تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۰
۰
کد مطلب : ۳۴۸۳۴

تصوف؛ فرقه یا طریقت؟/ فرصتی برای مقابله با سلفی‌گری

تصوف؛ فرقه یا طریقت؟/ فرصتی برای مقابله با سلفی‌گری
تصوف، در دوران معاصر، علیرغم پیشینه طولانی در جهان اسلامی همواره با تردید نگریسته شده است. طریقه‌های مختلف صوفی اگرچه دارای برخی کج رفتاری‌ها و کج اندیشی هایی بوده‌اند، اما نمی‌توان برخی از امکان‌ها و ظرفیت‌های آنها را نیز نادیده گرفت. آنچه لازم و ضروری به نظر می‌رسد این است که ما فهم درستی از هر یک از طریقه‌های صوفی چه در داخل کشور و چه در خارج بیابیم تا بتوانیم به صورت مجزا نسبت به آنها قضاوت کنیم و یا تعامل مناسبی با آنها داشته باشیم. این فهم درست از تصوف و تعامل مناسب با آنها باعث می‌شود برخی از آسیب‌ها و نگرانی‌هایی که در مورد آنها وجود دارد، کاسته شود.
چندی پیش نشست «تحلیل و بررسی تصوف فرقه ای» با حضور حجت الاسلام مرتضی کربلایی، استاد حوزه و دانشگاه ادیان و حجت الاسلام آل یمین، استاد دانشگاه تهران با همکاری مرکز مطالعات راهبردی شیعه شناسی برگزار شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید؛
تصوف یک رویکرد باطنی به دین است
حجت الاسلام مرتضی کربلایی در ابتدای این نشست گفت: عنوانی که برای این نشست انتخاب شده است «تحلیل و بررسی تصوف فرقه‌ای در ایران» است. برای بررسی این مسئله باید ابتدا بدانیم تصوف چیست و فرقه کدام است تا بفهمیم تصوف فرقه‌ای چیست و اساساً تعبیر تصوف فرقه‌ای آیا اصطلاح درستی است.
وی ادامه داد: بحث اول من این است که تصوف یک رویکرد باطنی به دین است و همه ادیان هم این رویکرد را دارند. مسئله مجاهدت‌های نفسانی و ریاضت نفس، رسیدن به کمال از طریق شهود قلبی در همه ادیان وجود دارد و در اسلام نیز این مسئله مستثنی نیست.
وی افزود: بحث دوم این است که لازم است توجه داشته باشیم که تصوف یک مذهب در کنار مذاهب اسلامی دیگر نیست. ممکن است فرد صوفی، اشعری یا معتزله یا امامی باشد، لذا تصوف مذهب نیست.
حساب تصوف را باید از معنویت‌های نوپدید جدا کرد
کربلایی گفت: نکته سوم اینکه حساب تصوف را باید از معنویت‌های نوپدید جدا کرد. نمی‌توان به جریان‌های معنوی ای که اکنون شاهد آن هستیم، عرفان گفت. عنصر اصلی و سازنده عرفان، حق تعالی و معرفت به اوست که عمده معنویت‌های نوپدید فاقد آن هستند. در چند سال اخیر تصوف در کنار معنویت‌های نوپدید قرار گرفته است، در حالی که تصوف عقبه ۱۲۰۰ ساله در عالم اسلام دارد. ما در قرن دوم شاهد شکل گیری تصوف هستیم و تصوف جریانی است که ظهور و بروز اجتماعی پیدا کرده است. صوفیه از نظر جامعه شناختی به گروه تبدیل شده است و یکسری آداب و رسوم و مناسک خاصی پیدا کرده، مکان‌هایی تحت عنوان خانقاه بنا کرده‌اند و عقبه‌ای طولانی در عالم اسلام دارند. لذا این‌طور نیست که تصوف را در کنار جریان‌های معنوی همچون اشو و سای بابا و اکنکار و… قرار دهیم و بخواهیم آن را نقد کنیم. هر جریان فرهنگی نیاز به نقد و آسیب شناسی دارد و تصوف هم منزه از آسیب و انحراف نیست، همچنان که در جریان فقها یا محدثین و متکلمین هم آسیب‌هایی داشته‌ایم.
وی ادامه داد: تصوف با عقبه ۱۲۰۰ ساله خود منزه از آسیب‌ها نیست، اما می‌خواهم عرض کنم که سایر جریان‌های فرهنگی نیز این مشکلات را داشته و دارد. چه شده که امروز تصوف برای ما پررنگ شده است؟ آیا مسئله امروز ما تصوف است؟! در مباحث تمدن و فرهنگ اسلامی لازم است ظرفیت‌های همه جریان‌ها را تحلیل و بررسی نمود و یکی از آن جریان‌ها تصوف است. علاوه بر اینکه تحلیل‌های ما غالباً علمی است ولی داده‌های ما به لحاظ میدانی آن چنان غنی نیست. پشت صحنه برخی مسائل و اتفاقات در حوزه تصوف معاصر را نمی‌دانیم. لذا تحلیل ما کامل نیست. از این رو تأکید می‌کنم که در این نشست درباره تصوف سنتی و اصیل سخن می‌گوئیم، نه تصوف معاصر. بحث ما نیز علمی و معرفتی است و مصداقی نیست.

تصوف و آداب آن بدعت در دین نیست
وی افزود: نکته چهارم اینکه به نظر می‌رسد تصوف و آداب آن بدعت در دین نیست. مستحسنات صوفیه برای خود جایگاهی دارد. از همان قرون ابتدایی ظهور صوفیان، شاهد پوشش خاص و اماکن خاص برای ریاضت و… هستیم. بحث مستحسنات صوفیه جز مباحث اجتهادی تعالیم طریقتی در قرآن و سنت است که اصول و مبانی خود را دارد و البته باید مورد ارزیابی قرار بگیرد.
کربلایی گفت: بنابراین تصوف یک رویکرد باطنی به دین است که منحصر به اسلام نمی‌شود و یک مذهب هم به حساب نمی‌آید.
وی ادامه داد: حال سوال این است که فرقه چیست؟ در بحث‌های فرق اسلامی، فرقه را به موضوع حدیث افتراق گره می‌زنند. پیامبر فرمود که جامعه اسلامی بعد از من ۷۳ فرقه می‌شوند که یکی از آنها بر حق است. بحث‌های حدیث شناسیِ این حدیث جای خود را دارد و الان فرصت پرداختن به آنها را نداریم.
وی افزود: فرقه یک حرکت اجتماعی خود انگیخته است که ویژگی‌هایی دارد؛ الف) پیروان یک فرقه، از جامعه جدا می‌شوند و به عبارتی تافته جدابافته می‌شوند. ب) از جامعه و وحدت درونی آن عبور می کرده و در نتیجه انسجام و وحدت جامعه از بین می‌رود و شاهد انشقاق اجتماعی و دینی می شویم. ج) ویژگی سوم این است که به تدریج خود را به عنوان یک پدیده اجتماعی مهم جا می‌زنند. این سه ویژگی فرقه است.
وی اظهار داشت: آیا اساساً تصوف، فرقه است و تعبیر و اصطلاح تصوف فرقه‌ای تعبیر درستی است؟ آیا اگر از مشایخ صوفیه سوال شود که شما فرقه هستید، می‌گویند ما فرقه‌ایم؟ حتی اگر از عالمان و محققین این حوزه سوال کنیم بر این تعبیر صحه می‌گذارند؟
تصوف، فرقه نیست
کربلایی ادامه داد: پاسخ این است که هیچ صوفی و هیچ محقق منصفی نمی‌گوید که تصوف فرقه است. اساساً تصوف طریقت و راه است. راه ولایت که به سوی توحید و شناخت خداوند منتهی می‌شود. هرجا تعلیم و تعلم باشد مسئله سلسله مراتب و سایر آداب نیز مطرح می‌شود و این غیر از فرقه است. بله، از نقطه نظر جامعه شناختی می‌گوئیم گروه شکل گرفته و قوانین خود را دارد. فرقه دلالت بر جدایی می‌کند، اما در تصوف سخن از اتصال به ولایت درمیان است.
وی افزود: برخی می‌گویند هرگاه تصوف تشکیلاتی شده از حالت طریقه بودن خارج شده است، اما به نظر می‌رسد این بزرگواران تجربه تربیت عرفانی نداشته‌اند. شما اگر محافل و حلقه‌های تربیتی عالمان ربانی معاصر شیعه را مثل آیت الله خوشوقت و آیت الله حق شناس و حاج آقامجتبی تهرانی و… را نگاه کنید ایشان طبیعتاً کسانی را دارند که صاحب سرّ آنها هستند و بین شاگردانشان پیشکسوت هستند و اگر کسی تازه وارد باشد به حلقه‌های آنها ارجاع داده می‌شود و سلسله مراتب دارند و آداب دیگر. تصوف هم همینطور است. در هر جریانی مدیریت و تدبیر و نظام سازی صورت گیرد، اثرگذارتر و ماندگارتر است.
وی اظهار داشت: تصوف به معنی راه رسیدن به خدا و کمال و مواجهه مستقیم با حقیقت است. راه و روشی که در تصوف است بر اساس ریاضت و مجاهدت نفسانی و رسیدن به مقام شهود و حق الیقین از طریق فناء فی الله و مقرب درگاه خدا شدن است. البته وقتی تصوف، فرقه یا سازمان به معنای منفی آنکه مساوی با دورشدن از ارکان طریقت است، شود دچار آسیب‌هایی می‌شود که شاهد آن هستیم.
حجت الاسلام کربلایی گفت: حفظ و اشاعه مکتب با وجود مدیریت و روشمند بودن بهتر جواب می‌دهد و این غیر از این است که ما دچار تشکیلاتی شدن و فرقه سازی شویم. شیخ طریقت باید بداند که نوکر است نه آقا. ما حدیثی در سنت اسلامی داریم که «العلما ورثه الانبیا» یعنی عالمان وارثان پیامبر الهی هستند. در شرح این حدیث شخصیت‌هایی که جز عارفان شیعه هستند مانند سیدحیدر آملی، ابن ابی جمهور احسایی در قرن هشتم و نهم می‌گویند انبیا یکسری وارثان ظاهر دارند که ظاهر آنها را به ارث برده‌اند که بحث به ارث بردن شریعت است. فقها و محدثین وارث ظاهر پیامبر هستند و نیز یکسری وارث باطن انبیا هستند. باطن نبوت، ولایت است و ورثه باطنی پیامبران، عرفا و اولیای الهی هستند.
وی ادامه داد: اختلاف میان فقها و عرفا همواره وجود داشته است و این امر را ما در دیگر ادیان نیز شاهد هستیم. اختلاف موجب ترقی می‌شود اما ما باید بتوانیم با هم گفتگو کنیم نه اینکه یکدیگر را تکفیر نمائیم. گفتگو و تحمل و مداراکردن موجب پیشرفت می‌شود.

انحراف برخی جهله صوفیه
حجت الاسلام کربلایی گفت: در مقام آسیب شناسی ما آسیب‌های جدی‌ای در حوزه تصوف نسبت به انحراف برخی جهله صوفیه از این مبانی و اصول داریم. علم حقیقی علمی است که منشأ آن الهی است، اما دیده شده که ما در تصوف شاهد علم گریزی هستیم.
وی ادامه داد: در بحث آداب تصوف، خانقاه‌ها و دیگر نهادهای اجتماعی تصوف به اقتضای نیازهای زمان پیدا شده‌اند. ما در عالم شیعه مسجد و حسینیه داریم. آیا حسینیه در مقابل مسجد است؟ حسینیه کارکرد خودش را دارد. خانقاه‌ها و مهمان خانه‌های صوفیان یک شأنش این بود که مساکین را اطعام کند. قدما مسجد و خانقاه و مدرسه علمیه را کنار هم می‌ساختند و معارض هم نبوده است. حتی در علم فقه داریم که وقف بر خانقاه نیز جایز است، چون جایگاه دینی داشته است.
وی افزود: بحث تصوف بحثی پیچیده است چون علل مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در آن دخالت دارد. تصوف با دل انسان‌ها سروکار دارد و جریانی معنوی است، لذا اثرگذاری آن زیاد است. آموزه‌های تصوف همه شئونات فردی و اجتماعی فرد را درگیر می‌کند.
وی اظهار داشت: در نگاهی که عرفا و صوفیه به اصل دین دارند برای دین لایه‌های باطنی قائل اند. شریعت، طریقت و حقیت این سه لایه است. یک صوفی حقیقی کسی است که قولاً (شریعت) و فعلاً (طریقت) و حالاً (حقیقت) تابع پیامبر اکرم است.
حجت الاسلام کربلایی گفت: تصوف امر پیچیده‌ای است چون علل دینی، فرهنگی، اجتماعی در آن وجود دارد، لذا کسانی که با اسلام و تشیع و گفتمان نظام اسلامی همراهی نمی‌کنند در حوزه تصوف خیلی سرمایه گذاری کرده و می‌کنند. وهابیت و سلفی گری و کسانی که نگاه قشری به دین دارند و البته پیش از همه قدرتهای مخالف تشیع مثل آمریکا در این قسمت سرمایه گذاری می‌کنند. چرا ما مطالعه و سرمایه گذاری نکنیم؟ چرا دنبال این معنا نباشیم که در این مورد آگاهی سازی کنیم؟ فقدان آگاهی سازی در مورد تصوف موجب افراط و تندروی در برخورد با آن می‌شود.
باید با جریان فرهنگی به لحاظ راهبردی به صورت فرهنگی تعامل کرد
وی افزود: وقتی که ما دچار سیاست زدگی شویم و یک جریان فرهنگی را سیاسی و امنیتی ببینیم، مشکلات زیادی برایمان پیش می‌آید. باید با جریان فرهنگی به لحاظ راهبردی به صورت فرهنگی تعامل کرد. نباید موقعیت به جایی برسد که مجبور شویم با آنها سیاسی و امنیتی برخورد کنیم.
وی ادامه داد: همچنان که فرقه سازی، وحدت و انسجام جامعه اسلامی و شیعه را از بین می‌برد، برخوردهای تند و اصطکاکی هم موجب فرقه سازی می‌شود. تجربه ثابت کرده در جهان امروز در مورد فرقه‌ها برخوردها نباید اصطکاکی باشد که این امر بدتر موجب فرقه سازی و شکل گیری انشقاق‌های اجتماعی می‌شود. برخورد باید سازنده باشد. سازنده بودن برخورد به ترسیم و تبیین مکتب درست است.
وی اظهار داشت: اگر ما ایجابی برخورد کنیم و مکتب درست را برای جامعه تبیین کنیم، خود به خود برداشت‌های انحرافی کنار زده می‌شود و از فروغ و روشنایی آن جریان‌های منفی کاسته می‌شود و اثرگذاری خود را از دست می‌دهد. تصوف هم همین است. وقتی ما معنویت را گسترش دهیم و با سران این جریان‌های معنوی گفتگوی سازنده و همدلانه داشته باشیم، خیلی از مشکلات کاهش می‌یابد.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: چرا تصوف موضوع امروز ما شده است؟ واقعاً اینقدر اهمیت دارد؟ به نظر می‌رسد که به این میزان اهمیت و ضرورت نداشته باشد. گفتگوی علمی و شفاف سازی خوب است، اما اینکه به یک سری مسائل دامن زده شود و معضل شود پسندیده نیست.
وی ادامه داد: باید بین محققین از عرفا و صوفیه با جهله صوفیه فرق بگذاریم. محققین صوفیه نشان داده‌اند که هم به لحاظ فرهنگی و هم اجتماعی، خیلی قدرتمند و اثرگزار هستند. از همان دوران نخستین شکل گیری عرفان، مشایخ اصیل بیش از همه و پیش از همه متذکر می‌شدند که «نه هر چهره برافروخت دلبری داند، نه هر که سر نتراشد قلندری داند».
شریعت گریزی و لاابالی گری در تصوف
وی افزود: تأکید بر مسئله عشق موجب شده گاهی مسئله عقل تحت الشعاع قرار بگیرد و عقل گریزی را به عنوان انحراف در تصوف داشته باشیم. این مسئله که دین باطن دارد و حقیقت دین توحید است، در تصوف موجب شده گاهی شاهد شریعت گریزی و لاابالی گری نسبت به دستورات شریعت باشیم. اینها را انکار نمی‌کنیم. در عین بودن مشکلات و انحرافات باید پالایش کرد. باید گفتگو کنیم و منعطف باشیم تا بتوانیم اصلاح کنیم. حذف کردن نتیجه مثبت در دراز مدت به همراه ندارد.
وی اظهار داشت: تصوف برای ما فرصتی است در مقابل وهابیت و سلفی گری. ما تاکنون تصوف خارج از ایران را تقویت کرده و با تصوف داخلی مواجهه خوبی نداشته‌ایم که این در مقام راهبرد نشان داده که سیاست درستی نیست. در مناطقی در ایران که صوفیان هستند، وهابیت نمی‌تواند فعالیت زیادی داشته باشد. اصل اصیل عرفان و تصوف، ولایت اهل بیت است ولو اینکه شخص ممکن است سنی باشد، اما اعتقاد دارد که باب مدنیه علم الهی، علی ابن ابی طالب (ع) است. اینها واقعیت تصوف است.
کربلایی گفت: باید برای بحث مناسبات تصوف و تشیع هم فکری بکنیم. ما در تشیع موافقان و مخالفانی در مورد تصوف داریم. علل و عوامل موافقت و مخالفت باید احصا و بررسی شود.

آسیب شناسی به معنی انکار تصوف نیست
حجت الاسلام حامد آل یمین، استاد دانشگاه تهران نیز در این نشست گفت: من در این نشست در مورد آسیب شناسی تصوف صحبت می‌کنم. وقتی ما در مورد آسیب یک چیزی صحبت می‌کنیم به معنای انکار یا رد آن نیست. هر جریان و تفکری می‌تواند آسیب‌هایی داشته باشد و ما می‌خواهیم این آسیب‌ها را بررسی کنیم تا آنها را برطرف کنیم.
وی ادامه داد: نکته اول این است که تصوف دو بخش دارد؛ یکی آنچه امروز به عنوان تصوف می‌بینیم و دوم آن چیزی که در طول تاریخ اسلام در میان جامعه اسلامی جریان داشته است. بحث این است که این دو چه نسبتی با هم دارند و آیا در ادامه هم اند؟ آسیب‌هایی که تصوف امروز دارد همان آسیب‌هایی است که دیروز بود و یا امروز آسیب‌هایی اضافه شده است؟
وی افزود: البته نمی‌توان تصوف را بدون آن نگاه تاریخی بررسی کرد. ما باید به تاریخ آن نیز توجه داشته باشیم. در طول تاریخ از ابتدای آغاز تصوف، شاهد اختلاف نظرهایی بودیم و تصوف همواره در پاسخگویی و بازسازی خود در مورد این نقدها بود.
آل یمین گفت: اگر اهل تصوف به آسیب‌ها دقت داشته باشند و اینها را با نگاه همدلانه بررسی کنند، می‌توانند آنها را برطرف کنند.
وی ادامه داد: مثلاً از ابتدا در مورد اینکه تصوف فرقه هست یا نیست، بحث بوده است. نگاهی که از بیرون تصوف به تصوف می‌شد، آنها را به عنوان یک فرقه نگاه می‌کردند. گروهی جدای از سایر مسلمانان جامعه به چشم می‌آمدند. آنها خود را تافته جدابافته و بهتر و برتر از دیگران می‌دانستند. این آسیب از روز اول بوده و امروز هم شاهد آن هستیم.
وی افزود: رفته رفته در میان تصوف ما شاهد آداب و رسومی هستیم که با دیگر مسلمانان تفاوت می‌کند و یا اینکه ذکرهایی می‌گویند و حرکاتی دارند. اگر مقایسه‌ای در مورد حسینیه و خانقاه صورت می‌گیرد، باید به این نکته توجه کرد که حسینیه جایی است که همه شرکت می‌کنند، اما در خانقاه وقتی می‌خواهید ذکری بگویید حتماً باید تحت نظر استاد باشید و تعداد مشخصی بگویید و حرکت خاصی داشته باشید. اینها آداب و رسومی می‌شود که با آداب و رسومی که اکثر جامعه اسلامی به آن می‌پردازند تفاوت می‌کند. مردم در محرم در عزاداری شرکت می‌کنند و شکل خاصی ندارد، اما کسی نمی‌تواند انکار کند که صوفی‌ها آداب و رسوم خاصی دارند که دیگران مانند فقها و اهل حدیث و… ندارند. لذا این مسائل باعث شد آنها را به عنوان یک دین جدید تلقی کنند.
آل یمین گفت: اگر امروز به قطب صوفی‌ها بگوییم شما فرقه هستند ناراحت می‌شوند و می‌گویند ما طریقت هستیم. آنها خود را یک گروه اهل علم می‌دانند که علوم دینی را از یک روش دیگر در جامعه منتقل می‌کنند. اینها را می‌گویند تا آن سوال و شبهه‌ای که در طول تاریخ وجود داشته و امروز هم هست، پاسخ داده شود. البته من به این امر نپرداختم که اینها فرقه هستند یا طریقت. می‌خواستم تاریخ این مسئله را بیان کنم.
وی ادامه داد: امروزه علمای ما و علمای اهل سنت، تصوف را رد می‌کنند و آن را خارج از مذهب تشیع و تسنن می‌دانند. اشکال به تصوف از نگاه عالمان شیعی و سنی، مشترک است و همه به تصوف انتقاد می‌کردند. ما نداشته‌ایم که پیامبر در مجلسی بنشیند و ذکری را با دفعات مشخص و با حرکات مشخص بگوید.
خود صوفیان هم انتقاداتی به خودشان را وارد می‌دانند
وی افزود: ما معضلات و آسیب‌هایی داریم که خود صوفیان هم به آن می‌پردازند. خود صوفیان هم انتقاداتی به خودشان را وارد می‌دانند. این انتقادات چرا اینقدر زیاد است؟ چند دلیل دارد. یکی اینکه تصوف به جریانی اجتماعی تبدیل شد و کار از دست رهبران و خواص آن خارج شد. ما در تشیع در مورد عزاداری آسیب شناسی می‌کنیم چراکه عموم مردم وارد آن می‌شوند و به یک فولکور اجتماعی تبدیل می‌شود.
آل یمین گفت: یکی از چیزهایی که باعث شد تصوف دچار آسیب شود این بود که وارد فضای عمومی جامعه شد. اگر از رهبرانشان سوال شود می‌بینیم که آنها خیلی با حرکاتی که گاهی در کلیپ‌ها می‌بینیم، موافق نیستند. گاهی چیزی نمی‌گویند چون اگر بگویند، همان چند نفری که دور آنها هستند هم می‌روند.
وی ادامه داد: در علوم اسلامی که به صورت استاد و شاگردی تحصیل علم می‌شود، وقتی استاد روایتی می‌خواند برای آن سند دارد، مثلاً می‌گوید که از چه کتابی این روایت را می‌خواند و همه می‌توانند در مورد آن تحقیق کنند و جای صدق و کذب آن و اثبات آن برای همه باز است.
وی افزود: اما در تصوف آن شخص استاد ادعا می‌کند که من از علم پیامبر به شما خبر می‌دهم، می‌گوید دیشب رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم که به تو گفت فلان کار را انجام بده! شما این را چگونه می‌خواهید رد یا اثبات کنید؟ ادعاهایی که می‌کنند را نمی‌توان رد یا اثبات کرد. این آسیب بزرگی است. مریدان هرچه خلاف از آنها می‌بینند تأیید می‌کنند و اگر گناه هم از اینها سر بزند، می‌گویند که حتماً چیزی می‌داند که دارد گناه می‌کند.
آل یمین گفت: کسانی که مرید می‌شوند نمی‌توانند صوفی استاد را انکار کنند. توصیه‌هایی مانند نمازنخواندن، طلاق همسر، کشتن افرادی و… از جمله توصیه‌هایی است که به مریدان شده است و مبنایی هم ندارد.
وی ادامه داد: معمولاً کسانی که مرید می‌شوند مسیری را طی می‌کنند. مریدان برخی کراماتی را از شیخ می‌بینند که این باعث می‌شود جذب آن استاد شوند. این کرامت‌ها مثل تصرف کردن در خواب و…، چیزهایی است که می‌شود از مسیرهای انحرافی به آن رسید. ما نمی‌دانیم که اینها در این راه از ولایت خدا استفاده می‌کنند یا از ولایت شیطان. این برای افراد قابل کشف نیست لذا باعث می‌شود جذب آنها شوند.
وی افزود: آنها می‌گویند ما با ظاهر کار نداریم، ما با باطن شما کار داریم، اما در عین حال افعالی ظاهری از مریدان می‌خواهند. حلال و حرامی را مشخص می‌کند که مربوط به ظواهر است در حالی که ادعای او ادعای باطن است. کسی که نه درس شریعت خوانده و نه قرآن را می‌تواند درست بخواند و نه بفهمد، ادعای شریعت می‌کند و می‌گوید اگر نماز هم نخواندید عیبی ندارد و در اوقات نماز فلان شعر مثنوی را بخوانید. فقها این مشکلات را دیده‌اند که با تصوف مقابله می‌کنند.
وی اظهار داشت: در برخی از جریان‌های تصوف به جای خمس بحث دیگری به نام عشریه دارند که یک دهم اموال را به شیخ طریقت می‌دهند. کجای این معنویت و باطن است؟
آل یمین گفت: در تصوف امروز مثل گنابادی‌ها و ذهبیه، تأثیراتی که سابقاً شاهد آن بودیم امروز برای آنها نیست. امروز افرادی اثرگذارند که کارهای صوفیان قبلی را می‌کردند یعنی ظاهر خیلی باتقوایی داشتند و از غیب خبر می‌دانند. کسانی هم به سراغ آنها می‌روند که به دنبال خبر از غیب هستند. افرادی که با شریعت مشکل دارند مثلاً با نماز و حجاب مشکل دارند، به دنبال جایی می‌روند که مشکلاتشان حل شوند و دنبال تعبیر خواب هستند و آینده برایشان توصیف شود و یک حس خوب معنوی بیابند.
وی ادامه داد: کسانی که به دنبال رشد معنوی هستند به سراغ این جور گروه‌ها نمی‌روند و به دنبال عالمان ربانی می‌روند.

تصوف در جهان اهل سنت خیلی نقش پررنگ و مؤثر و مفیدی دارد
وی افزود: نکته دیگر در مورد تصوف در جهان اهل سنت است. تصوف در جهان اهل سنت خیلی نقش پررنگ و مؤثر و مفیدی دارد. در جان اهل سنت، تصوف تفاوتی با ما دارد که تصوف اهل سنت به خصوص در کشورهای شمال آفریقا، برخلاف ایران یک نظم و حسابی دارد. تصوف در این کشورها پذیرفته شده است و به این واسطه نظمی هم پیدا کرده است. یعنی همه چیز یک طریقه شفاف و مشخص است و از حالت پنهانی و مخفی بیرون آمده است، لذا نگرانی‌ها نسبت به آنها کاسته شده است. مخفی کاری حساسیت برانگیز است.
آل یمین گفت: در جهان تشیع به واسطه انکاری که از ناحیه فقها وجود داشت و آسیب‌هایی که متصوفه داشتند، باعث شد فتوای قتل برخی مشایخ تصوف داده شد و این باعث شد اینها به سمت مخفی کاری بروند و نظم مشخصی ندارند. در مصر، صوفیان قانونی دارند که تصویب شده و مجلس شورایی دارند. مراکز متولی تصوف به افراد مجوز فعالیت می‌دهند و یا مجوز آنها را باطل می‌کنند.
وی ادامه داد: در جهان تشیع اگر طلبه‌ای دچار انحراف شود، آن را خلع لباس می‌کنند، اما در تصوف در ایران چنین چیزی نداریم که از خود متصوفه، نهادی بر کارهای صوفیان نظارت داشته باشد. این آسیب تصوف را بیشتر کرده و باعث مخالفت بیشتر نهادهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی شده است.
وی افزود: نکته بعدی در مورد رویکرد سیاسی تصوف است. هدف تصوف مشاهده حضرت حق و رسیدن به مقام توحید، امروز خیلی مطرح نیست. ما می بنیم هزینه‌ها و حمایت‌هایی که برای تصوف داده می‌شود، از سوی گروه‌های مخالف اسلام داده می‌شود. حرف‌های معنوی در حاشیه است و نوع نگاه و رویکرد آنها امروز سیاسی است. مراکز متعدد آنها در کشورهای غربی است. افرادی که سراغ صوفیان می‌روند افرادی هستند که مخالف بحث‌های فقاهتی و انقلابی ما هستند. این رویکردهایی است که امروز متأسفانه حساسیت‌ها را بیشتر کرده است.
آل یمین گفت: رویکردهایی که ما نسبت به صوفیان داشته‌ایم نیز باید مورد بررسی قرار گیرد و نقد شود، اما این سوال مطرح است که صوفیان چرا به سمت غربی‌ها و دشمنان این مملکت متمایل می‌شوند؟ صوفیان ادعای معنویتی می‌کنند که ما در مقام عمل و در بزنگاه‌ها و دعواها و اختلافات شاهد آن نیستیم و انتظار ما از یک فرد معنوی بیش از اینهاست.
یکی از عوامل فرقه سازی در طول تاریخ عدم ایفای صحیح نقش روحانیت است
حجت الاسلام کربلایی در جمع بندی سخنان خود در این نشست گفت: تصوف و عرفان عقبه‌ای دارد و تصوف دوره معاصر مشکلات خاص خود را داشته و دارد. سخن ما این است که شناخت مکتب و مبانی و روش‌ها اصل است. باید آن آسیب‌ها و انحرفات پالایش و اصلاح شود. عطش معنویت که همه جهان دارد در ایران باید فضاهایی داشته باشیم و اشخاصی تربیت کرده باشیم که بتوانیم افراد را به لحاظ معنوی تأمین کنیم. اگر این محقق نشود، معنویت‌های نوپدید گسترش پیدا کرده و سر در می‌آورد.
وی ادامه داد: وقتی مکتب عرفان سنتی خود و فضاهایی که دارید را مورد فشار قرار می‌دهید و نمی‌توانید با آنها تعامل و گفتگو داشته باشید، طبیعتاً جامعه به دنبال معنویت‌های دیگر می‌رود. وقتی تلقی از دین، فضای خشک و ظاهری است، طبیعتاً جوانی که دراثر تربیت خانواده و جامعه در مسائل شرعی مثل حجاب و… طور دیگر است به سمت شخصی جذب می‌شود که این نوع فشارها را به او نمی‌آورد. برخورد تند نمی‌تواند موفق باشد. وقتی در حوزه‌های علمیه به طلاب شیوه صحیح روش تعلیم و تربیت اسلامی را یاد نداده باشند، جوانان جذب فضاهای دیگر می‌شوند. می‌خواهم بگویم روش‌های ما مشکل دارد و رویکرد ما کامل و پخته و برنامه ریزی ها ما همه جانبه نگر نیست.
وی در پایان گفت: یکی از عوامل فرقه سازی در طول تاریخ عدم ایفای صحیح نقش روحانیت است. اگر روحانیت و دستگاه‌های مربوطه به لحاظ فرهنگی خوب و سازنده نقش خود را ایفا نکند ما شاهد این مشکلات نخواهیم بود. این کار حوزه هاست. حوزه علمیه لازم است مسائل را تبیین و توضیح دهد.
هدف ما انکار صوفیان نیست، بلکه اصلاح است
حجت الاسلام حامد آل یمین نیز در جمع بندی سخنان خود گفت: هدف ما انکار صوفیان نیست، بلکه هدف ما اصلاح رویکرد صوفیان است. از بحث بنده نباید این‌طور برداشت شود که ما به دنبال انکار تصوف هستیم. ما می‌خواهیم آسیب‌های آن مرتفع شود. مثلاً اینکه ما از آسیب شناسی عزاداری امام حسین حرف می زنیم نمی‌خواهیم، عزاداری را انکار کنیم.
وی ادامه داد: اینکه ما در بحث تصوف باید چه کارهایی بکنیم، حتماً جنبه‌های مختلفی دارد. رسانه، روحانیت، نیروهای سیاسی و امنیتی هر کدام یک رسالت دارند. ما باید بپذیریم که چنین پدیده‌ای وجود دارد و نکته بعدی این است که اینها را بشناسیم. گاهی اظهارنظرهایی که در مورد صوفیان می‌شود به واسطه جهل ما نسبت به اینهاست. مثلاً برخی صوفیان مراجع تقلید را می‌پذیرند، اما ما اصرار داریم که این مسئله را انکار کنیم.
وی افزود: ما بعد از اینکه تصوف را به درستی شناختیم، مرحله بعدی گفتگوی با اینهاست. خودشان تصوف را معرفی کنند و نقدهایش را بگویند. با این گفتگوها خیلی از این اختلافات حل می‌شود. هم در فضای رسانه‌ای و هم در فضای علمی باید این اتفاق بیفتد. ما نباید آنها را به سمت تبلیغ و فعالیت‌های مخفیانه سوق دهیم که هم فضا را امنیتی می‌کند و هم شکاف اجتماعی ایجاد می‌کند.
وی اظهار داشت: مثل کشور مصر که اینها قانون دارند و به صورت مشخص جلساتشان برگزار می‌شود، در اینجا هم باید همین اتفاق بیفتد. ما به اینها با نگاه دشمن و دیگری نگاه نکنیم. اینها مشارکت سیاسی و اجتماعی دارند و بخشی از مردمند. اگر خودشان می‌گویند ما فرقه نیستیم ما نباید اینها را تبدیل به فرقه کنیم.
آل یمین در پایان گفت: ما باید اطلاعات دینی طریقه‌ها را بالا ببریم مثل همان اتفاقی که در مصر افتاده است. طریقه‌های تصوف، اطلاعات دینی شأن ضعیف است. باید دوره‌هایی در توحید و معاد و تاریخ پیامبر و… برایشان در نظر گرفت. ما هم باید به کلاس‌های آنها برویم. این خیلی مسیر را هموار می‌کند. نقاط قوت اینها و خدمات اینها به اسلام و انقلاب و فرهنگ و تمدن اسلامی باید بیان شود.
 
مرجع : مهر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما