تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۴۹
۰
کد مطلب : ۳۶۳۰۳

کودتای خزنده جریان نفوذ در هیأت

کودتای خزنده جریان نفوذ در هیأت
صادق وفایی، نویسنده، روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: رقمش فرقی نمی‌کند، ۴ میلیون دلار یا ۴۰ میلیون دلار؛ خود آمریکایی‌ها هم گفتند که مبلغ زیادی را برای تحریف جریان اصلی هیأت‌های مذهبی ایران و شیعه هزینه کرده و می‌کنند. راستش، امروز دیگر بازی خیلی رو و لو رفته و خود دشمنان هم می‌گویند دارد در کدام جبهه هزینه می‌کنند. اما این‌که هنوز خیلی‌ها فریب می‌خورند، یعنی جریان نفوذ دارد کارش را انجام می‌دهد و با موفقیت پیش می‌رود. 
البته، دشمن یا همان‌کسی که جریان نفوذ را مدیریت می‌کند، آمریکا نیست. ساده نباشیم! این‌ دشمن همان‌کسی است که مسیحیت را هم به انحراف کشاند و دینی را که قرار بود مقابل سلطه جهانی‌اش یک‌انقلاب باشد، تبدیل به یک‌ دین ترسو و محافظه‌کار کرد. این‌ماجرا هم لازم به توضیح ندارد و امروز دیگر رسما از پرده بیرون افتاده است. می‌گویید نه؟ می‌توانید کتاب «فاتحین جهانی» لوئیس‌ مارشالکوی مسیحی را بخوانید؛ یک‌ مجارستانی ضدیهود که در کتابش حقایق تکان‌دهنده‌ای از تحریف دین هم‌کیشانش توسط حکومت جهانی یهود مطرح کرده است. پس باید خیلی ساده باشیم که فکر کنیم یهود بین‌المللی فقط خواسته مسیحیت را منحرف کند و کاری به کار اسلام نداشته است. در واقع یهودیان منحرف یا همان‌ها که امروز با عنوان صهیونیست می‌شناسیمشان ـ و البته در درون خودشان دسته‌ها و گروه‌های راست و چپ زیادی دارند ـ همان‌طور که انقلاب عیسی مسیح را به بیراهه کشاندند و خیالشان از جانب این‌دین راحت شد، از ابتدای تولد اسلام سراغش آمده و دین پیامبر خاتم را هم دو شقه کردند. پس خیلی ساده‌لوحی است که فکر کنیم همان هزار و چهارصد سال پیش کارشان را کردند و امروز با خیال راحت ما را نگاه می‌کنند و هیچ‌کاری با ما ندارند.
حالا باید حرفی را که باید ابتدای بحث مطرح می‌کردیم، الان بگوییم! چرا وقتی عرفه می‌آید و محرم نزدیک می‌شود، دلمان به شور و اضطراب می‌افتد که عزای سیدالشهدا (ع) است اما احساس می‌کنیم بنا نیست مثل سال‌های باصفای گذشته از مجالس امام حسین (ع) فیض ببریم؟ سوال اصلی همین‌جاست! چون جریان نفوذ به‌صورت نامحسوس و با کودتایی خزنده، وارد هیأت‌هایمان شد و صفا را از آن‌ها گرفت. 
ممکن است بگویند شما قدیمی فکر می‌کنید و جوانان امروزی طالب فیلم‌برداری، رقص‌نور، ترفندهای حرفه‌ای سینمایی در سینه‌زنی‌های هیجانی و چه و چه هستند. اما بهتر است توقف کنیم و بپرسیم سلیقه جوانان امروزی را چه کسی شکل داده است؟ بله، همان‌جریان نفوذ. یک‌سوال دیگر، مگر تا به‌حال پیش آمده که برای جذاب‌تر شدن قرائت قرآن، دستگاه‌ها و مقام‌های تلاوت را تغییر دهیم و با استفاده از موسیقی پاپ یا جاز و راک و سلانه‌سلانه توصیف‌کردن حضرت قاسم در میدان نبردی که نتیجه‌اش مرگ آگاهانه با قطعه‌قطعه‌شدن پیکر است، بخواهیم قرآن را جذاب‌تر از آن‌چه هست، به مخاطب عرضه کنیم؟ نه! چون زور یهود بین‌الملل به قرآن نمی‌رسد. چرا؟ چون مستقیما از جانب خدا آمده است. اما عزاداری امام حسین (ع) با وجود این‌که دستور موکد دارد، با سنت‌ها و توسط ما شیعه‌ها شکل گرفته و نسل به نسل به ما رسیده؛ اما جریان نفوذ تصمیم گرفت از جایی به بعد، این‌رشته را پاره کند و یا آن‌طور که می‌پسندد و در بستر رودخانه‌ای که خودش می‌خواهد، هدایتش کند. مهم‌ترین شاهد این‌مدعا هم عدم تاثیرگذاری بسیاری از هیأت‌های امروزی است. 
جریان نفوذ از یک‌طرف جو می‌اندازد که مداحان برای محرم پاکت پاکت پول می‌گیرند و از طرف دیگر واقعا هم چنین مداحانی را به‌عنوان شاهد مثالش تربیت کرده است. اما این‌کار را چه‌طور کرده است؟ با استفاده از سنتی به نام صله که اصل و اساسش چیز دیگری است. یا،‌ همین‌که محرم می‌آید و سلبریتی‌ها مساله رسیدگی به فقرا را به‌جای غذای نذری مطرح می‌کنند، یعنی نفوذ دارد کارش را خوب انجام می‌دهد. این، تنها یک‌نمونه از خروار است. از آن‌طرف محافظه‌کارانی هم هستند که یا واقعا محافظه‌کار و ترسو هستند یا عاملان همان جریان نفوذند. یادمان نرود که جریان نفوذ، فقط جاسوس و نفوذیِ حقوق‌بگیر ندارد. روی ناخودآگاه خیلی از خودی‌ها هم کار می‌کند تا به‌قول دیالوگ‌های کیان سریال مختارنامه، از حلقوم‌شان حرف‌هایی بیرون بیاید که دشمن را خوش می‌آید.
اما به سوال اصلی‌مان برگردیم. چه شد که آن‌دسته از هیأت‌هایی که خیلی هم در چشم هستند و دیده می‌شوند، دیگر رنگ و بوی سنت‌ها و گذشته معنوی عزاداری‌های ما را ندارند؟ چون رضای مخلوق به جای رضای خالق قرار گرفته است. البته رضای خالق در بحث عزاداری‌های محرم، همان رضای امام حسین (ع) است. اما این‌که بیاییم نوآوری و خلاقیت را در خدمت این‌خواسته قرار دهیم که مخاطب بیشتری جذب کنیم و برای جوان‌ها جذاب‌تر باشیم، از همان‌نداهایی است که شاید از حلقوم خودی‌ها بیرون بیایند ولی خاستگاه‌هاشان جای دیگری است که این‌جا نیست.
مگر قرار نبود برای امام حسین (ع) کار کنیم؟ پس تلاش برای آدم‌جمع‌کردن و بیشترشدن سیاهه هیأت از کجا آمده است؟ بله! از همان‌جایی که روزگاری در پی تعطیلی جلسات امام حسین (ع) بود و نمی‌توانست جلسات باصفای خانگی را که شاید با یکی‌دو مستمع و گریه‌کن در خانه‌ها برپا می‌شد، ببیند!
نکته اساسی این‌جاست که امام خمینی (ره) گفت محرم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. این‌نکته برای خودی‌ها درس مهمی بود که سنت‌های عزاداری و یاد امام حسین (ع) را زنده نگه دارند. اما دشمن و جریان نفوذ را هم هشیار کرد که در غفلت خیلی از خودی‌ها یا شاید غفلت ظاهری افرادی که خود را به شکل خودی‌ها درآورده بودند، کجا را هدف بگیرد. هرچه از روزهای جبهه و جنگ که رفتار عاشورایی به‌معنای کلمه در آن تبلور پیدا کرده بود، دور شدیم، قدرت نفوذ برای منحرف‌کردن هیأت‌ها بیشتر شد. چرا؟ چون رنگ و بوی جبهه و نبرد عاشورایی که ایرانی‌ها و شیعه‌ها واقعا و بدون ظاهرسازی اجرایش کردند، کم‌تر شد. یک‌بار در اتومبیل، هنگام بازگشت از زیارت حضرت عبدالعظیم (ع)، همراه چندتن از بچه‌هیأتی‌هایی که اهل جبهه بوده‌اند، نوار شب عاشورای سال ۷۶ یکی از مداحان نسبتا قدیمی را گذاشته بودم. سینه‌زنی واحد مجلس که پخش شد،‌ یکی از حاضران گفت «به‌به‌! سبکش مثل سال‌های جنگ است!» جالب است که خود این‌ مداح هم که من به جلساتش می‌روم،‌ از بچه‌های جنگ است. اما از سبک‌های جبهه‌ای و سوزناک سال‌های دهه‌های ۷۰ و هشتادش دیگر خبری نیست. چرا؟ چون باید جوان‌ها را جذب کرد!‌ 
اما یک‌سوال مهم و اساسی! این‌فکر و این‌طرح و نقشه که ما باید جوان‌ها را جذب دستگاه امام حسین (ع) کنیم، از کجا در ذهن ما کاشته شد؟ مگر بچه‌های جبهه اصلا کاری به این داشتند که کی جذب می‌شود کی جذب نمی‌شود؟ مگر آیت‌الله بهجت و دیگر علما چون آیت‌الله فاطمی‌نیا، شرط اول سلوک و عرفان را عمل به وظیفه نمی‌دانستند؟ از چه‌زمانی وظیفه ما جذب جوانان و دیگران به هیأت شد؟ احتمالا از زمانی که جریان نفوذ چنین تکلیفی را برایمان معین کرد. ما قرار بود مجالس عزاداری را با شکوه تمام برگزار کنیم و کاری به نتیجه نداشته باشیم. چون باور قلبی و  قبلی‌مان این بوده که مجلس صاحب دارد. اما انگار این‌روزها خودمان صاحب جلسات شده‌ایم. یک‌سوال دیگر، تا کجا مجاز به نوآوری و جلب نظر مخاطب هستیم؟ آیا برای کشاندن مخاطب به هیأت مجاز به انجام هرکار و هر عملیات محیرالعقولی هستیم؟ و آیا نمی‌شود به روزگاری برگردیم که بعد از سخنرانی موقع گریه و عزاداری چراغ‌ها خاموش می‌شدند؟ مثل سنگرهای با صفای بچه‌های جنگ!
قدیم، مجالس امام حسین (ع) حرمت داشت و اجازه خیلی از دخل و تصرف‌ها را در آن نداشتیم. اما این‌که امروز طبق یک‌دستورالعمل نوشته‌شده نفوذ عمل می‌کنیم، بی‌ادب شده‌ایم و خودمان را صاحب خیلی از چیزهای این‌جلسات می‌دانیم و با همین‌رفتارها،‌ بهانه دست دشمن می‌دهیم تا در رسانه‌هایش علیه‌مان استفاده کند، یعنی چه؟ یعنی نفوذ دارد با خیال راحت کارش را می‌کند و می‌داند عده‌ای عافیت‌طلب هم هستند که تا کسی بخواهد از سر دلسوزی این‌مسائل را تذکر دهد، بگویند «ای‌بابا، باز محرم شد و شما یاد آسیب‌شناسی دستگاه امام حسین (ع) افتادید؟»
راستی به‌جز «فاتحین جهانی» لوئیس مارشالکو، بد نیست در این‌ایام یک‌کتاب دیگر را هم بخوانیم: «یهودیان و حیات اقتصادی مدرن» نوشته ورنر سومبارت؛ جامعه‌شناس آلمانی که مثل ماکس وبر پدر علم جامعه‌شناسی است اما چون تالیفاتی علمی و پژوهشی درباره حکومت جهانی یهود دارد و خواست خطر را هشدار دهد، بایکوت شد و کسی او را نمی‌شناسد! بخوانیم یا بدانیم جریان نفوذ بی‌کار نمی‌نشیند و بی‌کار نخواهد نشست. این‌جریان برای هر دقیقه زندگی ما برنامه دارد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما