چند باری معماری استخوان دار تیمچه حاجب الدوله را بالا و پایین می کنیم تا راه حسینیه صدرالعلما برایمان از غریبی در بیاید. با نصرالله حدادی تهران شناس و جمعی از مو سفید کردههای راستههای بازار به بنای موقوفهای دعوت شدهایم که دم غروب این روزها میزبان روزه دارن میشود.
به چهارسوق بزرگ بازار که میرسیم دیگر اثری از هرم گرمای دم ظهر نیست. خنکایی که چشمهاش معلوم نیست از آجرهای نخودی رنگ ضربیها نسیم خنکی را همپای رهگذران میکند. باربرها با چرخ دستیهای پرو پیمانشان قوزبالاقوز راستههای قهر و آشتی بازار هستند.
مدام بپا بپا گویان از میان جماعت برای خودشان کوچه باز میکنند و مجال پرسیدن نشانی دقیقتر را از ما میگیرند. به بازار بینالحرمین که میرسیم کاسبی که خودش را خانه زاد
«حسینیه صدرالعلماء» معرفی میکند به پیشوازمان میآید. با هر قدمی که بر میداریم خیل سلام و علیک و چاق سلامتی است که همسایههای بازاری نصیبش میکنند. امیر محمدی میگوید من از ۵ سالگی در این بازار آمد و شد داشتهام اما راستش را بخواهید هنوز که هنوز است گاهی من هم در این هزار تو گم میشوم.
اینجا بیرونی یک خانه قاجاری بود
از چهارسوق بین الحرمین به سمت شمال بازار که بروی چند صد متری آن طرفتر درب دولت جمع و جوری میبینی. بالای سر در کتیبه نستعلیقی که نشاندهاند به ما میگوید به حسینیه صدرالعلما رسیدهایم. از همان کفش کن حالیمان میشود که اینجا روزگاری بیرونی چسبیده به اندرونی یک خانه قاجاری بوده است. اعضای هیئت امنای حسینیه با لبخندهای پهن شده توی صورتهای هاشور خورده مهربانشان به تک تکمان خوشامد میگویند. باد کولرها حالمان را سرجایش میآورد. همه روزه دارند. خیلی زود روی قالیهای لاکی رنگ حسینیه دور هم مینشینیم. پشتیهای طرح وزیری و قشقایی از منبر دور گرفته و تا درگاهی کنار هم ردیف شدهاند.
دیوارها جابه جا از قاب عکسهای قدیمیها و درگذشتههای خادمان حسینیه پر شده است. شمعدانهای لاله عباسی با آویزهای بلوری تاب خورشان روی رفها نشستهاند و شمایل و علم و سیاههها وسقاخانه کنج حسینیه دلمان را به دشت نینوا و نهر علقمه و فرازهای زیارت عاشورا میبرد.
تکیهای که دائمی شد
حسینیه صدرالعلما شیرین بیش از یک قرن قدمت دارد . نصرالله حدادی با اشاره به تیرکهایی که سقف حلبی را چفت سرشان کردهاند میگوید نام دیگر اینجا حسینیه خرپاکوبها و حلبیسازهاست :«راسته بینالحرمین بازار از قدیمیترین گذرهای تهران قدیم به حساب میآید. در تهران قدیم پیش از سفر دوم ناصرالدین شاه به فرنگ در تهران سقف شیروانی نداشتیم. اما بعد از این سفر و به کار بردن این فن معماری در کاخها و کوشکها سقف شیروانی در تهران رو به ازدیاد گذاشت. این راسته محل کسب و کار شیروانی کوبها، خرپاکوبها و حلبیسازها بود» حدادی میگوید آن دوره خانه کاسبهای بازار در دل همین راستهها بود: «صدرالعلمای سجادیان که خانهاش را وقف کرد همسایه ملاک و واقف بزرگ تهران حاج حسین آقا ملک بود. در آن روزگار زندگی در بازار جریان داشت و جمعیت ساکن در آن به گونهای بود که در بیشتر گذرهای اصلی آن حسینیه و مسجد ساخته میشد و این اماکن در ماههای محرم و صفر و ماه رمضان مملو از جمعیت میشدند» حدادی از سنت وقف در بازار تهران حرفهای شنیدنی زیادی دارد:« وقف فقط مخصوص داراها نبود. همه به اندازه وسعشان در این سنت خداپسندانه شرکت میکردند. فلسفه وقف دوست داشتن دیگری و کسب رضایت خداست. تهرانیهای قدیم هوای همدیگر را داشتند و املاک زیادی در دل بازار تبدیل به موقوفات عام المنفعه میشدند. در پا گرفتن حسینیه صدرالعلما صنف خرپاکوبها و حلبیسازها نقش زیادی ایفا کردهاند. آن زمان کسبه اصناف با اعتقاد و دل و جان پای کار ساخت مساجد و حسینیه و تکیهها میآمدند و یکی از دلایلی که ما هنوز اثری از حسینیه صدرالعلما میبینیم این است که تلاش کاسبان این صنفها آن را تبدیل به حسینیهای دائمی کرد.»
یادگار صنف حلبیسازها
با لهجه کشدار تهرانیهای قدیم حرف میزند. خودش میگوید هر وقت پا به این حسینیه میگذارد در هر گوشه از آن خاطرهای میجورد و دقایقی گذر زمان را به حال خوش فراموشی حواله میدهد. امیر محمدی در دهه ششم زندگیاش هنوز پای ثابت برنامههای حسینیه صدرالعلماست. اولین خاطرههای کودکیها به بازار بینالحرمین و حضور در همین حسینیه برمیگردد: «این حسینیه محل تجمع پدران ما هم بوده است. در تمام این سالها همه تلاش ما در این راستا بوده که سنتهای این مکان مقدس را حفظ کنیم. خوب به خاطر دارم که حسینیههای زیادی در بازار تهران شکل میگرفتند اما بعد از مدتی با تمام شدن ماه صفر این تکیههای موقت جمع میشدند تا کسبه دوباره در آن اماکن به کاسبی بپردازند. اما خوشبختانه این اتفاق برای حسینیه صدرالعلما نیفتاد و دلیل آن هم پای کار آمدن صنف حلبیسازها و خرپاکوبها بود» نصرالله حدادی با تایید حرفهای محمدی میگوید :« اینجا خانه سید جعفر صدرالعلما بوده است. بعد از مدتی که از وقف این خانه میگذرد اینجا تبدیل به خرابه میشود. از آنجا که این بازار بین دو مسجد جامع و مسجد امام خمینی واقع شده بود نام این راسته را بینالحرمین گذاشتند و اعضای صنفی که در آن فعال بودند همت کردند و این حسینیه را ساختند. خرپاکوبها صنفی بودند که کارشان ساخت تیرکهای بزرگ برای نگهداری از سقفها بود. درختهایی که تنه آنها مثل صنوبر و تبریزی به طور عمود و مستقیم بالا میرفت را به بازار تهران میآوردند و در این صنف آنها را تبدیل به تیرهای بالا بلند میکردند. ساخت سقف شیروانی حلبی و تیرچههای چوبی برای این حسینیه آن را از حالت موقت در آورد و در بازار ماندگارش کرد.»
شیر و خورشیدهایی به یاد حیدر کرار
وقتی به حسینیه وارد میشود همه به احترامش جاکن میشوند و به استقبالش میروند. حاج محمد حسینی از قدیمیترین اعضای این حسینیه است. به محض ورود خودش را معرفی میکند و میگوید به تازگی وارد ۸۵ سالگی شده و از ۵ سالگی دل به این حسینیه و صاحبش داده است :«اولین خاطرهای که از اینجا دارم مربوط به زمانی بود که اوستا حسن نقاش در حال کشیدن نقش شیر و خورشیدهای بالای کتیبه سقف اینجا بود. این شیرها را به یاد حیدر کرار امیر المومنین حضرت علی (ع) ساخت. مرید مولا بود و کارش نمونه و نظیر نداشت. از شاگردان استاد مدبر بود که او هم نزد نقاش سبک قهوهخانهای به نام استاد حسن قوللر آغاسی درس میگرفت. شاهکار او در این نقش این است که چشمهای این شیرها طوری کشیده شده که نظارهگر خود را دنبال میکند و از هر زاویهای به آنها نگاه کنید زاویه نگاه این شیرها به سمت شما تغییر جهت میدهد.
خاطره زمینهخوانی از روی دستکها
حاج محمد به قاب عکسهای قدیمی که روی سینه دیوارها ما را به سالهای دور پرتاب میکنند اشاره میدهد و میگوید این حسینه به مدد خادمان و متولیانش همواره سرآمد تکیههای بازار در مراسم سوگواری سیدالشهدا (ع) بوده است: «سنگ بنای این حسینیه را سید جعفر صدرالعلما گذاشت.گویا رویای صادقهای دید و به دنبال آن برخی از اموالش را وقف کرد که زمین این حسینیه هم جزو همین موقوفهها بود. افراد نامداری از قدیم تا کنون، وعاظ مراسم این حسینیه بودهاند. حاج عباس معمار عصار، حاج علی سجادیان، حاج قاسم و غلامرضا تجریشی از جمله متولیانی بودند که نقش زیادی در معرفی این حسینیه داشتند» حاج محمد هنوز زمینه خوانی مداحان تهران قدیم از روی دستکها را به یاد دارد و میگوید :«تهرانیهای قدیم سینه زنی یک دستی را در مراسم سوگواری باب کردند و این شیوه عزاداری در حسینیه صدرالعلما انجام میشد. مرحوم سید جعفر امامی برادر حسین امامی از فداییان اسلام در این جا منبر میرفتند و در آن سالها جرقههای تفکر انقلابی در این حسینیه کم کم در حال شکل گرفتن بود.
سنتهایی که پا برجا ماندند
امیر محمدی میگوید برگزاری برخی مراسم مذهبی حسینیه به عهده اوقاف است اما اعضای اینجا به طور خودجوش سنتهای قدیمی این مکان مقدس را حفظ کردهاند :«در ماه مبارک رمضان این حسینیه هنگام اذان مغرب میزبان روزه داران می شود. هر شب به کسبه و مشتریها و باربرهایی که به هر دلیلی تا ساعت افطار در بازار ماندهاند غذای گرم همراه با مخلفات افطار تقدیم میشود و این سنت بیش از ۱۰۰ سال است که در این جا پا برجا باقی مانده است. ما هم تا عمر داریم این سنتها را روی زمین نمیگذاریم و خادمی سوگواران ابا عبدالله (ع) و روزهداران ماه مبارک رمضان را افتخار و موهبت زندگیمان میدانیم.
قدم زدن در صراط پیشینیان
روی قالیهای لاکی راه میافتم و در چهرههای قاب عکسهای روی دیوار دقیقتر میشوم. اینجا با آدمهایی همکلام شدم که قدمی از صراط پدرها و پیشینیانشان آن طرفتر نگذاشتهاند و وصیتهایشان را مو به مو اجرا کردهاند .صدای مداحهایی که اینجا در «سه گاه » و «چهارگاه» و« بیات ترک» حنجره طلاییشان را رها کردهاند تا برای سالار شهیدان بخواند توی سرم چرخ میخورد انگار. یادم میآید آن چاووشی معروف اولبار توسط حاج حسین بابا متخلص به (مشکین ) اینجا طنین انداخته و اشکها را روانه صورتهای فشرده از غم ابا عبداالله کرده است. همان که ترجیع بندش این است که «هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله ...» حسینیه صدرالعلما با همین عشق پا گرفته و با همین حب به اهل بیت (ع) در ماه خوب خدا همچنان بعد از گذشت یک قرن میزبان بندگان روزهدار می شود.