کد مطلب : ۳۴۸۸۶
دکتر طالعی تبیین کرد:
چرا مولودی بابرکتتر از امام جواد(ع) نیست؟
عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، با توضیح درباره شخصیت امام جواد(ع) پرداخت و گفت: امام رضا(ع) در روایتی خطاب به امام جواد(ع) فرمودند «این همان مولودی است که در اسلام با برکتتر از او، زاده نشده است». امام(ع) دلیل این امر را بیان نفرمودند و نمیتوانیم به صورت قطعی در این رابطه سخن بگوییم؛ با وجود این، با توجه به قرائت تاریخی احتمالاتی را در این زمینه مطرح میکنم. دوره موسی بن جعفر(ع) دوران سختی بود. حضرت سالها در زندان بودند و مردم از ایشان خبری نداشتند و اساساً نه جرئت داشتند و نه امکانش وجود داشت که از ایشان کسب اطلاع کنند.
دفع فتنه واقفیه با ولادت امام جواد(ع)
وی افزود: دولت هارونالرشید هم درصدد بود به مردم القا کند ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و اساساً یاد ایشان را از ذهن مردم پاک کند. از سوی دیگر گروهی به نام واقفیه ایجاد شد که برخی از اعضای آن از شاگردان امام کاظم(ع) بودند. اینها آمدند و گفتند که حضرت موسی بن جعفر(ع) آخرین امام بود، ایشان از دنیا نرفته است بلکه غیبت کرده و به زودی برمیگردد. این ادعا را به این دلیل مطرح کردند که تسلیم امام رضا(ع) به عنوان امام زمان عصر خود نشوند.
طالعی با بیان اینکه یکی از محورهای اصلی جهاد امام رضا(ع) ابطال واقفیه بود تا اثبات کنند امامت در امام هفتم متوقف نشده است و این جریان ادامه دارد، تصریح کرد: این مسئله خیلی از امام رضا(ع) وقت گرفت؛ چون گروهی که در برابر حضرت وجود داشتند، عدهای از شاگردان پدرش بودند و در شمار وکلای حضرت به حساب میآمدند. بخش عمدهای از عمر امام رضا(ع) به مبارزه با واقفیه گذشت. در نهایت امام رضا(ع) توانست کمر واقفیه را بشکند. از سوی دیگر تولد امام جواد(ع) در زمانی رخ داد که امام رضا(ع) سن بالایی داشت و تا آن زمان اولاد ذکور نداشت. از آنجایی که حضرت تا سنین بالا فرزند پسر نداشتند، لذا جریان واقفیه مجدداً جان گرفت و ادعا کرد که مگر قرار نبود امامت در نسل پسری تداوم داشته باشد، پس چرا امام رضا(ع) فرزند پسری ندارد. از این جهت اصلا نفس تولد امام جواد(ع) برای شیعیان امتحان سختی بود. به همین جهت فقط معدودی از شیعیان به امامت امام رضا(ع) باقی ماندند تا زمانی که امام جواد(ع) متولد شد.
اثبات علم موهبتی امام با ولایت در خردسالی
وی با بیان اینکه پس از تولد امام جواد(ع) امتحان دومی شروع شد، اظهار کرد: امتحان دوم این بود که حضرت رضا(ع) زمانی مسموم شد که امام جواد(ع) حدود هشت سال سن داشتند. مردم تا آن زمان با این مسئله برخورد نکرده بودند که یک نوجوان هشت ساله امام شود. از طرفی مردم چندان معرفتی به جایگاه والای امامت نداشتند و آگاه نبودند که مقام امامت موهبتی است و به امام رسیدن امام جواد(ع) مانند به نبوت رسیدن حضرت عیسی و حضرت یحیی در ایام کودکی است. این چند امتحان الهی با هم جمع شد و بر همین اساس کسانی که بر امامت جوادالائمه(ع) باقی ماندند آنهایی بودند که در معرفت، امتحان پس داده بودند. نتیجه امتحانات این شد که وجود مبارک امام جواد(ع) بعد از فتنه بزرگ واقفیه باعث تداوم امامت شد.
سردبیر مجله کتاب شیعه یادآور شد: باید به این نکته توجه داشت که دشمنان میتوانستند امام رضا(ع) را در سال ۲۰۳ مسموم نکنند و ایشان در سن بالاتر به شهادت برسند تا امام جواد(ع) در سن بالاتر به امامت برسند. آنها تصمیم داشتند با این کار ریشه امامت را بخشکانند، اما خداوند فایدهای در عمل آنها قرار داد که نتیجهاش برعکس شد؛ یعنی شیعیان فهمیدند یک پسر ۹ ساله میتواند به امامت برسد. این امر زمینهساز امامت حضرت مهدی(عج) بود که در پنج سالگی به امامت رسید. شیعیانی که اهل معرفت بودند متوجه شدند امامت یک فرد در سن کودکی مقدور است، چون امر امامت امری موهبتی است.
وی تأکید کرد: یکی از پیامدهای امامت امام جواد(ع) در کودکی تثبیت این اصل بود که امام با علم موهبتی امام میشود، نه علم اکتسابی. آن جریانی که امامت را شبیه یک حکومت زمینی میدانست و نه یک موهبت آسمانی، جریان خطرناکی بود که در آن عصر وجود داشت و حتی در زمان ما هم طرفدارانی دارد. این جریان درصدد است امامت را یک امر زمینی و عرفی نشان دهد، حال آنکه امامت اینگونه نیست. امام همان چیزی است که امیرالمومنین(ع) در خطبه دوم نهجالبلاغه میفرمایند و تصریح دارند «کسی در امت با اهل بیت(ع) قابل قیاس نیست».
نقش حساس برخی صحابه در اثبات امامت
طالعی در ادامه تصریح کرد: در اینجا میخواهم به مطلبی اشاره کنم که کمتر شنیدم کسی آن را مطرح کند. این مطلب را مدیون دروس تفسیر سیدمرتضی شبستری هستم؛ مفسر بزرگی که سال ۵۹ فوت کرد و در آن زمان به درس ایشان میرفتم. مرحوم شبستری وقتی از برخی اصحاب نام میبرد میفرمود که این اصحاب در برهههای حساس نقش اساسی ایفا کردند. ایشان نمونه اینگونه اصحاب را جابر بن عبدالله میدانست. ایشان میگفت که خداوند سن زیادی به جابر داد فقط برای آن چند روز آخر عمرش که به عنوان یک صحابی پیرمرد محاسن سفید در مقابل یک نوجوان هفت، هشت ساله یعنی امام باقر(ع) عرض ادب بکند و عملاً به مردم بفهماند امامت به تحصیل و کسب و محاسن سفید نیست، بلکه یک موهبت الهی است. این نمونه را مرحوم آقای شبستری نام میبرد. سعی کردم این نمونهها را احصا کنم. به همین دلیل به دو مورد جالب در زمان جوادالائمه(ع) برخوردهام.
وی با بیان اینکه یکی از نمونههای نقشآفرینی حساس حضرت عبدالعظیم حسنی است، گفت: در زمان امام جواد(ع)، عبدالعظیم حسنی یکی از پیرمردان بنیهاشم از نسل سادات حسنی بود. در آن زمان برخی سادات حسنی به دلایلی با سادات حسینی میانه خوشی نداشتند؛ لذا از عبدالعظیم حسنی به عنوان سید حسنی انتظار نداشتند در سن پیری بیاید در مقابل امام جواد(ع) که کودک بود عرض ادب کند و سؤالات خود را از ایشان بپرسد. با وجود این عبدالعظیم حسنی مکرراً در برابر حضرت زانو میزد و از ایشان سؤال میپرسید. این نکته مهمی است. نمونه دیگر جناب علی بن جعفر، پسر امام صادق(ع) است که عموی پدر امام جواد(ع) بود. ایشان در زمان خودش به لحاظ سنی بزرگ بنیهاشم قلمداد میشد. در زمانی که امام موسی بن جعفر(ع) در حبس بودند، علی بن جعفر به ملاقات امام موسی کاظم(ع) میرفت و سوالات شیعیان را خدمت امام میبرد و پاسخ آنها را میآورد. الآن کتابی با عنوان «مسائل علی بن جعفر» داریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم افزود: حدود ۲۰۰ حدیث در این کتاب ثبت شده که شامل سؤالاتی است که علی بن جعفر از امام(ع) پرسیده است. در یک زمان، وقتی امام جواد(ع) وارد مجلسی شدند علی بن جعفر بیش از اندازه در مقابل حضرت کرنش کرد تا آنجا که اطرافیان تعجب کردند و گفتند که تو بزرگ بنیهاشم هستی و درست نیست یک پیرمرد در مقابل یک کودک اینگونه کرنش کند. علی بن جعفر دستی به محاسن سپیدش کشید و گفت: اگر خداوند امامت را به این محاسن سپید نداده، اما به این نوجوان داده من چه بگویم! حاصل کلام اینکه این دو نفر را به طور خاص میشناسم که در تثبیت امامت امام جواد(ع) برای مردم نقش اساسی داشتند.
وی به نکته دیگری در راستای تثبیت امامت اشاره کرد و گفت: در میان عرب رسم است که میتوانند فرد را هم به اسم نام ببرند و هم به کنیه. اگر فردی را به کنیه نام ببرند این امر نشاندهنده احترام فوقالعاده است. کنیه بالاترین عنوانی است که برای تجلیل و احترام از آن استفاده میکنند. امام رضا(ع) زمانی که امام جواد(ع) چهار سال داشتند، همواره با کنیه «ابوجعفر» ایشان را صدا میزد؛ یعنی عظمت او را از همان سن کودکی به همه گوشزد میکرد.
دفع فتنه واقفیه با ولادت امام جواد(ع)
وی افزود: دولت هارونالرشید هم درصدد بود به مردم القا کند ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و اساساً یاد ایشان را از ذهن مردم پاک کند. از سوی دیگر گروهی به نام واقفیه ایجاد شد که برخی از اعضای آن از شاگردان امام کاظم(ع) بودند. اینها آمدند و گفتند که حضرت موسی بن جعفر(ع) آخرین امام بود، ایشان از دنیا نرفته است بلکه غیبت کرده و به زودی برمیگردد. این ادعا را به این دلیل مطرح کردند که تسلیم امام رضا(ع) به عنوان امام زمان عصر خود نشوند.
طالعی با بیان اینکه یکی از محورهای اصلی جهاد امام رضا(ع) ابطال واقفیه بود تا اثبات کنند امامت در امام هفتم متوقف نشده است و این جریان ادامه دارد، تصریح کرد: این مسئله خیلی از امام رضا(ع) وقت گرفت؛ چون گروهی که در برابر حضرت وجود داشتند، عدهای از شاگردان پدرش بودند و در شمار وکلای حضرت به حساب میآمدند. بخش عمدهای از عمر امام رضا(ع) به مبارزه با واقفیه گذشت. در نهایت امام رضا(ع) توانست کمر واقفیه را بشکند. از سوی دیگر تولد امام جواد(ع) در زمانی رخ داد که امام رضا(ع) سن بالایی داشت و تا آن زمان اولاد ذکور نداشت. از آنجایی که حضرت تا سنین بالا فرزند پسر نداشتند، لذا جریان واقفیه مجدداً جان گرفت و ادعا کرد که مگر قرار نبود امامت در نسل پسری تداوم داشته باشد، پس چرا امام رضا(ع) فرزند پسری ندارد. از این جهت اصلا نفس تولد امام جواد(ع) برای شیعیان امتحان سختی بود. به همین جهت فقط معدودی از شیعیان به امامت امام رضا(ع) باقی ماندند تا زمانی که امام جواد(ع) متولد شد.
اثبات علم موهبتی امام با ولایت در خردسالی
وی با بیان اینکه پس از تولد امام جواد(ع) امتحان دومی شروع شد، اظهار کرد: امتحان دوم این بود که حضرت رضا(ع) زمانی مسموم شد که امام جواد(ع) حدود هشت سال سن داشتند. مردم تا آن زمان با این مسئله برخورد نکرده بودند که یک نوجوان هشت ساله امام شود. از طرفی مردم چندان معرفتی به جایگاه والای امامت نداشتند و آگاه نبودند که مقام امامت موهبتی است و به امام رسیدن امام جواد(ع) مانند به نبوت رسیدن حضرت عیسی و حضرت یحیی در ایام کودکی است. این چند امتحان الهی با هم جمع شد و بر همین اساس کسانی که بر امامت جوادالائمه(ع) باقی ماندند آنهایی بودند که در معرفت، امتحان پس داده بودند. نتیجه امتحانات این شد که وجود مبارک امام جواد(ع) بعد از فتنه بزرگ واقفیه باعث تداوم امامت شد.
سردبیر مجله کتاب شیعه یادآور شد: باید به این نکته توجه داشت که دشمنان میتوانستند امام رضا(ع) را در سال ۲۰۳ مسموم نکنند و ایشان در سن بالاتر به شهادت برسند تا امام جواد(ع) در سن بالاتر به امامت برسند. آنها تصمیم داشتند با این کار ریشه امامت را بخشکانند، اما خداوند فایدهای در عمل آنها قرار داد که نتیجهاش برعکس شد؛ یعنی شیعیان فهمیدند یک پسر ۹ ساله میتواند به امامت برسد. این امر زمینهساز امامت حضرت مهدی(عج) بود که در پنج سالگی به امامت رسید. شیعیانی که اهل معرفت بودند متوجه شدند امامت یک فرد در سن کودکی مقدور است، چون امر امامت امری موهبتی است.
وی تأکید کرد: یکی از پیامدهای امامت امام جواد(ع) در کودکی تثبیت این اصل بود که امام با علم موهبتی امام میشود، نه علم اکتسابی. آن جریانی که امامت را شبیه یک حکومت زمینی میدانست و نه یک موهبت آسمانی، جریان خطرناکی بود که در آن عصر وجود داشت و حتی در زمان ما هم طرفدارانی دارد. این جریان درصدد است امامت را یک امر زمینی و عرفی نشان دهد، حال آنکه امامت اینگونه نیست. امام همان چیزی است که امیرالمومنین(ع) در خطبه دوم نهجالبلاغه میفرمایند و تصریح دارند «کسی در امت با اهل بیت(ع) قابل قیاس نیست».
نقش حساس برخی صحابه در اثبات امامت
طالعی در ادامه تصریح کرد: در اینجا میخواهم به مطلبی اشاره کنم که کمتر شنیدم کسی آن را مطرح کند. این مطلب را مدیون دروس تفسیر سیدمرتضی شبستری هستم؛ مفسر بزرگی که سال ۵۹ فوت کرد و در آن زمان به درس ایشان میرفتم. مرحوم شبستری وقتی از برخی اصحاب نام میبرد میفرمود که این اصحاب در برهههای حساس نقش اساسی ایفا کردند. ایشان نمونه اینگونه اصحاب را جابر بن عبدالله میدانست. ایشان میگفت که خداوند سن زیادی به جابر داد فقط برای آن چند روز آخر عمرش که به عنوان یک صحابی پیرمرد محاسن سفید در مقابل یک نوجوان هفت، هشت ساله یعنی امام باقر(ع) عرض ادب بکند و عملاً به مردم بفهماند امامت به تحصیل و کسب و محاسن سفید نیست، بلکه یک موهبت الهی است. این نمونه را مرحوم آقای شبستری نام میبرد. سعی کردم این نمونهها را احصا کنم. به همین دلیل به دو مورد جالب در زمان جوادالائمه(ع) برخوردهام.
وی با بیان اینکه یکی از نمونههای نقشآفرینی حساس حضرت عبدالعظیم حسنی است، گفت: در زمان امام جواد(ع)، عبدالعظیم حسنی یکی از پیرمردان بنیهاشم از نسل سادات حسنی بود. در آن زمان برخی سادات حسنی به دلایلی با سادات حسینی میانه خوشی نداشتند؛ لذا از عبدالعظیم حسنی به عنوان سید حسنی انتظار نداشتند در سن پیری بیاید در مقابل امام جواد(ع) که کودک بود عرض ادب کند و سؤالات خود را از ایشان بپرسد. با وجود این عبدالعظیم حسنی مکرراً در برابر حضرت زانو میزد و از ایشان سؤال میپرسید. این نکته مهمی است. نمونه دیگر جناب علی بن جعفر، پسر امام صادق(ع) است که عموی پدر امام جواد(ع) بود. ایشان در زمان خودش به لحاظ سنی بزرگ بنیهاشم قلمداد میشد. در زمانی که امام موسی بن جعفر(ع) در حبس بودند، علی بن جعفر به ملاقات امام موسی کاظم(ع) میرفت و سوالات شیعیان را خدمت امام میبرد و پاسخ آنها را میآورد. الآن کتابی با عنوان «مسائل علی بن جعفر» داریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم افزود: حدود ۲۰۰ حدیث در این کتاب ثبت شده که شامل سؤالاتی است که علی بن جعفر از امام(ع) پرسیده است. در یک زمان، وقتی امام جواد(ع) وارد مجلسی شدند علی بن جعفر بیش از اندازه در مقابل حضرت کرنش کرد تا آنجا که اطرافیان تعجب کردند و گفتند که تو بزرگ بنیهاشم هستی و درست نیست یک پیرمرد در مقابل یک کودک اینگونه کرنش کند. علی بن جعفر دستی به محاسن سپیدش کشید و گفت: اگر خداوند امامت را به این محاسن سپید نداده، اما به این نوجوان داده من چه بگویم! حاصل کلام اینکه این دو نفر را به طور خاص میشناسم که در تثبیت امامت امام جواد(ع) برای مردم نقش اساسی داشتند.
وی به نکته دیگری در راستای تثبیت امامت اشاره کرد و گفت: در میان عرب رسم است که میتوانند فرد را هم به اسم نام ببرند و هم به کنیه. اگر فردی را به کنیه نام ببرند این امر نشاندهنده احترام فوقالعاده است. کنیه بالاترین عنوانی است که برای تجلیل و احترام از آن استفاده میکنند. امام رضا(ع) زمانی که امام جواد(ع) چهار سال داشتند، همواره با کنیه «ابوجعفر» ایشان را صدا میزد؛ یعنی عظمت او را از همان سن کودکی به همه گوشزد میکرد.
منشور زندگی در ۱۶ روایت از امام جواد(ع)
طالعی در بخش دیگری از سخنان خود به دو اثر باقیمانده از امام جواد(ع) اشاره کرد و گفت: از امام جواد(ع) دو مطلب مهم باقی مانده است؛ یکی از آنها مجموعه ده دعا است که این ادعیه را مرحوم سیدبن طاووس در کتاب «مهجالدعوات و منهجالعبادات» آورده است و محدث قمی هم به نقل از ایشان در حاشیه مفاتیح ذکر کرده است. امام جواد(ع) این دعاها را به همسرش که او را به شهادت رساند تعلیم کرده بود. با اینکه امام جواد(ع) میدانست این زن، چه کسی است و چه کاری خواهد کرد، اما حجت را بر ایشان تمام کردند. این ده دعا حاوی حقایق توحیدی فوقالعادهای است.
وی به یکی دیگر از گنجینههایی که از امام جواد(ع) باقی مانده است اشاره کرد و گفت: این گنجینه شانزده حدیث پشت سرهم است که بسیار خواندنی است. داستان این است که جناب عبدالعظیم حسنی خدمت امام جواد(ع) میرسد و از امام درخواست میکند احادیثی برایشان بیان بفرماید. امام جواد(ع) هم سلسله روایت خود را تا امیرالمومنین(ع) میرساند و شانزده روایت از ایشان نقل میکند. انصافاً این روایات از جمله روایاتی است که باید به عنوان منشور زندگی فردی و اجتماعی مورد شرح و تبیین قرار بگیرد. کلید بعضی از مشکلات زندگی ما و سرفصل سبک زندگی مطلوب از نظر اهل بیت(ع) در این شانزده حدیث است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پایان به ذکر نمونههایی از این معارف پرداخت و بیان کرد: برای مثال یکی از روایات این است که حضرت فرمودند: مردم تا زمانی به خیر هستند که تفاوت داشته باشند، اگر تفاوت نداشته باشند هلاک میشوند. شب زمانی خودش را نشان میدهد که روز وجود داشته باشد، همچنین اگر همواره روز باشد، شب بیمعنا است. اگر همه خوشذهن باشند انسان کندذهن بیمعناست و بالعکس. این حدیث عملاً پاسخی است به شبههای که در خصوص وجود شرور در عالم مطرح میشود. تفاوت فینفسه چیز بدی نیست و وجهی ندارد تفاوتها را از بین ببریم. حضرت در روایتی دیگر میفرمایند: اگر خداوند پردههای اسرار مردم را برمیداشت هیچ کسی فرد دیگری را دفن نمیکرد. اگر همه میدانستند ماهیت اطرافیانشان چه بوده است کسی دیگری را دفن نمیکرد؛ چراکه میگفتند این فرد آن قدر پلید است که نیازی نیست او را دفن کنیم. با وجود این خداوند بر کارهای زشت ما پرده افکنده است و کسی از کار دیگری خبر ندارد. اینها نمونههایی از معارف والای این احادیث بود که جای دارد بیشتر به معرف آنها بپردازیم.
وی به یکی دیگر از گنجینههایی که از امام جواد(ع) باقی مانده است اشاره کرد و گفت: این گنجینه شانزده حدیث پشت سرهم است که بسیار خواندنی است. داستان این است که جناب عبدالعظیم حسنی خدمت امام جواد(ع) میرسد و از امام درخواست میکند احادیثی برایشان بیان بفرماید. امام جواد(ع) هم سلسله روایت خود را تا امیرالمومنین(ع) میرساند و شانزده روایت از ایشان نقل میکند. انصافاً این روایات از جمله روایاتی است که باید به عنوان منشور زندگی فردی و اجتماعی مورد شرح و تبیین قرار بگیرد. کلید بعضی از مشکلات زندگی ما و سرفصل سبک زندگی مطلوب از نظر اهل بیت(ع) در این شانزده حدیث است.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم در پایان به ذکر نمونههایی از این معارف پرداخت و بیان کرد: برای مثال یکی از روایات این است که حضرت فرمودند: مردم تا زمانی به خیر هستند که تفاوت داشته باشند، اگر تفاوت نداشته باشند هلاک میشوند. شب زمانی خودش را نشان میدهد که روز وجود داشته باشد، همچنین اگر همواره روز باشد، شب بیمعنا است. اگر همه خوشذهن باشند انسان کندذهن بیمعناست و بالعکس. این حدیث عملاً پاسخی است به شبههای که در خصوص وجود شرور در عالم مطرح میشود. تفاوت فینفسه چیز بدی نیست و وجهی ندارد تفاوتها را از بین ببریم. حضرت در روایتی دیگر میفرمایند: اگر خداوند پردههای اسرار مردم را برمیداشت هیچ کسی فرد دیگری را دفن نمیکرد. اگر همه میدانستند ماهیت اطرافیانشان چه بوده است کسی دیگری را دفن نمیکرد؛ چراکه میگفتند این فرد آن قدر پلید است که نیازی نیست او را دفن کنیم. با وجود این خداوند بر کارهای زشت ما پرده افکنده است و کسی از کار دیگری خبر ندارد. اینها نمونههایی از معارف والای این احادیث بود که جای دارد بیشتر به معرف آنها بپردازیم.