کد مطلب : ۳۴۰۰۲
درنگی در آئینهای عزاداری با تکیه بر «پیاده روی اربعین»
محمد امین شرفالدین: امروزه رسانه های رسمی چنان اهمیتی برای «پیاده روی اربعین» قائل شده اند که یکی از سخنرانان مذهبی در برنامه زنده تلویزیون آن را از عاشورا نیز مهمتر دانست و یکی از وعاظ مشهور آن را جزو مقدمات ظهور امام عصر(عج) و شرکت در این مراسم را از نظر عقلی واجب دانست. از سوی دیگر تنها مناسبت مذهبی کشور که در تلویزیون برای آن از روزها قبل روزشمار گذاشته و برنامه های آیینی پخش می کنند، «پیاده روی اربعین» است.
نگاهی به مناسک و آئین های دینی در سالهای اخیر و مقایسه آن با گذشته آشکار می سازد که اولاً، بر تعداد آنها افزوده شده، ثانیاً، شیوه برگزاری برخی از آنان تغییر کرده و ثالثاً، ابعاد برگزاری برخی آیین ها بسیار گسترش پیدا کرده است. در این یادداشت با مطالعه موردی روی آیین «پیاده روی اربعین»، به نکاتی کلی درباره آیین های نوپدید اشاره خواهد شد. امروزه رسانه های رسمی و بسیاری از تریبونهای دینی چنان اهمیتی برای «پیاده روی اربعین» قائل شده اند که یکی از سخنرانان مذهبی در برنامه زنده تلویزیون آن را از عاشورا نیز مهم تر دانست و یکی از وعاظ مشهور آن را جزو مقدمات ظهور امام عصر(عج) و شرکت در «پیاده روی اربعین» را از نظر عقلی واجب دانست. چند سالی است که رادیوی ویژه ای از طرف صدای جمهوری اسلامی ایران به نام «رادیو اربعین» راه اندازی شده و تنها مناسبت مذهبی کشور که در تلویزیون برای آن از روزها قبل روزشمار گذاشته و برنامه های آیینی پخش می کنند، «پیاده روی اربعین» است.
سابقه آیین «پیاده روی اربعین»
در گذشته (که درباره تاریخ آن اختلاف است) برخی از علما و روحانیون رسمی داشتند که برای زیارت شبهای جمعه و یا روز اربعین از نجف با پای پیاده به سمت کربلا حرکت می کردند. رفته رفته مردم عادی نیز همانند علما برای زیارت روز اربعین از نجف تا کربلا پیاده حرکت کردند. عده ای مرحوم آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی (متوفی ۱۳۵۳ شمسی) را احیاگر و مروج اصلی این مساله می دانند. پس از سقوط صدام که شیعیان آزادی عمل بیشتری پیدا کردند، راهپیمایی اربعین بین آنان رواج بیشتری پیدا کرد و به صورت بسیار محدود ایرانی ها نیز آنان را همراهی می کردند. پس از ظهور داعش و اشغال بخش مهمی از عراق توسط آنان و همچنین تیره شدن روابط ایران و عربستان، جمهوری اسلامی ایران اقدام به تبلیغ بسیار گسترده برای «پیاده روی اربعین» کرده و از طریق تمامی رسانه های رسمی خود اقدام به تشویق مردم برای شرکت در این مراسم نمود. با حضور پرشمار مردم ایران برای انجام راهپیمایی اربعین، عراقی ها نیز بیشتر از قبل به این مراسم اقبال نشان دادند و در این سالها علاوه بر مسیر نجف-کربلا، شاهد حرکت زائران پیاده از ناصریه و بصره و سایر شهرها که مسافتی بسیار طولانی با کربلای معلی دارند نیز هستیم. در ایران نیز امسال برای اولین بار عده ای از زائران با بدرقه تولیت آستان قدس رضوی از روز ۲۶ مرداد با پای پیاده از مشهد به سمت کربلا حرکت کردند و شاهدیم که «پیاده روی اربعین» طی سالهای بسیار کوتاهی از یک سنت محدود عراقی، تبدیل به یک اجتماع بزرگ شیعی شد و حتی شیعیان سایر کشورها نیز به این آیین بزرگ ملحق شدند.
همزمان با گسترش سریع آیین «پیاده روی اربعین» به مقصد حرم سیدالشهدا(ع) شاهد شکل گیری یک آیین کاملا بدیع در ایران بودیم و آن «پیاده روی جاماندگان اربعین» در شهرهای ایران بود. در سالهای اول این کار فقط در تهران (میدان امام حسین تا حرم حضرت عبدالعظیم) و قم (از حرم حضرت معصومه تا مسجد جمکران) انجام می شد. طی مدت بسیار کوتاهی این آیین به کل ایران سرایت کرد و مثلا در جزیره کیش از اسکله جدید تا مسجد امیرالمومنین و در دماوند از امامزاده زینالعابدین کوهان تا امامزاده عیسی روستای زیارت به عنوان مسیر «پیاده روی اربعین» مشخص گردید. امسال برای اولین بار در تهران علاوه بر مسیر اصلی، یک مسیر از امامزاده قاسم (واقع در شمالی ترین نقطه تهران) تا حرم حضرت عبدالعظیم (در جنوب تهران) به همراه یک شب اقامت در امامزاده روح الله (واقع در میدان میدان امام خمینی) برای این راهپیمایی تعیین شد. لذا امروز ما با چند آیین اربعینی مواجه هستیم: ۱.پیاده روی از نجف تا کربلا ۲.پیاده روی از سایر شهرها به کربلا ۳.پیاده روی هایی که منتهی به کربلا نیستند.
«پیاده روی اربعین» یا «زیارت اربعین»؟
در منابع روایی شیعه روایاتی وجود دارد که در کنار حدود پانزده روز زیارتی مخصوص، یکی از ایام زیارتی حضرت سید الشهداء(ع) را روز اربعین دانسته است(ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۴، تتمه کتاب الحج، ص ۴۷۸). از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که نشان دهنده ثواب عظیم زیارت سید الشهداء(ع) با پای پیاده است(ر.ک: کامل الزایارات، ص ۱۳۲). اما برخلاف تصور عمومی، به طور خاص درباره «زیارت اربعین» با پای پیاده هیچ روایتی وارد نگردیده است. به عبارت دیگر، در روایات ما فرقی میان زیارت پیاده در روز اربعین با روزهای خاص زیارتی یا حتی روزهای معمولی وجود ندارد. اگر چه برای پیاده روی روز اربعین هیچ توصیه خاصی وجود ندارد، اما پیاده روی در روز اربعین به قدری پررنگ شده که به خودی خود موضوعیت پیدا کرده و رسانه های رسمی کشور به جای عبارت «زیارت اربعین» از عباراتی مثل «راه پیمایی اربعین» یا «پیاده روی اربعین» استفاده می کنند و در شهرهای مختلف ایران نیز در روز اربعین پیاده روی یا راهپیمایی صورت می گیرد و گویی پیاده روی در روز اربعین به خودی خود موضوعیت دارد.
ماهیت «پیاده روی اربعین»
پس از بررسی سیر تطور این آیین، اولین سوالی که به ذهن خطور می کند این است که این آیین ها چه حکمی دارند؟ آیا همگی ذیل عنوان کلی شعائر جای می گیرند و به دستور قرآن باید آنها را تعظیم کرد؟ یا این موارد را می توان ذیل عنوان فقهی بدعت جای داد؟ ملاک و مناط تشخیص بدعت از شعائر چیست؟
در قرآن کریم به مساله شعائر اشاره شده است و خداوند نسبت به تعظیم شعائر الهی سفارش کرده و آن را نشانه تقوای قلب دانسته است. در قرآن کریم صفا و مروه و شترهاى چاق و فربه در مراسم حج به عنون شعائر معرفی شده اند. در شیعه نیز به طور خاص عزاداری برای ابی عبد الله(ع) به عنوان مصداق شعائر شناسایی شده است.
عده ای با استناد به اصل اباحه و توصیه های عمومی مبنی بر زیارت سیدالشهداء(ع) و روایاتی که در فضیلت زیارت پیاده کربلا وارد شده است، پیاده روی های اربعین را یکی از مصادیق تعظیم شعائر می دانند و معتقدند ایراد فقهی به این مساله وارد نیست. برخی متدینین که نگاه جامعه شناسانه دارند نیز معتقدند در این مسائل نباید سختگیری کرد و باید میدانی برای نوآوری های عامه فراهم کرد و تا جایی که مشتمل بر عمل حرامی نباشد، باید آنان را آزاد گذاشت.
در طرف مقابل عده ای نیز بدعت بودن این اعمال را دور از ذهن نمی دانند. اما بدعت چیست؟ در رابطه با تعریف بدعت، اقوال متعددی نقل شده است، یکی از این تعاریف، تعریفی است که مرحوم علامه مجلسی در مرآه العقول نقل کرده اند. مطابق با فرمایش ایشان «البدعة في عرف الشرع ما حدث بعد الرسول صلىالله عليه و آله و سلم و لم يرد فيه نص على الخصوص، ولا يكون داخلا في بعض العمومات، أو ورد نهي عنه خصوصا أو عموما» (بدعت در معنای شرعی آن چیزی است که بعد از پیامبر(ص) حادث شود و درباره آن نص به خصوصی صادر نشده باشد و داخل در بعضی عمومات نیز نباشد یا به طور خاص یا عام از آن عمل نهی شده باشد). ایشان در ادامه این تعریف را گسترش می دهند و بیان می کنند «وما يفعل منها على وجه العموم إذا قصد كونها مطلوبة على الخصوص كان بدعة » ( و اگر یک عمل به صورت کلی وارد شده باشد اما انجام آن به صورت به خصوصی قصد شود نیز بدعت است). معمولا این عبارت دوم ایشان نقل نمی شود. ایشان خصوصیت دادن به امری که مطلوبیت عمومی دارد را از مصادیق بدعت می دانند. سپس ایشان مثالهایی را بیان می کنند. «كما أن الصلاة خير موضوع ويستحب فعلها في كل وقت، ولما عين عمر ركعات مخصوصة على وجه مخصوص في وقت معين صارت بدعة، وكما إذا عين أحد سبعين تهليلة في وقت مخصوص على أنها مطلوبة للشارع في خصوص هذا الوقت بلا نص ورد فيها كانت بدعة»، (مانند نماز که کار خوبی است و انجام آن در هر زمانی مستحب است، ولی هنگامی که خلیفه دوم تعداد رکعات مخصوصی به صورت مخصوصی و در زمان مخصوصی برای آن تعیین کرد کار او بدعت بود یا همچنین اگر کسی بدون اینکه نص مشخصی وجود داشته باشد، بگوید گفتن هفتاد مرتبه «لا اله الا الله» در وقت معینی مطلوب شارع است، این عمل او نیز بدعت است). لذا اگر یک توصیه کلی نسبت به شعائری وجود داشته باشد اما برای آن شیوه خاصی تعیین شود، این عمل طبق این تعریف بدعت محسوب می شود. در «مانحن فیه» نیز اگر برای پیاده رفتن برای زیارت اربعین القاء خصوصیت گردد از مصادیق بدعت شمرده می شود.
ممکن است گفته شود که افرادی که مناسک نوظهور مانند «پیاده روی اربعین» را سامان داده و یا تبلیغ می کنند، قصد ورود آن به دین را ندارند و هیچ وقت صراحتا نگفته اند این مناسک جزو دین است. باید گفت که بدعت لزوما از عناوین قصدیه نیست و مطابق با نظر برخی بزرگان اگر متفاهم عرفی ادخال مساله ای در دین باشد (ولو بدون قصد داخل کننده) باز هم آن عمل از مصادیق بدعت شمرده می شود. به عنوان مثال مرحوم آیت الله سیدمحمد محقق داماد در کتاب الصلاه خود می فرمایند: «أنّ البدعة المحرّمة هو ما يكون مساوقا للتشريع العملي، و هو كلّ فعل أو قول دالّ على كون شيء خاصّ من الدين مع أنّه ليس منه، سواء كان ذلك عن قصد أو لم يكن، مع كونه بحيث ينتزع منه ذلك عرفا»: بدعت حرام چیزی است که مطابق با تشریع عملی در نظر گرفته شود و آن هر فعل یا قولی است که دلالت کند بر اینکه این فعل یا این قول خصوصیتی در دین دارد در حالی که چنین چیزی در دین نباشد و در این میان فرقی نمی کند که کسی که چنین حرفی می زند قصد نسبت دادن به دین را داشته باشد یا چنین قصدی نداشته باشد و اگر عرفا چنین برداشت شود که جزئی از دین است نیز این عمل بدعت محسوب می شود(کتاب الصلاه، ج۳، ص ۱۵۷).
لذ اگر تبلیغات و توصیه ها و پیامها و غیره به نحوی باشد که عامه مردم در ذهن خود چنین تصور کنند این آیین توصیه خاص دارد و جزو ماثورات و منصوصات است(حتی اگر مبلغین چنین قصدی نیز نداشته باشند)، باز هم مطابق با نظر مرحوم داماد بدعت فقهی محسوب می شود. مانند مساله اعتکاف که علیرغم نداشتن هیچ توصیه ای مبنی بر انجام اعتکاف در ایام البیض ماه رجب، اما چنان برای اعتکاف در این ایام تبلیغ شده است که حتی در تقویم ها نیز سیزدهم ماه رجب «آغاز ایام اعتکاف» نامگذاری شده است. البته در مورد «پیاده روی اربعین» اینکه آیا واقعا مردم چنین برداشت می کنند که «پیاده روی اربعین» سفارش روایی خاص دارد یا خیر؟ نیازمند یک افکار سنجی عمومی است و نمی توان به راحتی آن را تایید یا رد کرد.
در مقابل، عده ای معتقدند «پیاده روی اربعین» یک آیین نوظهور و یا بدعت نیست. بلکه یک سنت عراقی است که سالیان سال وجود داشته که صرفا در سالهای اخیر به آن بیشتر پرداخته شده است. سوالی که مطرح می شود این است که منظور از عبارت سنت که در روایات و کتب فقهی آمده، چیست؟ چه چیزی را می توان سنت و به تبع آن حجت دانست؟ اگر از یک مساله مثلا ۲۰ یا ۲۰۰ یا هزار سال بگذرد، تبدیل به یک سنت دینی می شود؟ اندک آشنایی به فقه و متون دینی برای دانستن این نکته کافی است که سنت در ادبیات دینی و فقهی ما صرفا به سنت صادره از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) اطلاق می شود و عملی که توسط مردم عادی (و حتی علما) صورت بگیرد، سنت به معنای دینی آن نیست.
جواز یا عدم جواز اضافه کردن به دین
دین یک امر الهی است و از طرف خداست و انتساب به خدا دارد. اگر بنا باشد ما خودمان بتوانیم به دین بیافزاییم، آن رکن مهم یعنی انتساب به حق تعالی از بین می رود. مشکل دوم این است که اگر بنابر افزایش باشد، این افزایش تا به کجا می تواند ادامه پیدا کند؟ اگر بگوییم زید مجاز به افزایش است، عمرو و بکر هم می توانند اضافه کنند. لذا، اگر راه باز شود دیگر قابل کنترل نیست. شیخ صدوق در کمال الدین روایتی را نقل می کند که امام صادق(ع) به عبدالله ابن سنان فرمودند، به زودى شبههاى به شما میرسد که در آن نه نشانه آشکاری دارید و نه پیشوای هدایت و کسى از آن شبهه نجات نمییابد مگر آنکه مانند فردی که در شرف غرق شدن است، دست به دعا بردارد! عبدالله ابن سنان پرسید: دعاى غریق چگونه است؟ حضرت فرمودند: میگویى: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک». عبدالله ابن سنان می گوید:«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب و الابصار ثبّت قلبی على دینک»، امام در برابر کار ابن سنان اغماض نکردند و فرمودند: خداى تعالى مقلّب القلوب و الابصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک.(کمال الدین، ج۲، ص ۳۵۱-۳۵۲)
اصولا تجربه ادیان نشان می دهد که دین ظرفیت بالایی برای تغییرات دارد و مردم هم یک گرایشی برای تصرف در دین به اقتضاء حال خودشان دارند و اساسا انسان علاقه مند به نوآوری است و همانطور که معروف است«لکل جدید لذه». لیکن در مساله دین باید بسیار حساس بود و جلوی ورود اضافات به دین گرفته شود.
سوره حدید مسیحیان را می ستاید ولی از آنان ایرادی هم می گیرد و آن رهبانیت است. همانطور که در قرآن نیز اشاره شده مسیحیان با نیت بدی هم این بدعت را ایجاد نکردند و به تعبیر قرآن کریم هدف آنها ابتغاء رضوان الله بود(طبق تفسیر علامه طباطبایی و دیگران این استثناء منقطع است و نه متصل). ولی آنها فرهنگی را در دین خود وارد کردند که جزو دین نبود و تاثیر زیادی بر روی دینداری آیندگانش گذاشت.
اهل سنت بدعت را به بدعت خوب و بدعت بد تقسیم می کنند، اما شیعه معتقد است بدعت همیشه بد است، حتی اگر ظاهرش نیز خوب و مفید باشد.
دلیل ترویج «پیاده روی اربعین» چیست؟
مروجین و مشوقین پیاده روی اربعین بر یک نکته تاکید ویژه دارند و آن این است که طبق روایات زیارت اربعین یکی از نشانه های مومن بودن است. اشاره این عزیزان به روایت منسوب به امام حسن عسکری(ع) است که فرموده اند: «عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ: صَلَواتُ إحدي و خَمسينَ، و زيارةُ الأربعينَ، و التَّخَتُّم بِاليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِ، و الجَهْرُ بِبسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»: نشانههاي مؤمن پنج چيز است: اوّل: نماز پنجاه و يك ركعت (واجب و نافله در طول شبانه روز؛ دوّم، زيارة اربعين حضرت سيّد الشّهداء(ع)؛ سوّم، انگشتر در دست راست نمودن؛ چهارم، پيشاني بر خاك گذاردن؛ پنجم، بلند گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحيم». البته برخی همین روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده اند.
این روایت نیز باید به مانند هر روایت دیگری از دو منظر دلالت و سند مورد بررسی قرار گیرد. از نظر سندی باید گفت که این روایت را افرادی مانند شیخ مفید در المزار و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام و مصباح و علامه مجلسی در بحارالانوار بدون سند و به صورت مرسله نقل کرده اند. برخی مانند مشهدی در «المزار الکبیر» و سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» نیز ادعای اسناد برای این روایت کرده اند، اما هیچ سندی نقل نکرده اند. لذا این روایت اساسا دارای سلسله سندی نیست که بتوان سند آن را بررسی کرد. در زمینه دلالت نیز توجه به محتوای روایت نشان می دهد که این روایت در مقام مقایسه میان شیعیان و غیرشیعیان (و یا به تعبیر برخی بزرگان مقایسه میان شیعیان اثنی عشری و سایر فرق شیعی است) است و به این معنا نیست که اگر شخصی می خواهد مومن باشد باید به زیارت اربعین برود. این مساله از قرینه سایر علامات (مانند جهر بسم الله و تختم بالیمین) به وضوح قابل استنباط است. پس می توان گفت استناد به این روایت برای تشویق حضور در پیاده روی و زیارت اربعین چندان وافی به مقصود نیست.
ممکن است عده ای با تمسک به قاعده «تسامح در ادله سنن» معتقد باشند که صرف وجود چنین روایتی و وجود زیارتی به نام زیارت اربعین در کتب ادعیه برای انجام پیاده روی های اربعین کافی است. در جواب باید گفت که اولا، اصل این قاعده مناقشه برانگیز و اختلافی است(به عنوان نمونه ر.ک: شيخ يوسف بحراني، حدائق الناظره، ج۴، ص۲۰۳)، ثانیا، شرط جریان این قاعده این است که بر خلاف آن روایت یا فتوای معتبری که دال بر حرمت باشد، نداشته باشیم و در فرضی که احتمال بدعت بودن عملی وجود داشته باشد، استناد به این قاعده محل بحث است. ثالثا، آنچه مورد تسامح قرار می گیرد مساله سند است ولی در این روایت دلالت نیز کاملا محل خدشه است، رابعا، باید بررسی شود که آیا می توان با استناد به قاعده تسامح در ادله سنن چنان پیشروی کرد که عملی ایجاد شود که تبدیل به بزرگترین و مهمترین شعیره شیعی شود؟ دامنه و مرز این قاعده تا به کجاست؟
آثار سیاسی «پیاده روی های اربعین»
برخی از حامیان تبلیغ حداکثری «پیاده روی اربعین» به جنبه های مثبت سیاسی این حرکت اشاره می کنند. ایشان ترویج این حرکت را هم زمان با رشد داعش در عراق می دانند و بیان می کنند که حرکت عظیم راهپیمایی اربعین پیام آشکاری برای داعش بوده و به جهانیان نیز اعلام کرد که داعش نماینده اسلام نیست و اسلام و تشیع مملو از صحنه های انسانی است که در قالب یک حرکت مسالمت آمیز خود را متبلور می کند. همچنین این عمل می تواند در برابر حج که در دستان عربستان سعودی است عرض اندام کند و به آنها نشان دهد که ما اگر بخواهیم، می توانیم در بیابانهای کشور جنگ زده عراق از زائران حفاظت کنیم، اما عربستان در فاجعه منا تعداد بسیاری از حجاج را با بی تدبیری خود به کام مرگ کشاند. حتی برخی مدعی اند که تشیع به خاطر یک امر سیاسی یعنی غیریت سازی ایجاد شده و مانعی برای دخیل کردن مسائل سیاسی در امور شیعی نیست.
قطعا این مساله قابل کتمان نیست که «پیاده روی اربعین» جنبه های انسانی بسیار والایی دارد و می تواند به عنوان تریبونی برای تبلیغ اسلام راستین باشد وآثار و دستاوردهای سیاسی بسیار مهمی برای تشیع و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران داشته است. اما سوالی که وجود دارد این است که آیا می توان برای یک هدف سیاسی آن را به دین افزود؟ تاریخ اسلام و تشیع، تاریخ پر فراز و نشیبی بوده است و ده ها بار امثال داعش آمده اند و رفته اند. اگر در هر کدام از این برهه ها برای مقابله با یک جریان سیاسی، بخشی به دین افزوده می شد یا از آن کاسته می شد، امروز چه دینی به دست ما می رسید؟ دینی واقعی یا دینی که در هر دوره ای دستخوش تغییرات شده است؟
جالب است که رهبانیت در دین مسیح نیز بر اثر یک اتفاق سیاسی شکل گرفت و در دوران خود نیز نتایج مفیدی داشت، اما رفته رفته تبدیل به انحرافی شد که خداوند در قرآن آن را تقبیح می کند. طبرسی در «مجمع البيان» از ابن مسعود روايت كرده كه گفت: من در پشت سر رسول خدا(ص) سوار بر الاغ بودم، به من فرمود: اى ابن ام عبد! هيچ مىدانى بنى اسرائيل مساله رهبانيت را از كجا بدعت كردند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش بهتر مىدانند. فرمود: سلاطين جور بعد از عيسى(ع) بر آنان مسلط شدند، و معصيتها را رواج دادند، اهل ايمان به خشم آمده با آنان به جنگ برخاستند، و در آخر شكست خوردند و اين كار سه نوبت صورت گرفت، و در هر سه نوبت شكست نصيب آنان شد، و در نتيجه از مؤمنين به جز عدهاى اندك نماند. اين بار گفتند: اگر دشمنان، ما را بشناسند و ما خود را به آنان نشان دهيم تا آخرين نفر ما را نابود خواهند كرد، و ديگر احدى باقى نمىماند كه به سوى دين دعوت كند، پس بياييد در روى زمين پراكنده و پنهان شويم، تا خداى تعالى پيغمبرى را كه عيسى وعدهاش را داده مبعوث كند، و منظورشان از آن پيغمبر، من (محمد) بودم، ناگزير متفرق شده به غارهاى كوه پناه برده، از آن موقع رهبانيت را پى نهادند. بعضى از آنان متمسك به دين خود شده، و بعضى ديگر به كلى كافر شدند، آن گاه رسول خدا(ص) اين آيه را خواندند: « وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ …»(مجمع البيان، ج ۹، ص ۲۴۳). لذا باید گفت که به نظر می رسد اهداف سیاسی (که اتفاقا معمولا کوتاه مدت هم هستند) نمی توانند مجوزی برای تصرف در دین باشد.
کلام آخر
قرار دادن تمام این اتفاقات در کنار هم، این سوال را به ذهن متبادر می کند که آیا اربعین دقیقا به همین میزانی که در هندسه شعائر توسط ائمه ما ترسیم گردیده وزن گرفته است؟ آیا این احتمال وجود ندارد که این میزان تبلیغ برای این آیین دچار افراط شود و پس از چندی موجب تفریط در تعظیم کلیه شعائر گردد؟ اگر بدانیم که افراط در بزرگداشت این آیین و افزودن به شاخ و برگهای آن موجب زدگی جامعه شود، آیا مستند به قاعده فقهی «حرمت تنفیر از دین» بر ما لازم نیست که در برابر افراط ها بایستیم؟ آیا هم نسل های ما با این سوال مواجه نمی شوند که وقتی یک مساله فرعی ظرف مدت چند سال به یک شعیره دینی بسیار بزرگ تبدیل می شود، از کجا می توان مطمئن شد که سایر مناسک نیز به همین ترتیب و شیوه به وجود نیامده اند؟ آیا تاکید بیش از حد بر روی فروع، موجب کمرنگ شدن اصول نمی شود؟ تمام اینها سوالاتی است که نیاز به پاسخ های دقیق دارند و این یادداشت صرفا طرح بحثی بود برای آغاز پژوهش های دیگر و به هیچ عنوان ادعایی مبنی بر یافتن پاسخ این پرسشها در این یادداشت مختصر وجود ندارد.
سابقه آیین «پیاده روی اربعین»
در گذشته (که درباره تاریخ آن اختلاف است) برخی از علما و روحانیون رسمی داشتند که برای زیارت شبهای جمعه و یا روز اربعین از نجف با پای پیاده به سمت کربلا حرکت می کردند. رفته رفته مردم عادی نیز همانند علما برای زیارت روز اربعین از نجف تا کربلا پیاده حرکت کردند. عده ای مرحوم آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی (متوفی ۱۳۵۳ شمسی) را احیاگر و مروج اصلی این مساله می دانند. پس از سقوط صدام که شیعیان آزادی عمل بیشتری پیدا کردند، راهپیمایی اربعین بین آنان رواج بیشتری پیدا کرد و به صورت بسیار محدود ایرانی ها نیز آنان را همراهی می کردند. پس از ظهور داعش و اشغال بخش مهمی از عراق توسط آنان و همچنین تیره شدن روابط ایران و عربستان، جمهوری اسلامی ایران اقدام به تبلیغ بسیار گسترده برای «پیاده روی اربعین» کرده و از طریق تمامی رسانه های رسمی خود اقدام به تشویق مردم برای شرکت در این مراسم نمود. با حضور پرشمار مردم ایران برای انجام راهپیمایی اربعین، عراقی ها نیز بیشتر از قبل به این مراسم اقبال نشان دادند و در این سالها علاوه بر مسیر نجف-کربلا، شاهد حرکت زائران پیاده از ناصریه و بصره و سایر شهرها که مسافتی بسیار طولانی با کربلای معلی دارند نیز هستیم. در ایران نیز امسال برای اولین بار عده ای از زائران با بدرقه تولیت آستان قدس رضوی از روز ۲۶ مرداد با پای پیاده از مشهد به سمت کربلا حرکت کردند و شاهدیم که «پیاده روی اربعین» طی سالهای بسیار کوتاهی از یک سنت محدود عراقی، تبدیل به یک اجتماع بزرگ شیعی شد و حتی شیعیان سایر کشورها نیز به این آیین بزرگ ملحق شدند.
همزمان با گسترش سریع آیین «پیاده روی اربعین» به مقصد حرم سیدالشهدا(ع) شاهد شکل گیری یک آیین کاملا بدیع در ایران بودیم و آن «پیاده روی جاماندگان اربعین» در شهرهای ایران بود. در سالهای اول این کار فقط در تهران (میدان امام حسین تا حرم حضرت عبدالعظیم) و قم (از حرم حضرت معصومه تا مسجد جمکران) انجام می شد. طی مدت بسیار کوتاهی این آیین به کل ایران سرایت کرد و مثلا در جزیره کیش از اسکله جدید تا مسجد امیرالمومنین و در دماوند از امامزاده زینالعابدین کوهان تا امامزاده عیسی روستای زیارت به عنوان مسیر «پیاده روی اربعین» مشخص گردید. امسال برای اولین بار در تهران علاوه بر مسیر اصلی، یک مسیر از امامزاده قاسم (واقع در شمالی ترین نقطه تهران) تا حرم حضرت عبدالعظیم (در جنوب تهران) به همراه یک شب اقامت در امامزاده روح الله (واقع در میدان میدان امام خمینی) برای این راهپیمایی تعیین شد. لذا امروز ما با چند آیین اربعینی مواجه هستیم: ۱.پیاده روی از نجف تا کربلا ۲.پیاده روی از سایر شهرها به کربلا ۳.پیاده روی هایی که منتهی به کربلا نیستند.
«پیاده روی اربعین» یا «زیارت اربعین»؟
در منابع روایی شیعه روایاتی وجود دارد که در کنار حدود پانزده روز زیارتی مخصوص، یکی از ایام زیارتی حضرت سید الشهداء(ع) را روز اربعین دانسته است(ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۴، تتمه کتاب الحج، ص ۴۷۸). از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که نشان دهنده ثواب عظیم زیارت سید الشهداء(ع) با پای پیاده است(ر.ک: کامل الزایارات، ص ۱۳۲). اما برخلاف تصور عمومی، به طور خاص درباره «زیارت اربعین» با پای پیاده هیچ روایتی وارد نگردیده است. به عبارت دیگر، در روایات ما فرقی میان زیارت پیاده در روز اربعین با روزهای خاص زیارتی یا حتی روزهای معمولی وجود ندارد. اگر چه برای پیاده روی روز اربعین هیچ توصیه خاصی وجود ندارد، اما پیاده روی در روز اربعین به قدری پررنگ شده که به خودی خود موضوعیت پیدا کرده و رسانه های رسمی کشور به جای عبارت «زیارت اربعین» از عباراتی مثل «راه پیمایی اربعین» یا «پیاده روی اربعین» استفاده می کنند و در شهرهای مختلف ایران نیز در روز اربعین پیاده روی یا راهپیمایی صورت می گیرد و گویی پیاده روی در روز اربعین به خودی خود موضوعیت دارد.
ماهیت «پیاده روی اربعین»
پس از بررسی سیر تطور این آیین، اولین سوالی که به ذهن خطور می کند این است که این آیین ها چه حکمی دارند؟ آیا همگی ذیل عنوان کلی شعائر جای می گیرند و به دستور قرآن باید آنها را تعظیم کرد؟ یا این موارد را می توان ذیل عنوان فقهی بدعت جای داد؟ ملاک و مناط تشخیص بدعت از شعائر چیست؟
در قرآن کریم به مساله شعائر اشاره شده است و خداوند نسبت به تعظیم شعائر الهی سفارش کرده و آن را نشانه تقوای قلب دانسته است. در قرآن کریم صفا و مروه و شترهاى چاق و فربه در مراسم حج به عنون شعائر معرفی شده اند. در شیعه نیز به طور خاص عزاداری برای ابی عبد الله(ع) به عنوان مصداق شعائر شناسایی شده است.
عده ای با استناد به اصل اباحه و توصیه های عمومی مبنی بر زیارت سیدالشهداء(ع) و روایاتی که در فضیلت زیارت پیاده کربلا وارد شده است، پیاده روی های اربعین را یکی از مصادیق تعظیم شعائر می دانند و معتقدند ایراد فقهی به این مساله وارد نیست. برخی متدینین که نگاه جامعه شناسانه دارند نیز معتقدند در این مسائل نباید سختگیری کرد و باید میدانی برای نوآوری های عامه فراهم کرد و تا جایی که مشتمل بر عمل حرامی نباشد، باید آنان را آزاد گذاشت.
در طرف مقابل عده ای نیز بدعت بودن این اعمال را دور از ذهن نمی دانند. اما بدعت چیست؟ در رابطه با تعریف بدعت، اقوال متعددی نقل شده است، یکی از این تعاریف، تعریفی است که مرحوم علامه مجلسی در مرآه العقول نقل کرده اند. مطابق با فرمایش ایشان «البدعة في عرف الشرع ما حدث بعد الرسول صلىالله عليه و آله و سلم و لم يرد فيه نص على الخصوص، ولا يكون داخلا في بعض العمومات، أو ورد نهي عنه خصوصا أو عموما» (بدعت در معنای شرعی آن چیزی است که بعد از پیامبر(ص) حادث شود و درباره آن نص به خصوصی صادر نشده باشد و داخل در بعضی عمومات نیز نباشد یا به طور خاص یا عام از آن عمل نهی شده باشد). ایشان در ادامه این تعریف را گسترش می دهند و بیان می کنند «وما يفعل منها على وجه العموم إذا قصد كونها مطلوبة على الخصوص كان بدعة » ( و اگر یک عمل به صورت کلی وارد شده باشد اما انجام آن به صورت به خصوصی قصد شود نیز بدعت است). معمولا این عبارت دوم ایشان نقل نمی شود. ایشان خصوصیت دادن به امری که مطلوبیت عمومی دارد را از مصادیق بدعت می دانند. سپس ایشان مثالهایی را بیان می کنند. «كما أن الصلاة خير موضوع ويستحب فعلها في كل وقت، ولما عين عمر ركعات مخصوصة على وجه مخصوص في وقت معين صارت بدعة، وكما إذا عين أحد سبعين تهليلة في وقت مخصوص على أنها مطلوبة للشارع في خصوص هذا الوقت بلا نص ورد فيها كانت بدعة»، (مانند نماز که کار خوبی است و انجام آن در هر زمانی مستحب است، ولی هنگامی که خلیفه دوم تعداد رکعات مخصوصی به صورت مخصوصی و در زمان مخصوصی برای آن تعیین کرد کار او بدعت بود یا همچنین اگر کسی بدون اینکه نص مشخصی وجود داشته باشد، بگوید گفتن هفتاد مرتبه «لا اله الا الله» در وقت معینی مطلوب شارع است، این عمل او نیز بدعت است). لذا اگر یک توصیه کلی نسبت به شعائری وجود داشته باشد اما برای آن شیوه خاصی تعیین شود، این عمل طبق این تعریف بدعت محسوب می شود. در «مانحن فیه» نیز اگر برای پیاده رفتن برای زیارت اربعین القاء خصوصیت گردد از مصادیق بدعت شمرده می شود.
ممکن است گفته شود که افرادی که مناسک نوظهور مانند «پیاده روی اربعین» را سامان داده و یا تبلیغ می کنند، قصد ورود آن به دین را ندارند و هیچ وقت صراحتا نگفته اند این مناسک جزو دین است. باید گفت که بدعت لزوما از عناوین قصدیه نیست و مطابق با نظر برخی بزرگان اگر متفاهم عرفی ادخال مساله ای در دین باشد (ولو بدون قصد داخل کننده) باز هم آن عمل از مصادیق بدعت شمرده می شود. به عنوان مثال مرحوم آیت الله سیدمحمد محقق داماد در کتاب الصلاه خود می فرمایند: «أنّ البدعة المحرّمة هو ما يكون مساوقا للتشريع العملي، و هو كلّ فعل أو قول دالّ على كون شيء خاصّ من الدين مع أنّه ليس منه، سواء كان ذلك عن قصد أو لم يكن، مع كونه بحيث ينتزع منه ذلك عرفا»: بدعت حرام چیزی است که مطابق با تشریع عملی در نظر گرفته شود و آن هر فعل یا قولی است که دلالت کند بر اینکه این فعل یا این قول خصوصیتی در دین دارد در حالی که چنین چیزی در دین نباشد و در این میان فرقی نمی کند که کسی که چنین حرفی می زند قصد نسبت دادن به دین را داشته باشد یا چنین قصدی نداشته باشد و اگر عرفا چنین برداشت شود که جزئی از دین است نیز این عمل بدعت محسوب می شود(کتاب الصلاه، ج۳، ص ۱۵۷).
لذ اگر تبلیغات و توصیه ها و پیامها و غیره به نحوی باشد که عامه مردم در ذهن خود چنین تصور کنند این آیین توصیه خاص دارد و جزو ماثورات و منصوصات است(حتی اگر مبلغین چنین قصدی نیز نداشته باشند)، باز هم مطابق با نظر مرحوم داماد بدعت فقهی محسوب می شود. مانند مساله اعتکاف که علیرغم نداشتن هیچ توصیه ای مبنی بر انجام اعتکاف در ایام البیض ماه رجب، اما چنان برای اعتکاف در این ایام تبلیغ شده است که حتی در تقویم ها نیز سیزدهم ماه رجب «آغاز ایام اعتکاف» نامگذاری شده است. البته در مورد «پیاده روی اربعین» اینکه آیا واقعا مردم چنین برداشت می کنند که «پیاده روی اربعین» سفارش روایی خاص دارد یا خیر؟ نیازمند یک افکار سنجی عمومی است و نمی توان به راحتی آن را تایید یا رد کرد.
در مقابل، عده ای معتقدند «پیاده روی اربعین» یک آیین نوظهور و یا بدعت نیست. بلکه یک سنت عراقی است که سالیان سال وجود داشته که صرفا در سالهای اخیر به آن بیشتر پرداخته شده است. سوالی که مطرح می شود این است که منظور از عبارت سنت که در روایات و کتب فقهی آمده، چیست؟ چه چیزی را می توان سنت و به تبع آن حجت دانست؟ اگر از یک مساله مثلا ۲۰ یا ۲۰۰ یا هزار سال بگذرد، تبدیل به یک سنت دینی می شود؟ اندک آشنایی به فقه و متون دینی برای دانستن این نکته کافی است که سنت در ادبیات دینی و فقهی ما صرفا به سنت صادره از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) اطلاق می شود و عملی که توسط مردم عادی (و حتی علما) صورت بگیرد، سنت به معنای دینی آن نیست.
جواز یا عدم جواز اضافه کردن به دین
دین یک امر الهی است و از طرف خداست و انتساب به خدا دارد. اگر بنا باشد ما خودمان بتوانیم به دین بیافزاییم، آن رکن مهم یعنی انتساب به حق تعالی از بین می رود. مشکل دوم این است که اگر بنابر افزایش باشد، این افزایش تا به کجا می تواند ادامه پیدا کند؟ اگر بگوییم زید مجاز به افزایش است، عمرو و بکر هم می توانند اضافه کنند. لذا، اگر راه باز شود دیگر قابل کنترل نیست. شیخ صدوق در کمال الدین روایتی را نقل می کند که امام صادق(ع) به عبدالله ابن سنان فرمودند، به زودى شبههاى به شما میرسد که در آن نه نشانه آشکاری دارید و نه پیشوای هدایت و کسى از آن شبهه نجات نمییابد مگر آنکه مانند فردی که در شرف غرق شدن است، دست به دعا بردارد! عبدالله ابن سنان پرسید: دعاى غریق چگونه است؟ حضرت فرمودند: میگویى: «یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک». عبدالله ابن سنان می گوید:«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب و الابصار ثبّت قلبی على دینک»، امام در برابر کار ابن سنان اغماض نکردند و فرمودند: خداى تعالى مقلّب القلوب و الابصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک.(کمال الدین، ج۲، ص ۳۵۱-۳۵۲)
اصولا تجربه ادیان نشان می دهد که دین ظرفیت بالایی برای تغییرات دارد و مردم هم یک گرایشی برای تصرف در دین به اقتضاء حال خودشان دارند و اساسا انسان علاقه مند به نوآوری است و همانطور که معروف است«لکل جدید لذه». لیکن در مساله دین باید بسیار حساس بود و جلوی ورود اضافات به دین گرفته شود.
سوره حدید مسیحیان را می ستاید ولی از آنان ایرادی هم می گیرد و آن رهبانیت است. همانطور که در قرآن نیز اشاره شده مسیحیان با نیت بدی هم این بدعت را ایجاد نکردند و به تعبیر قرآن کریم هدف آنها ابتغاء رضوان الله بود(طبق تفسیر علامه طباطبایی و دیگران این استثناء منقطع است و نه متصل). ولی آنها فرهنگی را در دین خود وارد کردند که جزو دین نبود و تاثیر زیادی بر روی دینداری آیندگانش گذاشت.
اهل سنت بدعت را به بدعت خوب و بدعت بد تقسیم می کنند، اما شیعه معتقد است بدعت همیشه بد است، حتی اگر ظاهرش نیز خوب و مفید باشد.
دلیل ترویج «پیاده روی اربعین» چیست؟
مروجین و مشوقین پیاده روی اربعین بر یک نکته تاکید ویژه دارند و آن این است که طبق روایات زیارت اربعین یکی از نشانه های مومن بودن است. اشاره این عزیزان به روایت منسوب به امام حسن عسکری(ع) است که فرموده اند: «عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ: صَلَواتُ إحدي و خَمسينَ، و زيارةُ الأربعينَ، و التَّخَتُّم بِاليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِ، و الجَهْرُ بِبسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»: نشانههاي مؤمن پنج چيز است: اوّل: نماز پنجاه و يك ركعت (واجب و نافله در طول شبانه روز؛ دوّم، زيارة اربعين حضرت سيّد الشّهداء(ع)؛ سوّم، انگشتر در دست راست نمودن؛ چهارم، پيشاني بر خاك گذاردن؛ پنجم، بلند گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحيم». البته برخی همین روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده اند.
این روایت نیز باید به مانند هر روایت دیگری از دو منظر دلالت و سند مورد بررسی قرار گیرد. از نظر سندی باید گفت که این روایت را افرادی مانند شیخ مفید در المزار و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام و مصباح و علامه مجلسی در بحارالانوار بدون سند و به صورت مرسله نقل کرده اند. برخی مانند مشهدی در «المزار الکبیر» و سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» نیز ادعای اسناد برای این روایت کرده اند، اما هیچ سندی نقل نکرده اند. لذا این روایت اساسا دارای سلسله سندی نیست که بتوان سند آن را بررسی کرد. در زمینه دلالت نیز توجه به محتوای روایت نشان می دهد که این روایت در مقام مقایسه میان شیعیان و غیرشیعیان (و یا به تعبیر برخی بزرگان مقایسه میان شیعیان اثنی عشری و سایر فرق شیعی است) است و به این معنا نیست که اگر شخصی می خواهد مومن باشد باید به زیارت اربعین برود. این مساله از قرینه سایر علامات (مانند جهر بسم الله و تختم بالیمین) به وضوح قابل استنباط است. پس می توان گفت استناد به این روایت برای تشویق حضور در پیاده روی و زیارت اربعین چندان وافی به مقصود نیست.
ممکن است عده ای با تمسک به قاعده «تسامح در ادله سنن» معتقد باشند که صرف وجود چنین روایتی و وجود زیارتی به نام زیارت اربعین در کتب ادعیه برای انجام پیاده روی های اربعین کافی است. در جواب باید گفت که اولا، اصل این قاعده مناقشه برانگیز و اختلافی است(به عنوان نمونه ر.ک: شيخ يوسف بحراني، حدائق الناظره، ج۴، ص۲۰۳)، ثانیا، شرط جریان این قاعده این است که بر خلاف آن روایت یا فتوای معتبری که دال بر حرمت باشد، نداشته باشیم و در فرضی که احتمال بدعت بودن عملی وجود داشته باشد، استناد به این قاعده محل بحث است. ثالثا، آنچه مورد تسامح قرار می گیرد مساله سند است ولی در این روایت دلالت نیز کاملا محل خدشه است، رابعا، باید بررسی شود که آیا می توان با استناد به قاعده تسامح در ادله سنن چنان پیشروی کرد که عملی ایجاد شود که تبدیل به بزرگترین و مهمترین شعیره شیعی شود؟ دامنه و مرز این قاعده تا به کجاست؟
آثار سیاسی «پیاده روی های اربعین»
برخی از حامیان تبلیغ حداکثری «پیاده روی اربعین» به جنبه های مثبت سیاسی این حرکت اشاره می کنند. ایشان ترویج این حرکت را هم زمان با رشد داعش در عراق می دانند و بیان می کنند که حرکت عظیم راهپیمایی اربعین پیام آشکاری برای داعش بوده و به جهانیان نیز اعلام کرد که داعش نماینده اسلام نیست و اسلام و تشیع مملو از صحنه های انسانی است که در قالب یک حرکت مسالمت آمیز خود را متبلور می کند. همچنین این عمل می تواند در برابر حج که در دستان عربستان سعودی است عرض اندام کند و به آنها نشان دهد که ما اگر بخواهیم، می توانیم در بیابانهای کشور جنگ زده عراق از زائران حفاظت کنیم، اما عربستان در فاجعه منا تعداد بسیاری از حجاج را با بی تدبیری خود به کام مرگ کشاند. حتی برخی مدعی اند که تشیع به خاطر یک امر سیاسی یعنی غیریت سازی ایجاد شده و مانعی برای دخیل کردن مسائل سیاسی در امور شیعی نیست.
قطعا این مساله قابل کتمان نیست که «پیاده روی اربعین» جنبه های انسانی بسیار والایی دارد و می تواند به عنوان تریبونی برای تبلیغ اسلام راستین باشد وآثار و دستاوردهای سیاسی بسیار مهمی برای تشیع و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران داشته است. اما سوالی که وجود دارد این است که آیا می توان برای یک هدف سیاسی آن را به دین افزود؟ تاریخ اسلام و تشیع، تاریخ پر فراز و نشیبی بوده است و ده ها بار امثال داعش آمده اند و رفته اند. اگر در هر کدام از این برهه ها برای مقابله با یک جریان سیاسی، بخشی به دین افزوده می شد یا از آن کاسته می شد، امروز چه دینی به دست ما می رسید؟ دینی واقعی یا دینی که در هر دوره ای دستخوش تغییرات شده است؟
جالب است که رهبانیت در دین مسیح نیز بر اثر یک اتفاق سیاسی شکل گرفت و در دوران خود نیز نتایج مفیدی داشت، اما رفته رفته تبدیل به انحرافی شد که خداوند در قرآن آن را تقبیح می کند. طبرسی در «مجمع البيان» از ابن مسعود روايت كرده كه گفت: من در پشت سر رسول خدا(ص) سوار بر الاغ بودم، به من فرمود: اى ابن ام عبد! هيچ مىدانى بنى اسرائيل مساله رهبانيت را از كجا بدعت كردند؟ عرضه داشتم: خدا و رسولش بهتر مىدانند. فرمود: سلاطين جور بعد از عيسى(ع) بر آنان مسلط شدند، و معصيتها را رواج دادند، اهل ايمان به خشم آمده با آنان به جنگ برخاستند، و در آخر شكست خوردند و اين كار سه نوبت صورت گرفت، و در هر سه نوبت شكست نصيب آنان شد، و در نتيجه از مؤمنين به جز عدهاى اندك نماند. اين بار گفتند: اگر دشمنان، ما را بشناسند و ما خود را به آنان نشان دهيم تا آخرين نفر ما را نابود خواهند كرد، و ديگر احدى باقى نمىماند كه به سوى دين دعوت كند، پس بياييد در روى زمين پراكنده و پنهان شويم، تا خداى تعالى پيغمبرى را كه عيسى وعدهاش را داده مبعوث كند، و منظورشان از آن پيغمبر، من (محمد) بودم، ناگزير متفرق شده به غارهاى كوه پناه برده، از آن موقع رهبانيت را پى نهادند. بعضى از آنان متمسك به دين خود شده، و بعضى ديگر به كلى كافر شدند، آن گاه رسول خدا(ص) اين آيه را خواندند: « وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ …»(مجمع البيان، ج ۹، ص ۲۴۳). لذا باید گفت که به نظر می رسد اهداف سیاسی (که اتفاقا معمولا کوتاه مدت هم هستند) نمی توانند مجوزی برای تصرف در دین باشد.
کلام آخر
قرار دادن تمام این اتفاقات در کنار هم، این سوال را به ذهن متبادر می کند که آیا اربعین دقیقا به همین میزانی که در هندسه شعائر توسط ائمه ما ترسیم گردیده وزن گرفته است؟ آیا این احتمال وجود ندارد که این میزان تبلیغ برای این آیین دچار افراط شود و پس از چندی موجب تفریط در تعظیم کلیه شعائر گردد؟ اگر بدانیم که افراط در بزرگداشت این آیین و افزودن به شاخ و برگهای آن موجب زدگی جامعه شود، آیا مستند به قاعده فقهی «حرمت تنفیر از دین» بر ما لازم نیست که در برابر افراط ها بایستیم؟ آیا هم نسل های ما با این سوال مواجه نمی شوند که وقتی یک مساله فرعی ظرف مدت چند سال به یک شعیره دینی بسیار بزرگ تبدیل می شود، از کجا می توان مطمئن شد که سایر مناسک نیز به همین ترتیب و شیوه به وجود نیامده اند؟ آیا تاکید بیش از حد بر روی فروع، موجب کمرنگ شدن اصول نمی شود؟ تمام اینها سوالاتی است که نیاز به پاسخ های دقیق دارند و این یادداشت صرفا طرح بحثی بود برای آغاز پژوهش های دیگر و به هیچ عنوان ادعایی مبنی بر یافتن پاسخ این پرسشها در این یادداشت مختصر وجود ندارد.
مرجع : مباحثات