کد مطلب : ۶۸۲۵
درباره دانشنامه شعر عاشورايي-۱
«دانشنامه شعر عاشورايي» محصول تلاش شخص شماست يا زير نظر يک هيئت علمي تأليف شده است؟ آيا در تأليف اين کتاب مشاور و همکاري هم داشتهايد؟ تأليف اين دانشنامه از چه سالي و با چه انگيزهاي آغاز شده است؟
در دوره فوقليسانس، طي کنفرانسي که با عنوان «علل سقوط بنياميه» در کلاس تاريخ مرحوم آقاي دکتر نورالله کسايي، استاد دانشگاه تهران داشتم، ضمن بيان دلايل سقوط بنياميه، مهمترين علت اين انحطاط را ماجراي عاشورا معرفي کردم. استاد پس از برگزاري اين کنفرانس، مرا به ادامه دادن اين راه تشويق کردند و شايد به نوعي همين مسئله انگيزه من براي پنج سال تحقيق در حوزه امام حسين (ع) شد که نتيجة آن را در کتابي با نام «حسين بن علي (ع)، امام ارزشها» آوردم و اين کتاب را در سال ۸۱ که از سوي مقام معظم رهبري سال امام حسين (ع) ناميده شده بود، توسط انتشارات سازمان دفاع چاپ كردم.
در خلال فيشبرداريهاي همين کتاب بود که متوجه تعدد اشعار زيباي عاشورايي به زبانهاي فارسي و عربي شدم که محتواي قيام را به خوبي به تصوير کشيده بود. بنابراين همزمان به فيشبرداري اين اشعار نيز ميپرداختم.
پس از اتمام کتاب «حسين بن علي (ع)، امام ارزشها»، اقدام به نظم بخشيدن به اين فيشبرداريها کردم که به صورت «دانشنامه شعر عاشورايي» در دو جلد، جلد اول، شاعران عرب و جلد دوم، شاعران فارس به چاپ درآمد. در واقع از آن جهت که دامنة اشعار عاشورايي در زبان عربي از همان عصر روز عاشورا و توسط اهل بيت (حضرت زينب (س)، رباب و ...) شروع شده و به همين دليل از اشعار فارسي بيشتر بود، به شکلي که ما با پيشي گرفتن شعراي عربي از شاعران فارسي زبان مواجه هستيم، روي اشعار عربي کار بيشتري انجام شد. در حالي که ما در ايران به خاطر سختيها و مشکلاتي که وجود داشت، از دوران آلبويه شاهد اشعار فارسي بودهايم.
شاعران عرب با اشعاري بسيار زيبا در شرايطي به بيان قيام ميپردازند که دار بر دوش بوده و زير شکنجه هستند، زبانهايشان بريده شده و سرهايشان از بدن جدا ميشود، ولي انقلاب و عاشورا را حفظ ميکنند.
طبقهبندي اين کتاب ابتدا بر اساس قرون و سپس بر اساس نوع شعر (رثا، حماسي و ...) صورت گرفته و خواننده پس از مطالعه سير تحولات شعر عاشورايي، به خوبي اوج آن را در دورة معاصر درمييابد. اين کتاب نتيجه ۵ سال تحقيق و پژوهش در مورد زندگاني امام حسين (ع) است که در دو بخش متمايز عرضه شده است.
جلد اول اين کتاب جامعتر از جلد دوم کار شده است. جلد دوم را که اختصاص به شاعران فارسي زبان دارد، به سه قسمت (شاعران متقدم، متأخر و معاصر) تقسيمبندي کردهام که توضيحات اندکي دارد و براي جبران اين خلاصهگويي رسالة دکتراي خود را در زمينة عاشورا با نام «عاشورا در فرهنگ عامه» که دربرگيرندة شعر عاشورايي ايران با توضيحات جامعتر است، به تحرير درآوردهام. از نکات مثبت اين کتاب ميتوان به 3 مقدمه اساسي که به قلم آقايان دکتر هادي عالمزاده، موسوي گرمارودي و بهاءالدين خرمشاهي به نگارش درآمده، اشاره کرد.
ترجمه اشعار عربي با چه روشي انجام شده است؟
به اين دليل که بيشتر کتابهاي عربي مانند «ادب الطبع» بدون اعراب تأليف ميشوند، قبل از ترجمه به اعرابگذاري پرداخته، سپس با کمک خانمي به اسم «هاديان» که نامشان در کتاب ذکر شده ابتدا به ترجمه تحتالفظي پرداختيم و در آخر براي ترجمه نهايي اقدام کرديم. بعضي از اشعار عاشورايي ترجمه شده هم مانند اشعاري که در کتاب «الغدير» علامه اميني موجود هستند، صرفاً تصحيح شده است. اگرچه هيچ کار بدون ايرادي ممکن نيست، ولي تلاش زيادي براي بيغلط بودن اين کتاب به عمل آمده است.
آيا تمام اشعار عاشورايي هر شاعري را ذکر کردهايد يا گزينشي در انتخاب اشعار صورت گرفته است؟
بسته به حجم سرودههاي موجود سعي شده، تمام کارهاي آن دسته از شعرا که در اين زمينه کمتر کار کردهاند ـ حتي اگر يک بيت بوده ـ آورده شود. اما چه در بين اشعار عرب و چه فارسيزبان، ديوانها و کلياتي در خصوص عاشورا موجود بود که در اين صورت ناچار به گزينش بوديم.
معيار شما براي گزينش اشعار چه بود؟ آيا در انتخاب اشعار مشاوري هم داشتهايد؟ به عنوان مثال، در مورد اشعار جيحون يزدي يا مرحوم سيدحسن حسيني آيا با قاطعيت ميتوان اين طور اظهار کرد که اشعار ذکر شده در دانشنامه، جزو بهترين آثار عاشورايي آنهاست؟
نحوه گزينش اشعار به اين ترتيب بود که خود من در آن اثر، هرچه قدر قيام و اصالت عاشورا را قويتر ميديدم، از آن شعر بهره ميجستم و تنها مشاور من در اين مورد همسرم بود که در تمامي مراحل کار مرا ياري ميکرد.
اما با توجه به سال چاپ کتاب که ۸۳ بود، طبعاً اشعاري که بعد از اين تاريخ سروده شده، در اين کتاب نيست. به عنوان مثال «راز رشيد» از آقاي سنگري يا کتاب «گنجشک و جبرئيل» آقاي سيدحسن حسيني که پس از اين تاريخ به چاپ رسيدند، در اين کتاب موجود نيست که اين امر با ادامه يافتن اين راه از طريق خود من يا شخص ديگري ميسر خواهد شد که در اين مورد آقاي بهاءالدين خرمشاهي هم از من خواستند تا براي بهروز کردن اين کتاب دوباره مهيا شوم.
آيا از شاعراني که در قيد حيات هستند، براي استفاده از آثارشان نظرخواهي به عمل ميآمد؟
در مورد شعراي قديمي گزينش از طريق خود ما انجام ميگرفت، اما در مورد معاصراني که در قيد حيات بودند، منبع و مأخذ ما براي شرح حال و اشعار انتخابي خود شخص بود. خيلي از آنها تنها با يک تماس تلفني، شرح حال، بهترين و يا آخرين اثر عاشورايي خود را در اختيار ما ميگذاشتند. مانند آقاي آغاسي که آخرين کار خود را که بنا به ادعاي خود ايشان هنوز در جايي خوانده نشده و به چاپ نرسيده بود، از طريق تلفن براي ما خواندند. در عين حال، مشکلات فراواني به خاطر عدم همکاري برخي از شعراي معاصر داشتيم. به عنوان مثال، وقتي همسرم براي دريافت شرح حال و اشعار انتخابي به يکي از شاعراني که از مسئولان هم به حساب ميآيند، مراجعه کرده و در مورد اين کتاب توضيح داده بود، ايشان گفتند که آيا همسر شما شاعر است و با شنيدن پاسخ منفي همسر من، جواب دادند که همسر شما موفق نخواهد شد و به اين ترتيب با ما همکاري نکردند.
شعري در «کليات سعدي» به کوشش محمدعلي فروغي در «ذکاءالملک» آمده است که بهرغم شهرت فراوان در دانشنامه شعر عاشورايي ذکر نشده است.
بله، متأسفانه در زمان جمعآوري اين کتاب به خيلي از منابع دسترسي نداشتم که بعداً به بعضي از آنها دسترسي پيدا کردم. از حافظ هم اشعاري بود که بشود استفاده کرد. قصد دارم در فرصتي ديگر براي تکميل اين کتاب، از اين اشعار استفاده کنم.
اين شعر سعدي و شعر شاعران گمنامي که در «روضه الشهدا» به آنها اشاره شده، همينطور شاعران غيرمسلمان، مانند شاعران مسيحي که بعضي از آنها در کشورهاي اروپايي براي امام حسين (ع) شعر سرودهاند و موارد مشابه ديگر در اين کتاب معرفي نشدهاند. عدهاي معتقدند که چون حجم وسيعي از اشعار عاشورايي در اين کتاب نيامده، بهتر است نام آن به جاي «دانشنامه شعر عاشورايي»، «گزيده اشعار عاشورايي» باشد.
اين انتقاد تا حدي بجاست، ولي نيازي به تغيير نام نيست. اشعار گزيده، به کتابهاي کوچکي گفته ميشود که از آثار يک شاعر يا يک نويسنده، جمعآوري ميشود. بهتر است به جاي تغيير نام با اضافه کردن جلدهاي بعدي آن را تکميل کرد. واقعيت اين است که اگر بخواهيم تمام اشعار عاشورايي را جمع کنيم يک کتابخانه ميشود. ولي ميشود جلدهاي اين کتاب را افزايش داد. من درصدد انجام اين کار هستم، منتهي به اين علت که در حال حاضر مشغول فيشبرداري براي مجموعهاي مانند اين در حوزه اشعار رضوي هستم، فرصت کمتري براي تکميل اين کتاب دارم. وقتي در مشهد کتاب «دانشنامه شعر عاشورايي» به عنوان کتاب سال انتخاب شد، آقاي مسجدجامعي، به من که آن زمان جمعآوري اشعار امام رضا (ع) را شروع کرده بودم، عزم جدي براي تهية «دانشنامه شعر رضوي» را توصيه کردند و من اکنون مشغول جمعآوري و تحليل آن آثار هستم.
به عقيدة برخي از استادان بخش عظيمي از فرهنگ عاشورا در نوع خاصي از شعر به نام «بحر طويل» نمايان است. چرا در دانشنامه شعر عاشورايي، هيچ اشارهاي به «بحر طويل» نشده است؟
«بحر طويل» از مباحثي است که من در پاياننامه دکتراي خود «عاشورا و فرهنگ عامه» کار کردهام. از جمله بحر طويل زيبايي که راجع به حضرت اباالفضل (ع) سروده شده و من در اين کتاب آوردهام. البته بايد بدانيد، قدمت «بحر طويل» به بعد از دوران صفويه برميگردد و قبل از آن نبوده است.
«غلامرضا سازگار» و «صامت بروجردي» از شاعراني هستند که در دانشنامه به شعر آنها اشاره کردهايد و بهرغم اينکه در اين زمينه کار جدي ميکنند، هيچ اشاره به بحر طويلهاي آنها نشده است.
البته من به اضافه کردن «عاشورا و فرهنگ عامه» به دانشنامه به عنوان جلد سوم آن فکر کردم، اما اين مسئله از سوي ناشر اين کتاب پذيرفته نشد. علت اصلي آن هم در تفاوتهاي موجود بين اين دو کتاب است، چرا که «عاشورا و فرهنگ عامه» بيشتر حول محور فرهنگ عاشورايي در بين مردم اين مرز و بوم بحث ميکند. در اين کتاب من از عرب در حد چند صفحه و به طور خلاصه گنجانده و به تفصيل راجع به تعزيه، نمايشهاي قهوهخانهاي، نوحهسراييها، شيوههاي عزاداريها در شهرهاي مختلف ايران و ... پرداختهام. بحر طويل را هم به خاطر خصوصيات نوحهوار آن در اين کتاب آوردهام.
کتاب «عاشورا و فرهنگ عامه» که از سوي ناشر کتاب دانشنامه قرار است تا ماه محرم چاپ شده و در اختيار عموم قرار گيرد، به خاطر همين ويژگيها نميتوانست جلدي از کتاب دانشنامه باشد. آنچه به دانشنامه اضافه ميشود، بايد در قالب خود دانشنامه جاي گيرد. به همين دليل پس از چاپ دانشمنامه، بهزودي منتخبي از اشعاري را که در اين مدت سروده شده است، به هر دو جلد (شاعران عرب و شاعران فارس) اضافه خواهم کرد.
عدهاي ميگويند شما از ذکر منابع و ديوانهايي که به صورت انتقادي چاپ شدهاند خودداري کردهايد؛ به عنوان مثال شعر «تأثير تبريزي» را به کتاب «دانشمندان آذربايجان» ارجاع دادهايد. در صورتي که ديوان تأثير تبريزي موجود است؛ آيا در ذکر منابع محدوديتي داشتهايد؟
اينطور نبوده است. من نام کتابي را صرفاً به اين خاطر که مخالفاني دارد، حذف نکردهام. اين مسئله ميتواند به اين علت باشد که مرجعيت کتابهاي مورد استفاده من، کتابخانه وزارت ارشاد، کتابخانه ملي، کتابخانه مجلس و کتابخانه خودم که کتابخانه بزرگي است، بوده و شايد به همين دليل، آن کتاب اساساً در دسترس من قرار نگرفته است.
با توجه به اينکه استادان ديگري هم در حوزة فرهنگ عاشورايي در حال انجام کارهاي جدي و ارزشمندي هستند، آيا بهتر نيست کارهايي از اين قبيل به صورت گروهي و زير نظر يک هيئت علمي انجام شود؟
مسلماً همينطور بوده و در يک کار گروهي امکان اشتباه بسيار پايينتر است. گذشته از آن که قصد و نيت همة ما مشترک است و آن هم شناساندن اهل بيت، امام حسين(ع)، قيام عاشورا و حماسه آن حضرت است. ولي ۱۰سال پيش که من به تنهايي به نوشتن و جمعآوري ميپرداختم، نه در فکر کمک گرفتن از کسي بودم و نه کار من آنقدر شناخته شده بود که از سوي استادان براي مددرساني پذيرفته شود. در حال حاضر که ديگر جامعة فرهنگي تواناييهاي مرا باور کرده، پيشنهادات فراواني براي همکاري و همياري دريافت ميکنم. به عنوان مثال آقاي دکتر حجازي از قم در خصوص تهية دانشنامهاي راجع به «محسن بن علي» با من تماس گرفتند، آقاي دکتر حداد عادل نيز طي نامهاي خواستار همکاري من با «دانشنامه جهان اسلام» شدند. هماکنون نيز من در گروه تاريخ اين دانشنامه، مشغول تهيه مقالات عاشورايي هستم.
به غير از کتابهايي که معرفي کردهايد، کتاب ديگري هم در رابطه با امام حسين (ع) داريد؟
کتاب «امام حسين (ع)، امام شهدا» که ناشر آن مرکز تحقيقات سپاه پاسداران است نيز در دست چاپ است که آن هم قرار است در ماه محرم در اختيار عموم قرار گيرد. اين کتاب، همچون کتابهاي «علي بن موسي، امام رضا (ع)» و «حسن بن علي (ع)، امام مصلح» که بياني جامع از زندگي اين دو بزرگوار هستند، دربارة زندگي امام حسين (ع) است و تفاوت آن با کتاب «امام حسين (ع)، امام ارزشها» که به نوعي زندگي تحليلي امام حسين (ع) بود، در همين نکته است.
مقدمه کتاب امام حسين (ع) را آقاي دکتر ولدي، استاد دانشگاه الزهراء و مقدمة کتاب امام رضا (ع) که مقدمة بسيار جامعي است، آقاي دکتر محمود مهدوي دامغاني (مترجم) و مقدمة کتاب امام حسن (ع) را هم آقاي دکتر آيينهوند، استاد تاريخ دانشگاه تربيت مدرس نوشتهاند.