کد مطلب : ۳۴۴۸۱
شعر آیینی و روزنه های مسدود
رضا اسماعیلی: «شعر فارسی در طول زمان نقشآفرینی کرده است در تولید اندیشه و تعمیق اندیشه. شما اگر نگاه کنید، در شعر فارسی حکمت زیاد است؛ ما فردوسی را می گوییم «حکیم فردوسی»، نظامی را می گوییم «حکیم نظامی»، سنائی را می گوییم «حکیم سنائی»، و از این قبیل. سعدی یک حکیم واقعی است، حافظ یک حکیم و عارف واقعی است؛ یعنی اینها شعر خودشان را ظرفی قرار دادند برای حکمت؛ آن هم حکمت اسلامی، حکمت قرآنی، حکمت معنوی و پیامبرانه. شعر فارسی، مملو از حکمت است. بایستی این روحیه و این حالت حکمت و اخلاق، در شعر امروز ما برجسته بشود…
نقطه مقابل این حکمت و اخلاق و تعمیق اندیشه و ایجاد اندیشه و ایجاد امید در شعر، این است که ما در شعر، مخاطب خودمان را به لاابالیگری در عمل، سطحینگری در اندیشه و فکر، وادادگی در سیاست، و بیتفاوتی در مواجهه با دشمن سوق بدهیم؛ یعنی اگر شعر ما اینجور باشد که این خصوصیّات را ایجاد بکند، این قطعاً برخلاف حکمت شعری است که در طول زمان در شعر فارسی وجود داشته. بایستی به این توجّه کرد؛ این یک مسئله مهمّی است. شعر بایستی در زمینه جدّیّت و کوشندگی و انضباط در عمل و ژرفنگری در اندیشه و استحکام در هویّت و مجاهدت در برابر دشمن، فعّال باشد.»(مقام معظم رهبری، در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب، ۹ خرداد ۱۳۹۷)
قبل از هر چیز تاکید بر این نکته ضروری است که بی هیچ شکی، کارنامه شعر دینی و آیینی روزگار ما از آثار فاخر، عمیق و ارجمند بی بهره نیست. بدیهی است در طول چهل سال گذشته، شاعران روشناندیشِ دین آگاه برگ های بسیار زرینی بر این صحیفه پر افتخار و باشکوه افزوده اند که قابل ستایش و تقدیر است.
ولی از آنجا که سقف انتظار و توقع جامعه دینی ما از شعر و شاعران آیینی، همترازی با قله های سر به فلک کشیده ای همچون فردوسی، ناصرخسرو، سنایی، عطار، مولانا، حافظ و سعدی است؛ وضع«موجود» را با آرمان «موعود» می سنجند و از این منظر در این کارنامه کاستی هایی می بینند که تذکر و یادآوری این کاستی ها ما را به تلاش بیشتر برای به کمال رساندن آن کمک می کند.
به اذعان اکثر کارشناسان و پژوهشگران، این گونه ادبی برای رسیدن به کمال، همچنان نیازمند پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی است که نباید از روی مصلحت سنجی از این دقیقه غافل بود. یادمان نرود که صیانت و پاسداری از این میراث گرانسنگِ معنوی، رسالتی است که بر دوش یکایک ما سنگینی می کند.
در جان و جهان«شعر آیینی» روزگار ما، روزنه های مسدودی وجود دارد که می توان با شناسایی و گشودن آنها، راه را برای زایندگی و بالندگی هر چه بیشتر این شجره طیبه فراهم کرد. این یادداشت نیز با چنین رویکردی نوشته شده است که با واکاوی و کالبدشکافی ضعف ها و کاستی ها، به دنبال اصلاح باشیم و در آینده گامهای بلندتری برای حفظ و صیانت از این میراث ارزشمند برداریم – ان شاءالله.
شعر آیینی و آفت «مناسبت زدگی»
یکی از روزنه های مسدود در عرصه شعر آیینی، عدم توازن و تناسب و نوعی افراط و تفریط در پرداختن به بزرگان دینی است. وقتی فضای فرهنگی جامعه را در حوزه شعر آئینی رصد میکنیم، میبینیم به برخی از بزرگان دین بهای بیشتری داده می شود. به عنوان مثال در باره امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام رضا(ع)، و امام زمان(عج) شعرهای بیشتری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد.
به نظر میرسد این نقیصه، ریشه در مناسبتزدگی دارد. به این معنا که در ایام ولادت و شهادت بزرگان دین، برخی نهادها و سازمانها اقدام به برگزاری جشنوارهها و همایشهایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) میکنند که این همایش ها سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان میشود تا دست به خلق و تولید آثار ادبی با موضوعات مطروحه بزنند، اما درباره بسیاری از بزرگان دین، این اتفاق کمتر به وقوع می پیوندد. برای مثال در حوزه شعر توحیدی و شعر نبوی، بسیار کم کار شده است و اشعار فاخر در این دو حوزه چندان قابل تامل نیست.
وقتی همایش ها و برنامه های دینی را در طول سال بررسی میکنیم، به روشنی درمی یابیم که برای مثال برنامههای متعددی در باره امام حسین(ع) در طول ماههای مُحرم و صفر برگزار میشود. این جشنوارهها انگیزه ای برای سرودن شعر عاشورایی در گروهی از شاعران ایجاد می کند که بیشتر به قصد شرکت در جشنواره ها و کنگره ها دست به تولید اثر بزنند.
تربیت نسلی از شاعران جشنواره ای نیز محصول چنین روندی است. حال آن که شعر اصیل آیینی محصول ایمان و باورمندی قلبی است و در یک فرایند طبیعی و خودجوش اتفاق می افتد. از این رو به نظر میرسد ادبیات کشورمان مناسبت زده شده است؛ یعنی سرایش شعرهای دینی و آیینی در یک فرآیند طبیعی و خودجوش اتفاق نمی افتد.
شرطی شدن جامعه ادبی
وقتی شعرهای شاعران برجسته ادبیات فارسی مانند فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و … را بررسی میکنیم، از فخامت و ارجمندی شعرها در می یابیم که این سرودهها برآمده از جان و جهان شاعرانی است که به مدد«معرفت دینی»، گوهر و جوهر دین را دریافته اند و به سفارش فطرت توحیدی خویش دست به خلق و آفرینش این آثار زده اند. شاعر آیینی اصیل، شاعری مومن و باورمند است که بی هیچ چشمداشتی و تنها به نیت تقرب به آستان حضرت دوست در این مسیر روشن گام برمی دارد. نه به سفارش این جشنواره و آن سوگواره.
نبود یک فرایند خودجوش و طبیعی در عرصه خلق و آفرینش آثار ادبی با موضوع دین و آیین، از دیگر روزنه های مسدودی است که برای گشودن آن باید به فکر راه چاره بود. متأسفانه جامعه ادبی امروز ما، کمی کج سلیقه و شرطی شده است. به ویژه نسل شاعران جوان که منتظر انتشار فراخوان سازمان ها و نهادهای دولتی و بعضاً خصوصی هستند تا مطابق ذوق و ذائقه آنها و به قصد برخورداری از برکات دنیوی و اخروی دست به آفرینش ادبی بزنند. کاری هم به این ندارند که محتوا و مضمون شعرشان منطبق بر آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی هست یا نه! چون در چنین سلوکی، آنچه که مهم است پسند مشتری است، ولاغیر!
اولویت سنجی در عرصه شعر آیینی
«جشنواره زدگی» هویت و استقلال ادبی شاعران آیینی را زیر سوال برده است. سرودن شعر صرفاً به انگیزه شرکت در یک جشنواره، به کرامت انسانی یک شاعر آیینی لطمه جبران ناپذیری می زند. شاعران باید تا حد ممکن خود را از این فضای کاذب کنار بکشند و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند. مایه تاسف است که با گذشت نزدیک به چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بسیاری از بزرگان دینی نداریم. چرا؟ به این علت که هنوز جشنواره ای در باره آنان برگزار نشده است!
برای مثال بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، هنوز در حوزه «شعر توحیدی» و «شعر نبوی» کارنامه قابل قبولی نداریم و دستمان خالی است. همچنین در مورد بسیاری از شخصیت های برجسته صدر اسلام، اشعار قابل قبول و درخوری نداریم. به راستی تاکنون چند شعر فاخر در باره شخصیت های بزرگی همچون «سلمان»، «ابوذر»، «مالک اشتر»، و بسیاری دیگر از یاران و همراهان وفادار پیامبراکرم سروده شده است؟ به راستی جواب به این سوال باعث شرمندگی است. برای ترمیم این گسست دینی، باید در عرصه شعر آیینی به اولویت سنجی بپردازیم تا کمبودها و نیازها را دریابیم و برای پاسخ به مطالبات بر زمین مانده برنامه ریزی کنیم.
عوام زدگی ادبی
امروز شوربختانه در حوزه شعر دینی و آیینی،شاهد چرخه وارونه ای هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شده اند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر، ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل، ذوق و سلیقه شاعر را پایین می آورد!
به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح، شعربه اصطلاح کوچه – بازاری می گوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب. در حالی که شاعر باید در این حوزه، جلودار و پرچمدار باشد. در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی،وقتی به وجود مفاخری چون فردوسی، ناصرخسرو، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و … افتخار میکنیم، به این دلیل است که آنها در جامعه خود پیشتاز، جریانساز و تحولآفرین بودهاند.
اما به نظر می رسد که شاعران امروز، مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. چرا که به خاطر مشغله های کاذب غیر ادبی، کمتر به دنبال کسب فضائل اخلاقی، مطالعه و تحقیق هستند و بیشتر بر اساس گفته ها و شنیده ها شعر می گویند که نام آن را باید «عوامزدگی» ادبی گذاشت.
«فقر اندیشه» و «غیبت معنویت»
امام موسی کاظم(ع):«تَفَقَّهُوا فی دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَهِ، وَ تَمامُ الْعِبادَهِ وَ السَّبَبُ إِلَی الْمَنازِلِ الرَّفیعَهِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَه فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَی الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فی دینِهِ لَمْ یرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً: در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و بینایی و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست، و برتری فقیه بر عابد، مانند برتری آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.»(تحف العقول، ص۴۱۰)
«فهم عمیق دینی» از پنجره های دلگشایی است که متاسفانه با «عوام زدگی» و «سطحی نگری» مسدود و محدود شده است. «فهم عمیق دینی» گوهر ناب و نایابی است که برای فراچنگ آوردن آن باید به کاوش معارف قرآنی و وحیانی بپردازیم و به سراغ سرچشمه های زلالی چون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه برویم.
جای پرده پوشی نیست که شعر آیینی ما امروز شدیدا از «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت» رنج میبرد. چرا که «مذهبیت» با «معنویت» دو مقوله جداست که ان شاء الله در فرصتی دیگر و در یادداشتی مستقل به وجوه تمایز آنها خواهم پرداخت. این شعر پیش و بیش از آن که «شعر معنوی» باشد، «شعر مذهبی» است. یعنی شعری که در پوسته دین( شعائر و مناسک) متوقف مانده و به جای آن که برای رضایت خدا سروده شود – بیشتر با انگیزه های مادی – برای رضایت خلق خدا سروده می شود.
حال آن که طبق آموزه های دینی «عمل معنوی» عملی بدون چشمداشت دنیوی و اخروی و صرفاً به قصد«قربه الی الله» است. دیگر این که «فقر اندیشه»، ریشه در «فقر آموزش» و «فقر نقد علمی» دارد که باید برای جبران این نقیصه و کاستی چاره ای اندیشید. در مواردی نیز این فقر به غرور و خودبزرگبینی(خود استاد پنداری) بعضی از شاعران جوان بر می گردد که… بگذریم!
این مسئله به دلیل آن است که بسیاری از شاعران روز و روزگار ما یک سر دارند و هزار سودا! بسیاری از آنها – علیرغم شاعران متقدم که قبل از شاعری، حکیم و متکلم و محدث و مفسر و فیلسوف بودند – بیشتر اهل جلوت اند تا خلوت. شاعرانی پروازی، بلند آوازه و دائم السفر که به علت ضیق وقت، به ناگزیر طبع شان را به بداهه سرایی عادت داده اند تا از قافله ترقی و پیشرفت عقب نمانند.
حال آن که شعر فاخر و ارجمند، محصول عرق ریزان روح است و ریشه در خلوتی انسانی و روحانی دارد. یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران انقلاب با رهبری داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند: یکی از نیازهای شاعر، خلوت شاعرانه است. از اینرو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش محتوایی عرضه کند که کاربردی و مورد نیاز جامعه باشد.
وجه تمایز شاعران متقدم و معاصر
با توجه به این که شاعران درگذشته،علاوه بر شعر به علومی چون فلسفه و حکمت و فقه نیز اشراف داشته اند، این تسلط به علوم زمانه باعث قوت و صلابت شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از عقلانیت و اندیشه نیز برخوردار بود. به همین خاطر وقتی از بزرگان دینی سخن می گفتند، به سیره عملی ائمه(ع) توجه داشتند.
امروز با وجود این که شاعران نسل امروز در حوزه ساختار و فرم شاعری پیشرفت کردهاند و از نظر ساختار، شعرهایی منسجم و مستحکم با زبان استوار و فاخر میسرایند، اما در حوزه مضمون و محتوا عقب هستیم و این امر سبب شده شعرهای آئینی امروز در منزل صورت سیر کنند، یعنی اغلب آنها لهجه ای توصیفی دارند و در حصار مدح و منقبت و مرثیه مانده اند.
بیشتر این شعرها دچار فقر اندیشه اند. به همین خاطر جز تحریک احساسات، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمی کنند. تکانه ای که به اندیشه اش تلنگر بزند و او را متحول کند.
غفلت از «سیره عملی» بزرگان دینی
پرداختن به «سیره عملی» و«سبک زندگی» بزرگان دینی، از دیگر روزنه هایی است که در شعر آیینی با پوشال «صورت پرستی» و افراط در پرداختن به شعائر و مناسک دینی مسدود شده است. در کارنامه شعر آیینی روزگار ما اشعاری که به درستی و به دور از افراط و تفریط سیمای خاندان رسالت(علیهم السلام) را بر بوم شعر ترسیم کرده باشند، نادر و انگشت شمارند.
بیشتر شعرها حول محور «تجلیل» می چرخند و لهجه ای صرفاً توصیفی دارند که هرچند در جای خود لازم است، ولی افراط در ستایش و تجلیل، راه را بر شناخت و تحلیل می بندد و ذوق و سلیقه مخاطب شعر آیینی را به ساده پسندی عادت می دهد.
دیگر این که«ستایشگری» صرف و متوقف ماندن در منزل«محبت»بدون پشتوانه«معرفت دینی»، به تبعیت و پیروی از راه و مرام بزرگان دین نمی انجامد و جامعه را به بیراهه «صورت پرستی» می کشاند که نوعی اخباری گری است.
با شعرها و نوحه هایی از این دست، مسلماً نسل امروز نمیتواند شخصیت واقعی بزرگان دین را بشناسد و از آنان به عنوان یک الگو در زندگی پیروی کند. آنچه در حوزه ادبیات موجود است، انتقال دهنده ابعاد گوناگون شخصیتی و زندگی آن انسان های کامل نیست و این ضعف شعر آئینی را نشان میدهد. البته نقیصه فوق به این دلیل است که نگاه شاعران کاربردی است و مدح و منقبت را برای جلسات ولادت آن حضرت و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و تصورشان بر این است که اگر به موضوعات دیگری درباره ائمه(ع) بپردازند استقبالی نخواهد شد و انتظار دارند شعرشان مصرف اجتماعی داشته باشد.
جان کلام آن که شعر دینی و آیینی اصیل، باید ما را به جاده «خداشناسی» و «خودشناسی» هدایت کند و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد. شعری جهل سوز، خرافه ستیز و انسان ساز٫ باید شعری بگوییم که در آیینه آن سیره عملی خاندان رسالت را به زیباترین وجه به تماشا بنشینیم. شعری که با خواندن آن، مخاطبان شناخت کامل تری نسبت به سیره عملی بزرگان دینی پیدا کنند و به نکاتی دست یابند که آنها را در جایی دیگر به دست نیاورده اند.
نقطه مقابل این حکمت و اخلاق و تعمیق اندیشه و ایجاد اندیشه و ایجاد امید در شعر، این است که ما در شعر، مخاطب خودمان را به لاابالیگری در عمل، سطحینگری در اندیشه و فکر، وادادگی در سیاست، و بیتفاوتی در مواجهه با دشمن سوق بدهیم؛ یعنی اگر شعر ما اینجور باشد که این خصوصیّات را ایجاد بکند، این قطعاً برخلاف حکمت شعری است که در طول زمان در شعر فارسی وجود داشته. بایستی به این توجّه کرد؛ این یک مسئله مهمّی است. شعر بایستی در زمینه جدّیّت و کوشندگی و انضباط در عمل و ژرفنگری در اندیشه و استحکام در هویّت و مجاهدت در برابر دشمن، فعّال باشد.»(مقام معظم رهبری، در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب، ۹ خرداد ۱۳۹۷)
قبل از هر چیز تاکید بر این نکته ضروری است که بی هیچ شکی، کارنامه شعر دینی و آیینی روزگار ما از آثار فاخر، عمیق و ارجمند بی بهره نیست. بدیهی است در طول چهل سال گذشته، شاعران روشناندیشِ دین آگاه برگ های بسیار زرینی بر این صحیفه پر افتخار و باشکوه افزوده اند که قابل ستایش و تقدیر است.
ولی از آنجا که سقف انتظار و توقع جامعه دینی ما از شعر و شاعران آیینی، همترازی با قله های سر به فلک کشیده ای همچون فردوسی، ناصرخسرو، سنایی، عطار، مولانا، حافظ و سعدی است؛ وضع«موجود» را با آرمان «موعود» می سنجند و از این منظر در این کارنامه کاستی هایی می بینند که تذکر و یادآوری این کاستی ها ما را به تلاش بیشتر برای به کمال رساندن آن کمک می کند.
به اذعان اکثر کارشناسان و پژوهشگران، این گونه ادبی برای رسیدن به کمال، همچنان نیازمند پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی است که نباید از روی مصلحت سنجی از این دقیقه غافل بود. یادمان نرود که صیانت و پاسداری از این میراث گرانسنگِ معنوی، رسالتی است که بر دوش یکایک ما سنگینی می کند.
در جان و جهان«شعر آیینی» روزگار ما، روزنه های مسدودی وجود دارد که می توان با شناسایی و گشودن آنها، راه را برای زایندگی و بالندگی هر چه بیشتر این شجره طیبه فراهم کرد. این یادداشت نیز با چنین رویکردی نوشته شده است که با واکاوی و کالبدشکافی ضعف ها و کاستی ها، به دنبال اصلاح باشیم و در آینده گامهای بلندتری برای حفظ و صیانت از این میراث ارزشمند برداریم – ان شاءالله.
شعر آیینی و آفت «مناسبت زدگی»
یکی از روزنه های مسدود در عرصه شعر آیینی، عدم توازن و تناسب و نوعی افراط و تفریط در پرداختن به بزرگان دینی است. وقتی فضای فرهنگی جامعه را در حوزه شعر آئینی رصد میکنیم، میبینیم به برخی از بزرگان دین بهای بیشتری داده می شود. به عنوان مثال در باره امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام رضا(ع)، و امام زمان(عج) شعرهای بیشتری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد.
به نظر میرسد این نقیصه، ریشه در مناسبتزدگی دارد. به این معنا که در ایام ولادت و شهادت بزرگان دین، برخی نهادها و سازمانها اقدام به برگزاری جشنوارهها و همایشهایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) میکنند که این همایش ها سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان میشود تا دست به خلق و تولید آثار ادبی با موضوعات مطروحه بزنند، اما درباره بسیاری از بزرگان دین، این اتفاق کمتر به وقوع می پیوندد. برای مثال در حوزه شعر توحیدی و شعر نبوی، بسیار کم کار شده است و اشعار فاخر در این دو حوزه چندان قابل تامل نیست.
وقتی همایش ها و برنامه های دینی را در طول سال بررسی میکنیم، به روشنی درمی یابیم که برای مثال برنامههای متعددی در باره امام حسین(ع) در طول ماههای مُحرم و صفر برگزار میشود. این جشنوارهها انگیزه ای برای سرودن شعر عاشورایی در گروهی از شاعران ایجاد می کند که بیشتر به قصد شرکت در جشنواره ها و کنگره ها دست به تولید اثر بزنند.
تربیت نسلی از شاعران جشنواره ای نیز محصول چنین روندی است. حال آن که شعر اصیل آیینی محصول ایمان و باورمندی قلبی است و در یک فرایند طبیعی و خودجوش اتفاق می افتد. از این رو به نظر میرسد ادبیات کشورمان مناسبت زده شده است؛ یعنی سرایش شعرهای دینی و آیینی در یک فرآیند طبیعی و خودجوش اتفاق نمی افتد.
شرطی شدن جامعه ادبی
وقتی شعرهای شاعران برجسته ادبیات فارسی مانند فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و … را بررسی میکنیم، از فخامت و ارجمندی شعرها در می یابیم که این سرودهها برآمده از جان و جهان شاعرانی است که به مدد«معرفت دینی»، گوهر و جوهر دین را دریافته اند و به سفارش فطرت توحیدی خویش دست به خلق و آفرینش این آثار زده اند. شاعر آیینی اصیل، شاعری مومن و باورمند است که بی هیچ چشمداشتی و تنها به نیت تقرب به آستان حضرت دوست در این مسیر روشن گام برمی دارد. نه به سفارش این جشنواره و آن سوگواره.
نبود یک فرایند خودجوش و طبیعی در عرصه خلق و آفرینش آثار ادبی با موضوع دین و آیین، از دیگر روزنه های مسدودی است که برای گشودن آن باید به فکر راه چاره بود. متأسفانه جامعه ادبی امروز ما، کمی کج سلیقه و شرطی شده است. به ویژه نسل شاعران جوان که منتظر انتشار فراخوان سازمان ها و نهادهای دولتی و بعضاً خصوصی هستند تا مطابق ذوق و ذائقه آنها و به قصد برخورداری از برکات دنیوی و اخروی دست به آفرینش ادبی بزنند. کاری هم به این ندارند که محتوا و مضمون شعرشان منطبق بر آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی هست یا نه! چون در چنین سلوکی، آنچه که مهم است پسند مشتری است، ولاغیر!
اولویت سنجی در عرصه شعر آیینی
«جشنواره زدگی» هویت و استقلال ادبی شاعران آیینی را زیر سوال برده است. سرودن شعر صرفاً به انگیزه شرکت در یک جشنواره، به کرامت انسانی یک شاعر آیینی لطمه جبران ناپذیری می زند. شاعران باید تا حد ممکن خود را از این فضای کاذب کنار بکشند و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند. مایه تاسف است که با گذشت نزدیک به چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بسیاری از بزرگان دینی نداریم. چرا؟ به این علت که هنوز جشنواره ای در باره آنان برگزار نشده است!
برای مثال بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، هنوز در حوزه «شعر توحیدی» و «شعر نبوی» کارنامه قابل قبولی نداریم و دستمان خالی است. همچنین در مورد بسیاری از شخصیت های برجسته صدر اسلام، اشعار قابل قبول و درخوری نداریم. به راستی تاکنون چند شعر فاخر در باره شخصیت های بزرگی همچون «سلمان»، «ابوذر»، «مالک اشتر»، و بسیاری دیگر از یاران و همراهان وفادار پیامبراکرم سروده شده است؟ به راستی جواب به این سوال باعث شرمندگی است. برای ترمیم این گسست دینی، باید در عرصه شعر آیینی به اولویت سنجی بپردازیم تا کمبودها و نیازها را دریابیم و برای پاسخ به مطالبات بر زمین مانده برنامه ریزی کنیم.
عوام زدگی ادبی
امروز شوربختانه در حوزه شعر دینی و آیینی،شاهد چرخه وارونه ای هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شده اند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر، ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل، ذوق و سلیقه شاعر را پایین می آورد!
به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح، شعربه اصطلاح کوچه – بازاری می گوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب. در حالی که شاعر باید در این حوزه، جلودار و پرچمدار باشد. در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی،وقتی به وجود مفاخری چون فردوسی، ناصرخسرو، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و … افتخار میکنیم، به این دلیل است که آنها در جامعه خود پیشتاز، جریانساز و تحولآفرین بودهاند.
اما به نظر می رسد که شاعران امروز، مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. چرا که به خاطر مشغله های کاذب غیر ادبی، کمتر به دنبال کسب فضائل اخلاقی، مطالعه و تحقیق هستند و بیشتر بر اساس گفته ها و شنیده ها شعر می گویند که نام آن را باید «عوامزدگی» ادبی گذاشت.
«فقر اندیشه» و «غیبت معنویت»
امام موسی کاظم(ع):«تَفَقَّهُوا فی دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَهِ، وَ تَمامُ الْعِبادَهِ وَ السَّبَبُ إِلَی الْمَنازِلِ الرَّفیعَهِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَه فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَی الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فی دینِهِ لَمْ یرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً: در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و بینایی و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و دنیاست، و برتری فقیه بر عابد، مانند برتری آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.»(تحف العقول، ص۴۱۰)
«فهم عمیق دینی» از پنجره های دلگشایی است که متاسفانه با «عوام زدگی» و «سطحی نگری» مسدود و محدود شده است. «فهم عمیق دینی» گوهر ناب و نایابی است که برای فراچنگ آوردن آن باید به کاوش معارف قرآنی و وحیانی بپردازیم و به سراغ سرچشمه های زلالی چون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه برویم.
جای پرده پوشی نیست که شعر آیینی ما امروز شدیدا از «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت» رنج میبرد. چرا که «مذهبیت» با «معنویت» دو مقوله جداست که ان شاء الله در فرصتی دیگر و در یادداشتی مستقل به وجوه تمایز آنها خواهم پرداخت. این شعر پیش و بیش از آن که «شعر معنوی» باشد، «شعر مذهبی» است. یعنی شعری که در پوسته دین( شعائر و مناسک) متوقف مانده و به جای آن که برای رضایت خدا سروده شود – بیشتر با انگیزه های مادی – برای رضایت خلق خدا سروده می شود.
حال آن که طبق آموزه های دینی «عمل معنوی» عملی بدون چشمداشت دنیوی و اخروی و صرفاً به قصد«قربه الی الله» است. دیگر این که «فقر اندیشه»، ریشه در «فقر آموزش» و «فقر نقد علمی» دارد که باید برای جبران این نقیصه و کاستی چاره ای اندیشید. در مواردی نیز این فقر به غرور و خودبزرگبینی(خود استاد پنداری) بعضی از شاعران جوان بر می گردد که… بگذریم!
این مسئله به دلیل آن است که بسیاری از شاعران روز و روزگار ما یک سر دارند و هزار سودا! بسیاری از آنها – علیرغم شاعران متقدم که قبل از شاعری، حکیم و متکلم و محدث و مفسر و فیلسوف بودند – بیشتر اهل جلوت اند تا خلوت. شاعرانی پروازی، بلند آوازه و دائم السفر که به علت ضیق وقت، به ناگزیر طبع شان را به بداهه سرایی عادت داده اند تا از قافله ترقی و پیشرفت عقب نمانند.
حال آن که شعر فاخر و ارجمند، محصول عرق ریزان روح است و ریشه در خلوتی انسانی و روحانی دارد. یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران انقلاب با رهبری داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند: یکی از نیازهای شاعر، خلوت شاعرانه است. از اینرو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش محتوایی عرضه کند که کاربردی و مورد نیاز جامعه باشد.
وجه تمایز شاعران متقدم و معاصر
با توجه به این که شاعران درگذشته،علاوه بر شعر به علومی چون فلسفه و حکمت و فقه نیز اشراف داشته اند، این تسلط به علوم زمانه باعث قوت و صلابت شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از عقلانیت و اندیشه نیز برخوردار بود. به همین خاطر وقتی از بزرگان دینی سخن می گفتند، به سیره عملی ائمه(ع) توجه داشتند.
امروز با وجود این که شاعران نسل امروز در حوزه ساختار و فرم شاعری پیشرفت کردهاند و از نظر ساختار، شعرهایی منسجم و مستحکم با زبان استوار و فاخر میسرایند، اما در حوزه مضمون و محتوا عقب هستیم و این امر سبب شده شعرهای آئینی امروز در منزل صورت سیر کنند، یعنی اغلب آنها لهجه ای توصیفی دارند و در حصار مدح و منقبت و مرثیه مانده اند.
بیشتر این شعرها دچار فقر اندیشه اند. به همین خاطر جز تحریک احساسات، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمی کنند. تکانه ای که به اندیشه اش تلنگر بزند و او را متحول کند.
غفلت از «سیره عملی» بزرگان دینی
پرداختن به «سیره عملی» و«سبک زندگی» بزرگان دینی، از دیگر روزنه هایی است که در شعر آیینی با پوشال «صورت پرستی» و افراط در پرداختن به شعائر و مناسک دینی مسدود شده است. در کارنامه شعر آیینی روزگار ما اشعاری که به درستی و به دور از افراط و تفریط سیمای خاندان رسالت(علیهم السلام) را بر بوم شعر ترسیم کرده باشند، نادر و انگشت شمارند.
بیشتر شعرها حول محور «تجلیل» می چرخند و لهجه ای صرفاً توصیفی دارند که هرچند در جای خود لازم است، ولی افراط در ستایش و تجلیل، راه را بر شناخت و تحلیل می بندد و ذوق و سلیقه مخاطب شعر آیینی را به ساده پسندی عادت می دهد.
دیگر این که«ستایشگری» صرف و متوقف ماندن در منزل«محبت»بدون پشتوانه«معرفت دینی»، به تبعیت و پیروی از راه و مرام بزرگان دین نمی انجامد و جامعه را به بیراهه «صورت پرستی» می کشاند که نوعی اخباری گری است.
با شعرها و نوحه هایی از این دست، مسلماً نسل امروز نمیتواند شخصیت واقعی بزرگان دین را بشناسد و از آنان به عنوان یک الگو در زندگی پیروی کند. آنچه در حوزه ادبیات موجود است، انتقال دهنده ابعاد گوناگون شخصیتی و زندگی آن انسان های کامل نیست و این ضعف شعر آئینی را نشان میدهد. البته نقیصه فوق به این دلیل است که نگاه شاعران کاربردی است و مدح و منقبت را برای جلسات ولادت آن حضرت و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و تصورشان بر این است که اگر به موضوعات دیگری درباره ائمه(ع) بپردازند استقبالی نخواهد شد و انتظار دارند شعرشان مصرف اجتماعی داشته باشد.
جان کلام آن که شعر دینی و آیینی اصیل، باید ما را به جاده «خداشناسی» و «خودشناسی» هدایت کند و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد. شعری جهل سوز، خرافه ستیز و انسان ساز٫ باید شعری بگوییم که در آیینه آن سیره عملی خاندان رسالت را به زیباترین وجه به تماشا بنشینیم. شعری که با خواندن آن، مخاطبان شناخت کامل تری نسبت به سیره عملی بزرگان دینی پیدا کنند و به نکاتی دست یابند که آنها را در جایی دیگر به دست نیاورده اند.
مرجع : روزنامه اطلاعات