در این کتاب نیز مؤلف، در بهرهگیری از منابع اهل سنت، دچار سوگیری شده و برشهایی از روایت را آورده که میتواند مؤید نظر اهل سنت باشد.
در ادامه
نشست های نقد کتاب، این هفته کتاب «ناگفتههایی از حقایق عاشورا» اثر آیتالله سیدعلی حسینی میلانی، صبح سهشنبه ۱۶ بهمنماه با حضور
محمدرضا سنگری،
محمد اسفندیاری و سعید طاووسی مسرور از منتقدان و عاشوراپژوهان در بنیاد دعبل خزاعی نقد و بررسی شد.
محمدرضا سنگری در این نشست در معرفی این کتاب گفت: کتاب «ناگفتههایی از حقایق عاشورا» در ۳۲۸ صفحه و به قلم آیتالله سیدعلی حسینی میلانی منتشر شده که یازدهمین چاپ آن مربوط به سال ۱۳۹۶ است. نخستین مطلبی که با عنوان «حادثه عاشورا در گذر تاریخ» در این کتاب آمده، در بخش نخست جای داده نشده و پس از آن، بخش نخست آغاز شده است و بهتر بود از همین مطلب، بخشبندیها آغاز شود. همچنین این کتاب ۱۲ سال پیش به صورت سلسله درسها و گفتارها بیان شده و در همان سال به صورت مکتوب جمعآوری و برای نخستین بار چاپ شده است.
وی افزود: عنوان کتاب «ناگفتههایی از حقایق عاشورا» است و باید در ورود به کتاب، مطالبی که تاکنون در جایی منتشر نشده، میآمد، اما عملاً اینگونه نیست. از سوی دیگر در کتاب آمده که تکیه نویسنده بر منابع اهل تسنن است و در همین راستا به مقولههای خوبی مانند تحلیل مذهب قاتلان سیدالشهدا(ع) پرداخته است.
سنگری در ادامه بیان کرد: کتاب فاقد ارزش نیست و میتواند مفید باشد، هر چند پیشینه دارد و میتوان مطالب آن را در کتابهای دیگر نیز یافت. اما نکته مهم این است که این کتاب نشان میدهد، علما و اهل حوزه به مسائل تاریخی توجه نشان میدهند که پیش از این کمتر وجود داشت و موضع استدلال نسبت به موضوع گرفتهاند. در این کتاب نیز مؤلف، در بهرهگیری از منابع اهل سنت، دچار سوگیری شده و برشهایی از روایت را آورده که میتواند مؤید نظر اهل سنت باشد.
وی ادامه داد: نام کتاب، فریبدهنده است و این را به ذهن متبادر میکند که ناگفتههایی از عاشورا بیان خواهد کرد. البته ناگفته چند معنا میتواند داشته باشد. یکی اینکه نهفتههای عاشورا را کشف و بیان کند و این نوعی کشف عالمانه است که در این کتاب کمتر یافت میشود یا کشف عارفانه و براساس کشف و شهود باشد یا اینکه نویسنده بخواهد براساس مشاهدات خود بنویسد که باز هم اینگونه نبوده است.
این عاشوراپژوه گفت: در این کتاب از ۱۹ منبع اهل تسنن نام برده شده که نویسنده از آنها استفاده کرده است و علاوه بر آن بیان کرده از منابعی که در دسترس دیگران نبوده نیز استفاده کرده، اما نامی از آنها ذکر نکرده است. در حالیکه این منابع مهم بودند که در این کتاب بیان شوند و در این صورت مفهوم ناگفته تحقق پیدا میکرد.
وی افزود: نویسنده هر چه جلوتر رفته، از بهرهگیری و مراجعه به منابع اهل سنت کاسته و سه منابع شیعی یعنی الارشاد، الملهوف و بحارالانوار را ذکر کرده است و این از قرار کتاب خارج است. همچنین برشهایی به ترجمهها داده که از اشکالات اساسی کتاب محسوب میشود؛ به این معنی که یا عبارتی را غلط ترجمه کرده که دور از شخصیت نویسنده بوده یا بخشی از متن ترجمه نشده است. از این رو، به نظر میرسد این کتاب، نوشته فرد نویسنده نیست و افراد دیگری آن را پیاده و مستندسازی کردهاند.
این منتقد در ادامه بیان کرد: مستندات برخی بخشها به بخشهای پیشین در کتاب، در تعارض است و موضوعاتی درباره ملاقات ولید با امام حسین(ع) با گزارشهای تاریخی همخوانی ندارد.
محمد اسفندیاری در ادامه این نشست گفت: نویسنده به منابع اهل سنت و شیعه تسلط داشته و سعی کرده مستند سخن بگوید و بیشتر هم عاشورا را در تقابل با اهل سنت مطرح کرده و کوشیده به اشکالاتی که اهل سنت وارد کردهاند، پاسخ بگوید.
وی درباره عنوان کتاب افزود: با توجه به محتوای کتاب، عنوان آن چندان دقیق نیست و مطالبی که در این کتاب آمده، در سایر کتابها نیز آمده است، بنابراین نمیتوان عنوان ناگفته را برای آن قرار داد و در ۱۰۰ سال اخیر نیز بیش از ۴ هزار عنوان کتاب درباره امام حسین(ع) منتشر شده و اگر نویسنده نگاهی به آنها میکرد، متوجه میشد که در این کتاب، مطالب ناگفتهای نیامده است یا در ۱۰ سال اخیر، ۱۰ کتاب درباره تفکر اهل سنت به واقعه عاشورا منتشر شده که مهمترین آنها، «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» نوشته هدایتپناه است.
اسفندیاری در ادامه گفت: نویسنده در کتاب یادشده در صفحه ۲۷ و ۲۸ به تلاشهای نافرجام برای به فراموشی کشاندن عاشورا پرداخته و به نقل از شیخ محیالدین عبدالقادر گیلانی میگوید؛ امروز روز شهادت سبط پیامبر اکرم است و ما باید شادی کنیم؛ که این باور به اهل سنت نسبت داده شده، در حالی که در میان برخی شیعیان نیز چنین دیدگاهی وجود دارد. به عنوان مثال سیدبن طاووس میگوید؛ اگر شرع اجازه میداد، جا داشت در روز عاشورا شادی کنیم و به شادمانی بپردازیم و یا در جایی دیگر میگوید؛ باید در ۱۰ روز اول محرم ناراحت باشیم و پس از آن برای اینکه عاشق به معشوق رسیده، باید خوشحال باشیم.
وی ادامه داد: بنابراین این موضوع تلاشی برای فراموشی نبوده، بلکه دیدگاهی است که باید آن را نقد کرد. شهید مطهری نیز به شهادت از دو جنبه توجه دارد، یکی جنبه فردی که امام حسین(ع) به لقاءالله رسید و معتقد است این امر جای تبریک دارد و دیگری جنبه اجتماعی است که با شهادت امام حسین(ع) زیانی به جامعه اسلامی وارد شده و نمیتوان شادی کرد.
این منتقد درباره دیدگاه نویسنده درباره ابن خلدون نیز گفت: نویسنده به طور کل درباره وی دچار اشتباه شده است. در بخشی از کتاب آمده است که «ابن خلدون میگفت؛ امام حسین به شمشیر جدش کشته شده است». اگر تاریخ ابن خلدون را بخوانیم، چنین موضوعی وجود ندارد و ابن خلدون معتقد است؛ هنگامی که امام حسین(ع) فسق یزید را دید، بر خود واجب دید که به دلیل فسق، قیام کند. از طرف دیگر همانطور که در کتاب ابن خلدون آمده، ابوبکر بن عربی قائل بوده که امام حسین(ع) به شمشیر جدش کشته شده که این سخن به ابن خلدون نسبت داده شده است.
سعید طاووسی مسرور با بیان اینکه در این کتاب به مسائلی مهمی مانند کوفیان و مذهب آنها پرداخته شده است، بیان کرد: این کتاب نمایه دارد، اما دارای مشکل است و کلماتی مانند نزدیکترین، دورتر، یک سال، هفتهای، رئیس پلیس کوفه و ... در نمایه قرار گرفته که سطح آن را تنزل داده است.
وی با اشاره به منبع این کتاب افزود: در این کتاب، نویسنده به منابع متعددی مراجعه کرده، به ویژه منابع اهل سنت، اما برخی کتابها مانند کتاب «الامام والساسیة» ابن قتیبه آمده که این کتاب به ابن قتیبه نسبت داده شده و برای او نیست و این منبع مخدوش است و یا کتاب «نورالعین فی مشهد الحسین» ابواسحاق اسفراینی نیز مجعول است که جا داشت نویسنده به این موارد توجه کند.
طاووسی مسرور تصریح کرد: در تاریخ اسلام، کتابهای بسیاری وجود دارد که کتابی را مینوشتند و آن را به دیگری نسبت میدادند که همگی مجعولاند و اغلب جعلی بودن این کتابها را با سبکشناسی میتوان تشخیص داد.