تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۰۲
۰
کد مطلب : ۴۴۹۱
علیرضا قزوه:

بيشتر مداحان با شعر شعورمند ارتباط برقرار نمي‌كنند

بيشتر مداحان با شعر شعورمند ارتباط برقرار نمي‌كنند
به گزارش خیمه، قزوه كه اكنون در هند به سر مي‌برد، صاحب دو كتاب عاشورايي با نام‌هاي «با كاروان نيزه» و «من مي‌گويم شما بگرييد» است كه جمعاً 18 بار در اين سه سال تجديد چاپ شده است.

همچنين كتاب «با كاروان نيزه» تقدير شده در مراسم جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي بوده است.

متن كامل يادداشت «عليرضا قزوه» درباره آسيب‌شناسي مداحي و شعر عاشورا در پي مي‌آيد:
شعر اين سال‌ها در عرصه آييني و به خصوص عاشورايي چه به لحاظ كيفيت و فرم و محتوا و چه به لحاظ كميت با يك رشد بالنده مواجه بوده است؛ اما مداحي در اين سال‌ها به خصوص تيپ مداحان راك و رپ و كساني كه بالا پايين مي‌پرند و قرتي‌بازي و ادا و اصول در مي‌آورند با يك افت وحشتناك روبه‌رو بوده است.

در عرصه شعر هم ما اين آدم‌ها را داشتيم، اما با آنها بحث كرديم و با نقد علمي جلو‌شان ايستاديم اما در عرصه مداحي به جاي نقد ما حتي با نوازش اين جماعت روبه‌رو بوديم؛ براي همين است كه من هنوز نوحه‌هاي "سليم مؤذن‌زاده" و امثال مرحوم كوثري كه براي امام (ره) مي‌خواند را بر همه اين مداحي‌ها ترجيح مي‌دهم.

شعر عاشورايي در روزگار ما حركت‌هاي بسيار جدي‌اي كرده و توسط شاعراني چون حسن حسيني و قيصر امين‌پور و دكتر گرمارودي و مجاهدي و شفق و انساني و عزيزي و ميرشكاك و كاكايي و فريد و خسرو احتشامي و نيكو و ساعد باقري و اميري اسفندقه و حسينجاني و محمد سعيد ميرزايي و جماعتي از شاعران جوان ... به بالندگي خوبي رسيده، متأسفانه مشكل مشكل معرفي و عرضه است.

صداوسيما با شعر مثل سيمان و گچ فله‌اي برخورد مي‌كنند
همان‌طور كه چاي ايراني و برنج ايراني بهترين محصول جهاني به لحاظ كيفيت و بدترين به لحاظ عرضه و بسته‌بندي است، صدا و سيما و رسانه‌هاي ديگر نيز با شعر شعرا مثل سيمان و گچ فله‌اي برخورد مي‌كنند.

از نظر صدا و سيما مداحي كه شعر مي‌خواند و يك ريزه صدا دارد بدون داشتن تفكر و سواد كافي است تا نيم ساعت وقت شبكه را بگيرد؛ قربة الي الله. و از اين روست كه هميشه نتايج زحمات شاعر به حساب مداح ريخته مي‌شود و مداح هم فكر مي‌كند كه چه لطفي كرده كه شعر شاعر را خوانده.

شعر شعورمند همان چيزي است كه بيشتر مداحان امروز ما با آن ارتباط برقرار نمي‌كنند
يكي از نقاط تفوق و برتري شعر بر مداحي اين است كه در روز عاشورا بيش از آن كه مداحي داشته باشيم، با شعر، آن هم شعر شعورمند روبه‌رو بوديم؛ به زينب كبري(س) نگفتند بنشين مداحي نكن گفتند بنشين شعر نگو! و متأسفانه اين شعر شعورمند همان چيزي است كه بيشتر مداحان امروز ما با آن ارتباط برقرار نمي‌كنند.

حتي يادم نمي‌رود كه چند سال پيش آقاي ضرغامي مداحان و شاعران را جمع كرد در سالن صدا و سيما و علي معلم همين حرف‌ها را زد و يكي دو تا از مداحان به خصوص يكي كه سابقه تكفير اين و آن را دارد و به مريدانش زياد مي‌نازد سريع با او برخورد كرد.

در صورتي كه حرف معلم حق بود و آن آقا در عرصه تفكر و سواد شاگرد معلم به حساب مي‌آمد اما از بس به او در سيما تريبون داده بودند ديگر شمر هم جلودارش نبود!


نوگرايي‌هاي بي‌ريشه و اساس، كار دست مداحي ما داده است
من در مورد مداحي معتقدم كه نوگرايي‌هاي بي‌ريشه و اساس، كار دست مداحي ما داده. دوستي مي‌گفت در يك فيلمي متن نوحه يك مداحي را كه مثل رقاص‌ها مي‌خواند برداشته بودند و به جايش يك آهنگ تند رقص گذاشته بودند و مسخره مي‌كردند!

چرا بايد كاري كنيم كه بتوانند ما را دست بيندازند؟ از نظر من هنوز نوحه «امشب شهادت نامه عشاق امضا مي‌شود ...» چندين درجه بالاتر و هنري‌تر از مزخرفاتي است كه گاه و بي‌گاه توسط برخي مداحان كم‌سواد خوانده مي‌شود.

هنوز شعر «باز اين چه شورش است...» غوغاترين شعر است كه اشك هر كس را در مي‌آورد. البته من با بسياري از مداحان مثل حاج سعيد حداديان و حاج صادق آهنگران و... دوستم و كارهاي‌شان را هم دوست دارم و سطح سواد و انتخابشان را هم، و اين حرف‌ها را بارها به آنها هم زده‌ام؛ اما معتقدم كه صدا و سيما بايد اولا با عدالت بيشتري از همه مداحان به خصوص مداحان سنتي استفاده بيشتري بكند.

ثاًنيا اگر هم مداحي با سوادي قابل قبول چهار تا خط درست هم خواند در معرفي‌اش آن قدر دچار اغراق نشوند و شعر و محتوا و عزاداري را فداي صداي قشنگ و نام و نشاني كامل و ثبت ساعت خواندن و زيرنويس‌هاي فراوان وي نكنند كه طرف هم باورش شود كه كسي شده است.

در صورتي كه همه ما چه شاعر و چه مداح و چه آن سخنران كه به واسطه سن و سال و سوادش ممكن است مرتبه بالاتري داشته باشد همه در اين عرصه يك خدمتگزار و يك سرباز كوچكيم كه نبايد نگاه‌ها روي ما زوم شود. ما آمده‌ايم كه نگاه‌ها را ببريم به سمت عاشورا و به سمت محتوا.

متأسفانه يك مداحي پارسال جايي مي‌خواند و مي‌گفت من در فلان جا منبر داشتم! كدام منبر؟ در صورتي كه در اين عرصه همه بايد پامنبري و محو باشند. چرا كه بازار خودنمايي از آن سوي ديگر است.

حتي در خود كربلا هفتاد و دو تن بودند و يك تن بودند. كه آنها همه محو در يك تن بودند و آن يك تن نيز محو در خدا بود.

متأسفانه مداحان روزگار ما گاهي همان قدر با خودنمايي و بي‌سوادي خود به نهضت عاشورا ضربه مي‌زنند كه دشمنان حسين(ع) نتوانستند اين اندازه ضربه بزنند.

و باز متأسفانه مداحان ما سخنرانان ما را كنار زدند و محتوا را فداي شور تنها كردند و نجابت و عشق را در عرصه عاشورا نشناخته‌اند خود را مداح مي‌خوانند. آنان كه وقتي از آنها رنگ موي زنانشان را بپرسي با تعصب با تو برخورد مي‌كنند كاش در ماجراي عاشورا نيز كمي اين تعصب را با ناموس آل‌الله داشته باشند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما