در فرهنگ ایرانی، یکی از مؤلفههای موجود، «توجه به اهلبیت علیهمالسلام» است. اهلبیت در فرهنگ ایرانی، اسوههایی به شمار میروند که تبعیت از آنها راه هدایت را از ضلالت باز مینماید.
هدف اصلی این نوشتار آن است که عترت و اهلبیت علیهمالسلام در اندیشة دینی و سپس جایگاه آنها در فرهنگ ایرانی بازشناخته شود. برای این منظور، نخست در چارچوب مفهومی بحث، با روش اسنادی به واکاوی و ارزیابی تعریفهای مطرح دربارة اهلبیت پرداخته شده است و پس از نقد پنج دیدگاه، نظر نهایی برگزیده شده است. همچنین تعریفهای مشهور دربارة واژة فرهنگ نیز بررسی شده و «باورها، ارزشها، هنجارها و رفتارهای جمعی» به عنوان تعریف عملیاتی انتخاب شده است. در ادامة تبیین مقولة فرهنگ، به بیان مختصات عمومی فرهنگ ایرانی پرداخته شده است که دین، حاکم حکیم و ایران از جملة آنها است. پس از گذر از تعریف اهلبیت و فرهنگ و تبیین ابعاد آن، جایگاه اهلبیت در باورها، ارزشها، هنجارها و رفتارهای جمعی ایرانیان مورد مطالعه قرار گرفته است.
مقدمه
«فرهنگ مبدا همة خوشبختیها و بدبختیهای ملت است» (امام خمینی، 1388، ج3، ص 306) از این رو تحلیل ضعفها و قوتهای یک فرهنگ امری بایسته برای مردمی است که از آن فرهنگ پیروی میکنند. شناخت ضعفها، مقدمهای برای زدودن آنها و شناخت قوتها، مقدمهای برای تثبیت و حفظ آنها است.
در فرهنگ ایرانی، یکی از مؤلفههای موجود، «توجه به اهلبیت علیهمالسلام» است. اهلبیت در فرهنگ ایرانی، اسوههایی به شمار میروند که تبعیت از آنها راه هدایت را از ضلالت باز مینماید.
با توجه به این امر، بازشناسی جایگاه اهلبیت در فرهنگ ایرانی به منظور تثبیت و اعتلابخشی آن امری در خور توجه است؛ از این رو پرسش اصلی این نوشتار آن است که جایگاه عترت و اهلبیت علیهمالسلام در فرهنگ ایرانی چیست؟ سؤالات فرعی این نوشتار نیز عبارتند از: اهلبیت علیهمالسلام در اصطلاح دینی به چه افرادی اطلاق میشود؟ دیدگاه شیعیان و اهل سنت در این باره چیست؟ فرهنگ از چه ابعادی سامان یافته است و مختصات عمومی فرهنگ ایرانی چیست؟
در ادامه، در چارچوب مفهومی بحث، نخست واژة عترت و اهلبیت بازشناسی میشود و سپس با بررسی مفهومی واژة فرهنگ، جایگاه اهلبیت علیهمالسلام در فرهنگ ایرانی مورد مطالعه قرار میگیرد.
1. عترت
در فرهنگ دینی، واژههای عترت، قربی، ذویالقربی و اهلبیت، مترادف با یکدیگر به کار میروند. در این نوشتار، با توجه به کاربرد بیشتر اهلبیت، از این اصطلاح استفاده میشود.
1ـ1. اهلبیت در لغت و اصطلاح
اهل در لغت به معنای انس و نزدیکی است (فیومی، 1405، ص 28) و بیت نیز به معنای خانه و محل سکونت است. (همان، ص68). اهلالبیت، در لغت به معنای خویشاوندان انسان است (همان) ولی به طور عامتر، شامل تمام افرادی که در نسب، دین، مسکن، وطن و شهر با فردی شریک باشند نیز به کار رفته است. (راغب اصفهانی، 1412، ص 29)
به طور خلاصه میتوان گفت که اهلبیت در لغت و عرف شامل خویشاوندان است؛ اما در اصطلاح دینی، اهلبیت معنایی خاصتر دارد که در ادامه به شناخت آنها پرداخته میشود.
1ـ2. ضرورت شناخت مصادیق اهلبیت
اهمیت شناخت اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن رو است که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، سفارشهایی را دربارة اهلبیت علیهمالسلام داشتهاند که عمل به آن سفارشها منوط به شناخت افراد اهلبیت است.
1ـ2ـ1. اهلبیت در قرآن
در قرآن مجید آمده است: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ تَطْهِيرًا»؛ «همانا خداوند مىخواهد از شما اهلبیت، پليدى را دور سازد و شما را به طور کامل مطهر گرداند.» (احزاب، 33)
روشن است که شناختن منزهترین افراد ضروری است، چرا که میتوان در رسیدن به حقیقت از آنها کمک گرفت.
1ـ2ـ2. اهلبیت در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در بیانات متعددی از اهلبیت تمجید کردهاند که هر یک از آن احادیث، میتواند علتی کامل برای ضرورت شناختن افراد اهلبیت باشد، یکی از این احادیث، حدیث ثقلین است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث ثقلین، اهلبیت خود را همسنگ قرآن و نجاتدهندة مسلمانان از گمراهی برشمردهاند؛ بنابراین هدایت و ضلالت هر مسلمانی در گرو شناخت اهلبیت علیهمالسلام و پیروی از آنان است.
حدیث ثقلین مورد اجماع مسلمانان است. در صحیح مسلم ـ که همراه با صحیح بخاری، معتبرترین کتابهای اهل سنت به شمار میرود ـ از زید بن ارقم نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ألا أيها الناس فإنما أنا بشر يوشك أن يأتي رسول ربي فأجيب و أنا تارك فيكم ثقلين أولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به فحث على كتاب الله و رغب فيه ثم قال و أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي»؛ «ای مردم، همانا من نیز بشر هستم و نزدیک است که فرستاده خدایم بیاید و من او را اجابت کنم و از دنیا بروم، و من در میان شما دو ثقل (شی گرانبها) را به یادگار میگذارم، اول آنها قرآن است که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را دریابید و به آن پناه ببرید ... و اهلبیتم، شما را به خدا اهلبیتم، شما را به خدا اهلبیتم، شما را به خدا اهلبیتم.» (قشیری نیسابوری،بی تا، ج4، ص 1873، حدیث 2408)
شیخ محمد ناصرالدین ألبانی، محدث بزرگ وهابی، نیز ضمن نقل حدیثی مشابه، روایت زید بن ارقم را شاهدی بر صحت این حدیث میشمارد: «يا أيها الناس، إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا، كتاب الله و عترتي أهل بيتي»؛ «ای مردم، همانا من در میان شما دو چیز را باقی خواهم گذاشت که اگر به آنها تمسک بجویید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، اهلبیتم.» (البانی، 1415، ج4، ص 355).
حدیث ثقلین به بیانی دیگر
اهل سنت، حدیث ثقلین را به گونهای دیگر نیز نقل کردهاند و در آن به جای «اهل بیت»، «سنت» را گذاشتهاند و شماری از عالمان اهل سنت نیز آن را صحیح دانستهاند.
پاسخ آن است که:
1ـ روایت دوم (سنتی) از نظر سندی ضعیف است. «آیتالله سبحانی»، پس از تبیین نظر اهل سنت دربارة یکایک راوایان روایت دوم میگوید: «رواياتى كه به جاى أهلَ بيتى لفظ سُنّتى را آوردهاند، همگى از نظر سند، ضعيف و بىاعتبارند.» (سبحانی، 1392)
2ـ روایت دوم (سنتی) از نظر عقلی نیز ضعیف است. اگر پیامبر ثقلین را کتاب و سنت میدانست، چرا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در لحظات آخر عمرشان، قلم و دوات خواستند تا وصیتی کنند که مردم گمراه نشوند، عمر بن خطاب برآشفت و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به هذیانگویی متهم کرد و گفت: «حسبنا کتاب الله»؛ « کتاب خدا برای ما کافی است»! آیا سفارش به قرآن و سنت میتوانست او را این قدر عصبانی کند؟
3ـ بر فرض که روایت دوم نیز صحیح باشد، در تعارض بین دو روایت که یکی اصح (صحیحتر) و دیگری صحیح باشد، اگر عمل به هر دو روایت ممکن نباشد، روایت اصح مقدم میشود. در بحث ما نیز روایت اول (اهل بیتی) اصح است، چون در کتاب صحیح مسلم ذکر شده است که از منظر اهل سنت بسیار معتبر است.
4ـ در تعارض بین دو روایت اصح و صحیح، اگر عمل به هر دو روایت ممکن باشد، باید به هر دو عمل و بین دو روایت جمع کرد؛ بنابراین در بحث فعلی نیز نتیجه میگیریم که تمسک به سه چیز مایة هدایت و نجات از ضلالت خواهد بود: کتاب الله، اهلبیت، سنت.
بنابراین حتی در صورت صحت حدیث کتاب الله و سنتی نیز، شناخت افراد اهلبیت علیهمالسلام که ضامن دوری ابدی از گمراهی است، ضروری است.
1ـ3. مصداق اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
پس از اینکه برخی از دشمنان اهلبیت علیهمالسلام، نتوانستند با تحریف لفظیِ حدیث ثقلین و گذاشتن لفظ سنتی به جای اهل بیتی، جایگاه رفیع اهلبیت را تنزل دهند، مجبور شدند به تحریف معنوی اصطلاح اهلبیت روی بیاورند و مصادیقی جعلی را برای آن ذکر کنند. در این بخش، نخست تمامی دیدگاهها دربارة مصادیق اهلبیت، ذکر و سپس نقد میشود. لازم به ذکر است که از منظر تمامی عالمان مکتب تشیع و برخی از مفسران اهل سنت، اهلبیت منحصر در امیر مؤمنان علیهالسلام، حضرت زهرا سلام الله علیها، امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام است.
1ـ3ـ1. همة عالمان صالح
شیخ محمد البانی، محدث بزرگ وهابی، یکی از وجههای تفسیر اهلبیت را «همة عالمان صالح و تمسککنندگان به قرآن و سنت» میداند.
نقد:
این دیدگاه مستند به هیچ روایتی نیست.
1ـ3ـ2. همة منتسبان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
برخی مفسران اهل سنت معتقدند اهلبیت، آنقدر عام است که همة خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حتی کنیزان و غلامان را نیز در بر میگیرد. قرطبی (الجامع لاحکام القرآن،ج 14، ص183) و آلوسی (روح المعانی، ج22، ص14) از طرفداران این نظر هستند.
نقد:
اولاً، این دیدگاه مستند به هیچ روایتی نیست.
ثانیاً، پیامبر اهلبیت را معیار تشخیص حق و باطل میداند، آیا چنین جمعیت انبوهی که هر کدام ممکن است موضعی مخالف دیگری بگیرند، میتوانند حق را نشان دهند و مردم «هرگز» گمراه نشوند؟
1ـ3ـ3. کسانی که صدقه بر آنها حرام است (همسران و آل محمد)
برخی از اهل سنت، اهلبیت را شامل کسانی میدانند که صدقه بر آنها حرام است. دلیل این گروه، حدیث زید بن ارقم است. او پس از نقل حدیث ثقلین از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اهلبیت را این گونه معرفی میکند: «نساؤه من أهل بيته و لكن أهل بيته من حرم الصدقه بعده قال وهم؟ قال هم آل علي وآل عقيل وآل جعفر وآل عباس قال كل هؤلاء حرم الصدقه؟ قال نعم»؛ «زنان پیامبر (عرفا) از اهلبیت او هستند، اما اهلبیت او (گستردهتر است و) شامل همة کسانی است که پس از او صدقه بر آنها حرام است ... آنان آل علی، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس هستند. (قشیری نیسابوری، همان)
نقد:
اولاً، هر چند طرفداران این نظر، دلیلی دارند اما دلیل آنها خود نیاز به دلیل دارد. حدیث زید بن ارقم، مستند این گروه است اما زید بن ارقم، هیچ دلیلی برای دیدگاه خود ذکر نکرده است.
ثانیاً، پیامبر اهلبیت را معیار تشخیص حق و باطل میداند، آیا چنین جمعیت انبوهی که هر کدام ممکن است موضعی مخالف دیگری بگیرند، میتوانند حق را نشان دهند و مردم «هرگز» گمراه نشوند؟
ثالثاً، زید بن ارقم بین آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم خلط کرده است، صدقه بر آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم حرام است و شیعه نیز این را میپذیرد؛ اما اهلبیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم خاصتر از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، آنان کسانی هستند که خدا آن ها را در آیه تطهیر ستوده و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را یادگار خود برای نجات مردم از گمراهی خوانده است.
1ـ3ـ4. فقط همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
برخی مفسران اهل سنت همانند طبری (جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج22، ص 7) بر این باورند که اهلبیت فقط شامل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
دلیل این گروه آن است که آیة تطهیر که لفظ اهلبیت را در بردارد، در میان آیاتی است که خطاب آیات با زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و سیاق آیات اقتضا میکند که منظور از اهلبیت، همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد.
نقد:
سادهترین نقد آن است که ضمیر آیة تطهیر، مذکر است، بنابراین اختصاص اهلبیت به زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نظر ادبی و عقلی مردود است؛ نهایتاً این دسته میتوانند بگویند که زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، همراه با یک یا چند مرد، مشمول آیة تطهیر میشوند و مصداق اهلبیت خواهند بود.
1ـ3ـ5. همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل کساء (امام علی علیهالسلام، حضرت زهرا سلام الله علیها و حسنین علیهماالسلام)
فخر رازی (تفسیر کبیر،ج 25، ص209)، بیضاوی (انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج 4، ص163)، ابوحیان (البحر المحیط فی التفسیر، ج7، ص232) و شیخ البانی، محدث وهابی، از کسانی هستند که معتقدند اهلبیت شامل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علی علیهالسلام، حضرت زهرا سلام الله علیها، امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام است.
دلیل این گروه آن است که سیاق آیه تطهیر نشان میدهد که منظور از اهلبیت، زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند؛ اما به دلیل مذکر بودن آیه و روایات صحیح، حضرت علی علیهالسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام نیز داخل در اهلبیت و چه بسا مهمترین مصادیق اهلبیت باشند.
این روایات، عموماً در توضیح شأن نزول آیة تطهیر و آیة مباهله و از طرق متعددی نقل شده است که در اینجا روایت عایشه، روایت ام سلمه و روایت سعد بن ابی وقاص ذکر میشود؛ هر سه روایت از نظر اهل سنت، صحیح است:
عایشه و حدیث کساء
«خرج النبی صلی الله علیه و سلم غداه و علیه مرط مرحل من شعر اسود فجاء الحسن بن علی فادخله ثم جاء الحسین فدخل معه ثم جاءت فاطمه فادخلها ثم جاء علی فادخله ثم قال انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
عایشه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صبح بيرون رفتند و بر دوش ايشان عبايي طرحدار از موي سياه بود. پس حسن بن علي آمد و او را در زير عبا گرفت، پس حسين آمد و او را نيز وارد کرد، پس فاطمه آمد و او را در عبا داخل کرد، سپس علي آمد او را نيز وارد کرد. سپس فرمود: «خداوند ميخواهد از شما اهلبيت پليديها را دور کند و شما را پاک نمايد.»» (قشیری نیسابوری، بی تا، ج7، ص 130، حدیث 6414)
ام سلمه و حدیث کساء
«أن النبي صلى الله عليه و سلم جلل على الحسن و الحسين و علي و فاطمه كساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي و خاصتي أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، فقالت أم سلمه وأنا معهم يا رسول الله؟ قال إنك إلى خير.»
ام سلمه سلام اله علیها که پس از خدیجه سلام الله علیها، محبوبترین همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، میگوید: «رسول خدا بر روي حسن، حسين، علي و فاطمه عبايي کشيد، سپس فرمود: «خدایا، ايشان اهلبيت من و نزديکان من هستند، از ايشان پليدي را ببر و ايشان را پاک گردان.»»
ام سلمه ميگويد: «از رسول خدا پرسيدم که آيا من نیز همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمودند تو بر خیر هستي (از اهلبيت نيستي اما از نيکاني).» (ترمذی، بی تا، ج5، ص 699، حدیث 3871)
شیخ البانی، محدث بزرگ وهابی این حدیث را صحیح دانسته است. (البانی، بی تا، ج3، ص306، حدیث 3205).
حاکم نيشابوري نیز این روایت را با اندکی تغییر1 نقل کرده و گفته است: اين روايت طبق مبنای رجالی بخاري و مسلم صحيح است ولي آن را ذکر نکردهاند. (الحاکم النیسابوری، 1411، ج 2، ص 451، حدیث 3558)
سعد بن ابی وقاص
«لما نزلت هذه الایه فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم دعا رسول الله صلی الله علیه و سلم علیا و فاطمه و حسنا و حسینا، فقال هؤلاء اهلی.»
بنا بر نقل صحیح مسلم، سعد بن ابی وقاص در رد درخواست معاویه برای سب امیر مؤمنان علیهالسلام میگوید: «هنگامی که این آیه نازل شد «فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم»؛ «ای پیامبر بگو بیایید بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را و زنانمان را و زنانتان را و جانهایمان را و جانهایتان را»؛ پس پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را خواند و گفت خدایا اینها اهلبیت من هستند.2» (قشیری نیسابوری، بی تا، ج4، ص 1870،حدیث 2404)
اعتراف ابن تیمیه
صحت این روایات آن قدر قطعی است که حتی ابن تیمیه، رهبر فکری وهابیان، نیز نتوانسته است آن را انکار کند:
«و الحسن و الحسين من أعظم أهل بيته اختصاصا به كما ثبت في الصحيح أنه دار كساءه على علي و فاطمه و حسن و حسين ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا.»؛ «حسن و حسین از برجستهترین افراد اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند همان گونه که در حدیث صحیح است که پیامبر ردای خویش را بر علی و فاطمه و حسن و حسین کشید و سپس گفت: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند پس از آنان پلیدی را دور کن و کاملا پاکیزه شان دار.»» (ابن تیمیه، 1406، ج4، ص 561)
نقد
هر چند این وجه نسبت به دیدگاههای پیشین، قویتر است، اما این نظر نیز با نقدهایی روبرو است:
اولاً، حدیث ام سلمه تصریح دارد که نه ام المؤمنین ام سلمه و نه هیچ کس دیگر جزو اهلبیت نیست؛ حتی خود همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که برخی خودشان راوی حدیث کساء بودهاند، هیچگاه ادعا نکردهاند که آنها هم جزو اهلبیت هستند؛ بنابراین قدر متیقن از اهلبیت، چهار نفرند و باید برای بیش از این چهار نفر، دلیل اقامه کرد.
ثانیاً، سیاق آیات نمیتواند دلیلی برای افزایش شمار اهلبیت باشد؛ طبرسی میگوید: «این تنها مورد نیست که در قرآن آیاتی در کنار هم قرار دارند که از موضوعات مختلفی سخن میگویند. قرآن آکنده از این گونه موارد است؛ هم چنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونههای فراوانی از این دست دیده میشود.» (طبرسی، 1372، ج8، ص560)
علامه طباطبایی نیز در این باره مینویسد: «هیچ دلیلی در دست نیست که عبارت «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همراه این آیات نازل شده باشد؛ بلکه از روایات بهخوبی استفاده میشود که این بخش جداگانه نازل گردیده، و به امر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یا هنگام گردآوری آیات قرآن پس از رحلت آن حضرت در کنار این آیات قرار داده شده است.» (طباطبایی، 1417، ج 16، ص 312)
ثالثاً، زید بن ارقم که خود حدیث ثقلین را نقل کرده است، در جواب این پرسش که آیا زنان پیامبر هم از اهلبیت هستند؟ میگوید: «خیر، زنان از اهلبیت نیستند؛ چرا که زن طلاق میگیرد و به نزد پدر و قوم خویش باز میگردد، اهلبیت ریشه و اصل فرد هستند، کسانی که پس از او صدقه بر آنها حرام است»؛ «حدثنا محمد بن بكار بن الريان حدثنا حسان ( يعني ابن إبراهيم ) عن سعيد ( وهو ابن مسروق ) عن يزيد بن حيان عن زيد بن أرقم قال: دخلنا عليه فقلنا له قد رأيت خيرا لقد صاحبت رسول الله صلى الله عليه و سلم وصليت خلفه و ساق الحديث بنحو حديث أبي حيان غير أنه قال ألا و إني تارك فيكم ثقلين أحدهما كتاب الله عز و جل هو حبل الله من اتبعه كان على الهدى و من تركه كان على ضلاله و فيه فقلنا من أهل بيته ؟ نساؤه ؟ قال لا وايم الله إن المرأه تكون مع الرجل العصر من الدهر ثم يطلقها فترجع إلى أبيها وقومها أهل بيته أصله وعصبته الذين حرموا الصدقه بعده» (قشیری نیسابوری، بی تا، ج4، ص 1873، حدیث 2408)
3
رابعاً، اگر زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم جزو اهلبیت باشند، لازم میآید که مردم در جنگ جمل گمراه شوند، چرا که در یک طرف حضرت علی علیهالسلام است و در طرف دیگر همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تصریح داشت که با پیروی از اهلبیت، مردم هرگز گمراه نمیشوند.
1ـ3ـ6. اهل کساء
با توجه به نقد اقوال پیش، همه مفسران شیعه و بسیاری از مفسران اهل سنت، معتقدند که اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، فقط و فقط شامل امیر مؤمنان علیهالسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسن علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام است.
البته باید در نظر داشت که اهلبیت در روایات، بر سایر امامان، از امام سجاد علیهالسلام تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز اطلاق شده است.
2ـ فرهنگ
فرهنگ يكي از پركاربردترين واژهها در علوم اجتماعي است؛ گستردگي معنايي و شمول اين مفهوم سبب شده است كه بسياري از امور انساني و پديدههاي اجتماعي تحت پوشش اين مفهوم قرار گيرد. يكي از پژوهشگران با طبقهبندی 270 تعريف مطرح در این عرصه، زمینه را برای مقایسه سهلتر این تعریفها فراهم آورده است (بنیانیان، 1386، ص 78)
جدول 1ـ تعریفهای فرهنگ
رديف |
تعریف فرهنگ |
فراواني |
درصد |
1 |
فرهنگ دربرگيرندة كل روش زندگي افراد است |
170 |
63 |
2 |
فرهنگ ميراث اجتماعي است كه فرد از گروه به دست ميآورد |
30 |
11 |
3 |
فرهنگ روش تفكر، احساس و اعتقاد مردم يك جامعه است |
10 |
5/3 |
4 |
فرهنگ ذهنيت رفتار است |
5 |
7/1 |
5 |
فرهنگ نظريهای انسانشناسي دربارة چگونگي رفتار يك گروه است |
20 |
7 |
6 |
فرهنگ مخزن آموختههاست |
11 |
4 |
7 |
فرهنگ معيار تكرار امور است |
9 |
3 |
8 |
فرهنگ رفتار اكتسابي است |
4 |
35/1 |
9 |
فرهنگ مكانيسم قواعد هنجاري رفتار است |
5 |
7/1 |
10 |
فرهنگ تكنيك مطابقت با محيط و ديگر افراد جامعه است |
3 |
3/1 |
11 |
فرهنگ رسوب تاريخ است |
2 |
1/1 |
12 |
فرهنگ، غربال، نقشه و ماتريس رفتار است |
1 |
1 |
تعاريف فوق را ميتوان در سه بخش كلي دستهبندي كرد:
الف. تعاريف كلي: فرهنگ را به معناي كليت زندگي اجتماعي تعبير ميكنند.
ب. تعاريف مياني: فرهنگ را نظامي از اعتقادات بنيادين، ارزشها، هنجارها، رفتارها و نمادها ميدانند.
4
ج. تعاريف خاص: فرهنگ بر مجموعهاي از فعاليتهاي خاص (هنري) اطلاق ميشود. (همان)
در این نوشتار، تعریف میانی برگزیده میشود؛ چرا که ابعاد فرهنگ را بیش از رویکرد نخست نمایان میسازد و از سوی دیگر، همانند رویکرد سوم، فرهنگ را به هنر فرو نکاهیده است.
بنا بر تعریف عملیاتی این نوشتار، فرهنگ بر مجموعهای از «باورها، ارزشها، هنجارها، رفتارها»یی اطلاق میشود که شمار بسیاری از مردم جامعه آن را پذیرفته باشند.
تفاوت ارزش
5 و هنجار
6 آن است که ارزش مفهومي ذهنی بوده و در مرحلة نظر قرار دارد؛ در حالي كه هنجار مفهومي كاربرديتر داشته و در مرحلة عمل قرار دارد. (آشنا و رضی، 1376، ص 207). به عنوان مثال، احترام به والدین یک ارزش است و صدا نزدن والدین با نام کوچک و جلوتر از آنها راه نرفتن، هنجارهایی مبتنی بر آن ارزش است. ارزشها الهامبخش هنجارها هستند و هنجارها، جهتدهندة رفتارها هستند.
2ـ1. مختصات عمومی فرهنگ ایرانی
ايران از جمله كشورهايي است كه داراي قدمت فرهنگي بوده و به اين سابقة ديرينه افتخار ميكند، كمتر ايران شناسي پيدا ميشود كه دربارة فرهنگ و هويت ايراني مطالعه نموده و به اين قدمت اشارهاي نداشته باشد. تداوم فرهنگ ايراني چنان بديهي است كه امروز همين عنصر «قدمت» به يكي از مؤلفههاي هويتي ايرانيان تبديل شده است. «نيكي كدي»، پژوهشگر غربی، در تحليل چالشبرانگيز بودن ايران در دوران معاصر به اين متغير اشاره نموده و معتقد است داشتن فرهنگ ديرينه، ايران را انقلابخير و چالشبرانگيز كرده است. بدين معني كه ايرانيان از يك سوي مواجه با مدرنيته غربي هستند و از سوي ديگر به دنبال حفظ اصالت تاريخي خويشاند. از اين روي، ناآراميهاي ايران در سدة اخير همانند جنبشهاي تنباكو، نفت، 15 خرداد و انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي را بايد در راستاي چالش ايران در حفظ اصالت خويش و مصالحه با مدرنيته غربي تبيين نمود. (كدي، 1378، ص 225).
در اين بخش، بحث بر سر اين است كه مختصات عمومي فرهنگ ايراني چيست؟ به عبارت ديگر مؤلفههاي هويتي ايراني كه بتوان ايران را با آن مؤلفهها و عناصر معرفي نمود كدامند؟
هر چند هيچ فرهنگي ثابت نيست و اصولاً هيچ چيز ثابت و لايتغير در عالم وجود ندارد از اين روي يكي از ويژگيهاي عمدة فرهنگ «متغير» بودن آن است. (روح الاميني، 1375، ص90). اما متغير بودن فرهنگ به مفهوم نبود عناصر پايدار در فرهنگ نيست. در همة فرهنگها عناصر پايداري وجود دارند كه در مواقع مقتضي مخفي گشته و در دورانهاي مناسب ظهور مييابند. «كاظمزاده» در مقالة «مليت و روح ملي ايران» معتقد است در همة ملتها روحي البته با تفاوت به نام روح ملي وجود دارد. اين روح عنصري است كه جوهر خود را عوض نميكند. ولي در ادوار مختلف تاريخي به گونهاي خاص تجلي مييابد و به همين نسبت ايراني نيز از چنين روحي برخوردار است. (ذاكر اصفهاني، 1381، ص141).
برخی پژوهشگران، برخي از عناصر هويتي ایران را این گونه برشمردهاند: ایران، دین توحیدی، حاکم حکیم، تنوع فرهنگی، تساهل فرهنگی و پیوستار فرهنگی. (خانمحمدی، 1388، ص3).
دین توحیدی، يكي از عناصر اصلي فرهنگ ايراني است كه در هيچ دورهاي به خاموشي نگرایيده و افول را تجربه نكرده است.
انديشة توحيدي زرتشت كه در تاريخ تفكرات بشري با يك جهش، مرحلهاي طولاني را پشتسر ميگذارد، چنان اعجابآور است كه عدة زيادي از مستشرقین آن را جعلي و ساخته و پرداختة هفت و هشت قرن دانستهاند. اما «واقعيت اين است كه زرتشت به معناي واقعي كلمه، اولين عالم الهيات است» (دوشن گيمن، 1383، ص 5).
پس از دین توحیدی زرتشت، دین توحیدی و کامل اسلام جای آن را گرفت و ایرانیان موحد، پرستش خدای یگانه را با روشی دیگر استمرار بخشیدند. مقاومت فرهنگی ایرانیان در پذیرش دین اسلام، بسیار کمتر از از ملل دیگر بوده است که علت آن، یکی بودن بخشهای عمدة اصول اعتقادات در دو دین بوده است.
هر چند ایرانیان، در ابتدا و به جبر و جهل، خلفا را جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدانستند، اما پس از چندی و از ورای قرنها زمان و فرسخها مکان، با اقرار کتابهای صحیح اهل سنت دریافتند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، دست فرد دیگری را بلند کرده است؛ آنها دریافتند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه خلفا که اهلبیت علیهمالسلام را به یادگار گذاشته است و آن بزرگواران را ضامن رسیدن به هدایت و گریختن از ضلالت معرفی کرده است؛ از این رو، دین توحیدی خویش را با قبول امامت علی بن ابی طالب علیهالسلام کامل کردند: «الیوم اکملت لکم دینکم».
گرایش به مکتب تشیع، نه مولود جریانهای سیاسی و نژادی، بلکه ناشی از استدلال و منطق بوده است. شهید مطهری یکی از ویژگیهای کتاب «الغدیر» را نشان دادن این امر میداند: «نقش مثبت الغدير در وحدت اسلامى از اين نظر است كه اولًا منطق مستدل شيعه را روشن مىكند، و ثابت مىكند كه گرايش در حدود 100 ميليون مسلمان به تشيع ـ برخلاف تبليغات زهرآگين عدهاى ـ مولود جريانهاى سياسى يا نژادى و غيره نبوده است؛ بلكه يك منطق قوى متكى به قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است.» (مطهری، 1388، ج25، ص 32).
3ـ عترت در فرهنگ ایرانی
پس از گذر از چارچوب مفهومی نوشتار و تبیین دو بخش کلیدی یعنی اهلبیت و فرهنگ، به بررسی جایگاه اهلبیت در فرهنگ ایرانی میپردازیم. همان گونه که گذشت، در این نوشتار، فرهنگ به معنای باورها، ارزشها، هنجارها و رفتارها به کار میرود؛ از این رو، عترت از منظر این چهار بعد بررسی میشود.
1ـ3. اهلبیت در باورها
ایران، متشکل از ادیان و مذاهب متعددی است که در هر یک، اهلبیت علیهمالسلام جایگاهی متفاوت دارند. از آنجایی از سوی مراکز آماری ایران، آماری رسمی دربارة جمعیت ادیان و مذاهب در ایران منتشر نمیشود، با استفاده از دادههای دیگر مراکز سعی میشود نتیجهای تقریبی از این مسئله به دست آید.
بنا بر اعلام سایت آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، که وظیفة جمعآوری و تحلیل اطلاعات دربارة حکومتها، شرکتها و افراد خارجی و گزارش این اطلاعات به حکومت آمریکا را دارد، ترکیب جمعیتی ایران از نظر دینی شامل 89 درصد شیعه و 9 درصد سنی است. 2 درصد باقیمانده نیز مربوط به سایر ادیان و مذاهب است. (Central Intelligence Agency,2012)
در باور شیعیان، جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خلافت و علم و معنویت، اهلبیت علیهمالسلام هستند و همراهی و پیروی از آنان، تنها راه سعادت است.
شیعیان بر این باورند که: «الرّاغِبُ عَنْكُمْ مارِقٌ، وَ اللاّزِمُ لَكُمْ لاحِقٌ، وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّكُمْ زاهِقٌ، وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ، وَ اَنْتُمْ اَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ، وَ ميراثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ، وَ اِيابُ الْخَلْقِ اِلَيْكُمْ، وَ حِسابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَ فَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَكُمْ، وَ آياتُ اللهِ لَدَيْكُمْ، وَ عَزآئِمُهُ فيكُمْ، وَ نُورُهُ وَ بُرْهانُهُ عِنْدَكُمْ، وَ اَمْرُهُ اِلَيْكُمْ، مَنْ والاكُمْ فَقَدْ والَى اللهَ، وَ مَنْ عاداكُمْ فَقَدْ عادَ اللهَ، وَ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ، وَ مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللهَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ، اَنْتُمُ الصِّراطُ الاَْقْوَمُ، وَ شُهَدآءُ دارِ الْفَنآءِ، وَ شُفَعآءُ دارِ الْبَقآءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ ...»
«آن كه از شما رو گرداند از دين خارج گشته و آن كه ملازم شما بود به حق رسيده وآنكه كوتاهى كرد در حق شما نابود گرديد، و حق همراه شما و در ميان شما خاندان و از جانب شماست و به سوى شما بازگردد و شماييد اهل حق و معدن آن، و ميراث نبوت نزد شماست و بازگشت خلق خدا به سوى شماست و حسابشان با شماست و سخنى كه حق و باطل را جدا كند نزد شماست و آيات خدا پيش شماست و تصميمات قطعى او دربارة شماست و نور و دليل روشنش نزد شما است و امر امامتش محول به شما است و تصميمات قطعى او دربارة شماست و نور و دليل روشنش نزد شما است و امر امامتش محول به شما است، هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته و هر كه شما را دشمن دارد خداى را دشمن داشته و هركس به شما محبت داشته باشد به خدا محبت داشته و هركس با شما كينه توزد با خدا كينهتوزى كرده و هركه به شما چنگ زند به خدا چنگ زده شماييد شاهراه و راه راست و گواهان در اين دار فانى (دنيا) و شفيعان در خانة پايدار (قيامت) و رحمت پيوسته حق.» (زیارت جامعة کبیره)
در باور اهل سنت، هر چند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خلافت امیر مؤمنان علیهالسلام و فرزندانش امر نکرده است، اما طبق آیة مباهله و حدیث کساء و ... آنها نزدیکترین افراد به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند.
3ـ2. اهلبیت در ارزشها
از منظر همة مسلمانان، با توجه به آیة مودت و حدیث ثقلین و دهها حدیث دیگر که مورد اتفاق شیعه و سنی است، اطاعت از اهلبیت علیهمالسلام و محبت و تکریم آنان واجب است.
حدیث متواتر غدیر خم نیز حتی اگر بر خلاف همة قرائن عقلی و لفظی، صرفاً به معنای محبت نیز باشد، باز نشانی دیگر از تأکید همیشگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر وجوب محبت به امیر مؤمنان علیهالسلام است؛ امری که به گفتة برخی بزرگان، میتواند یکی از محورهای وحدت بین مسلمانان قرار گیرد.
شیخ سلیمان قندوزی حنفی، از علمای اهل سنت، کتابی به نام «ینابیع الموده لذوی القربی» (چشمههای محبت به نزدیکان پیامبر) مینویسد و در آن با استناد به احادیث متعدد اهل سنت، محبت به اهلبیت را واجب میشمارد.
احمد بن شعیب نسائی، مشهور به امام نسائی، یکی از بزرگترین عالمان اهل سنت و صاحب کتاب سنن نسائی، نیز در علو مقام امیر مؤمنان علیهالسلام، کتاب «خصائص علی بن ابی طالب» علیهالسلام را نگاشت که به همین جرم نیز از سوی ناصبیها کشته شد.
در تاریخ ایران نیز، بسیاری از شاعران و نخبگان فرهنگی ایران، اعم از شیعه و سنی، همواره اهلبیت علیهمالسلام را ستوده و بر محبت و جایگاه والای آنان تأکید کردهاند.
3ـ3. اهلبیت در هنجارها (رفتارهایی که باید باشد)
اطاعت و محبت به اهلبیت علیهمالسلام، ارزشهایی مورد اتفاق مسلمانان است که رفتارهایی متناسب با آنها نیز به عنوان هنجارهایی تعریف شده است.
بخشی از این هنجارها و رفتارهایی که بایسته است دربارة اهلبیت علیهمالسلام انجام گیرد، برگرفته از روایات است و برخی دیگر نیز در طول سالیان، در بین مردم شکل گرفته است که در هر منطقهای از کشور، ممکن است با سایر مناطق تفاوتهایی داشته باشد.
عزاداری در ایام حزن اهلبیت و شادی در ایام شادمانی آنان، زیارت مرقدهای آن معصومان، توسل، نامگذاری فرزندان به نام اهلبیت علیهمالسلام و ... همه نمونههایی از رفتارهایی است که نشانة مودت به اهلبیت علیهمالسلام و مورد پذیرش همة مسلمانان است.
در سدههای اخیر، پیروان بنی امیه، که همواره در صدد حذف فیزیکی و فرهنگی اهلبیت علیهمالسلام بودهاند، کوشیدهاند که با فتواهای بهظاهر دینی، توجه مسلمانان، بهویژه اهل سنت را به اهلبیت علیهمالسلام کاهش دهند و به مرور زمینة حذف کامل فرهنگی آنها را فراهم آورند.
وهابیان، پس از اینکه خود را در مبارزه با اهلبیت علیهمالسلام، در زمینة «ارزشها»ی فرهنگی جوامع اسلامی ناتوان دیدند، به «هنجارها»ی فرهنگی رو آوردند و عزاداری، زیارت و توسل به اهلبیت علیهمالسلام را حرام و بدعت شمردند و به جا آورندگان آن مستحبات را مشرک خواندند.
پایهگذار فکری این بدعت و برهم زنندة اجماع مسلمانان، «ابن تیمیه» بوده است. نظرهای او در زمان خود، مورد نکوهش همة عالمان اهل سنت قرار گرفت و از این رو، افکار وی تا چند قرن متروک بود.
در سدة گذشته، «محمد بن عبدالوهاب»، به سراغ نظریات ابن تیمیه رفت و با همکاری آل سعود، توانست آنها را در حجاز گسترش دهد؛ اولین مخالف وی، برادرش، شیخ «سلیمان بن عبدالوهاب» بود.
تاکنون بسیاری از علمای اهل سنت، در رد تفکرات وهابیان، کتاب نوشتهاند. از جملة آنها شهید علامه «محمدسعید رمضان البوطی» است که اخیراً در حملة تروریستی وهابیان در مسجد جامع دمشق به شهادت رسید. وی در کتاب «السلفيه مرحله زمنيّه مباركه لا مذهب إسلامي» (سلفیه، دورة زمانی مبارک نه مذهبی اسلامی) به نقد و رد پندارهای وهابیان میپردازد. همچنین شیخ «علی جمعه» نیز، که تا سال گذشته مفتی مصر بود، از جمله منتقدان سرسخت وهابیان به شمار میرود.
3ـ4. اهلبیت در رفتارها (رفتارهایی که هست)
در این بخش به بررسی چند رفتار مردم ایران، که بخشی از فرهنگ ایران را تشکیل میدهد، پرداخته میشود.
3ـ4ـ1. توسل و زیارت
زیارت امامان و امامزادگان، همواره بخشی از رفتار مردم ایران را شکل داده است. این زیارت، به ویژه در ایام خاص سال مانند عید نوروز و شبهای قدر، اوج میگیرد.
ضروری است نهادهای فرهنگی، با شناخت آسیبهای این حوزه در عرصة سختافزاری و نرمافزاری، برای بهینهسازی آن اقدام کنند. در بخش سختافزاری، ایجاد زائرسراها و هموارسازی مسیرهای عبور زائران، از جمله اقداماتی است که باید صورت گیرد و در بخش نرمافزاری نیز، پاسخ به شبهات وهابیان دربارة توسل و زیارت، لازم است.
3ـ4ـ2. عزاداری
عزاداری یکی از اصلیترین جلوههای رفتاری مردم ایران در ابراز محبت به اهلبیت علیهمالسلام است. این رفتار، چنان در فرهنگ ایران، نهادینه شده است که حتی إعمال محدودیتهای حکومتهای پیشین نیز نتوانست آن را خاموش سازد.
رکن تشکیل عزاداری، مداح است که گاه ـ به اشتباه ـ حتی جای سخنران مجلس را نیز از آن خود میکند. مطالعة بایدها و نبایدهای عرصة مداحی به منظور افزایش معرفت و محبت مردم به اهلبیت علیهمالسلام، از اموری است که میتواند بر جایگاه رفیع اهلبیت علیهمالسلام در فرهنگ ایرانی، بیش از پیش بیافزاید.
3ـ4ـ3. نامگذاری
یکی از رفتارهایی که در میان مردم ایران رایج است، نامگذاری فرزندان به نام اهلبیت علیهمالسلام است. این رفتار یکی از جلوههای محبت به اهلبیت علیهمالسلام است که در احادیث نیز به آن تصریح شده است. شیخ «حر عاملی» در وسائل الشیعه یک باب را به «استحباب نامگذاری به اسماء انبیاء و ائمه» اختصاص داده است. در سایر کتب حدیثی و تفسیری نیز میتوان روایات متعددی دربارة استحباب نامگذاری به نام معصومان یافت.
بنا بر اعلام سایت سازمان ثبت احوال، سه نامی که بیشترین طرفدار را در سال 1391 ش. داشته است، به ترتیب در پسران امیرعلی، ابوالفضل و امیرحسین و در دختران فاطمه، زهرا و نازنینزهرا بوده است.
با این وجود، آنچه که باید مورد توجه برنامهریزان فرهنگی حوزة عترت قرار گیرد، شیب تغییر نامگذاریها است و نه صرفاً کم یا زیاد بودن اسامی مد نظر.
نکتة دیگری که باید به آن توجه داشت، نقش صدا و سیما در توجه یافتن مردم به یک نام است. به عنوان مثال، در سالی که مجموعة «ستایش» از سیما پخش میشد، میزان نامگذاری به نام ستایش افزایش یافت. بنابراین، فیلمنامهنویسان باید این نکته را مد نظر داشته باشند که استفاده از اسامی اهلبیت علیهمالسلام در نقشهای مثبت و یا منفی، میتواند ذهنیت جامعه را دربارة یک نام، تغییر دهد که اثر فرهنگی آن گاه تا چند نسل باقی میماند.
4ـ جمعبندی و نتیجهگیری
اهلبیت علیهمالسلام، از منظر تمام عالمان شیعی و شمار بسیاری از عالمان اهل سنت، منحصر در اهل کساء است. جایگاه رفیع اهلبیت علیهمالسلام در آیات الهی و روایات نبوی، به گونهای است که برخی کوشیدهاند تا افراد دیگری مانند همسران پیامبر صلی اللهئ علیه و آله و سلم را نیز در شمار افراد اهلبیت علیهمالسلام بیافزایند.
اما دلایل و قرائن متعدد، به گونهای است که بسیاری از عالمان با انصاف اهل سنت نیز، بر این مطلب اذعان دارند که اهلبیت شامل همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست.
عترت و اهلبیت، در فرهنگ کشورهای اسلامی جایگاه برجستهای دارند. در فرهنگ ایرانی نیز که بخش عمدهای از آن، متناسب با فرهنگ شیعی است، این جایگاه رفیعتر است.
با تحلیل مفهوم فرهنگ به باورها، ارزشها، هنجارها و رفتارها، میتوان جایگاه اهلبیت علیهمالسلام در هر یک از آنها بازشناخت. رفتار شیعیان و اهل سنت، در غالب این ابعاد مشترک است؛ اما فعالیتهای تبلیغی وهابیان، که متأثر از اسلام اموی، میکوشند نام اهلبیت علیهمالسلام را کمرنگ سازند، میتواند در هنجارها و رفتارهای برخی از اهل سنت تغییراتی را ایجاد کند. بنابراین، مقابلة فکری و فرهنگی با این آسیب ضروری است.
منابع
- قرآن مجید
امام خمینی، 1388، صحیفة نور، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
آشنا، حسامالدین و حسین رضی، 1376، فصلنامة پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)، ش4
ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، 1416ق، مدینه، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف
------، منهاج السنه النبویه، 1406ق، تحقیق دکتر محمد رشاد سالم، مدینه، مؤسسة قرطبه
البانی، ناصرالدین محمد، 1415، سلسله الاحادیث الصحیحه، ریاض، مکتبه المعارف للنشر و التوزیع
-------------------، بی تا، صحیح سنن ترمذی، بی نا (منطبق با نرم افزار المکتبه الشامله)
بنيانيان، حسن، 1386، فرهنگ و توسعه در ايران، تهران، اميركبير
ترمذی، محمد بن عیسی، بی تا، صحیح ترمذی، بی نا (منطبق با نرم افزار المکتبه الشامله)
دوشن گیمن، ژاک، 1383، آراء گوناگون دربارة زرتشت، ترجمه آرزو رسولی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ضمیمة شمارة 16 نامة فرهنگستان)
ذاكر اصفهاني، علیرضا، 1381، مؤلفههاي هويت ملي در ايران (مجموعه مقالات)، تهران، نشر معارف، 1381
راغب اصفهانی، 1412ق، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دارالعلم
روح الاميني، محمود، 1375، مباني انسان شناسي (گرد شهر با چراغ)، تهران، عطّار
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله، 1411ق، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالکتب العلمیه
خانمحمدی، کریم، 1388، عناصر فرهنگی پایداری ایرانیان، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 38
سبحانی، جعفر، 1392، پاسخ به جدیدترین شبهات اعتقادی، قابل دسترسی در پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی: http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=4650 (تاریخ بازیابی: 1/ 6/ 1392)
طباطبایی، سید محمد حسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی
طبرسی، فضل بن سهل، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو
1405 ق، المصباح المنیر، قم، دارالهجره
قشیری نیسابوری، مسلم بن الحجاج، بی تا، صحیح مسلم، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی
كدي، نيكي، 1378، چرايي انقلابي شدن ايران، ترجمه فردين قريشي، فصلنامة متين، شمارة دوم
مطهری، مرتضی، 1388، مجموعه آثار، تهران، صدرا
Central Intelligence Agency, 2012, Religions, Available at: https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ir.html, Accessed 5 October 2012
پینوشت:
1ـ حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا العباس بن محمد بن الدوري ثنا عثمان بن عمر ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن دينار ثنا شريك بن أبي نمر عن عطاء بن يسار عن أم سلمة رضي الله عنها أنها قالت : في بيتي نزلت هذه الآية {إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت} قالت: فأرسل رسول الله صلى الله عليه و سلم إلى علي و فاطمة و الحسن و الحسين رضوان الله عليهم أجمعين فقال : اللهم هؤلاء أهل بيتي قالت أم سلمه: يا رسول الله ما أنا من أهل البيت؟ قال: إنك أهلي خير و هؤلاء أهل بيتي اللهم أهلي أحق.
2ـ شایان توجه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، امیر مؤمنان علیهالسلام را نفس و جان خویش نامیدند. متن کامل روایت چنین است: حدثنا قتيبه بن سعيد و محمد بن عباد (و تقاربا في اللفظ) قالا حدثنا حاتم (و هو ابن إسماعيل) عن بكير بن مسمار عن عامر بن سعد بن أبي وقاص عن أبيه قال: أمر معاويه بن أبي سفيان سعدا فقال ما منعك أن تسب أبا التراب ؟ فقال أما ذكرت ثلاثا قالهن له رسول الله صلى الله عليه و سلم فلن أسبه لأن تكون لي واحده منهن أحب إلي من حمر النعم سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول له خلفه في بعض مغازيه فقال له علي يا رسول الله خلفتني مع النساء والصبيان؟ فقال له رسول الله صلى الله عليه و سلم أما ترضى أن تكون مني بمنزله هارون من موسى إلا أنه لا نبوه بعدي وسمعته يقول يوم خيبر لأعطين الرايه رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله قال فتطاولنا لها فقال ادعوا لي عليا فأتى به أرمد فبصق في عينه و دفع الرايه إليه ففتح الله عليه ولما نزلت هذه الآيه فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبنائكم، دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمه و حسنا و حسينا فقال اللهم هؤلاء أهلي.
3ـ در صحیح مسلم از زید بن ارقم دو بار حدیث ثقلین نقل شده است. وی در روایت اول همسران پیامبر را هر چند عرفا داخل در اهلبیت میداند ولی اصطلاحاً اهلبیت را کسانی میداند که صدقه بر آنها حرام است و در روایت دوم تصریح میکند که همسران به این دلیل که بعد از طلاق از مرد جدا میشوند، خارج از اهلبیت (اصطلاحی) هستند. بنابراین چون موضوع بحث نیز اهلبیت اصطلاحی و نه عرفی است، به اذعان زید بن ارقم نیز همسران پیامبر مشمول اهلبیت نیستند.
4ـ در منبع این گونه آمده است: نظامي از اعتقادات بنيادين، ارزشها، رفتارها و نمادها. به دلیل عدم ذکر هنجار، این لفظ نیز به تعریف اضافه شد.
5. Value
6. Norm