمده است؛ یکی این که «اول ما خلق‌الله العقل» نخستین مخلوق عقل است. و در حدیث دیگری می خوانیم:«اول ما خلق الله نوری» اولین مخلوق نور من است. با عنایت به احادیث مورد اشاره، حضرت سید الشهدا مظهر کامل عقل الهی و عشق الهی هست. وجود مبارک امام حسین جمع بین «عقل و عشق» است و به طور کلی در جهان بینی اسلامی تقابلی بین عقل و عشق وجود ندارد.ما بر این اعتقاد و باوریم که امام حسین مشعل هدایت و کشتی نجات است: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»، مشعل هدایت یعنی نماد خرد و عقلانیت. یعنی این که امام‌حسین‌(ع) ما را به سمت معرفت‌اندیشی، توحید و یکتاپرستی هدایت می‌کند. بنابراین نباید کاری کنیم که بعد از هر حرکت تروریستی ، بلافاصله انگشت اتهام مردم جهان به سمت اسلام و مسلمانان نشانه برود.


کد مطلب: 32379

آدرس مطلب: https://www.armaneheyat.ir/news/32379/عقل-ستیزی-جنون-ستایی-شعر-آیینی

آرمان هیأت
  https://www.armaneheyat.ir