کد مطلب : ۳۳۰۵۵
آهنگهای سوگ، گنجینههای خنیای ایرانی
استاد میرجلالالدین کزازی
استاد میر جلالالدین کزازی نامی شناخته شده در ادب فارسی است. او را با شاهنامهپژوهی و علاقه به ادب کهن پارسی میشناسند. همچنین او به پارسی سخن گفتن و به گفته خودش به پیراسته و پالوده گفتن شهره است. کتابهای او که مجموعهای بسیار قابل ملاحظه هستند از شعر و داستان و مقاله بگیرید تا کتابهای درسی همه به همین شیوه نوشته شده است و کار واژههای فارسی این استاد زبان و ادبیات به جایی رسیده است که فرهنگ واژگانی، واژههای مورد استفاده او کتابی شده است قطور که انتشارات معین آن را چاپ کرد.
سرودههای آیینی پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ و فرهنگ ایران دارد، حتی این پیشینه به ایران کهن باز میگردد در آبشخورهای تاریخی از آن میان کتابی به نام «تاریخ بخارا» که فشردهای از آن را «نرشخی» به دست داده است از سرودهای سخن رفته است که در بخارا در آئین سوگ سیاوش بر زبان رانده میشده است. اما کهنترین سروده آیینی در تاریخ سخن پارسی که بر جای مانده است چامهای (قصیدهای) از «کسائی مروزی» است که در بیتهای فرجامین آن از داستان نینوا و سوگ پیشوای سومین شیعیان سخن رفته است.
این شیوه هم کموبیش در سخن پارسی به کار گرفته میشده است؛ در زمانی با فر و فروغی بیشتر، در زمانی با رنگ و رویی کمتر. در روزگار صفویان ادب آیینی گسترش و روایی بسیار مییابد. در دیوانهای این روزگار همواره میتوان سرودههایی از این گونه را به فراوانی دید.
از سوی دیگر در رزمنامه سرایی پارسی نیز رزمنامههای دینی کاربردی کموبیش گسترده داشته است. رزمنامههایی که به شیوه شاهنامه سروده میشدهاند اما زمینه آنها بیشتر دینی بوده است و در سوگ. واپسین این سرودهها رزمنامهای است با نام «آل فردوس» که آن را «میرزا احمد»، سخنور کرمانشاهی در روزگار ناصرالدینشاه سروده است.
ادب آیینی مانند دیگرگونهها و قلمروهای ادب پارسی میباید که در این روزگار هم پیوندی پایدار، به آیین، سنجیده با پیشینه سخن پارسی داشته باشد. ما هنوز هم میبینیم که بیتهای بلند و شورانگیز و شوقآمیز محتشم کاشانی را در روزهای سوگ و اندوه از در و دیوار نوشته با دبیره (خط) خوش بر پارچه در میآمیزند.
اگر سرودههای آیینی به ویژه آنها که در نمایشهای سوگ در کوی و برزن بر زبان رانده میشود سست باشد و نا تندرست به هیچ روی شایسته سخن شکوهمند و شگرف و بیمانند پارسی نیست. از همین روست که میباید در این گونه سرودهها یا ترانههای سوگ بسیار باریکبین بود هم از دید سروده، هم از دید آهنگی که با آن همراه است.
یکی از گنجینهها و سرچشمههای خنیای ایرانی همین آهنگهای سوگ بوده است. از سوی دیگر یکی از پایدارترین نمونهها در نمایشهای ایرانی این آهنگها و نمایشهاست که هر سال در ایران برگزار میشده است و بر زبان رانده؛ هنوز هم بهگونهای میشود. هنرشناسان و کارگردانان نامدار باخترزمین را از زیبایی و پروردگی و ساختار سنجیده هنری به شگفت میآورده است. دریغ است که این هنر سر نشیب نابودی بنهد. در این باره به فراخی سخن میتوان گفت.
دکتر میر جلالالدین کزازی استاد ادبیات پارسی، یکی از پایدارترین نمونهها در نمایشهای ایرانی را نمایشهای آئینی بر میشمارد که هر سال در ایران برگزار میشده است. وی معتقد است آهنگها و نمایشهای آئینی ایران همواره هنرشناسان و کارگردانان نامدار باختر زمین را از زیبایی و پروردگی و ساختار سنجیده هنری به شگفت میآورده است.
حاصل گفتوگویی که با این استاد فرهیخته انجام شده است را بخوانید:
این شیوه هم کموبیش در سخن پارسی به کار گرفته میشده است؛ در زمانی با فر و فروغی بیشتر، در زمانی با رنگ و رویی کمتر. در روزگار صفویان ادب آیینی گسترش و روایی بسیار مییابد. در دیوانهای این روزگار همواره میتوان سرودههایی از این گونه را به فراوانی دید.
از سوی دیگر در رزمنامه سرایی پارسی نیز رزمنامههای دینی کاربردی کموبیش گسترده داشته است. رزمنامههایی که به شیوه شاهنامه سروده میشدهاند اما زمینه آنها بیشتر دینی بوده است و در سوگ. واپسین این سرودهها رزمنامهای است با نام «آل فردوس» که آن را «میرزا احمد»، سخنور کرمانشاهی در روزگار ناصرالدینشاه سروده است.
ادب آیینی مانند دیگرگونهها و قلمروهای ادب پارسی میباید که در این روزگار هم پیوندی پایدار، به آیین، سنجیده با پیشینه سخن پارسی داشته باشد. ما هنوز هم میبینیم که بیتهای بلند و شورانگیز و شوقآمیز محتشم کاشانی را در روزهای سوگ و اندوه از در و دیوار نوشته با دبیره (خط) خوش بر پارچه در میآمیزند.
اگر سرودههای آیینی به ویژه آنها که در نمایشهای سوگ در کوی و برزن بر زبان رانده میشود سست باشد و نا تندرست به هیچ روی شایسته سخن شکوهمند و شگرف و بیمانند پارسی نیست. از همین روست که میباید در این گونه سرودهها یا ترانههای سوگ بسیار باریکبین بود هم از دید سروده، هم از دید آهنگی که با آن همراه است.
یکی از گنجینهها و سرچشمههای خنیای ایرانی همین آهنگهای سوگ بوده است. از سوی دیگر یکی از پایدارترین نمونهها در نمایشهای ایرانی این آهنگها و نمایشهاست که هر سال در ایران برگزار میشده است و بر زبان رانده؛ هنوز هم بهگونهای میشود. هنرشناسان و کارگردانان نامدار باخترزمین را از زیبایی و پروردگی و ساختار سنجیده هنری به شگفت میآورده است. دریغ است که این هنر سر نشیب نابودی بنهد. در این باره به فراخی سخن میتوان گفت.